اردشیر محصص و توفان زمانه
اردشیر محصص را اغلب به عنوان کاریکاتوریست و طراح برجستۀ ایرانی میشناسند. با وجود این، همانطور که تصاویر گیرا و تأثیرگذارش نشان میدهند، نه عنوان کاریکاتوریست و نه لقب طراح قادر نیستند بهطور کامل بیانگر گستره و دامنۀ کار این هنرمند بزرگ ایرانی باشند.
اردشیر محصص خود نیز از توضیح کوتاه و مختصر دربارۀ آثارش پرهیز میکند. مخاطبان هنر محصص از دریچۀ آثارش او را مردی تیزبین مییابند که میتواند درد و رنج نهفته در لایههای ناپیدای زندگی روزمره را درک کند. کسی که قلمش را بیرحمانه به کار میگیرد و با جدا کردن سرها از بدن، تن آدمی را به فرمهایی غیر معمول و غیر طبیعی و در هم تنیده تبدیل میکند تا بدینصورت جهان واقع را وارونه کرده و به بیان حقیقت تلخی بپردازد که در مسیر زندگی روزمره میبیند. محصص از نزدیک فردی حساس، متواضع، آرام و متین است؛ هنرمندی که حس شوخطبعی فلسفیاش نه بر ضعف و کاستی فردی انسانها، بلکه بر تمامی آن چیزهایی متمرکز است که در وضع بشر پوچ و مهمل و تأثرآور میداند.
"مخاطبان هنر محصص از دریچۀ آثارش او را مردی تیزبین مییابند که میتواند درد و رنج نهفته در لایههای ناپیدای زندگی روزمره را درک کند"اردشیر محصص توجهای به روزمرگیهای اطرافش ندارد و آنچنان غرق در کار است، که وقتی کسی او را میبیند از خود میپرسد، محصص چگونه میتواند از پس کارهای عادی زندگیاش به تنهایی برآید.
اردشیر محصص
اردشیر محصص طراح و کارتونیست سرشناس ایرانی بود که در سال ۱۳۷۸ در نیویورک در تنهایی از دنیا رفت. او اواخر عمر به بیماری پارکینسون مبتلا شده بود.
نیکی نجومی، دوست و همراه اردشیر محصص در گفتوگو با رادیو زمانه گفته است: «سبک کارهای محصص در این دوران عوض شد. کارهایش سادهتر و سبکتر شد. این سادگی لطف خاصی به آثارش میداد. تا آخرین لحظه طنز و حرکتهای سیاسی در آثارش وجود داشت.»
به گفته نیکی نجومی: «اردشیر اولینبار سال ۱۹۷۴ به نیویورک آمد.
چهارماه نیویورک بود و یک نمایشگاه در دانشگاه کلمبیا گذاشت که آقای یارشاطر در برگزاری آن کمک کردند. بار دوم سال ۱۹۷۶ به نیویورک آمد. قرار بود موقت باشد ولی به دلیل اتفاقهایی که در ایران افتاد، برای همیشه ماندنی شد.»
اردشیر محصص در مقدمه کاتالوگ یکی از نمایشگاههایش که در سال ۱۳۵۳در نیویورک برگزار شد، مینویسد: «در کشور من مردم از هنرمند انتظارات زیادی دارند. در طول تاریخ هنر آینه عقدهها، دردها و آرزوهای مردم بوده. شعر بهعنوان سنگری درآمده که مردم را در مقابل دشمن حفظ کند، با مینیاتور ایرانی دشنام دادهاند و چنگ زدهاند، با زبان، معماری و هنرهای دیگر انتقام گرفتهاند، حمله کردهاند، پناه بردهاند و به احساس راحتی رسیدهاند و موجودیتشان را ثابت کردهاند.
"اردشیر محصص توجهای به روزمرگیهای اطرافش ندارد و آنچنان غرق در کار است، که وقتی کسی او را میبیند از خود میپرسد، محصص چگونه میتواند از پس کارهای عادی زندگیاش به تنهایی برآید"اگر در چنین محیطی شخصی هنرش را جدی نگیرد نه تنها مردمش بلکه خودش را از دست داده است.»
اردشیر محصص، در هجدهم شهریور ماه سال ۱۳۱۷، در خانوادهای هنردوست از اهالی رشت به دنیا آمد. در کودکی مادرش بیشترین تأثیر را در شکلگیری استعداد هنری او داشت؛ زنی شاعر که با داستانهای بیپایانی که اغلب در لحظه خلق میشدند، نقش پررنگی در پرورش ذهن محصص داشت. به نظر میرسد که مادر و برادر بزرگتر محصص، بیشترین تأثیر را بر وی داشتهاند و از مشوقان و حامیان اصلی هنرمند جوان به شمار میآمدهاند.
اردشیر محصص پیش از آنکه زبان بگشاید، طراحی را آغاز کرد و آنچه در اطرافش میدید بر روی کاغذ میآورد. محصص به خاطر دارد در سه سالگی او را به سالن سینما بردند. در بازگشت، معلم موسیقی خواهرش از او دربارۀ فیلم میپرسد و محصص به جای تعریف داستان فیلم، به طراحی صحنههای تأثیرگذار آن میپردازد.
محصص میگوید: «از همان روزها بیان احساسات و اندیشههایم از طریق نقاشی برایم بسیار آسانتر از سخن گفتن دربارۀ آنها بود.»
اردشیر محصص هیچگاه به صورت آکادمیک به آموختن هنر نپرداخت. پس از پایان دورۀ دبیرستان، با وجود اینکه در بین تمامی متقاضیان ورود به دانشکدۀ هنرهای زیبای تهران توانسته بود مقام برتر را کسب کند، تصمیم گرفت در دانشگاه تهران حقوق بخواند، با این تصور که شاید بتواند روزی جا پای پدر بگذارد و قاضی شود. اما مدرک کارشناسی حقوق و علوم سیاسی، همانطور که محصص خود میگوید، «تنها رنگولعابی بر رزومۀ کاریاش بود».
محصص در کارهایش، خواه پردهای با جزئیات بسیار باشند یا طرحهایی ساده و ابتدایی، با قلمش به تشریح و کالبد شکافی شخصیتهای آثارش میپردازد و در ادامه، پوستۀ رسم و عرف متداول را کنار میزند تا از واقعیتی که در جهانش جریان دارد سخن بگوید؛ دنیایی سراسر ظلم و ستم، تسلط و فرمانبرداری، تکبر و حرص، خشونت و بیدادگری.
کاریکاتور و طراحیهایش از اویل دهۀ ۱۹۶۰ در ایران منتشر شد. از همان روزها کارهایش در مجلات و روزنامههای ایرانی و غربی منتشر شدند؛ در نشریاتی چون اطلاعات، کیهان، آیندگان، نیویورک تایمز، ویلج ویس، مطالعات ایران و….
"اردشیر محصص اردشیر محصص طراح و کارتونیست سرشناس ایرانی بود که در سال ۱۳۷۸ در نیویورک در تنهایی از دنیا رفت"نقاشیهایش در ایران (تا پیش از انقلاب سال ۱۳۵۷) و جهان بهوسیلۀ مجموعهداران خصوصی به صورت گسترده در موزههای بسیاری به نمایش گذاشته شدند. نشریات معتبر هنری چون Graphis (سوئیس)، Graphic Design and Idea (ژاپن)، Graphic (آلمان غربی) و Communication Arts (آمریکا)، آثار بحث برانگیز و پر مجادلۀ او را منتشر کردند، و بیش از ۱۵ مجموعه از طراحیهایش، به همراه دیگر آثار هنری او در ایران، اروپا و آمریکا منتشر شدند.
اردشیر محصص: مراسم تشییع جنازه برای رژیم قدیم، ۱۹۷۹محصص در کارهایش، خواه پردهای با جزئیات بسیار باشند یا طرحهایی ساده و ابتدایی، با قلمش به تشریح و کالبد شکافی شخصیتهای آثارش میپردازد و در ادامه، پوستۀ رسم و عرف متداول را کنار میزند تا از واقعیتی که در جهانش جریان دارد سخن بگوید؛ دنیایی سراسر ظلم و ستم، تسلط و فرمانبرداری، تکبر و حرص، خشونت و بیدادگری. جهانی که همچنین در آن جنسیت، علیالخصوص در جنبۀ سادومازوخیستی آن، از تمامی احساسات و عواطف تهی میگردد و آشکارا به نمایش گذاشته میشود. آثارش در جستوجوی مشخصههای بنیادین یک شخص و یا یک موقعیت خاص نیست، بلکه در تلاش برای یافتن اساس و جوهری جهانی است که میان تمامی آدمیان مشترک است. اغراق در کارهایش نه برای ایجاد حسی زودگذر، بلکه برای شکافتن روح آدمی و آشکار کردن جهانی است که میبیند، تا بدینترتیب خواب خوش ما را آشفته سازد و حقیقت را پیش رویمان قرار دهد.
نگاه تیزبین و منتقد او و بیان اغلب گروتسک و هجوآمیزش، تن آدمی را با درک فرومایگی و پوچی سترگی که زیر پوستۀ زندگی پنهان شده به لرزه میاندازد. لبخندی که او بر لبان آدمی میآورد اغلب نفسگیر است و جانکاه.
اردشیر محصص: سانسور و سرکوب، ۱۹۷۸احمد شاملو به عنوان یکی از بزرگترین شاعران معاصر ایران در مطلبی نوشت:”طرحهای او بر خلاف اصراری که در نامگذاری آنها کردهاند کاریکاتور نیست” شاملو ادامه میدهد: “اگر بخواهیم بپذیریم که کاریکاتورها بیانی اغراقآمیز از واقعیتاند، آنگاه طرحهای اردشیر کاریکاتور نیست. حداقل برای ما، اطرافیان و کسانی که با درد و رنج چهرههای کارهایش آشناییم. اردشیر علاوه بر یک هنرمند با استعداد و توانا، واقعگرایی تیزبین باقی میماند. او صورتگر و تصویرساز واقعیت پیرامونش است.” (مقدمۀ کتاب وقایع اتفاقیه: طرحهایی از اردشیر محصص، تهران، ۱۹۷۲)
محصص باور داشت که آثارش به دو دستۀ اصلی تقسیم میشوند: آثاری که جزئیات بسیار دارند و پیچیدهاند و اغلب با تصاویری پوشیده از سایه ارائه میشوند، و کارهایی که با چند حرکت سادۀ قلم بر کاغذ نقش میبندند.
"او اواخر عمر به بیماری پارکینسون مبتلا شده بود.نیکی نجومی، دوست و همراه اردشیر محصص در گفتوگو با رادیو زمانه گفته است: «سبک کارهای محصص در این دوران عوض شد"دستۀ اول از نگاه محصص “خصوصیت و نشانههای ایستا دارند و اغلب متأثر از نقاشیهای ایرانی قدیمی، مذهب و هنر فولکلورند”. دستۀ دوم، که گسترۀ وسیعی از کارهایش را در بر میگیرند، شامل طرحهایی مختصر و سادهاند. بهنظر میرسد محصص خود دستۀ دوم را ترجیح میدهد، و با زبان طنز خاص خودش میگوید که از منظر اجرایی طرحهای ساده و ابتداییترش را بیشتر میپسندد: “با حداقل ابزار ممکن میتوانم تعداد بسیاری از این طرحها را در هر مکانی نقاشی کنم”.
آثار محصص از دستهبندی و طبقهبندی شدن میگریزند، بهویژه از منظر چهارچوب هنر سنتی غربی. آثار او قطعاً چیزی بیش از کاریکاتور و طراحیاند. آثارش نه دربرگیرندۀ مشخصات هنر گروتسک هستند و نه هنر بدوی و ابتدایی، اما مقداری از هر دو را در دل خود دارند.
محصص بهشیوۀ خاص خودش، اصول گوناگون هنری را در هم میآمیزد تا سبک خاص خودش را شکل دهد.
- Banuazizi_drawing2, ۱۱/۲۸/07, ۱:۲۱ PM, 16C, 7992×10338 (۰+۱۸۰), 100%, USE THIS CURVE, ۱/۴۰ s, R53.9, G31.3, B62.۴
- اردشیر محصص: آتشسوزی در مسجد کرمان ۱۹۷۸
- اردشیر محصص: غنایم تصرف کاخ نیاوران، ۱۹۷۹
- اردشیر محصص: پیروزی خلق، ۱۹۷۸
- اردشیر محصص: پیروزی خلق، ۱۹۷۸
البته محصص در هر مکانی طراحی و نقاشی نمیکند. روزهایش از ساعت ۶:۳۰ صبح آغاز میشود و تا پاسی از شب ادامه دارد. حتی وقتی استودیوی کارش را برای گذر زمان در خیابانهای منهتن جنوبی ترک میکند، جاییکه او بیشتر زمانش را صرف پیادهرویهای شبانه یا رفتوآمد به چند کافۀ مورد علاقهاش میکند، هرگز قلم و دفتر طراحیاش را فراموش نمیکند و آنها را به همراه دارد. برای او طراحی بیشتر از هر چیزی “یک دفترچۀ یادداشت خصوصی است که به واسطۀ آن دریافتش از طبیعت و محیط پیرامونش را، خواه مستقیم یا غیر مستقیم، از طریق عکسها، نقاشیهای قدیمی و…، ” ثبت میکند. او میگوید “کار من به نوعی یک گزارش است.
"تا آخرین لحظه طنز و حرکتهای سیاسی در آثارش وجود داشت.»به گفته نیکی نجومی: «اردشیر اولینبار سال ۱۹۷۴ به نیویورک آمد"من تلاش میکنم تا جایی که میتوانم راوی صادق وقایع پیرامونم باشم”.
در سالهای اخیر، محصص مجموعه آثاری را خلق کرده است که گذاری است از شیوۀ مرسوماش. آثاری رنگارنگ، با حالوهوایی امیدوارانه و سرزنده. آثاری که حالتی مدرن از مینیاتور ایرانی را به خود میگیرند. کار با رنگ امری تماماً تازه برای محصص نیست. چند مورد از آثار پیشینش رنگی هستند.
اگرچه تکنیک رنگی که در آنها به کار گرفته شده است، تلخ و شاید به صورت خودخواسته و عامدانه ابتداییاند. محصص خود میگوید: “برای مدتی مدید در کارهایم از رنگ استفاده نمیکردم. شاید این امر به این دلیل بود که محیط اطرافم و تهران، شهری که در آن زندگی میکردم، فضا و محیطی جذاب و رنگارنگ نبود. وقتی برای اولین بار در پاریس قدم گذاشتم، شیفتۀ زیبایی خیرهکنندۀ آن و محیط جذاب و سراسر رنگش شدم. محیط شهر، ساختمانها و صورت مردم، رنگارنگ بود و به نظر میرسید تمامی این رنگها در تناسبی بینظیر در کنار هم قرار گرفتهاند.
"چهارماه نیویورک بود و یک نمایشگاه در دانشگاه کلمبیا گذاشت که آقای یارشاطر در برگزاری آن کمک کردند"شما میتوانستید تمامی چهار فصل سال را در طول یک روز ببینید و تجربه کنید. این امر باعث شد که توجه بیشتری به رنگ داشته باشم و گسترۀ وسیعی در برابر من شکل بگیرد. از آن تاریخ، هر زمان که فضای کاری میطلبید از آن بهره گرفتهام. اغلب از پاستل استفاده میکنم یا آبرنگ. حتی وسوسه شدهام از رنگ روغن در کارهایم استفاده کنم؛ و شاید یک روز چنین کنم”.
اردشیر محصص: آتش سوزی در سینما رکس آباداناما خواه رنگی یا سیاهوسفید، آثار محصص از دستهبندی و طبقهبندی شدن میگریزند، بهویژه از منظر چهارچوب هنر سنتی غربی.
آثار او قطعاً چیزی بیش از کاریکاتور و طراحیاند. آثارش نه دربرگیرندۀ مشخصات هنر گروتسک هستند و نه هنر بدوی و ابتدایی، اما مقداری از هر دو را در دل خود دارند. محصص بهشیوۀ خاص خودش، اصول گوناگون هنری را در هم میآمیزد تا سبک خاص خودش را شکل دهد. محصص میگوید: “به عنوان یک کل، هنر فولکلور و هنر بدوی، تصاویر و نگارههای کتابهای قرن نوزدهم، نقاشیهای قدیمی، دیوارنگارهها، هنر هندوستان، تصاویر و آثار جدید و عکسهای خصوصی، و طنز نهفته در مینیاتورهای شرقی منبع اصلی الهام مناند و فکر میکنم که حتی طرحهای سادهام ترکیبی از تمامی این المانهایند. ادبیات نیز تأثیر عمیقی بر کارهایم داشته است؛ آثاری از نویسندگانی چون بکت، که آنها را حدوداً بیست سال پیش خواندهام”.
همانند بسیاری هنرمندان دیگر، محصص نیز هویت فرهنگی پررنگی دارد که آشکارا در تمامی آثارش نمایان هستند.
"اگر در چنین محیطی شخصی هنرش را جدی نگیرد نه تنها مردمش بلکه خودش را از دست داده است.»اردشیر محصص، در هجدهم شهریور ماه سال ۱۳۱۷، در خانوادهای هنردوست از اهالی رشت به دنیا آمد"در حالیکه که به اذعان خودش او هرگز تعمداً تلاش نکرده المانهای بومی را در کارهایش به کار بگیرد، او بیان میکند که به عنوان یک هنرمند ایرانی “کارهایم طبیعتاً بنمایهای ایرانی دارند؛ مفاهیمی که برایم جذاباند و اغلب یادگاری از روزهای گذشتهاند. خارجیان اگرچه ممکن است درک عمیقی از آثارم داشته باشند اما به نظر میرسد که همواره چیزی را از قلم میاندازند.”
در طول یک دهه و نیم که محصص به عنوان یک هنرمند حرفهای در تهران کار میکرد، انبوهی از آثار با تم و حال و هوایی الهام گرفته از فضای سیاسی خلق کرد که تقریباً ستایش و استقبال تمامی روشنفکران ایرانی را به دست آورد، اگرچه باعث ناراحتی و نگرانی دولتمردان و در مواقعی حتی خود شاه شد. مثلاً، زمانی که چهرهها و بدنهای تکهتکه شده، مثله شده و از ریخت افتادۀ او به عنوان چهرۀ زندانیان سیاسیای دیده شدند که تحت شکنجه قرار گرفتهاند، به او اخطار داده شد “اگر اینگونه به رؤیاپردازی در مورد ترس و وحشت ادامه دهد آثارش ممنوع اعلام خواهد شد”. در موقعیتی دیگر، برای اینکه جلوی برداشت اشتباه از مضمون آثارش را بگیرند، از او خواستند پیش از نمایش و منتشر شدن، شرحی روشن بر آثارش بنویسد. علیرغم تمامی فشارها، او با تبوتاب و جوشوخروش به کار ادامه داد اما با وقوع انقلاب بر او روشن شد که نوع بیان بیپردۀ واقعیت در آثارش به وسیلۀ حکومت اسلامی نوپا تاب آورده نخواهد شد.
تصاویری که در ادامه میآیند [در این گزارش میبینید] شاید ژرفترین و تکاندهندهترین کارهای محصص در مورد انقلاب سال ۱۹۷۸-۷۹ ایران هستند.
تصاویری شفاف و وفادار از مضامین گوناگونی دربارۀ انقلاب و کسانی که در وقوعش دخیل بودند، آثاری که بیانگر درک عمیق و نگاه نافذ هنرمند از وقایع آن روزها و مفاهیم انسانی مرتبط با آن هستند. محصص در این کارهایش، اتفاقات مرتبط با یکی از حیرتانگیزترین جنبشهای قرن اخیر را ثبت کرده است و خودش را در میان تیزبینترین و هوشمندترین افرادی قرار داده است که شاهد رخدادها و وقایع آن روزها بودند. اما علیرغم همدلی بیچون و چرای محصص با انقلاب، همانند بسیاری دیگر از هنرمندان ایرانی، زندگی اجباریاش در تبعید، مهر تأییدی است بر نگاه بدبینانه او نسبت به ماهیت بشر و انقلاب.
منبع:
Iranian studies, Vol. 17, Nos.۲-۳ (۱۹۸۴), pp. ۲۷۹-۲۹۲.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران