دلنوشته همسر مرحوم استاد دکتر فیرحی؛ هروقت بزرگراهی به نام نائینی دیدی می‌توانی به تاثیر مشروطه امیدوار باشی!

کلمه - ۳ فروردین ۱۴۰۰

چکیده :مسیر اندیشه ات آرام آرام از کلاس ها و سخنرانی ها به کتاب ها و خط سیر روشنی از ایده های شفافی منتهی میشد که علاقمندان خاص خود را...

وداع با دانشگاه

بعد از ماه ها که از رفتنت میگذرد به خود جرأت داده و راهی جایی میشوم که بهترین سال های عمرت را در آنجا سپری کرده بودی.
برایم تعریف کرده بودی اولین بار که از جلوی دانشگاه تهران می گذشتی، بر آستانه ی آن ایستاده و گفتی ”باید در این دانشگاه تحصیل کنم”
در نبود پدر و سرپرستی مادر پیرت روزها کار کردی و شب ها درس خواندی تا در رشته ی علوم سیاسی آنجا قبول شدی.
آن روزها ساکن قم بودیم و تو بین قم تهران و دانشگاه و حوزه در تردد بودی، این دو بال که به تو شوق پرواز میداد گاها تبدیل به دو لبه ی قیچی برای حذف و مخالفت هایی میشد که در ادامه ی راهت بی تاثیر بود.

چند بار همراهت به دانشگاه آمدم، زمانی که برای دفاع از رساله ی دکترایت بود و بعد از دفاعیه برای مشورت اساتید از جلسه بیرون آمدیم، بلندگوی جلسه روشن مانده بود و داوران بی توجه به آن درباره ی نمره گفتگو میکردند و سالن پر شده بود از شوق و خنده ی حضار!

مسیر اندیشه ات آرام آرام از کلاس ها و سخنرانی ها به کتاب ها و خط سیر روشنی از ایده های شفافی منتهی میشد که علاقمندان خاص خود را داشت.

این شانس را داشتم که تو را برای پاسخ به سوال هایم همیشه در کنارم داشته باشم
روزی پرسیدم جمهوری اسلامی چقدر تحت تاثیر انقلاب مشروطه است؟
نگاهی به بزرگراه شیخ فضل الله نوری کردی و گفتی:
هر وقت بزرگراهی به نام نائینی دیدی
میتوانی به تاثیر مشروطه امیدوار باشی

کرونا که آمد امیدوار بودیم از حجم کارهایت کاسته شود ولی تو کمتر استراحت میکردی و نگران پروژه های نیمه تمامت بودی
و حال تو رفته ای
از میان خیابان های سرد و خاموش و راهروهای خالی از هیاهوی دانشجویان وارد اتاقت میشوم
گل هایی که به یادت کنار در گذاشته اند اکنون خشکیده اند، اتاق ساکت و مغموم با پنجره ای بسته و کتاب هایی که روی هم تلمبار شده اند، چند صندلی چوبی در انتظار دانشجویانی که به دیدنت می آمدند
دست گلی به یادت روی میز میگذارم
میدانم که آن نیز چند روزی دیگر خشک خواهد شد ولی اندیشه ات هرگز…

زهرا حمیدی منفرد
همسر استاد فیرحی

منابع خبر

اخبار مرتبط