گوستاو فلوبر در ایران؛ دیر آمده، اما خوش‌اقبال

گوستاو فلوبر در ایران؛ دیر آمده، اما خوش‌اقبال
رادیو فردا
رادیو فردا - ۲۲ آذر ۱۴۰۰

«زیباترین چیزها در رمان گوستاو فلوبر، همان است که به ادبیات داستانی معمولی شباهت ندارد؛ همان فضاهای پهناور خالی. این حادثه نیست که در زیردست فلوبر انباشته می‌شود، بلکه همان چیزی که در میان حادثه‌ها وجود دارد، همان عرصه‌های راکد و بی‌حرکت است که در آن هر حرکتی به بی‌حرکتی بدل می‌گردد. توفیق در بخشیدن آن همه هستی و تراکم به این فضاهای تهی، ساختن چیزی پر از چیزی خالی، خود معجزه است.»

این توصیف ژان روسه، منتقد ادبی سوئیسی قرن بیستم است که در مقاله‌ای با عنوان «مادام بوواری یا کتابی درباره هیچ» درباره شیوه رمان‌نویسی گوستاو فلوبر، نویسنده بزرگ قرن نوزدهم نوشته است.

رمان‌های گوستاو فلوبر که اکنون ۲۰۰ سال از تولد او می‌گذرد، همچنان با استقبال خوانندگان ادبیات و همچنین منتقدان ادبی مواجه است.

فلوبر، جهانگردی منزوی

«من فقط بورژوایی هستم که در روستا عزلت گزیده‌ام، خود را با ادبیات سرگرم می‌کنم و هیچ چیز از دیگران نمی‌خواهم، نه توجه، نه افتخار و نه حتی احترام... تنها چیزی که می‌طلبم این است که مرا با شمع‌های خودشان مسموم نکنند. به این دلیل است که یکسر از آنها فاصله می‌گیرم.»

گوستاو فلوبر روز ۱۲ دسامبر ۱۸۲۱ در شهر روآن در ۱۳۰ کیلومتری شمال غربی پاریس و در منطقه نرماندی به دنیا آمد و پدرش پزشک جراح بیمارستانی در این شهر بود.

فلوبر در ۱۶ سالگی عاشق زنی شد که ۱۵ سال از او بزرگتر بود.

"«زیباترین چیزها در رمان گوستاو فلوبر، همان است که به ادبیات داستانی معمولی شباهت ندارد؛ همان فضاهای پهناور خالی"عشق به این زن موجب شد که او به نوشتن قصه‌های عاشقانه روی بیاورد و به این ترتیب او شیفته ادبیات شد.

پس از دبیرستان، برای تحصیلات دانشگاهی به پاریس رفت اما مرگ پدر، تأثیر زیادی بر او گذاشت و تحصیلات دانشگاهی را رها کرد و به زادگاهش بازگشت.

فلوبر که در جوانی به یک بیماری عصبی دچار شده بود، در سراسر زندگی‌اش از این بیماری رنج بسیار می‌برد.

مادام بواری مشهورترین اثر فلوبر بود که هشت دهه اخیر چندین ترجمه فارسی هم از آن به بازار آمده است

در سپتامبر ۱۸۵۱ با تشویق دو دوستش و بر اساس یک خبر حوادث مربوط به منطقه نرماندی، نوشتن رمان بزرگ «مادام بوواری» را آغاز کرد. نوشتن این رمان پنج سال طول کشید و انتشار آن در سال ۱۸۵۶ جنجال زیادی به پا کرد.

وقتی این رمان برای اولین بار منتشر شد، فلوبر نوشت: «این کتاب بیشتر نشان از شکیبایی دارد تا نبوغ و بیشتر خبر از تلاش می‌دهد تا استعداد.»

«مادام بوواری» تاکنون بارها در تئاتر و سینما باز آفرینی شده و اولین‌بار ژان رنوار در سال ۱۹۳۲ بر اساس این رمان، فیلمی ساخت.

پس از این رمان، در سال ۱۸۵۶ نوشتن رمان دیگری با عنوان «سالامبو» را آغاز کرد که رمانی تاریخی درباره جنگ کارتاژ است. او برای نوشتن این رمان به تونس سفر کرد. این رمان در سال ۱۸۶۲ منتشر شد.

پس از این رمان نیز نوشتن رمان «تربیت احساسات» را آغاز کرد که در نوامبر ۱۸۶۹ منتشر شد، اما چندان مورد توجه منتقدان و خوانندگان قرار نگرفت و شکستی بزرگ برای نویسنده‌ای معروف به شمار رفت.

فلوبر پس از تجربه شکست این رمان، بیش از گذشته منزوی شد و به بازنویسی یک اثر خود که در جوانی نگارش اولیه آن را انجام داده بود پرداخت: «وسوسه سنت آنتوان».

با درگذشت این نویسنده در سال ۱۸۸۰، رمان دیگری از او با نام «بووار و پکوشه» ناتمام ماند و نسخه ناقص آن در یک سال پس از درگذشتش منتشر شد.

فلوبر، میان رمانتیسم و رئالیسم و بدبین به جامعه

دوره‌ای که فلوبر در آن می‌نوشت، دوران اوج مکتب رمانتیسم بود. اما فلوبر خود را میان رمانتیسم و رئالیسم در برزخ می‌دید: «در وجود من، به بیان صریح، دو ساده مرد جدا از هم وجود دارد.»

اشاره او، از یک سو تمایل به تغزل و رمانتیسم است و از سوی دیگر، بیان آنچه می‌بیند و زندگی می‌کند.

ماریو بارگاس یوسا، نویسنده برنده جایزه نوبل، درباره فلوبر معتقد است که او در دوره‌ای می‌نوشت که به سبب رشد صنعتی رفته رفته گسترشی فوق‌العاده در بازار ادبیات پدید می‌آمد و برای آنان که به کتاب خواندن روی آورده بودند، رمان محبوب‌ترین قالب ادبی شده بود.

دست‌نوشته‌های فلوبر از رمان مادام‌بواری که در کتابخانه روئن نگهداری می‌شود

ژان پل سارتر درباره این تعهد فلوبر می‌نویسد: «تعهد فلوبر نویسنده، مسئولیت در برابر زبانی است که هنوز هم ناشناخته مانده است.

او می‌کوشد آن را فرمانبردار و تابع منطقی کند تا بهتر قدرت پرمخاطره‌اش را احساس کند.»

در آن دوره به گفته منتقدان ادبی، آنچه نویسنده را درگیر خود کرده بود، «رسالت ادبی» یا «تعهد نویسنده» بود.

همچنین در نامه‌هایی که خود فلوبر بر جای گذاشته، وسواسش درباره نوشتن مشهود است، او نسبت به انتشار آثارش به ویژه در سال‌های پایانی عمر «هراسی بیمارگونه» یافته بود.

در واقع، انقلاب صنعتی در قرن نوزدهم، و دست یافتن طبقات بیشتری از جامعه به امکانات آموزشی و اقتصادی، مایه شادمانی فلوبر در نویسندگی نشده بود.

فلوبر در نامه‌هاش به ژرژ ساند، دوستش که نسبت به فلوبر لیبرال‌تر فکر می‌کرد، حتی به حق رای همگانی اعتراض کرده است.

این بدبینی به جامعه، او را بیشتر در ادبیات فرو برده بود. به طوری که فلوبر در یکی از نامه‌هایش در سال ۱۸۵۸ نوشت: «تنها راه تحمل این هستی، این است که در ادبیات غرق شوی، همچنان که در عیشی مدام.»

فلوبر در ایران

با وجود اقبال ایرانیان به ترجمه آثار ادبی، از همان آغاز نهضت ترجمه پس از مشروطه، آثار فلوبر نسبت به دیگر نویسندگان فرانسوی حتی نویسندگان همعصر فلوبر، دیرتر و کمتر به زبان فارسی ترجمه و منتشر شد.

مادام بواری، شاهکار فلوبر، برای اولین بار در ایران با ترجمه محمد پورشالچی در سال ۱۳۲۷ در انتشارات صفی‌علی شاه در تهران منتشر شد و پس از آن، در سال ۱۳۴۱، محمد قاضی با همکاری رضا عقیلی، این کتاب را ترجمه کردند و نشر کیهان ترجمه آنان را به چاپ رساند.

از آن پس، ترجمه‌هایی از همین کتاب و همچنین دیگر کتاب‌های فلوبر روانه بازار نشر ایران شد و مترجمانی چون میرجلال‌الدین کزازی، محمدمهدی فولادوند و مهستی بحرینی نیز به سراغ آثار فلوبر رفتند.

یکی از نخستین ترجمه‌های مادام بواری اثر محمد قاضی و رضا عقیلی

یکی از مترجمان خبره‌ای که در دهه‌های گذشته به ترجمه آثار فلوبر روی آورد، مهدی سحابی بود که معروف‌ترین ترجمه او، ترجمه رمان سترگ مارسل پروست با عنوان «در جست‌وجوی زمان از دست رفته» است.

سحابی علاوه بر «مادام بواری»، رمان «تربیت احساسات» را نیز به فارسی ترجمه و منتشر کرد.

همچنین نامه‌های فلوبر به ژرژ ساند با عنوان «آوازهای کوچکی برای ماه» به زبان فارسی منتشر شده است.

امیرحسین خورشیدفر، داستان‌نویس در جلسه معرفی این کتاب گفت: «در این نامه‌ها به خاطر رابطه‌ی عاطفی بین این دو تقریبا با نامه‌هایی مواجه هستیم که مجموع آن‌ها کتابی شبیه به یک رمان را شکل داده است. در این نامه‌ها تقابل و تخاصم روحیه‌ ژورژ ساند و فلوبر عیان می‌شود.»

پیش از این نیز نامه‌های دیگری از فلوبر به زبان فارسی ترجمه و منتشر شده بود: کتاب «نوشتن مادام بوواری» (حماقت، هنر و زندگی) شامل نامه‌های این نویسنده به لوییزه کوله است که در هنگام خلق «مادام بوواری» نوشته شده است.

اما شاید اولین مترجم نامه‌های فلوبر به فارسی، ابراهیم گلستان نویسنده معروف ایرانی باشد. او در سال ۱۳۳۷ گزیده‌ای از این نامه‌ها را در مجله «صدف» منتشر کرد.

همچنین عبدالله کوثری، مترجم نامدار ایرانی، کتاب «عیش مدام» نوشته ماریو بارگاس یوسا درباره رمان مادام بوواری را به فارسی ترجمه و منتشر کرده است.

ترجمه و استقبال از آثار فلوبر به حدی بوده که دانشجویان و منتقدان ادبی به سراغ تاثیرپذیری نویسندگان ایرانی از آثار فلوبر یا بررسی تطبیقی آن نیز رفته‌اند.

به عنوان نمونه، مقاله «مقایسه رئالیسم در عناصر داستانی چشم‌هایش [نوشته بزرگ علوی] و مادام بواری» یکی از این پژوهش‌هاست و نویسنده در آن اشاره کرده که بزرگ علوی جزو نخستین گروه نویسندگان ایرانی است که می‌توان بسیاری از ویژگی‌های مکتب واقع‌گرایی را در آثار او مشاهده کرد.

همچنین پژوهشی در دانشگاه تربیت مدرس در بررسی تطبیقی جایگاه «دیگری» در روابط عاطفی شخصیت‌ها در دو رمان «مادام بواری» اثر گوستاو فلوبر و «دو منظره» اثر غزاله علیزاده صورت گرفته است.

بر اساس تحقیقی که در سال ۱۳۹۴ منتشر شد، تا آن زمان، به غیر از ترجمه خود آثار فلوبر، حدود ۳۰ مقاله، ۱۱ کتاب و بیش از ۲۰ پایان‌نامه به طور مستقیم یا غیرمستقیم درباره فلوبر و آثارش در ایران منتشر شده بود.

این آمار بدون شک در شش سال گذشته افزایش یافته و گوستاو فلوبر را به یکی از خوش‌اقبال‌ترین نویسندگان جهان در ایران تبدیل کرده است.

بیشتر بخوانید

درگذشت ژان لوک نانسی؛ شاگرد دریدا، استاد فلسفه و مفسر سینمای کیارستمی

نامه‌های گریه‌وزاری مارسل پروست به همسرِ همسایه‌‌اش

مارسل پروست؛ از بورژوازی پاریسی تا عرفان ایرانی

صدسالگی فردریک دار؛ جنایت‌ به زبان عامیانه

داستان دختری که کافکا و هدایت را ملاقات کرد

آیا مارگریت دوراس فمینیست بود؟

شارل دوگل؛ ژنرالی که با قلم مأنوس‌تر بود و می‌خواست کتابدار باشد

انتشار رمانی از دوبووار که سارتر مخالف چاپش بود

نود سالگی میلان کوندرا؛ تنها رمان است که می‌ماند



منابع خبر

اخبار مرتبط