هنر در گذر زمان / بررسی سه دیدگاه شرق و غرب و حکمت اسلامی
گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو- زهرا قربانی رضوان؛ هنر از یونان، روم و تمدن غرب ظهور و بروز یافت. اوج پیشرفت هنر در دوران رنسانس بود. در دوران رنسانس تفاوت در نگرشها رخ داد و هنرمند هنر سنتی ترجیه دارد تصاویر را ناتورالیستی و طبیعی نقاشی کند. با اختراع دوربین این تحول جدیتر شود. با ورود به سده ۱۹ و ۲۰ این امر پیش رفت و کار هنرمند سنتی روز به روز کم رنگتر شد.
"گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو- زهرا قربانی رضوان؛ هنر از یونان، روم و تمدن غرب ظهور و بروز یافت"انسان مدرن خود را سوار بر طبیعت دید و اندیشمندان از "من میاندیشم پس هستم" سخن گفتند و این حضور را به معنای غالب بودن بر محیط دانستند. هنر در سده ۲۰ دچار تحول جدی شد و هنرمند دست به دخل و تصرف در هنر زد؛ هنرمند چیزی که خود میخواست را به تصویر کشید و از یک شی شکلی جدید ساخت.
هنر شرق موجودات را «اعتباری» میداند که اعتبار وجود خود را از یک واجب الوجود دریافت میکنند. غرب این اعتبار را نادیده میگیرد و به «قطعیت» اشیا اصالت میبخشد و همه چیز آن شی را شروع به توصیف میکند. مثل یک میز که زمانی آفتاب بر او بتابد سایه ایجاد میکند و در نقاشیها این سایه حضور پیدا میکند.
در پیکره تراشی هرآنچه پیکره بصورت رئالیستی استخراج شود جذابتر است و این قطعیت شکل بیشتر و بهتری به خود میگیرد بخصوص در دوران اومانیست این نوع نگارهها در اوج خود قرار میگیرند. در هنر شرق سایه روشن وجود ندارد. آثار نگارگری، معماری و.. در شرق و غرب کاملا متفاوت هستند. نوری که در هنر شرق بر آثار میتابد نوری «ازلی و ابدی» است، نور بعدظهر و زمینی نیست که بر یک میز بتابد و سایه روشن ایجاد کند بلکه این نور ازلی هر زمان اعتبار وجود خود را از خداوند دریافت میکند.
"در دوران رنسانس تفاوت در نگرشها رخ داد و هنرمند هنر سنتی ترجیه دارد تصاویر را ناتورالیستی و طبیعی نقاشی کند"در هنر شرق معنای نور متفاوت میشود و زمان خاصی را نشان نمیدهد؛ زمان یک زمان «مینوی» است و مکان یک مکان «مثالی» است و همیشه بهشت را در نظر دارد.
ذهن انسان امروزی گمان میبرد که هنرمندان گذشته شرق توان کشیدن نقاشی رئالیستی همچون هنرمندان غرب را نداشتند و به همین دلیل نقاشی را تخت میکشیدند. این فکر از اساس غلط و نگاه هنرمند مسلمان فراتر از ظاهر اشیا بوده است. در نگاه هنر غرب تنها به چیزی که وجود دارد توجه میشود بنابراین چیزی که نیست به معنای پوچی قلمداد میشود؛ درواقع یک گونه نیهلیست که غرب بر آن باور است. اما در هنر شرق فضای مثبت و منفی به یک اندازه ارزش و اعتبار دارند. سهروردی میگوید: «غرب عالم دید و اندر وی خزید، شرق حق دید و عالم را ندید».
هنرمند هنر اسلامی به نگاه تجلی گونه اعتقاد دارد و بیان میدارد که این تجلی در همه چیز و هر چیزی که در اطراف آن وجود دارد «آیه» و آیینهای از صفات الهی است.
در حکمت هنر اسلامی کلمهای به نام «عبر کردن» در معنای دیدن و عبرت گرفتن وجود دارد. عبر یعنی عبور؛ دیدی که میبیند و عبرت هم میگیرد. به طور مثال در شعر ایوان مدائن، «هانای دل عبرت بین از دیده عبر کن هان! ایوان مدائن را آیینه عبرت دان»، دعوت به دیدن و عبرت گرفتن میشود. یکی از اصلیترین ویژگی رشتههای حکمت هنر اسلامی عبور کردن از ظاهر است. در هنر سنتی اشیا علاوه بر صورت، ماده، ظاهر و باطن دارند و همه چیز در صورت طبقه بندی نمیشود.
"انسان مدرن خود را سوار بر طبیعت دید و اندیشمندان از "من میاندیشم پس هستم" سخن گفتند و این حضور را به معنای غالب بودن بر محیط دانستند"بعضی از هنرمندان فقط صورت مخلوق خداوند را نشان میدهند و معتقدند نوع اینها بر صورت دلالت دارد. اما آیا تمام آنها به صورت دلالت دارد؟ ابن عربی میگوید: «خداوند یک چیز مخفی است، خواست و اراده کرد تا خودش را آشکار کند». اما چگونه؟ آیا تمام خودش را آشکار کرده؟ خداوند اسمائی از خودش را به آدمیان ارسال کرده است. مثلا آیهای در قرآن که میفرماید طبیعت تسبیح خداوند را میگوید و سجده میکند. آیا ما این را میبینیم؟ این باطن و حقیقت است که ما نمیتوانیم ببینیم.
هنرمند هنر اسلامی میخواهد باطن اشیا را نشان دهد.
هنر قدسی
از دیگر ویژگیهای بنیادین هنر اسلامی «قدسی و مقدس» بودن است. موجودات در باطن و صورت یک ساحت قدسی را محفوظ دارند. در نگاه فلسفی صورت مساوی با «امر بالفعل» و ماده مساوی با «امر بالقوه» در اشیا است. صورت یعنی آنچه که میبینیم و اتفاق افتاده است و امر بالقوه استعدادهایی است که در چیزی نهفته باشد. هنرمند هنر اسلامی نگاهی «اعتباری» به هنر دارد و فضای مثبت و منفی را با هم در نظر میگیرد.
"هنر در سده ۲۰ دچار تحول جدی شد و هنرمند دست به دخل و تصرف در هنر زد؛ هنرمند چیزی که خود میخواست را به تصویر کشید و از یک شی شکلی جدید ساخت"این نگاه شهودی به حقیقتهای پنهان نیز توجه دارد. توجه از ظاهر به باطن و از ماده به ماورا معطوف میشود. نمادگرایی و «هنر تجریدی» که از خصایص اصلی هنر قدسی است ظهور مییابد. هنر اسلامی شروع به تمثیل سازی میکند و مفاهیم بشری را از این طریق انتقال میدهد.
هنر ترسیم عمقی در فضا
هنرمند هنر اسلامی پرسپکتیو به کار نمیبرد و در کار او ترسیم عمقی در فضا دیده نمیشود. اما در فلسفه شرق دید بصورت روئیت تدریجی است.
اشیا در محور عمودی خود قرار میگیرند. نور بصورت یکسان به کل تابلو میتابد. برای مثال نقاشی دیدار خسرو شیرین که ترکیب بندی عمودی رو به بالا دارد و نور تمام کادر را روشن کرده است. در هنر اسلامی انسان منفعل و تک بعدی نیست و مطابق با سنت است. انسان از پدیدهها به دور نیست.
"هنر شرق موجودات را «اعتباری» میداند که اعتبار وجود خود را از یک واجب الوجود دریافت میکنند"در واقع وابستگی هنر اسلامی به بحث سنت و فلسفه به حقیقت معنای هنر که همان «انسان کامل» است اشاره دارد.
نگاه پدیدار شناسانه
هنر اسلامی هویتی واحد و مشخص دارد و یک وحدتی در آن ایجاد شده است. این روح واحد در تمام نقوش و آثار تجلی پیدا شده است. ابن عربی نوشته است که خداوند میگوید: «من یک گنج پنهانی بودم خواستم که آشکار شوم.» این آشکار شدن بصورت تجلی یافتن پدیدار شد. یعنی خودش و حقیقت اش نیست. هیچ کس نمیتواند ادعا کند من دیدم خداوند را عین چیزی که بود.
پیامبران هم با واسطه با خداوند در ارتباط بودند و یکی تجلی خداوند را مثلا بر کوه دیده است. بحث تجلی باعث ماهیت وجود متفاوت است. اینکه اثری را از خداوند ببینیم با اینکه عین اش را ببینیم اینها با هم متفاوت است.
هنر اسلامی، حکمت هنر اسلامی بیان میکند که عالم تجلی از ذات خداوند است. اگر یک درخت وجود دارد اگر انسان وجود دارد، اگر یک پدیده و... وجود دارد، اگر ما اطراف را میبینیم، تابلویی را میبینیم، اینها پدیده هستند و به آن نگاه «پدیدار شناسانه» میگویند.
معنای نگاه پدیدار شناسانه به اطراف آن است که هر کدام از پدیدهها در هنر اسلامی یک ویژگی از ذات خداوند را دارند، مثلا انسان کامل اگر مهربان است اینطور بیان میشود که یک صفت از صفات الهی در وجودش است، پس انسان کامل سعی میکند ویژگیهای زیادی از صفات خدا را در خود داشته باشد.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران