دانشکده‌های ما حتی استادان را هم فراری می‌دهند

دانشکده‌های ما حتی استادان را هم فراری می‌دهند
ایسنا
ایسنا - ۲۷ شهریور ۱۳۹۹

یک کارگردان و پژوهشگر تئاتر، نکاتی را درباره آموزش تعزیه در دانشگاه‌ها مطرح کرد و با ابراز تاسف از وضعیت دانشکده‌های هنری گفت: این دانشکده‌ها حتی استادان را فراری می‌دهند چه برسد به دانشجویان.

رضا کوچک‌زاده که بیشتر پژوهش‌هایش را در حوزه شبیه‌خوانی انجام داده است، در گفت‌وگو با ایسنا، توضیحاتی درباره آموزش تعزیه در دانشگاه‌ها بیان کرد و در عین حال موضوع را فراتر از این بُرد و انتقادات خود را نسبت به آموزش تئاتر در دانشکده‌های هنری، شیوه همکاری این دانشکده‌ها با استادان، وضعیت آموزش تئاتر و ... مطرح و ابراز تاسف کرد که دانشکده‌های هنری بیشتر دنبال دانشجویان بی‌دردسری هستند که مدرک بگیرند و بروند؛ کسی به فکر رشد دانشجوها و پیشرفت هنر کشور نیست.

او در این گفت‌وگو، مدرک‌گرایی را یکی از مشکلات بزرگ خواند و اضافه کرد که روزگاری هنرمندی مانند بهرام بیضایی با مدرک دیپلم مدیر گروه تئاتر دانشکده هنرهای زیبا شد چرا که در آن دوره، مدرک‌گرایی در میان نبود و شایسته‌سالاری حرف اول را می‌زد و افزود: شبیه‌خوانی نزدیک به دو سده فرهنگ ایرانی ما را در برابر هجوم فرهنگ‌های ستیزنده زنده نگه داشت اما توجه هیچ مقام مسوولی را در کشور برنینگیخت.

کوچک‌زاده در آغاز سخنانش با بیان تغییر سرفصل‌های دروس دانشگاهی در آغاز دهه ۶۰ و دوره انقلاب فرهنگی، یادآوری کرد که در همین دوره سرفصل درس‌های رشته تئاتر هم تغییر کرد و بسیاری درس‌های عملی جایش را به درس‌های تئوری خنثی داد. اتفاقا بسیاری از درس‌های حذف شده، آشنایی با تاریخ و نگرش نمایش‌های شرقی همچون نمایش‌های ژاپن، هند، چین و همانند آنها بود.

این مدرس تئاتر گفت: پیش از آن دوره، درس‌ تاریخ تئاتر جهان شامل تئاتر شرق و غرب بود ولی تئاتر شرق در دهه ۶۰ حذف شد و در همین راستا «تعزیه در ایران» یا «آشنایی با تعزیه» به عنوان درسی مجزا در برنامه درسی گنجانده شد و حال آنکه پیش از آن ذیل واحد درسی نمایش‌های شرقی یا نمایش در ایران، آموزش داده می‌شد.

کوچک‌زاده توضیح داد: پشتوانه استقلال واحد درسی آشنایی با تعزیه به سمینار جهانی و مهم تعزیه به دبیری پیتر چلکووسکی ـ ایران‌شناس آمریکایی لهستانی‌تبار ـ  بازمی‌گشت که در سال ۱۳۵۵ با ایده‌ی فرخ غفاری و با حضور پژوهشگرانی مهم از کشورهای مختلف اروپایی و آسیایی و آمریکایی در شیراز برگزار شد و مجموعه سخنرانی‌های آن نخست به انگلیسی تدوین و در آمریکا منتشر شد. آن همایش علمی، نگاه‌ پژوهندگان جهانی هنرهای نمایشی را به شبیه‌خوانی برگرداند و سبب شد نگاهی جدی‌تر به این پدیده‌ی نمایشی شرق داشته باشند.

"آن همایش علمی، نگاه‌ پژوهندگان جهانی هنرهای نمایشی را به شبیه‌خوانی برگرداند و سبب شد نگاهی جدی‌تر به این پدیده‌ی نمایشی شرق داشته باشند"در دهه ۶۰ همین کتاب با برگردان فارسیِ داوود حاتمی با عنوان «تعزیه؛ آیین و نمایش در ایران» منتشر شد و در کنار «نمایش در ایران» به عنوان منبع این درس در آموزش دانشگاهی تعزیه استفاده شد.

او با اشاره به انتشار برخی از منابع ارزشمند در زمینه تعزیه، پیش و پس از ترجمه این کتاب یادآوری کرد: کتاب‌هایی از بهرام بیضایی، صادق همایونی و... و سپس کتاب ارزشمند عنایت‌الله شهیدی در این زمینه کارگشا بودند و نگرش علمی به شبیه‌خوانی را ژرفا بخشیدند. این کتاب‌های مهم در کنار تجربه‌های عملی استادانی مانند اصغر رمزی، هاشم فیاض، مرتضی صفاریان و بسیاری از استادان دیگر که امکان دیدن اجراهایشان برای دانشجویان آن دوره فراهم بود، به عنوان منابع مطالعاتی مهم این درس بهره‌برداری می‌شد. البته در این میان کسانی مانند استاد جابر عناصری هم کتاب‌های متعددی در این زمینه نوشت؛ هرچند رویکرد ایشان چندان علمی و مبتنی بر روش‌شناسی دانشگاهی نبود و بیشتر جنبه انشایی و ادبی داشت.

او افزود: پس از گذار از این دوره‌ها، منابع مکتوب ما نه‌تنها کم نشده‌اند، بلکه چه در مقاله‌های علمی و پژوهشی و چه در کتاب‌های تخصصی با گستره‌ای وسیع‌ و متنوع از منابع روبه‌رو هستیم و هر سال بر آنها افزوده شده است.

او گفت با نظر آقای امینی که معتقد است «در چند سال اخیر هیچ پژوهش قابل‌توجهی درباره تعزیه انجام نشده است» موافق نیستم؛ هرچند می‌پذیرم بخشی از این منابع، علمی نیستند ولی انصاف نیست که بگوییم اساسا کاری انجام نشده است. به‌ویژه که کتاب‌های شبیه‌خوانی بیشتر بر پایه تک‌نگاری‌ها استوار بوده و اتفاقا در این سال‌ها منابع زیادی در این زمینه افزوده شده‌اند.

برای نمونه، کتاب «پ‍ژوه‍ش‍ی‌ در ت‍ع‍زی‍ه‌ و ت‍ع‍زی‍ه‌خ‍وان‍ی‌ از آغ‍از ت‍ا آخ‍ر دوره‌ ق‍اج‍ار» اثر زنده‌یاد ع‍ن‍ای‍ت‌ال‍ل‍ه‌ ش‍ه‍ی‍دی‌ به‌تنهایی می‌تواند منبع درسی چند ترم دانشگاهی را فراهم آورد. برخی دیگر از آثار مهم را تا جایی که به یاد می‌آورم نام می‌برم؛ «تشنه در میقاتگه» با دیباچه‌ی تحلیلی حسین اسماعیلی، «تاثیر ادبیات ایران‌زمین بر مجالس شبیه‌خوانی»، «شبیه‌پژوهی؛ رویکردی نوین به هنری کهن» (که مجموعه مقاله‌های نخستین همایش ملی شبیه‌پژوهی در فرهنگستان هنر است)، مجموعه‌مقاله‌های همایش‌های جشنواره‌ آیینی/سنتی و بسیاری دیگر.

این پژوهشگر هنرهای نمایشی ایران افزود؛ در دهه‌ی ۹۰ هم منابعی مهم از جهان شبیه‌خوانی احیا و منتشر شده است که سبب افزودن منابع دست اول و اطمینان‌بخش ما در پژوهش‌های آینده است؛  «فهرست توصیفی شبیه‌نامه‌های دوره قاجار»، «فهرست دست‌نویس‌های نمایش مذهبی ایران در کتابخانه واتیکان»، «فهرست توصیفی شبیه‌نامه‌های پراکنده» و «فهرست توصیفی شبیه‌نامه‌های ملک» که به فهرست جزیی‌نگر شبیه‌نامه‌های دست‌نوشت ایران در مهم‌ترین مجموعه‌ها و کتابخانه‌های بزرگ پرداخته‌اند. همچنین گام‌هایی نیز در نگارش فرهنگ واژگان تخصصی نمایش‌های ایرانی برداشته شده است و چند کتاب هم در این زمینه نشر یافته است. از این گذشته، کتاب‌هایی مهم در هنرهای دیگر شبیه‌خوانی همانند موسیقی و معماری تکیه‌ها و... یا بررسی‌های مردم‌شناختی، جامعه‌شناختی، ادبیات توده و...

"و سپس کتاب ارزشمند عنایت‌الله شهیدی در این زمینه کارگشا بودند و نگرش علمی به شبیه‌خوانی را ژرفا بخشیدند"در شبیه‌خوانی به‌شکل تخصصی نگاشته شده‌اند که نشانگر گستره‌ی منابع کنونی در شناخت این هنر ایرانی و تنها نمایش سنتی جهان اسلام است.

کوچک‌زاده سپس درباره تلاش‌های شخصی خودش سخن گفت: از سال ۱۳۸۴ به شکل متمرکز به بررسی و شناخت منابع تازه و پژوهش بر آنها پرداخته‌ام و به جز مقاله‌ها از  ۱۳۸۹ به این سو با بهره‌گیری از گنجینه‌ی نسخ خطی کتابخانه‌های مجلس و ملک در سه کتاب مستقل، بسیاری از منابع دست اول شبیه‌نامه‌ها را احیا کرده‌ام و سپس فهرست تخصصی و جزیی‌نگر آنها منتشر شده‌اند که بسیاری از آن منابع برای نخستین‌بار در اختیار پژوهندگان قرار گرفته است. منابعی کهن از دوره قاجار که بخشی مهم از آنها متعلق به تکیه دولت (دوره‌ اوج و درخشش شبیه‌خوانی ایران) و از آثار میرزا محمدباقر معین‌البکا و عمویش میرزا محمدتقی تعزیه‌گردان است که پیشتر هیچ اثری از آنها در اختیار هنرپژوهان و شبیه‌خوانان ما نبود؛ و همین سبب افسانه‌پردازی‌ها درباره ایشان و آثارشان شده بود. شاد نیستم که بگویم هیچ‌یک از این تلاش‌ها با حمایت مراکز دولتی و وظیفه‌داران حفظ و گسترش هنرهای ملی یا اسلامی انجام نشده است و بیشتر محصول عشق و خواست فردی‌ام بوده‌اند.

نویسنده‌ کتاب «رضای‌نامه؛ خوانشی از شبیه‌نامه‌های رضوی» که به خوانش بینامتنی شبیه‌نامه‌های ویژه امام رضا (ع) در این کتاب پرداخته است، ادامه داد: علاوه بر این، سال ۱۳۹۱ همایش ملی «شبیه‌پژوهی» را هم در فرهنگستان هنر برپا کردیم که البته به دلیل کمبود بودجه نتوانستیم استادانی از کشورهای دیگر دعوت کنیم اما به هر حال این همایش با شعار «رویکردی نوین به هنری کهن» برگزار شد که نگاهی دیگرگون و تازه به بررسی‌های علمی شبیه‌خوانی داشت؛ و اینک در پی آنیم که دومین دوره‌ی این همایش در سال جاری یا آینده برگزار شود. سال گذشته هم پنجمین نمایشگاه شبیه‌نامه‌های دست‌نوشت دوره‌ی قاجار را با عنوان «به روایت نسخه‌خوانان» در دو گالری بزرگ خانه‌ی هنرمندان برپا کردیم که استقبالی شگفت‌انگیز از آن شد و حتی وزیر ارشاد در اهمیت آن توییت نوشت و با صداوسیما گفتگو کرد. این‌ نمونه‌ها بخشی از منابع افزوده‌ی ما در این سال‌هاست.

این پژوهشگر با اشاره به برگزاری همایش‌های پژوهشی‌ در جشنواره تئاتر آیینی سنتی افزود: اگر اینها را کارآمد نمی‌دانیم، جلوی ادامه‌اش را بگیریم؛ بخصوص بخش‌هایی که با هزینه دولت برگزار می‌شود.

ولی اگر دستاوردهایی داشته که ما درباره آن مطالعه نکرده‌ایم، ناآگاهی ما نباید سبب شود که کل این حرکت‌ها را زیر سئوال ببریم و بگوییم «هیچ پژوهشی» انجام نشده است.

کوچک‌زاده در ادامه سخنانش با اشاره به حضور استادانی در شورای بازنگری سرفصل‌های آموزشی که آشنایی عمیقی با نمایش‌های ایرانی نداشتند، افزود: قصد این استادان در دانشکده هنرهای زیبا، آوردن سرفصل‌هایی تازه‌ بود که متناسب با نیاز زمانه دانشجویان باشد. بحث من ارزیابی خوبی و بدی این تغییرات نیست ولی مساله اینجاست که در پی آن، کسانی برای تدریس آن درس‌ها دعوت شدند که شاید آشنایی چندانی با این مقولات نداشتند. بهتر می‌دانید که هر کسی نمی‌تواند معلم خوبی باشد و دانشجو را به موضوع درس علاقه‌مند کند. از این منظر، خیلی مهم است آن استاد بتواند بذری بکارد که در آینده نهالی مانند محمد چرم‌شیر، محمد رحمانیان، حسین کیانی یا علی‌اصغر دشتی از آن بروید. من نیز به دلیل ضعف تدریس استاد عناصری که بر مبنای روش‌شناسی علمی نبود، به جای خالی آموزه‌های پژوهشی در زمینه‌ شبیه‌خوانی پی بردم و به پژوهش در این زمینه علاقه‌مند شدم زیرا از کودکی تعزیه‌های مهم و تاثیرگذار استادان را دیده بودم و دریافتم تدریس جناب عناصری با آنچه خود دیده‌ام هماهنگ نیست و ضعف‌های بسیار دارد.

او با تاکید بر لزوم پرورش هنرمند و پژوهشگر اضافه کرد: وقتی استادانی با آن همه سابقه در تدریس تعزیه موفق نبودند، چگونه انتظار داشته باشیم یک استاد کم‌تجربه که آشنایی و علاقه چندانی به این موضوع ندارد و فقط برای پر کردن این خلأ به تدریس دعوت شده، بتواند در دانشجویان شوقی ایجاد کند؟

این کارگردان و مدرس دانشگاه در پاسخ به این پرسش که چرا در دعوت از استادان نوعی محافظه‌کاری یا رابطه‌گرایی وجود دارد، توضیح داد: متاسفانه در این زمینه چندصدایی دیده نمی‌شود زیرا کسی دلسوز آینده هنر کشور و دانشجویان نیست.

"به‌ویژه که کتاب‌های شبیه‌خوانی بیشتر بر پایه تک‌نگاری‌ها استوار بوده و اتفاقا در این سال‌ها منابع زیادی در این زمینه افزوده شده‌اند"برای نمونه،استادی مانند حمید امجد که سال‌هاست دکترا هم گرفته باید به هیات علمی دانشگاه دعوت شود. ایشان معلم بسیار خوبی‌ست که توان بسیار دارد و می‌تواند درس‌های مختلف را تدریس کند مانند تاریخ ادبیات نمایشی ایران، نمایشنامه‌نویسی و... اما دانشگاه‌ها چنین استادانی را فقط برای آموزش درس‌هایی دعوت می‌کنند که خودشان را در آن ناتوان و درمانده می‌یابند و سپس برخوردی تحقیرآمیز با برچسب «حق‌التدریس» با ایشان دارند. یادمان هست که چه برخوردهای ناشایستی با علی‌رضا نادری و حکیم‌رابط و بسیاری دیگر شد. و در برابر، می‌بینیم که گاه افرادی از رشته‌های نامرتبط همچون زبان‌شناسی بی‌هیچ زمینه‌ و تجربه‌ای و به یکباره به عضویت هیات علمی رشته‌ی تئاتر درمی‌آیند.

کوچک‌زاده ادامه داد: خود من هم برای تدریس دعوت شدم ولی به همین شکل حق‌التدریس.

دوستان دانشگاه، درس‌های دشوار همانند تعزیه را به امثال ما واگذار می‌کنند و خودشان به‌تحقیر می‌گویند حق‌التدریس دو واحدی. در تدریس دو رویکرد مهم داریم؛ یا آن را به عنوان شغل و منبع درآمدمان نگاه می‌کنیم یا به عنوان علاقه شخصی برای تربیت نسل آینده همکارن تخصصی.

او با تشریح تجربه شخصی خودش از تدریس به صورت حق‌التدریسی، افزود: وقتی به تدریس به عنوان فعالیتی حرفه‌ای می‌پردازید، دیگر فرصت اجرا و پژوهش نمی‌یابید. باید مدام خود را به روز کنید و برای هر دانشجو وقت بگذارید. هرچند متاسفانه شاید ۹۰ درصد استادان هیات علمی کنونی ما چنین نمی‌کنند و دستمزد خود را هم می‌گیرند ولی یک معلم حق‌التدریسی با آموزش دو واحد درس در طول هفته (یا چند برابر آن) نمی‌تواند حتی کرایه رفت و آمد خود را بپردازد؛ چه رسد که امکانی برای خرید کتاب‌های تازه و تماشای اجراهای نوین داشته باشد.

کوچک‌زاده با اشاره به سخنان رحمت امینی مبنی بر اینکه بخشی از این فعالیت‌ها در زمینه‌ شبیه‌خوانی باید به میراث فرهنگی سپرده شود، افزود: وظیفه‌ی اصلی آموزش علمی کشور در همه رشته‌ها با دانشگاه است. در میراث فرهنگی، افراد بسیار کمی توان برنامه‌ریزی برای تعزیه دارند چون بسیاری از ایشان به این هنر احاطه ندارند.

"همچنین گام‌هایی نیز در نگارش فرهنگ واژگان تخصصی نمایش‌های ایرانی برداشته شده است و چند کتاب هم در این زمینه نشر یافته است"شاید برای همین است که حدود ۱۰ سال از ثبت جهانی شبیه‌خوانی در میراث ناملموس یونسکو می‌گذرد ولی هیچ کار شایسته‌ای از سوی آن وزارتخانه ــ‌یا جاهای دیگر همانند وزارت ارشاد و اداره‌های وابسته‌اش، فرهنگستان هنر، حوزه هنری، صداوسیما، شهرداری، پژوهشکده‌ها و...ــ برایش انجام نشده است. امروز که با هم گفت‌وگو می‌کنیم، حتا موزه‌ای علمی و کارآمد یا تالاری تخصصی و مناسب برای اجرای شبیه‌خوانی نداریم و گامی برای شکل‌گیری پژوهشکده تخصصی هنرهای نمایشی سنتی ایران برداشته نشده و حتی کتابخانه‌ای تخصصی برای آن نداریم. چون ضرورت فرهنگی که ما به آن می‌اندیشیم با اولویت مدیران و تصمیم‌گیران کشور متفاوت است. ما هشت سال، مظلومانه در برابر تهاجم صدام مقاومت کردیم و اینک موزه‌ها و باغ‌موزه‌هایی با محوریت جنگ در شهرهای گوناگون و یادنامه‌ها و کتاب‌های چاپ‌شده‌ی بسیار داریم برای یادآوری آن دوره؛ ولی شبیه‌خوانی نزدیک به دو سده فرهنگ ایرانی ما را در برابر هجوم فرهنگ‌های ستیزنده زنده نگه داشت اما توجه هیچ مقام مسوولی را در کشورمان برنینگیخت. با این همه، درست نیست توپ را به زمین دیگران بیندازیم؛ بهتر است برای وظایف خویش به‌درستی برنامه‌ریزی کنیم.

وی با تاکید بر اینکه دانشگاه یک بازار بزرگ نیست که مشتری‌محور باشد، خاطرنشان کرد: برای نمونه می‌پرسم، چه ضرورتی داشته که تئاتر آمریکا را جزو واحدهای درسی گذاشته‌اند؟ آیا دانشجویان درخواست کرده‌اند؟ دانشجویانی که تئاتر آمریکا را ندیده‌اند؟ من البته با آموزش درست هیچ درسی مشکل ندارم ولی قرار نیست دانشگاه طبق دلخواه دانشجویی پیش برود که حتی به رشته‌اش هم آگاه نیست؛ بلکه درست‌ این است که بتواند در او ایجاد انگیزه کند.

وظیفه دانشگاه ایجاد فضایی امن و مناسب است تا دانه‌هایی در آن رشد کنند. بدون این فضا، بهترین بذرها هم رشد نخواهند کرد و نابود می‌شوند. متاسفانه دانشگاه‌های امروز حتی مدرس را فراری می‌دهند چه برسد به دانشجو. زمانی که ما به موضوعی احاطه نداشته باشیم،نمی‌توانیم درباره حذف و اضافه کردن درس‌ها تصمیم بگیریم و بدون آگاهی کافی و صرفا به دلیل رفاقت با نویسنده، نباید کتابی را به عنوان منبع هر درس در شرح درس‌ها بگنجانیم. یک منبع نامناسب همانند استاد ناآگاه، گاه سبب گریز و بی‌انگیزگی هنرجو می‌شود و گاه او را برای همیشه از آن درس یا آن رشته دلزده می‌کند.

"از این گذشته، کتاب‌هایی مهم در هنرهای دیگر شبیه‌خوانی همانند موسیقی و معماری تکیه‌ها و.."شاید برای همین است که بسیاری از دانشجویان نمایش از هنر شبیه‌خوانی روگردان شده‌اند و کمابیش هیچ آگاهی به آن ندارند یا حتی شوقی به تماشایش ندارند.

او ادامه داد: بیش از یک دهه از تدوین سرفصل‌های نوین آموزشی در هنرهای زیبا می‌گذرد. بد نیست بررسی علمی ویژه انجام شود تا دریابیم نسل کنونی که این درس‌های تازه را آموخته با نسل ما که در دوره‌ی دانشجویی سرفصل‌های گذشته را آموخته بود یا نسل پیش از ما که سرفصل‌های دوره‌ی استاد بیضایی را گذرانده بود، چه تفاوت‌هایی در درک آموزه‌ها و مهمتر، کارآمد کردن و گسترش و رشد هنرهای نمایشی ایران داشته‌اند. و کدام یک موفق‌تر بوده‌اند؟

نویسنده کتاب‌های «فهرست شبیه‌نامه‌های دوره قاجار» و «رضای‌نامه» با اشاره به سخنان داوود فتح‌علی‌بیگی درباره حذف تعزیه افزود: با صحبت ایشان همراه نیستم؛ تعزیه به عنوان درس مستقل حذف شده ولی کماکان در درس‌های دیگر تدریس می‌شود. اما مساله مهم این است که مدرسان، شوقی در دانشجویان برنمی‌انگیزند تا به آگاهی و گسترش و نوجویی در شبیه‌خوانی بپردازند. معتقدم برای هر پدیده در گام نخست باید نیازسنجی و بررسی علمی انجام شود و بررسی احساسی، راه به جایی نمی‌برد.

او درباره سخنان رحمت امینی مدیر گروه تئاتر دانشکده هنرهای زیبا هم گفت: ایشان هم پاسخی احساسی داده است.

مگر الان که تئاتر اروپا و آمریکا تدریس می‌شود، استادی داریم که در این زمینه صاحب‌تجربه و مسلط باشد که برای درس آشنایی با تعزیه چنین بهانه‌ای می‌آوریم؟ یا اساسا مگر استادان ما کاملا تئاتر یونان را درک کرده‌اند؟ آیا در این زمینه به‌روز هستند یا به زیر و بم تغییر و تحولات آن آشنایی دارند که سال‌هاست تئاتر یونان را آموزش می‌دهند؟ به نظرم «نبود استاد و منبع کافی» بهانه‌ای‌ مناسب برای حذف درس تعزیه یا دیگر درس‌ها نیست. شوربختانه اینک کسانی در دانشگاه نمایشنامه‌نویسی درس می‌دهند که بسیاری‌شان یک نمایشنامه کارآمد و موثر ننوشته‌اند یا حتی معلمی آگاه و توانا برای آن نیستند؛ در حالی که پیش تر، استادانی مانند اکبر رادی یا خسرو حکیم رابط یا چرم‌شیر این رشته را تدریس می‌کردند. بدتر از آن وضعیت تدریس درس‌های مربوط به نمایش‌های ایرانی‌ست؛ بیشتر کسانی که اینک آن را درس می‌دهند، هیچ علاقه و کششی به چنین آثاری ــ‌نه در اجرا و نه در پژوهش و نه حتی در مطالعه‌ــ نداشته‌اند.

کوچک‌زاده افزود: از سوی دیگر دانشگاه‌های ما در این سال‌ها مدرک‌گرا شده‌اند و حتی اگر کسی مدرکی از یک کشور دورافتاده داشته باشد، بدون توجه به آگاهی و توانش، برای تدریس دعوت می‌شود و حال آنکه اگر کسی از ما کتاب مرجع هم نوشته باشد، توجهی برنمی‌انگیزد؛ در حالی که دانشگاه تهران در دهه ۵۰ بهرام بیضایی را که مدرکش دیپلم بود برای تدریس دعوت کرد چون کتاب «نمایش در ایران» او به مثابه تز دکترا پذیرفته شد و ایشان در دوره‌ای مدیر گروه تئاتر هنرهای زیبا شد و کوشید مهم‌ترین استادان را برای هر درس انتخاب کند. زمانی که دید برای نمایش‌های شرقی منابع درسی نداریم، خودش دست به نگارش زد و «نمایش در چین»، «نمایش در ژاپن» و «نمایش در هند» را نوشت یا برای آموزش شبیه‌خوانی «عباس هندو» را نگاشت. امروز جای چنین استادانی خالی‌ست چون دانشگاه به رشد دانشجویان فکر نمی‌کند.

"بحث من ارزیابی خوبی و بدی این تغییرات نیست ولی مساله اینجاست که در پی آن، کسانی برای تدریس آن درس‌ها دعوت شدند که شاید آشنایی چندانی با این مقولات نداشتند"آنها دنبال دانشجویانی بی‌دردسر هستند که بی سر و صدا مدرک بگیرند و بروند و هیچ نوجویی و کنجکاوی نداشته باشند.

کارگردان نمایش‌های «راشومون» و «جهان انزوا» گفت: شوربختانه وقتی دانشجویان این دوره به فضای حرفه‌ای اجرای نمایش وارد می‌شوند نیز برخلاف دشتی و کیانی و امیررضا کوهستانی نمی‌توانند از شگردهای نمایش‌های ایرانی یا دیگر نمایش‌های شرقی بهره‌ای روزآمد ببرند و شاید به همین دلیل است که بسیاری از نمایش‌هایی که این سال‌ها اجرا می‌شوند، همانند هم هستند و نوآوری ویژه یا درون‌مایه‌ فکرشده و ارزشمندی در آنها دیده نمی‌شود.

او با اشاره به اینکه دانشگاه‌ها می‌گویند قرار نیست هنرمند تربیت کنیم، گفت: بله الزامی نیست که دانشگاه هنرمند تربیت کند ولی دست کم کارشناس که باید تربیت کند. متاسفانه دانشگاه، راه خود را گم کرده است؛ به‌ویژه در رشته‌های هنری هیچ علاقه‌ای به رشد دانشجویان و تغییر و تحول هنر کشور دیده نمی‌شود. بنابراین از همان چارچوب‌های غلط گذشته حمایت می‌کنند. نداشتن استاد درست و مناسب، به دلیل نداشتن هدف درست و روشن است. توقع اندیشمندان و آینده‌نگران این است که اگر دانشگاه هنرمند تربیت نمی‌کند، دست‌کم کارشناس آگاه یا پژوهشگر درجه یک پرورش دهد.

اینک باید پرسید پس وظیفه دانشگاه چیست وقتی هیچ یک از این کارها را انجام نداده است؟ 

به تازگی  داود فتحعلی بیگی، کارگردان و پژوهشگر نمایش‌های آیینی سنتی و ابراهیم گله دارزاده، مدیر عامل انجمن تعزیه ایران اعلام کردند که واحد درسی تعزیه در دانشگاه‌های هنری حذف شده و رحمت امینی مدیر گروه نمایش دانشکده هنرهای زیبا نیز توضیح داد که تعزیه ذیل عنوان نمایش‌های شرقی یا نمایش در ایران تدریس می‌شود.

انتهای پیام   

منابع خبر

اخبار مرتبط