ده لحظه اشک‌آور از المپیک‌های گذشته

ده لحظه اشک‌آور از المپیک‌های گذشته
بی بی سی فارسی
بی بی سی فارسی - ۳۰ تیر ۱۴۰۰

ده لحظه اشک‌آور از المپیک‌های گذشته۷ ساعت پیش

منبع تصویر،

BBC Sport

توضیح تصویر،

المپیک همیشه داستان نام‌های بزرگ و توزیع مدال نیست.

لحظات کوچک و داستانهای ناشناخته در بازی‌های المپیک و مقابل دیده همه‌گان، بیشتر دیده و طنین‌انداز می‌شوند.

بخش ورزش بی‌بی‌سی، ده لحظه خاطره‌انگیز و اشک‌آور از شجاعت، عشق و همدلی را از المپیک‌های گذشته انتخاب کرده است.

۱. خداحافظی کریس هوی پس از کسب طلا



منبع تصویر،

BBC Sport

توضیح تصویر،

لحظات احساسی المپیک: کریس هوی پس از کسب مدال طلا روی سکو قهرمانی اشک می‌ریزد

پیست دوچرخه‌سواری لندن ورزشگاهی بود که بریتانیا در المپیک ۲۰۱۲ به بیشترین مدال طلای خود در این رشته رسید.

آنها در مجموع هفت طلا، یعنی تقریباً دو برابر هر دوره دیگر مدال طلا گرفتند.

اما شاید بهترین‌ آنها، آخرین مدال بود. کریس هوی ۳۶ ساله، که قبلاً اعلام کرده بود در پنجمین دوره بازی‌ها شرکت نمی‌کند، توانست با کسب ششمین طلا، تبدیل به موفق‌ترین المپین انگلیس شود.

او با نگاهی به گذشته در سال ۲۰۱۴ گفت: "وقتی روی سکو بودم، به چهره‌ مردم نگاه کردم. هم‌تیمی‌ها، مربیان، کارکنان پشتیبانی، خانواده‌ها و سایر ورزشکارانی که از کشورهای دیگر بودند، توجه همه به من بود و فهمیدم که آنجا پایان این سفر باورنکردنی است."

۲. فرود معجزه آسای استراگ



منبع تصویر،

BBC Sport

توضیح تصویر،

پرش شجاعانه کری استراگ روی مچ پا آسیب دیده برای کسب مدال طلا

تیم ژیمناستیک زنان ایالات متحده تحت عنوان هفت باشکوه وارد المپیک ۱۹۹۶ آتلانتا شد، تیمی از ستاره‌های ژیمناستیک آمریکا که سرانجام می‌توانستند اقتدار تیم روسیه، قهرمان دو دوره قبل را، به چالش بکشند.

در دور نهایی، به نظر می‌رسید آمریکایی‌ها با برتری راحت ۰.۸۹۷ امتیازی مقابل رقیب خود به پیروزی رسیده‌اند.

با این وجود یک لغزش و افتادن از روی خرک به معنای از دست رفتن طلا بود.

کری استراگ هجده ساله، آخرین آمریکایی بود که از روی خرک می‌پرید.

"هم‌تیمی‌ها، مربیان، کارکنان پشتیبانی، خانواده‌ها و سایر ورزشکارانی که از کشورهای دیگر بودند، توجه همه به من بود و فهمیدم که آنجا پایان این سفر باورنکردنی است."۲"او در اولین تلاش، فرود خوبی نداشت و مچ پایش پیچید.

با دردی که در صورتش هم پیدا بود، می‌دانست اگر کشورش طلا می‌خواهد، باید مجدداً از روی خرک پریده و دوباره فرود بیاید.

او در حالی که از درد احساس ناراحتی کرد، پرش خود را انجام داد و با تأیید داوران به مدال طلا دست یافت.

او در سال ۲۰۱۲ گفت: "المپیک چیزی بیش از مدال طلا است، در مورد روح انسان، قلب و انگیزه‌ای است که بسیاری از ورزشکاران و به طور کلی انسان‌ها دارند."

۳. "احساسات، احساسات، خدای من!"



منبع تصویر،

BBC Sport

توضیح تصویر،

لحظه احساسی پرچیز و هانتر، قایقرانان بریتانیا، پس از ناکامی در دریافت مدال طلا

جان اینوردیل، مجری باسابقه تلویزیونی، در طول دوران حرفه‌ای خود، صحنه‌های بسیاری را دیده بود.

اما این پیشکسوت تلویزیونی، قبل از اینکه حتی بخواهد مصاحبه با مارک‌هانتر و زک پرچیز را شروع کند، مشکل داشت. زیرا آنها حتی رمق آمدن روی جایگاه مصاحبه را نداشتند و باید کمکشان می‌کردند.

آنها شجاعانه تلاش کردند رقبای دانمارکی خود را در فینال قایقرانی دونفره المپیک ۲۰۱۲ لندن، شکست دهند، اما در این راه ناموفق بودند و به مدال نقره دست یافتند.

هانتر در مصاحبه گفت: "به تمام کسانی که ناامیدشان کردیم، فقط می‌توانم بگویم متأسفم."

اما اینوردیل با صدایی که واضحاً لرزان بود، گفت: "شما هیچ کس را ناامید نکردید".

۴. عشق پدر



منبع تصویر،

BBC Sport

توضیح تصویر،

لحظه‌ای که درک ردموند با کمک پدرش از خط پایان گذشت

درک ردموند در نیمه نهایی دو ۴۰۰ متر در المپیک ۱۹۹۲ بارسلونا آمادگی خوبی داشت، بنابراین تصمیم گرفت کمی‌ بیشتر به خود فشار آورد تا برای فینال در خط بهتری مسابقه را شروع کند.

با این وجود، مصدومیت او از ناحیه همسترینگ، باعث شد نتواند مسابقه را همانند بقیه ادامه دهد.

پدرش جیم، که در استادیوم از نزدیک او را تماشا می‌کرد، از سکوها پایین آمد تا به پسرش کمک کند تا مسابقه را به خط پایان رساند.

در حالیکه آنها به آرامی به خط پایان می‌رسیدند، درک بیشتر و بیشتر گریه می‌کرد، مقامات مختلف سعی داشتند جلوی آنها را بگیرند، اما جیم به آنها توجهی نکرد.

درک گفت: "من هرگز از پدرم کلمات ناشایست نشنیده بودم. اما آن روز چند مورد جدید یاد گرفتم."

۵.

فریمن دو پرچم را به اهتزاز درآورد



منبع تصویر،

BBC Sport

توضیح تصویر،

کتی فریمن با مدال طلای خود در بازی‌های خانگی تاریخ‌ساز شد

پیروزی کتی فریمن در المپیک ۲۰۰۰ سیدنی، تنها متعلق به یک ملّت نبود، بلکه برای دو ملّت بود.

مادربزرگ او یکی از "نسل‌های سرقت شده" بود، یکی از صدهزار کودک بومی که طی یک برنامه دولتی همسان سازی اجباری از والدین خود گرفته شده بودند.

او پس از کسب طلا در بازی‌های مشترک المنافع سال ۱۹۹۴، هر دو پرچم ملی و بومیان استرالیا را با هم در دور پیروزی حمل کرد. سرپرست تیم به او گفته بود اگر این کار را تکرار کند، باید به خانه برگردد.

اما در المپیک ۲۰۰۰، او چهره بازی‌ها بود. تصویر او آسمان خراشها و صفحه‌های بزرگ تلویزیونی به نمایش درآمد.

او پس از کسب مدال طلا، بار دیگر با هر دو پرچم استرالیا و بومیان جشن گرفت.

۶. بازگشت محمد علی به المپیک



منبع تصویر،

BBC Sport

توضیح تصویر،

محمد علی در المپیک ۱۹۹۶ آتلانتا، آتش المپیک را روشن کرد

سی و شش سال قبل از آنکه محمد علی با کندی و لرزش سرعت، جمعیت را مبهوت کند، در المپیک ۱۹۶۰ رم، مدال طلا را کسب کرده بود.

در مراسم افتتاحیه المپیک ۱۹۹۶آتلانتا، علی که مبتلا به بیماری پارکینسون بود، با صورتی صاف و دستانی لرزان آتش المپیک را روشن کرد.

مابین این دو لحظه، علی همیشه به‌عنوان یکی از مهمترین چهره‌های فرهنگی عصر ظاهر شده و از حقوق مدنی و صلح حمایت کرده بود.

۷.

"سرپرست تیم به او گفته بود اگر این کار را تکرار کند، باید به خانه برگردد.اما در المپیک ۲۰۰۰، او چهره بازی‌ها بود""مادر، دوستت دارم"

منبع تصویر،

BBC Sport

توضیح تصویر،

جما گیبونز به یاد مادر فقید خود، پس از کسب مدال طلا، به آسمان‌ نگاه می‌کند

جما گیبونز زمانی متوجه حرکت خود شد که خبرنگاران شروع به سوال از او در این باره کردند.

فقط یک ثانیه بود. به راحتی می‌توانست از دست برود و دوربین‌ها تقریباً آن را از دست دادند.

جودوکار انگلیسی پس از غلبه بر آدری چومئو، قهرمان جهان، در مرحله نیمه نهایی وزن ۷۸ کیلوگرم در المپیک ۲۰۱۲ لندن، در حالیکه اشک در چشمانش بود، به آسمان نگاه کرد و گفت: "مادر، دوست دارم".

مادر گیبونز، ژانت، هشت سال قبل، زمانی که جما ۱۷ ساله بود، به‌ دلیل سرطان خون درگذشته بود.

او در سال ۲۰۲۰ گفت: "نمی‌دانم چرا، اما کاملاً ناگهانی و از روی احساسم، این کار را کردم. مادرم نقش مهمی در تبدیل شدن من به یک ورزشکار جودو داشت. او فداکاری‌های زیادی کرد و من به این خاطر همیشه از او ممنونم."

۸. ادای احترام اشتاینر به همسر درگذشته‌اش



منبع تصویر،

BBC Sport

توضیح تصویر،

ماتیاس اشتاینر پس از مرگ همسرش، برنده مدال طلای وزنه‌برداری شد

ماتیاس اشتاینر آلمانی در دسته ۱۰۵ کیلوگرم وزنه‌برداری مردان المپیک ۲۰۰۸ پکن، وقتی پا روی صحنه گذاشت، مدال برنزش قطعی بود، اما با توجه به فاصله‌اش با نفر اول، برای مدال طلا باید ۱۰ کیلوگرم وزنه بیشتری درخواست می‌کرد.

او به راحتی می‌توانست اصلاً آنجا نباشد، زیرا سال قبلش، همسرش در حادثه رانندگی، جان خود را از دست داده بود.

او در سال ۲۰۱۴ گفت: "پس از آن حادثه، باید تصمیم می‌گرفتم، یا همه چیز را کنار بگذارم یا به وزنه‌برداری ادامه دهم.

اما به این نتیجه رسیدم، اگر کنار بگذارم، آنچه اتفاق افتاده تغییر نخواهد کرد."

او ادامه داد، از سکوی فینال هم بالا رفت و وزنه را روی سرش بلند کرد تا مدال طلا را تصاحب کند.

روی سکو، او در حالی که مدالش را در یک دست و عکس همسرش، سوزان را در دست دیگر گرفته بود، عکس گرفت.

او گفت: "قصد داشتم به همه نشان دهم که نمی‌خواستم تنها در آنجا بایستم."

۹. عشق روی سکوهای المپیک



منبع تصویر،

BBC Sport

توضیح تصویر،

شین کای با خواستگاری از هه زی در کنار استخر، تماشاگران ریو را بهت زده کرد

برای برخی، لحظه زیبایی از عشق جوانی بود.

هی زی برای شیرجه از سکوی سه متر برنده مدال نقره شده بود و در حالیکه پس از مراسم اهدای مدال از سکو خارج می‌شد ناگهان برگشت و دوست پسرش، شین کای را در کنار خود دید.

شین در حالیکه حلقه الماس و گل رز شیشه‌ای در دستانش بود، تلاش کرد جلوی اشک‌هایش را بگیرد و برای خواستگاری زانو زد.

زی هم با تکان دادن سر خواستگاری او را پذیرفت و جمعیت به تشویق آنها پرداختند.

با این حال برخی دیگر از تماشاگران تحت تأثیر قرار نگرفتند و بعضی شین را متهم کردند که لحظه افتخار فردی نامزدش را به هم زده است.

۱۰. اشک در خیابان‌های آتن



منبع تصویر،

BBC Sport

توضیح تصویر،

پائولا رادکلیف با اشک از ماراتن خارج شد

پائولا رادکلیف بریتانیایی به‌عنوان رکورددار جهانی و محبوب‌ترین دونده ماراتن پا به پایتخت یونان، آتن گذاشت.

اما متأسفانه شرایط مسابقه، از جمله شیب مسیر مسابقه و دمای هوا، چندان برای او خوب نبود.

مسابقات از دهکده‌ای شروع می‌شد که منشأ نامگذاری آن بوده است، ماراتن.

ردکلیف به دلیل مصدومیت هرگز نتوانست مسابقه را در استادیوم پاناتینایکو به پایان برساند و در فاصله سه مایل به خط پایان، روی حاشیه سنگفرش خیابان افتاد و شروع به گریستن کرد.

مربی و همسر ردکلیف، گری لوف، بعداً نوشت: "بدترین اتفاقی که می‌توانست برای او بیافتد، رخ داده بود."

"او را در آغوش گرفتم، اما چیزی نمی‌توانستم بگویم. او بی‌حس شده بود.

مثل اینکه بخشی از ما مرده بود یا حداقل بخشی از زندگی ما از بین رفته بود."

منابع خبر

اخبار مرتبط