محققی با وجود اتفاقات تلخ و شرایط جنگ روحیه پایگاه ششم بود

محققی با وجود اتفاقات تلخ و شرایط جنگ روحیه پایگاه ششم بود
خبرگزاری مهر
خبرگزاری مهر - ۱ مهر ۱۴۰۱



خبرگزاری مهر،

گروه فرهنگ و ادب _ صادق وفایی: قسمت آغازین پرونده «منوچهر محققی؛ شبح‌سوار دلاور» همزمان با روزهای پایان شهریور هفته دفاع مقدس، چندی پیش منتشر شد که صحبت‌های امیر خلبان فریدون صمدی معلم‌خلبان بسیاری از خلبان‌های شهید، جانباز و ایثارگر فانتوم F4 و F14 تامکت بوده است. جان کلام صمدی این است که نمی‌شود تنها درباره منوچهر محققی صحبت کرد و از خاطراتش گفت چون اکثر خلبان‌های نیروی هوایی ارتش که در سال‌های محدودیت و تحریم جنگ، حماسه‌های عجیب و محیرالعقول آفریدند، منوچهر محققی هستند.

بخش اول میزگرد در پیوند: «شش‌ماه اول جنگ را نیروی هوایی اداره کرد / همه شهدا شاخص هستند» قابل دسترسی و مطالعه است. اما در بخش دوم، امیر خلبان اکبر زمانی، دوست و همرزم جانباز شهید منوچهر محققی سخنان خود را آغاز کرد و خاطره مشکلات و بی‌مهری‌های به ناحق رواداشته شده در حق محققی را برایمان روایت کرد. خاطره مهم دیگری که امیرْ زمانی روایت کرد، ماموریت بمباران تلمبه‌خانه عین‌الضالع در کنار محققی است که شریان اصلی انتقال نفت عراق به اروپا محسوب می‌شد و انهدامش ضربه مهلکی بر پیکر دشمن بعثی بود.

در ادامه مشروح قسمت دوم این‌میزگرد را می‌خوانیم:

* ممنون از جناب صمدی به‌خاطر فتح باب خوب‌شان. جناب غلامحسینی شما روز اول جنگ، مهرآباد بودید دیگر؟

غلامحسینی: بله.

* شما جناب صمدی پایگاه بوشهر بودید...

صمدی: بله.

* و شما هم جناب زمانی پایگاه بوشهر بودید.

زمانی: بله.

* جزو خلبان‌های پایگاه بوشهر بودید آن‌زمان.

زمانی: بله.

* حالا وارد خاطرات می‌شویم و برمی‌گردیم.

"اما در بخش دوم، امیر خلبان اکبر زمانی، دوست و همرزم جانباز شهید منوچهر محققی سخنان خود را آغاز کرد و خاطره مشکلات و بی‌مهری‌های به ناحق رواداشته شده در حق محققی را برایمان روایت کرد"ولی پیش از آن اجازه بدهید از آقای صمدی به‌عنوان معلم‌خلبان قدیمی فانتوم یک‌سوال تخصصی و فنی بکنم. چون به هرحال این‌مسائل مورد علاقه گروهی از مخاطبان هستند. فانتوم‌هایی که ما داشتیم، نسل دوم بودند. یعنی Phantom II بودند. درست است؟ چون امیر حسینعلی ذوالفقاری هم برایم تعریف کرد که بعد از اسیرشدنش، ماهر عبدالرشید با کنایه از او پرسیده بود: «B52؟» که ایشان هم با جسارت گفته بود: No! F4! Phantom2

صمدی: ببینید من افتخار این را داشتم که از روزی که فانتوم وارد شد، جزو سری اول بودم که با آن پرواز کردم.

سری اول، اف‌فورهای D بودند.

* که دود بیشتری هم نسبت به فانتوم‌های E داشتند.

صمدی: بله. بگذارید بگویم چرا اف‌فور E رابه خدمت گرفتیم.

* یعنی فانتوم‌های نسل دو را.

صمدی: بله. من شیفته اف‌فور دی بودم. فقط یک ایراد داشت و آن هم این بود که اگر Angle of Atack اش بالا می‌رفت، اگر به‌جای پایی از فرامین دستی استفاده می‌کردی، هواپیما به سمت دیگر می‌رفت. یعنی اگر تجربه‌ات کم بود، هواپیما دچار اَدْوِرسیاگ می‌شد و با استیک برنمی‌گشت.

"ولی پیش از آن اجازه بدهید از آقای صمدی به‌عنوان معلم‌خلبان قدیمی فانتوم یک‌سوال تخصصی و فنی بکنم"در نتیجه همین‌مساله، ما چند سانحه دادیم که به‌خاطرشان اف‌فورهای E را آوردند. این‌گونه اف‌فور، مقداری پیشرفته‌تر بود و از آن‌هایی بود که هرکاری می‌کردی و فرامینش را می‌چرخاندی، وارد حالت اسپین نمی‌شد. اما اف‌فور دی این‌طور بود. اف‌فور E استیبل‌تر (متعادل‌تر) بود. هواپیمای فانتوم، هواپیمای گردن‌کلفتی است.

هنوز هم هست و همه شرایطی را که یک هواپیمای جنگی می‌تواند داشته باشد، دارد. شب، روز، ابر و … در هر شرایطی می‌تواند برود بمباران کند. البته راکب‌اش هم باید وارد باشد.

* خاطرات آقای (محمد) عتیقه‌چی را که می‌خواندم، می‌گفت F86 هواپیمای متعادل و راحت‌تری بود اما دماغه فانتوم گاهی بازی در می‌آورد و نوسان پیدا می‌کرد و خلبان به سختی افسارش را به دست می‌گرفت.

صمدی: متوجه نمی‌شوم عتیقه‌چی چه گفته. چون با ممد رفیقم و افتخار دارم که معلمش بوده‌ام. ولی این‌حرفش را متوجه نمی‌شوم.

* گفته بود دماغه F86 استیبل بود و بازی درنمی‌آورد.

"فقط یک ایراد داشت و آن هم این بود که اگر Angle of Atack اش بالا می‌رفت، اگر به‌جای پایی از فرامین دستی استفاده می‌کردی، هواپیما به سمت دیگر می‌رفت"یعنی هدایتش راحت بود. اما فانتوم را اگر کمی بی‌دقتی می‌کردی، بازی در می‌آورد و دماغه‌اش از کنترل خارج می‌شد.

صمدی: همین است که اشاره کردم. راست گفته. F86 مثل هلو بود.

زمانی: (با خنده) Sir شما با F86 هم پرواز کرده‌اید؟ چون جوجه‌هایی مثل ما فقط با یکی دو نوع هواپیما پرواز کرده‌اند. ولی جناب صمدی… همه هواپیماها را پرانده‌اند.

این است که هر سوالی دارید، می‌توانید از ایشان بپرسید.

صمدی: من ۵۰۰ ساعت با F5 ساعت پرواز کرده‌ام و دوستش هم داشتم. در صورتی که اصلاً با F4 قابل مقایسه نیست. فانتوم، همه‌کاره است. واقعاً همه‌کاره است. اف‌پنج را به این‌دلیل دوست داشتم که در آن تنها بودی و خودت بودی و خدای خودت.

"این‌گونه اف‌فور، مقداری پیشرفته‌تر بود و از آن‌هایی بود که هرکاری می‌کردی و فرامینش را می‌چرخاندی، وارد حالت اسپین نمی‌شد"ولی فانتوم دوکابین بود.

هواپیمای اف‌فور یا فانتوم واقعاً یلی است. هنوز هم که هنوز است، یل است. یک‌بار به من گفتند بیا برو به دانشجویان خلبانی در کلاردشت روحیه بده و برایشان صحبت کن. آن‌جا به آن‌ها گفتم فکر می‌کنم وقتی وارد نیروی هوایی شدم، هنوز پدرهای شما به دنیا نیامده بودند!

[زمانی می‌خندد.]

صمدی: واقعاً هم همین‌طور است. من ورودی سال ۱۳۴۰ هستم.

* (با خنده) کاملاً درست است.

پدر من متولد سال ۴۰ است.

[حاضران می‌خندند.]

زمانی: (با خنده) جناب وفایی آن‌موقع ما مدرسه می‌رفتیم. کلاس اول بودیم.

صمدی: ببینید آقای وفایی! وقتی درباره خلبان‌ها کار می‌کنید، نباید استثنا قائل شوید. این‌بچه‌ها بعد از جنگ سمت و پستی نگرفتند. مثل همان محمود اسکندری که رویش کار کردید و من افتخار این را داشتم که فرمانده گردانش بودم، معلمش بودم و با او پرواز کردم. شما باید کارها و عملیات‌های این‌ها را روایت کنید؛ مثل همان پل (اروندرود) که رفت و با این مرد بزرگ [به زمانی اشاره می‌کند] آن را منهدم کرد و ما این‌همه اسیر در خرمشهر گرفتیم.

راستش هیچ‌وقت مصاحبه نمی‌کنم اما اگر امروز آمده‌ام به‌خاطر احساس دین‌ام است.

"اما فانتوم را اگر کمی بی‌دقتی می‌کردی، بازی در می‌آورد و دماغه‌اش از کنترل خارج می‌شد.صمدی: همین است که اشاره کردم"من به محققی، [بغض می‌کند] اسکندری، یاسینی، دوران و … احساس دین می‌کنم.

زمانی: خدا ان‌شاالله شما را حفظ کند امیر!

صمدی: و امیدوارم راضی باشند. چون می‌دانم که ما را می‌بینند. به این‌مساله اعتقاد دارم.

* جناب زمانی تا جناب صمدی کمی استراحت کنند، بیاییم سراغ شما. این‌خاطره تیر خوردن دست محققی مربوط به روزهای محاصره و اشغال خرمشهر است. کابین عقبش هم کیومرث حیدریان بوده است.

زمانی: بله.

* که اجکت کردند و هر دو بیرون پریدند.

زمانی: نه.

در این راید نبود که اجکت کردند.

صمدی: چرا. همین راید بود.

* که تا جایی که توانسته، سعی کرده بود خودش را وارد خاک ایران کند بعد اقدام به اجکت کند.

زمانی: در رابطه با امیر محققی، اگر صحبت کنیم باید چند روز وقت بگذاریم که حداقل ۲۰ یا ۱۵ درصد از وجود مبارکش را توضیح داده باشیم. اجازه بدهید من از قبل بگویم که این‌بنده خدا گرفتار مسائلی شده بود. سال گذشته وقتی این‌جا بودیم، در خدمت امیر ضرابی درباره آن‌مسائلی که درباره محمود اسکندری و اتهامی که در مورد کودتای نوژه به او وارد شد، صحبت کردیم. که عرض کردم کودتای نوژه فقط یک صوت بود و اصولاً امکان نداشت اجرا شود.

"F86 مثل هلو بود.زمانی: (با خنده) Sir شما با F86 هم پرواز کرده‌اید؟ چون جوجه‌هایی مثل ما فقط با یکی دو نوع هواپیما پرواز کرده‌اند"می‌خواهم بگویم محققی چه‌طور گرفتار مسائلی شد که اصلاً وجود خارجی نداشتند.

من آن‌موقع ستوان یک بودم و با خودم فکر می‌کردم شاید اف‌چهار با امکاناتش بتواند نیمه‌شب از پایگاه همدان بلند شود و برود سینه‌کش البرز یک ساختمان را بمباران کند. ولی وقتی خودم معلم شدم و ۱۴ سال خلبان پراندم، فهمیدم امکان ندارد.

* ببخشید این‌سوال از همان‌پارسال برای من به وجود آمده که بگذارید رفع ابهام کنم. این‌که از لفظ «صوت» استفاده می‌کنید، منظورتان این است که کودتا یک توهم بود یا صرفاً یک فایل صوتی و مکالمه به بیرون درز کرده؟

زمانی: نه. می‌خواهم بگویم یک‌توهم و یک صوت در هوا بود. علتش هم این بود که نیروی هوایی را تهی کنند و برسانند به جنگی که چندماه بعد شروع می‌شد.

امیر [به صمدی اشاره می‌کند] فرمانده ما بودند. ایشان می‌دانند اگر بخواهی یک فشنگ ۲۰ میلی‌متری را داخل هواپیما بارگذاری کنی، باید ۶۰ تا امضا بگیری. حالا چه‌طور ممکن است این‌تعداد هواپیما بدون امضا و اطلاع بتوانند از پایگاه سوم شکاری تیک آف کنند و بروند سمت تهران؟ پس همان‌طور که گفتیم، کودتا یک توهم و توطئه بیشتر نبود.

محققی متاسفانه، متاسفانه و متاسفانه درگیر این‌مساله شد. یک‌روز برایم صحبت می‌کرد. خدا او را بیامرزد! می‌گفت ما را گرفتند و بردند زندان.

* این‌مساله مربوط به چه سالی است؟

زمانی: درست بعد از کودتا.

"این است که هر سوالی دارید، می‌توانید از ایشان بپرسید.صمدی: من ۵۰۰ ساعت با F5 ساعت پرواز کرده‌ام و دوستش هم داشتم"سال ۵۹.

* عجب! فکر می‌کردم مشکلات دستگیری و زندان محققی مربوط به اواخر از جنگ و آن‌سفر کاری و ماموریت بوده است.

زمانی: نه. قبل از جنگ بود.

صمدی: [خطاب به زمانی] بگو که به راحتی او را نبردند!

زمانی: امیر، والله توانش را ندارم.

* یعنی اذیتش کردند؟

زمانی: بله، بله! توهین و تحقیر! منِ زمانی اگر بودم، همه توهین و تحقیرها را به هم وصل می‌کردم و می‌گفتم آقا من نیستم. ولی محققی مردانه، مردانه و مردانه آمد جنگید. امیر (صمدی) فرمودند. ما مثل محققی خیلی داریم.

للّهی کسانی را در نیروی هوایی و لباس پرواز داشته‌ایم که وجود یکی‌شان برابر با ده‌ها فرمانده جنگ بود. وجودشان اصلاً قابل قیاس با کسی نیست. نمونه‌اش اسکندری، نمونه‌اش محققی اصلاً قابل صحبت نیست. اذیتش کردند. وقتی برایم تعریف کرد، به روح رسول‌الله گریه کردم.

"یک‌بار به من گفتند بیا برو به دانشجویان خلبانی در کلاردشت روحیه بده و برایشان صحبت کن"بعد گفت بعد از بررسی فهمیدند من کاره‌ای نبودم و در این‌مساله دستی نداشته‌ام. گفت من را سوار یک ون مشکی‌رنگ کردند و آوردند در خیابان. از من پرسیدند «آقای محققی کجا ببریمت!» پرسیده بود این‌جا کجاست؟ گفته بودند خیابان انقلاب. محققی گفته بود همین‌جا پیاده می‌شوم. می‌گفت «اکبر آمدم کنار خیابان، یک‌ساعت نشستم تا حالم جا بیاید و برگردد.

بعد یک‌تاکسی گرفتم و به خانه رفتم.»

می‌خواهم بگویم منوچهر محققی، پیش از جنگ چنین مسائلی داشته...

* یعنی این‌اتفاقات برایش افتاده بود ولی آمد پای پرواز جنگی و ماموریت برون‌مرزی در خاک دشمن...

زمانی: بله. شاید منِ زمانی اگر بودم، همه توهین و تحقیرها را به هم وصل می‌کردم و می‌گفتم آقا من نیستم. ولی محققی مردانه، مردانه و مردانه آمد جنگید. امیر (صمدی) فرمودند. ما مثل محققی خیلی داریم.

"آن‌جا به آن‌ها گفتم فکر می‌کنم وقتی وارد نیروی هوایی شدم، هنوز پدرهای شما به دنیا نیامده بودند![زمانی می‌خندد.]صمدی: واقعاً هم همین‌طور است"للّهی کسانی را در نیروی هوایی و لباس پرواز داشته‌ایم که وجود یکی‌شان برابر با ده‌ها فرمانده جنگ بود. وجودشان اصلاً قابل قیاس با کسی نیست. نمونه‌اش اسکندری، نمونه‌اش محققی.

محققی با وجود این‌اتفاقاتی که برایش پیش آمده بود، روحیه پایگاه ششم بود. فکر کنید، پایگاه تخلیه و شب مثل قیر سیاه! همه خلبان‌ها داخل شلتر می‌خوابیدند. همان‌جا بیریف می‌کردند، همان‌جا غذا می‌خوردند، همان‌جا می‌خوابیدند و همان‌جا دیپارت می‌کردند می‌رفتند پای هواپیما.

فردا شبش می‌دیدند دو نفرشان نیستند، فردا دوباره چهارنفر نبودند و باز روز بعد می‌دیدند خلبان‌های دیگری از جمع کم شده‌اند. (به شهادت رسیده‌اند.) با وجود آن‌اتفاقات تلخ و این‌شرایط سخت، محققی روحیه پایگاه ششم بود؛ مخصوصاً در سه‌ماهه اول جنگ.

آدم درباره وجود این مرد بزرگ چه می‌تواند بگوید؟ شما آن‌فیلم و فایل صوتی‌اش را دیده‌اید. که می‌گوید یک‌روز خانمم به من زنگ زد و گفت بچه‌مان مریض است و دارد تلف می‌شود. که محققی هم گفته بود این‌جا هر روز جلوی چشم من کلی بچه هستند که اگر به دادشان نرسیم تلف می‌شوند. من بیایم تهران که بچه‌ام را ببرم دکتر؟ این است وجود این مرد بزرگ! فکر کنید با وجود محققی‌ها توانستیم خوزستان را نگه داریم.

"پدر من متولد سال ۴۰ است.[حاضران می‌خندند.]زمانی: (با خنده) جناب وفایی آن‌موقع ما مدرسه می‌رفتیم"با وجود محققی‌ها توانستیم ایران را حفظ کنیم.

لازم می‌دانم یک‌نکته را درباره پرواز او بگویم. من خیلی با او پرواز کرده‌ام؛ رایدهای معلمی و …. ایشان شاگرد امیر (صمدی) بودند. من هم شاگرد ایشان بودم. اما فقط یک‌پرواز برون‌مرزی را در کنارش بودم.

.

منابع خبر

اخبار مرتبط

خبرگزاری مهر - ۲۸ فروردین ۱۴۰۱
بی بی سی فارسی - ۱۵ خرداد ۱۳۹۹