«ایران زمین» خط قرمز من است

جام جم - ۲۱ تیر ۱۴۰۱



 مسعود بُربُر چه شگفتی‌ای در داستان کشف کرده؟

هنگام خواندن داستان از جهانی که در آن هستیم کنده می‌شویم و به دنیایی تازه قدم می‌گذاریم. داستان امکان تجربه دنیاهایی دیگر را به ما می‌دهد؛ ساختن جهان داستانی زنده‌تر که خواننده بتواند با تمام حواسش آنجا زندگی کند، دغدغه همیشگی‌ام است.

 شما از جهان داستان چه می‌خواهید؟

آدم‌ها سر بزنگاه‌ها هر چه گزینه‌های بیشتری داشته‌باشند آزادتر و توانمندترند. آدمی گزینه‌های بیشتر دارد که تجربه‌های بیشتر و عمیق‌تری را از سر گذرانده‌باشد. جهان داستانی بخت تجربه‌های بیشتر و عمیق‌تر و گاه حتی ناممکن را به ما می‌دهد. پس داستان بیشتر آزادی بیشتر به دنبال می‌آورد.

" مسعود بُربُر چه شگفتی‌ای در داستان کشف کرده؟هنگام خواندن داستان از جهانی که در آن هستیم کنده می‌شویم و به دنیایی تازه قدم می‌گذاریم"داستان دریچه‌ای به آزادی است. و هرچه جهان داستانی متنوع‌تر باشد، آزادی بشر بیشتر می‌شود.

 شما کجا پی این‌ دغدغه‌ها می‌گردید و علایق داستانی‌‌تان بیشتر کجاست؟

بخشی از تلاش و یادگیری و جست‌وجوی من در حوزه نظریه روایت و جهان و مکان داستانی است. بخشی از وقتم هم به مطالعه و پرسه در متون کهن ایران‌زمین اختصاص دارد. از متون کهن فارسی، تا متون پهلوی و سُغدی (از زبان‌های ایرانی شاخه شمال شرقی و زبان ناحیه حاصلخیز سُغد، واقع در میان آمودریا و سیردریا) و متون کهن‌تری مثل انوما الیش و گیلگمش. و طبیعتا مطالعه جدیدترین آثار داستانی دنیا و تدقیق در کار نویسندگانی که در ساختن جهان داستانی بسیار موفق بوده‌اند. 
مثلا تلاش برای فهم شیوه روایی جیمز جویس، ‌یا جهان‌پردازی قدرتمند همینگوی با آن راوی دوربینی که جهانی اگزیستانسیالیستی را پیش رویمان می‌گذارد، یا کافکای خالق جهان کابوس‌ها.

کمیک استریپ‌هایی مثل تن‌تن هم با جهان رنگینی که پیش روی خواننده می‌گذارند، همواره مورد توجه و علاقه‌‌ام بوده‌است.

محققان ادبیات، خیلی روی متون کهن کار کرده‌اند. شما دنبال چه موضوع تازه و چه ثمره‌ای در ادبیات کهن هستید؟ 

من از لحاظ داستانی و جهان‌پردازی به متون کهن‌مان مثل شاهنامه توجه کرده‌ام و این‌که چگونه می‌توانیم از آنها در بهبود داستان‌گویی‌مان استفاده کنیم. در تاریخ بیهقی و نحوه برخوردش با زمان و همچنین روایتش از فروپاشی شخصیت هم شگردهای جالبی داریم. در «اوستا» نوعی ساختار روایت سه‌بعدی وجود دارد. یا در سمک عیار و داراب‌نامه شیوه‌ای داریم که آن را روایت رودخانه‌ای می‌نامم و در درخت آسوریک مناظره و مفاخره داریم.

از عنوان و طرح جلد کتاب‌ اینجا خانه من است این‌طور برمی‌آید که محور آن ایران باشد.

"از متون کهن فارسی، تا متون پهلوی و سُغدی (از زبان‌های ایرانی شاخه شمال شرقی و زبان ناحیه حاصلخیز سُغد، واقع در میان آمودریا و سیردریا) و متون کهن‌تری مثل انوما الیش و گیلگمش"همین‌طور است؟

اینجا خانه من است، مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه‌ من است که هر کدام ریشه در یکی از وقایعی دارد که پیشتر وقتی خبرنگار محیط‌زیست و میراث‌فرهنگی بودم، درباره آن گزارش نوشته‌ام. از خانواده‌هایی که درگیر معضلات محیط زیستی سدسازی هستند تا میراث فرهنگی در خطر. البته برای نویسنده‌ای که مدام در تلاش برای یادگیری باشد، کتابی که سال‌ها پیش منتشر کرده احتمالا از قلم امروز او بسیار دور باشد.

 اما درباره‌ «مرزهایی که از آن گذشتی» و موضع‌تان درباره مهاجرت؟

در دهه ۷۰ مهاجرت غیرقانونی شدت گرفت. جمعیت بزرگی از آدم‌ها با سخت‌ترین شیوه‌ها خود را به مقصد می‌رساندند و این کمتر جایی به داستان درآمده‌بود. «ایران زمین» قطعا خط قرمز من است و هیچ رواداری‌ای در این زمینه با کسی ندارم اما به عنوان یک داستان‌نویس حق ندارم موضع یا اندیشه‌ای را تحمیل کنم.

نگفته‌ام مهاجرت خوب است یا بد. اگرچه به هر حال میراث فرهنگی و محیط زیست ایران در این کتاب‌ هم نقش دارد و شیفتگی‌ام به متون کهن در این رمان هم بارز است: مردی برای جلب نظر محبوبش به جای نامه‌های عاشقانه از داستان‌های کهن استفاده می‌کند. 

 لایوهای شبانه‌ شما هم از همان جنس بمانیم و با وجود محدودیت‌ها بسازیم است؟

در اندیشه ایرانی، همواره اسطوره‌ای به نام سخن رهایی‌بخش داشته‌ایم که روشن‌تر از همه در هزار و یک شب خود را نشان داده‌است. دختری با داستان‌گویی، جان خود و بقیه دختران سرزمینش را نجات داده و از آن مهم‌تر جهان داستانی تمدن ایرانی را ثبت کرده‌است. ایرانی هر زمان احتمال می‌داده سپهر فرهنگی‌اش دچار تاریکی شده به داستان پناه برده‌است. الان هم به روشنی تمدن ایرانی در خطر است و تنها راه نجاتی که من بلدم، داستان است.

"کمیک استریپ‌هایی مثل تن‌تن هم با جهان رنگینی که پیش روی خواننده می‌گذارند، همواره مورد توجه و علاقه‌‌ام بوده‌است.محققان ادبیات، خیلی روی متون کهن کار کرده‌اند"قبل از کرونا هر هفته در کتابفروشی «کتاب آمه» داستانی می‌خواندیم و با شیوع کرونا همین اتفاق در قالب یک برنامه‌ زنده در صفحه‌ام دنبال شد و نویسندگان هم همراهی کردند و مهمان‌ها و نویسندگان بزرگی هم دعوتم را پذیرفتند اما روزهایی هم مختص نوقلم‌ها بوده‌است. گاهی هم یکی از داستان‌های مطرح جهان را با صدای گویندگانی مثل آقای بهمن وخشور می‌شنویم.

چیزی بوده که در این مدت کارتان را دشوار کرده‌ باشد؟

حتما برگزاری یک برنامه به مدت بیش از ۸۰۰ شب پیاپی مشکلاتی داشته اما چیزی که واقعا آزارم داده، مشکلات اینترنت است.

در کارگاه‌هایتان چه می‌کنید؟

کارگاه‌های داستان‌نویسی عمومی و خصوصی دارم. بخشی از کارگاه‌ها هم درباره استفاده از نظریه روایت در نوشتن داستان یا نگاه به متون خاص از همین زاویه دید است. 
برسیم به تعریف روایت از دید مسعود بُربُر.فهم من از روایت بیش از همه نزدیک به تعریف مونیکا فلودرنیک است با اندکی تغییرات: «هر بازنمایی از یک جهان ممکن که در بستری زبانی ارائه ‌می‌شود و در کانون آن چند شخصیت انسانی یا انسان‌گونه در موقعیتی وجودی قرار گرفته‌اند و کنش‌هایی هدفمند را دنبال می‌کنند و با موانعی مواجه می‌شوند، یک داستان را شکل می‌دهد. تمرکز داستان بر تجربه‌ای است که شخصیت از سر ‌گذرانده و به خواننده این امکان را می‌دهد جهان داستان و تجربه آن شخصیت را از سر بگذراند.»
و تفاوت داستان و ناداستان از دید شما چیست؟ 
هم داستان و هم ناداستان روایت هستند، اما ناداستان مدعی است که آنچه روایت می‌کند واقعا رخ داده در حالی که در داستان اصلا مسأله صدق و واقعیت موضوعیت ندارد. 

چه خبر از کتاب‌های جدید؟

سه کتاب منتشر نشده دارم. رمانی که فصل‌هایش یکی‌درمیان در فضایی مدرن و کهن تعریف شده و سرانجام در هم گره خورده‌است و به داستانی بسیار کهن می‌پردازد.

یک مجموعه داستان دارم و کتاب سوم هم شامل سه داستان بلند با فضایی تازه و متفاوت است.

سبک زندگی شما و برنامه روزانه‌تان چیست؟

هر روز صبح یادداشت روزانه‌ام را با یک ماشین تایپ قدیمی می‌نویسم سپس کار داستان‌نویسی‌ام را آغاز می‌کنم که تا ظهر مشغول آنم و در این مدت هیچ تماس و پیامی را پاسخ نمی‌دهم. بعد از ظهر و عصر کلاس‌هایم را برگزار می‌کنم که گاهی تا ساعت ۲۱ ادامه دارد و ساعت ۲۲:۲۲ هم برنامه داستان‌خوانی شروع می‌شود. همه‌ معیشتم هم از داستان‌نویسی و کارهای مرتبط با آن مثل کارگاه‌ها و ویراستاری تأمین می‌شود چون معتقدم داستان‌نویس حرفه‌ای کسی است که شغلش داستان‌نویسی است و تلاشم این است که تنها راه درآمدم داستان‌نویسی باشد و بتوانم بر اساس تعریف خودم، داستان‌نویس به معنای حرفه‌ای باشم.

سه فرد تاثیرگذار در زندگی من

ابوالقاسم فردوسی:  خزانه‌ای از داستان‌های کهن ایران ‌زمین را با ساختار و شگردهای داستانی درخور توجه در اختیار همه ما گذاشته‌ است.

جیمز جویس:  جهان‌‌پردازی بسیار زنده‌ای که با ترکیب حواس پنج‌گانه و شگردهای روایی بسیار ظریفش در دوبلینی‌ها می‌سازد، هنوز هم برایم شگفت‌انگیز است

فریدریش فون هایک: در کتاب «راه بندگی» هشدار می‌دهد پاندمی فکری که به اسم عدالت اجتماعی دنیا را گرفته چگونه آزادی را به محاق می‌برد.

منبع: ضمیمه قفسه روزنامه جام‌جم

منابع خبر

اخبار مرتبط

رادیو زمانه - ۱۹ مرداد ۱۴۰۰
ایسنا - ۱۰ اسفند ۱۴۰۰
جام جم - ۱۸ خرداد ۱۴۰۰
جام جم - ۲۶ اسفند ۱۳۹۹