بیستمین سالمرگ احمد شاملو؛ شمایل شاملو: سیمای برساخته جمعی

بیستمین سالمرگ احمد شاملو؛ شمایل شاملو: سیمای برساخته جمعی
بی بی سی فارسی
بی بی سی فارسی - ۳ مرداد ۱۳۹۹



حق نشر عکس

Irna

Image caption

در درازای نیم‌قرن از احمد شاملو با مشارکت خود او شمایلی ساخته شد که در خصوصیات و جلوه‌های گوناگونش بی‌رقیب است

بیست سال از گذر بی‌بازگشت احمد شاملو از آستانه می‌گذرد. اگر در روزگار کرونا به سر نمی‌بردیم که لاجرم از حضور در اجتماعات پرهیز می‌شود، دور نبود که جمهوری اسلامی به روال چندین سال اخیر از برگزاری آیینی بر مزارش یا گردآمدن دوستدارانش مانع شود. در غیابش، شمایل او، دوستدارانش را به وجد می‌آورد و دشمنانش را به هراس دچار می‌کند.

در درازای نیم‌قرن از احمد شاملو با مشارکت خود او شمایلی ساخته شد که در خصوصیات و جلوه‌های گوناگونش بی‌رقیب است. کار شعری او کمابیش از نخستین دهه‌های آغاز شعر نو در ایران آغاز شد. قریحه و قدرت تشخیصش سبب شد که به سرعت ارزش کار نیما را بشناسد و به او نزدیک شود.

بیشتر بخوانید:

  • 'احمد شاملو، عکس فوری'؛ خاطراتی از شاملو، کتاب کوچه و کتاب جمعه
  • گوهری که شاملو را شاملو کرد
  • "احمد شاملو شاعر بزرگ آزادی " در آپارات
  • ممانعت از برگزاری مراسم بزرگداشت احمد شاملو در سالگرد درگذشت او

با انتشار نشریه‌های گوناگون که اغلب عمری کوتاه داشتند در شناساندن و انتشار شعرهای نیما و دیگر نوسروده‌ها از پیشگامان بود.

"حق نشر عکسIrnaImage captionدر درازای نیم‌قرن از احمد شاملو با مشارکت خود او شمایلی ساخته شد که در خصوصیات و جلوه‌های گوناگونش بی‌رقیب است بیست سال از گذر بی‌بازگشت احمد شاملو از آستانه می‌گذرد"شعر و ادبیات نو، که راهش را در ایران می‌گشود، در دانشگاه‌ها یا دیگر نهادهای فرهنگی پایگاه رسمی نداشت، نشریات، رسانه نوسروده‌ها بودند. این تلاش جدید برای بیان انسان معاصر در قالب شعر، در ساختن زبان و اسلوبی دیگر برای سرودن، با سنتی هزار ساله در افتاده بود که قدرتی نهادینه و جاذبه‌ای قاموسی-ناموسی داشت.

حق نشر عکس

BBC WORLD SERVICE

Image caption

از راست هوشنگ ابتهاج٬ سیاوش کسرایی٬ نیما یوشیج٬ احمد شاملو و مرتضی کیوان

احمد شاملو و کسانی چون او که به سرودن و انتشار اشعار نیمایی می‌پرداختند، به مانند چریک‌هایی ادبی و فرهنگی از سر نوجویی و آرمان‌خواهی ادبی با سنت دیرین و نمایندگان زورآورش جدال می‌کردند و به جبهه تازه تشکیل شده، مهمات می‌رساندند.

حضور از آغاز و در بزنگاه شاملو در تاریخ شعر نو به او پیشینه و اشراف و اعتماد‌به‌نفس بخشید. از همان ابتدا در کنار این موجود تازه‌ به راه‌افتاده گام می‌زد. شعر نوپا تنها بار آرمان‌های ادبی را بر دوش نمی‌گرفت، آرمان‌های سیاسی و اجتماعی نو زبان جدیدی می‌طلبیدند، و آغازگر بزرگ آن نیما نیز از عدالت و برابری می‌سرود.

از همان ابتدا انگار در اجماعی نانوشته، وظیفه و تعهدی برای شعر نو در نظر گرفته شده بود، شورش علیه وضع موجود، انتقاد از استبداد و ستایش عدالت. شعر نو و زبان و بوطیقا و نشانه‌های تازه‌اش افق‌هایی تازه در بیان سیاسی و اجتماعی گشوده بود و بیان شعری به سبب شعربودنش، کم‌تر از نثر در معرض تیغ آخته سانسور قرار می‌گرفت.

شاعران نوسرا هم اغلب گرایش چپ داشتند و شعر را بیش‌وکم توامان با تعهدی اجتماعی می‌دیدند و می‌خواستند. در این چشم‌انداز شاملو افزون بر گرایش آغازینش به حزب توده، در همراهی با شعر نو و در سرودنش در عمل به کنش سیاسی دست می‌زد. از سویی با نظم کهن و وضع موجود در ادبیات ستیزه می‌کرد و از دیگر سو به رشد شعری یاری می‌رساند که از عدالت و آزادی از استبداد می‌گفت.

حق نشر عکس

.

Image caption

شاملو از طریق فریدون رهنما، که شاعر و فرانسه‌دان بود، با شعر جدید اروپایی و شاعرانی چون الوار و لورکا آشنا شد

چندی بعد شاملو از طریق فریدون رهنما، که شاعر و فرانسه‌دان بود، با شعر جدید اروپایی و شاعرانی چون الوار و لورکا آشنا شد. مطالعه آثار این سرایندگان افق‌ها و امکانات جدیدی پیش رویش آورد که در پیشنهادهای نیما یافت نمی‌شد.

"اگر در روزگار کرونا به سر نمی‌بردیم که لاجرم از حضور در اجتماعات پرهیز می‌شود، دور نبود که جمهوری اسلامی به روال چندین سال اخیر از برگزاری آیینی بر مزارش یا گردآمدن دوستدارانش مانع شود"شاید مهم‌ترین کار شاملو در شعر فارسی از پی این کشف‌های تازه آمد، او نوعی شعر از بند وزن رها‌شده را -قالبی را که اکنون شعر سپید می‌شناسیم- به ادبیات فارسی پیشنهاد داد.

او نمونه‌های موفق و موجهی از شعر سپید (و شعر آزاد) سرود که در پذیرش و تثبیت شیوه جدید کارگر شد. او در شعر شاعران اروپایی بویژه، با حضور انسان و زندگی امروز و عشق در جهان معاصر در کنار آرمان‌های جمعی و اساطیر و نمادها مواجه شد. به گفته خودش پس از خواندن این اشعار دوباره سروقت ادبیات کهن رفت و با این نگاه به گزینش و استخراج مواد ساختن شعری از جنبه قالب و مضمون امروزی اما از جنبه زبانی فاخر و حماسی پرداخت.

در شعرش از آرمان‌‌های سیاسی و اجتماعی به تدریج به انسان‌گرایی و آرمان‌گرایی انسانی طی طریق کرد و لحظات تنانه و لطیف عشق را با دردی همگانی، رنج انسان بودن و هبوط در برهوتی بدون وحی، بویژه از نوع توسعه‌نیافته‌اش، در هم آمیخت. زبانش ترکیبی بود برساخته از واژگان کهن، اصطلاحات محاوره و جابه‌جایی‌های نحوی و حذف‌هایی متاثر از ادبیات کهن و زبان کوچه و بازار، که شعر را خواندنی و پرطنطنه می‌کرد، اما معنا که ستایش عشق و انسان و سرزنش متعصبان و مخالفان بود در دسترس بود.

آوازه شعری‌اش به مدد سروده‌هایی که براساس فرهنگ و زبان عامه ساخت، همچون پریا و بارون می‌یاد جرجر فراگیرتر شد. شعرهایش هم به آیکون بدل شدند و عبارات و جملاتش بر زبان‌ها جاری شد: آی عشق آی عشق چهره آبیت پیدا نیست، دهانت را می‌بویند مبادا گفته باشی دوستت دارم، کاش آزادی سرودی می‌خواند، نواله ناگزیر، آه من حرام شده‌ام.

و در عاشقانه‌هایش عشق امروزی، عشقی که در نومید از جمله خود شاعر زندگی می‌دمید، بازنمایی، بازنوازی می‌شد. این عشق‌سروده‌ها فیگور عاشقانه او و آیدا را ماندگار کرد.

حق نشر عکس

Socail media

Image caption

کتاب جمعه ۳۶ شماره چاپ شد و سپس در سال ۵۸ توقیف شد

حضور شاملو در مطبوعات تا دهه‌ها بعد به طول انجامید، و هم به گسترش شعر نو و هم به شناساندن او و شعرش یاری رساند. نوجویی و جست‌وجوگری‌اش در روزنامه‌نگاری، از شاملو چهره ساخت و البته به پدیداری نمونه‌های درخشانی از روزنامه‌نگاری ادبی-سیاسی در تاریخ مطبوعات ایران از جمله در خوشه، کتاب هفته و کتاب جمعه منجر شد.

شاملو به شعر و داستان نو می‌پرداخت و نیز طرح و کاریکاتور را بسیار قدر می‌نهاد. حضور طولانی مدتش در مطبوعات و گرداندن صفحه‌های شعر و ادبیات، مداومتش در کار، قدرت شعرش و نیز توانایی‌اش در جوش و خروش با دیگران و همچنین گذر زمان و تشویق و نیز دشمنی افراد رفته‌رفته به شاملو حق آب و گل بخشید به طوری که بگوید چه‌چیز شعر است و چه‌چیز نیست یا این که جریان شعر امروز باید به کدام سو برود و چه مشی‌ای در پیش بگیرد.

شاملو که چندان در معرض آموزش رسمی قرار نگرفته بود،‌ جسارت آن را داشت که در عرصه‌هایی که دانش تخصصی می‌طلبد به تندی و با زبانی خشم‌زده اظهار نظر کند و در بند اخلاق و امانت‌داری علمی هم نباشد.

"شعر و ادبیات نو، که راهش را در ایران می‌گشود، در دانشگاه‌ها یا دیگر نهادهای فرهنگی پایگاه رسمی نداشت، نشریات، رسانه نوسروده‌ها بودند"نه نسخه‌شناس و دانش‌آموخته فن تصحیح بود و نه حافظ‌‌شناس که بتواند به تصحیح دیوان حافظ بپردازد،‌ نه اسطوره‌شناس یا مورخ که مابه‌ازای تاریخی یا کارکرد اجتماعی-سیاسی اسطوره‌ها و سیر تطورشان را شرح و نقد کند،‌ و نه مترجمی زبان‌دان که بتواند مطابق امانت و آیین ترجمه، متن‌ها را برگرداند. اما مجهز به نهراسیدنی بود و اعتبار عامی داشت که به کارهایی چنین نیز به شیوه خود دست می‌زد.

حق نشر عکس

Irna

Image caption

توانایی‌های متعدد و خلاقیت فراوان و کار پیگیرانه‌اش کم‌نظیر بود

توانایی‌های متعدد و خلاقیت فراوان و کار پیگیرانه‌اش کم‌نظیر بود. فرهنگ کوچه که تالیف آن لابد باید کار بنیادی باشد و مجموعه‌ای بی‌همتاست، و البته از نظم و نسق درست فرهنگ‌نویسی هم بی‌بهره است، تنها با همت و علاقه او ادامه یافت. داستان‌هایی برای کودکان به شعر و نثر نوشت، یا اگر لزوما برای آنان ننوشت، به کار آن‌ها هم آمد. برای هر گروه سنی اثری خواندنی و یا شنیدنی عرضه کرد.



و به همه این‌ها باید افزود که بویژه پس از انقلاب ۱۳۵۷ به هیچ وجه با نظامی که به قدرت رسید و دیگران را در خشونتی عریان سرکوب کرد، سازگاری و همراهی نکرد. با غالبان موافقت نکرد، گرچه در معرض سانسور و منع انتشار و توقیف آثار قرار گرفت. پس از دهه‌ها مقبولیت و شهرت عام یافته بود و همراهی‌اش با حکومت، اعتباری بزرگ برای سلطه‌طلبان به شمار می‌آمد.

از همان آغاز در کتاب جمعه به نقد انحصارگرایی پرداخت، از حقوق کردها و اقلیت‌ها دفاع کرد. شامه حساسش به درستی خطر را بو کشیده بود، روزهای سیاهی در پیش بود و دژخیمان در کار برپاکردن چوبه‌های دار بودند. به بهانه پیرانگی و ضعف مزاج و علت تن و فشارهای امنیتی‌ها هم به مدارا با مستبدان راضی نشد و البته سرنوشتی فی‌المثل چون سعیدی سیرجانی را نیز از سر نگذراند.

آن اندازه شهرت و اقبال عمومی داشت که از تیغ میرغضبان در امان بماند.

"شعر نو و زبان و بوطیقا و نشانه‌های تازه‌اش افق‌هایی تازه در بیان سیاسی و اجتماعی گشوده بود و بیان شعری به سبب شعربودنش، کم‌تر از نثر در معرض تیغ آخته سانسور قرار می‌گرفت"زیر سایه سنگین قدرتمندانی فرهنگ‌ستیز و فقیه‌نواز نحوه زیست و عادات غیرفقهی‌اش را نیز ترک نگفت. عنصری نامطلوب اما محبوب بود که سرتاپا نوشتار و رفتار و گفتار و کردارش در تناقض با حکومت جلوه می‌کرد و چون خاری در چشم و استخوانی در گلوی نظام اسلامی عمر درازش را می‌زیست و جان‌سختانه دوام می‌آورد.

مخالفان حکومتیش به شکستن سنگ قبر و ممانعت از برگزاری مراسم بسنده نکردند، با حمایت حکومت در تخریب چهره‌اش مستند ساخته شد و از رسانه حکومت به نمایش درآمد. آرای افرادی چون محمدرضا شفیعی کدکنی و ابراهیم گلستان در نقد او آورده شد که البته به نیتی جز همراهی با سرکوب‌گری نظام به او پرداختند. اما حتی دشمنان و مخالفانش هم درنیافتند که این شیوه‌ها شمایل او و جاذبه‌اش را تقویت می‌کند. منتقدانش توجه نمی‌کنند که این شاملو همانی نیست که در دهه پنجاه یا چهل می‌شناختند،‌ او یک آیکون شده، و سازوکار شکل‌گیری شمایل و ظهور و سقوطش بسی متفاوت است.



در طول دهه‌ها این شمایل با مشارکت خود او ساخته شد. شاملو به آیکون هنر شاعری و روشنفکری نقاد در ایران بدل شد. شاعری که همزمان از عشق و آزادی می‌سراید- از خلوت فردی تنانه، بالی می‌زند و در اجتماع ظاهر می‌شود و از آرمان می‌گوید. زبان فاخرش به تجربه‌های انسان امروزی، به آلام و شکست‌هایش رنگ کهن‌الگویی می‌زند و طنین حماسی-تراژیک می‌بخشد. حتی سروده‌های شاعران رقیب یا اشعار کهن با صدای او به یاد آورده می‌شود.

"شاعران نوسرا هم اغلب گرایش چپ داشتند و شعر را بیش‌وکم توامان با تعهدی اجتماعی می‌دیدند و می‌خواستند"با قدرت مسلط همراه نمی‌شود و از آن سرمی‌پیچد و در یورش به سنت در خط مقدم است. و چهره‌اش با موهای مجعد و لب‌هایی تلخ، خوش‌نشسته در تصویر، آیکونی است که از روی جلد مجلات و کتاب‌ها گرفته تا دیوار کافه‌ها را آذین می‌بندد. حضور فراگیر و نازدودنی این شمایل،‌ به رغم غیاب فیزیکی‌ خود او نظام را همچنان به ترس و تنبیه و مراقبت وامی‌دارد.

در بیستمین سالگرد درگذشتن او از آستانه، در روزگار کرونا مزار او احتمالا مهمانان چندانی به خود نخواهد دید. و این خود باز از قدرت جاذبه آیکونیک او خبر می‌دهد، مگر بلایی مثل کرونا نازل شود که حکومت بتواند بدون دردسر از حضور دوستدارانش بر گور او بر سنگی که مدام شکسته می‌شود، جلوگیری کند.

.

منابع خبر

اخبار مرتبط