قسمت صد و هفتاد و دو آپارتمان بی‌گناهان

پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱

   سریال آپارتمان بی‌گناهان قسمت صد و هفتاد و دو 172Apartemane Bi Gonahan Serial Part ۱۷۲

آپارتمان بی گناهان

۴۷-۱

صفیه و حکمت با تعجب به مادر رویا که خان را تهدید می کند از دخترش فاصله بگیرد نگاه می کنند و خان که معذب شده سکوت کرده و نمی داند چه بگوید. تا اینکه اسرا و رویا با شنیدن سروصداها پایین می آیند و مادر رویا با دیدن دخترش دست او را می گیرد و از او می خواهد با او برود اما خان بازوی رویا را می گیرد و می گوید: «رویا هیچ جا نمیاد! همین جا می مونه!» زن می گوید: «من مادر رویام!» خان می گوید: «تو می دونی مادر بودن یعنی چی؟ یعنی باید از بچه ت محافظت کنی!»

صفیه به محض ورود به خانه از خان حساب پس می گیرد و می گوید چه ارتباطی با رویا دارد. خان که نمی تواند توضیح بدهد مشکل رویا چیست می گوید: «با خانواده ش مشکل داره!» صفیه می گوید: «می خوای اسمشم ببر تو شناسنامه ت! به تو چه که مشکل داره؟» خان می گوید: «تو خیلی خوب می دونی داشتن مادر مساله دار چیه!» خان به صفیه می گوید: «همین چند دقیقه پیش هم به گلبن تهمت زدی! پشیمون نشدی؟ رفتی به دختر بیچاره پوشک دادی!» صفیه می گوید: «برای خوبی خودش این کار رو کردم!» خان می گوید: «مادرم هم همینو می گفت. برای خوبی ما کتکمون می زد. برای صلاح تو نذاشت بری مدرسه.

"خان برای پرسیدن حال رویا و اسرا به واحد آنها می رود و می گوید اگر خواهرش به آنجا آمد و چیزی گفت مراعات کنند"به خاطر خوبی من نقاشی ها و اسباب بازی هام رو انداخت دور! چرا اصرار داری راه اونو بری؟» صفیه می گوید: «خوب کردم! پوشک هم دادم بهش! نخودفرنگی رو هم سوزوندم! چون من برای مخافظت از عزیزانم انقدر جسارت دارم که خودم رو بد کنم!» گلبن که همه اینها را شنیده از اتاق بیرون می آید و با تعجب می گوید: «من داشتم برای کارات دنبال دلیل می گشتم! داشتم فکر می کردم برای اینکه بعد از رفتن من تنها میشه این کار رو می کنه! تو برای محافظت من این کارا رو نکردی! تو آدم بدی هستی! از اذیت کردن لذت می بری!» صفیه می گوید: «می خوای از بدی اسد هم حرف بزنیم؟ شنیدم چیا پشت سر من می گفت!» گلبن می گوید: «تو رسما دنبال انتقام بودی! متاسفم! آفرین موفق شدی!»

صفیه که بی دفاع شده فورا روپوشش را می پوشد و به در خانه بایرام می رود و از او می خواهد به ناجی بگوید صفیه ماهی اش را می خواهد.

خان برای پرسیدن حال رویا و اسرا به واحد آنها می رود و می گوید اگر خواهرش به آنجا آمد و چیزی گفت مراعات کنند. اسرا از خان می خواهد تنها صحبت کنند و به او می گوید: «می دونم چقدر رو این چیزا حساسی اما خان رویا ممکنه اشتباه برداشت کنه. خودتو قاطی این مساله نکن!» خان قبول می کند اما وقتی اسرا از خان در مورد ارتباطش با جیلان می پرسد خان با جدیت از او می خواهد دخالت نکند اما این را هم می گوید که هیچ ارتباطی با جیلان ندارد.

ناجی پیش صفیه می آید و به او می گوید تومریس می خواهد چی چی چند روز پیششان بماند و صفیه با اینکه ناراحت می شود قبول می کند.

ناجی می گوید: «می خوای با ماهیت درددل کنی؟ پس وجود من چه اهمیتی داره صفیه؟» صفیه می گوید با گلبن دعوایش شده و گلبن از او متنفر است و ناجی می گوید: «یه روز وقتی بچه دار شدی از مادری کردن برای خواهرا و برادرت دست میکشی!» صفیه می گوید: «تو شوخیت گرفته ناجی؟» و می خواهد برود که ناجی نوازشش می کند و صفیه جا می خورد. او می گوید:«ناجی من از رویاپردازی در مورد آینده دست کشیدم! تو هم در این مورد با من صحبت نکن!» ناجی می گوید: «من یه شانس دوباره از زندگی گرفتم و می خوام اونجوری که شایسته شه زندگی کنم. تنها راهش خوشبخت شدن با توئه!» صفیه می گوید: «به خاطر همین از دادن اون انگشتر منصرف شدی؟» ناجی می گوید: «منتظر زمان مناسبشم!» او بازوی صفیه را می گیرد و به آرامی لمسش می کند. صفیه می گوید: «دست نزن!» ناجی می گوید: «بدون دست زدن چطوری قراره باشه صفیه؟» او می گوید: «مساله انگشتر نیست! برای رسیدن به رویاهامون تو باید خوب بشی! باید مثل قبل جسور باشی!» ناجی دوباره از صفیه می خواهد به مراسم افتتاح کتابفروشی بیاید و می گوید: «بدون تو هیچ معنی ای برام نداره!»

گلبن به در واحد بایرام می رود و می گوید: «من به تو اعتماد داشتم! چقدر بهت پول داد برای این کار؟» بایرام با ناراحتی می گوید: «ازتون ممنونم. نجاتم دادین.

"اسرا از خان می خواهد تنها صحبت کنند و به او می گوید: «می دونم چقدر رو این چیزا حساسی اما خان رویا ممکنه اشتباه برداشت کنه"به لطف شما فهمیدم همه برای کسی که زورشون بهش میرسه شیطان میشن!»

گلبن به دیدن اسد می رود و به او می گوید: «اسد من هیچ وقت دلم نخواسته درسم رو ادامه بدم یا شاغل بشم. کارم خوندن مجله های عروسی و رمان های ارزون عشقی بود. از این اصلا خجالت نمی کشیدم. چون بزرگترین رویای من این بود که شبیه مادرم نشم. می خواستم شوهر و بچه هام رو خیلی خوشبخت کنم.

حالا به خاطر اینکه خانواده ت منو لایق تو نمی دونن، نمی تونم رویای بزرگم رو از خودم دریغ کنم!» اسد ناراحت می شود اما می پذیرد و گلبن ادامه می دهد: «ما اصلا وقت نکردیم همدیگه رو بشناسیم. هیچوقت کسی ازم نپرسیده رسیدی خونه؟ نپرسیده خوابیدی؟ ما روز تولد تو و روز عشق رو جشن نگرفتیم.» اسد می گوید: «من نمی خوام ازت بپرسم رسیدی خونه؟ می خوام بپرسم وقتی دارم میام نون بگیرم؟ با خیلیا روز عشق رو جشن گرفتم اما بعدش احساس تنهایی کردم. می خوام اینو بدونی تو هم عشق اول من میشی!»

تلفن خانه زنگ می خورد و حکمت جواب می دهد و جیلان پشت خط است و حکمت شروع به خوش و بش کردن با او می کند و هرچقدر صفیه اصرار می کند تلفن را قطع کند او قبول نمی کند. خان سر می رسد و وقتی می فهمد جیلان پشت خط است تلفن را از دست او می گیرد و آن را قطع می کند.

خان به زیرزمین خانه می رود و عکسی را می بیند که جیلان از او گرفته بود. روزی که خان بیمار شده بود و جیلان برای گرفتن جایزه اش به مراسم نرفت و پیش او ماند و مشغول عکس گرفتن از او شد.

"خودتو قاطی این مساله نکن!» خان قبول می کند اما وقتی اسرا از خان در مورد ارتباطش با جیلان می پرسد خان با جدیت از او می خواهد دخالت نکند اما این را هم می گوید که هیچ ارتباطی با جیلان ندارد"جیلان مدام از زیبایی او تعریف می کرد و می گفت نمی تواند از این زیبایی دست بکشد. خان غرق این خاطره شده اما با خودش می گوید: «یه مشت دروغ!»

قسمت بعدی - سریال آپارتمان بی‌گناهان قسمت صد و هفتاد و سه ۱۷۳ قسمت قبلی - سریال آپارتمان بی‌گناهان قسمت صد و هفتاد و یک ۱۷۱ Next Episode - Apartemane Bi Gonahan Serial Part ۱۷۳ Previous Episode - Apartemane Bi Gonahan Serial Part ۱۷۱

منابع خبر

اخبار مرتبط

پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۱۷ فروردین ۱۴۰۱
خبرگزاری مهر - ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۱
خبرگزاری مهر - ۷ آذر ۱۳۹۹
پندار - ۲۵ فروردین ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱