هفته هنر و فرهنگ؛ زندان هراسی، یاد معمارهای خوب، اعدام روز حقوق بشر

هفته هنر و فرهنگ؛ زندان هراسی، یاد معمارهای خوب، اعدام روز حقوق بشر
بی بی سی فارسی
بی بی سی فارسی - ۲۳ آذر ۱۳۹۹

هفته هنر و فرهنگ؛ زندان هراسی، یاد معمارهای خوب، اعدام روز حقوق بشر

  • مسعود بهنود
  • روزنامه نگار
۷ ساعت پیش

منبع تصویر،

Arvin

توضیح تصویر،

روز جهانی حقوق بشر

اخبار واکسن که امید رهایی از شر کرونا در آن درج بود، یک هفته‌ای امیدواری آورد، زبان‌های تیز را کمی کند کرد و دشنام به بخت و سرنوشت را کاهش داد، اما خیلی زود عقربه احساس عمومی به جای خود برگشت و همچنان مجلات و گاهی روزنامه‌ها، و فضای مجازی پر از نومیدی و درد. دوباره ترانه‌های غم انگیز و اشعار پرخاشی. باران یکدست همراه با کمی برف و مقداری تگرگ کشور را در برگرفت. مگر نه دو هفته پیش آبی در شهرهای خوزستان نبود و در جزایر خلیج فارس هم گرما له له می‌زد. ناگهان ورق چرخید و سیل بنیان کن کوبید و روبید.

درگذشت مهندس سردار افخمی طراح و سازنده تئاترشهر تهران، یاد و خاطره همه بناهای زیبای مانده از پیش را زنده کرد.

"مگر نه دو هفته پیش آبی در شهرهای خوزستان نبود و در جزایر خلیج فارس هم گرما له له می‌زد"چنان که درگذشت نابهنگام رهنورد زریاب، جز تاسف و اندوهی که به دل فارسی زبان اهل ادب انداخت، پیوند ایران و افغانستان را به یادها آورد. چه خوب که قطار خواف هم به سمت هرات رفتن گرفت. درگذشت علیرضا جابری مترجم قدیمی و فعال سیاسی زندان دیده و عضو کانون نویسندگان ایران، یادآوری کرد که همه خدمتگزاران فرهنگ و ادب چنان شهره نیستند که در زمان زنده بودنشان از آنان تجلیل شود.

منبع تصویر،

Irna

توضیح تصویر،

کیوان صمیمی

زندان هراسی نه

روز جهانی حقوق مظلوم بشر بود و همزمان با آن هم حکم اعدام روح‌الله زم به اجرا درآمد و هم کیوان صمیمی نویسنده و محقق و فعال مدنی که آخرین سمت وی سردبیر نشریه ایران فردا بود راهی زندان شد، ماهنامه ایران فردا یادگار مهندس عزت‌الله سحابی هم تعطیل شد.

کیوان صمیمی که در نظام پادشاهی و دوران فعلی ده سالی در زندان بوده، در همه عمر جز دفاع از آزادی و حقوق انسانی سودایی دیگر در سر نداشت و ندارد.

روزنامه نگار ۷۱ ساله و بیمار، در روز جهانی حقوق بشر از همان زندان اوین که تازگی از آنجا به درآمده بود، پیامی فرستاد برای هواداران حقوق بشر که نباید برای "نشان دادن شدت مظلومیت خود و احیانا قهرمان‌سازی، از خود و یا سایرِ مبارزان، به زندان‌هراسی و بزرگ‌نمایی فشار بر زندانیان سیاسی پرداخت."

او که بعد از حوادث خرداد ۸۸ هم شش سال در اوین بود، تجربه سالیان دراز مبارزه سیاسی و مدنی خود را در این پیام خلاصه کرد: "این‌که تا به آن‌جا از حقوق کارگران و محذوفان حمایت کنیم که به خودمان لطمه نخورد یا بازداشت نشویم را نباید به یک قاعده تبدیل کنیم. آیا می‌خواهیم بدون این‌که هزینه کنیم، به انتظار فایده بنشینیم؟ هر که طاووس خواهد، جور هندوستان کشد."

صمیمی تاکید کرد که نیروهای امنیتی و اقتدارگرا برای منصرف کردن معترضان از اعتراض "به ایجاد فضای رعب و وحشت متوسل می‌شوند و ابایی هم ندارند که زندان را محیطی مخوف و هراسناک نشان دهند، اگر ما به این تصویرسازی کمک کنیم، شریک جرم در منصرف کردن زحمتکشان و سایر مطالبه‌گران از حضور در اعتراضات خواهیم بود."

سردبیر ماهنامه ایران فردا سال قبل هم وقت آزادی از زندان با عنوان "دختران بازداشت شده ام" (زندانی به جرم حضور در تظاهرات روز کارگر، حتی برای گزارشگری)، بعد از نام بردن از ندا تاجی، عاطفه رنگریز، مرضیه امیری و آنیشا اسداللهی نوشته بود: سبّب طولانی شدن بازداشت چهار دختر جوان، علاوه بر افراطیون داخلی، ما هم هستیم. تن‌دادن اکثریت کنشگران مدنی و سیاسی به زندان‌هراسی (که برساخته‌ی معتقدان به راهبرد دهه‌ی شصتیِ النصر بالرّعب است) حاصلی جز این ندارد : فشارآمدن به پیشتازانی که طلسم زندان‌هراسی را می‌شکنند.

منبع تصویر،

Teatre shahr

توضیح تصویر،

تئاتر شهر و سازنده اش سردار افخمی

یاد روزهای خوب تئاتر

درست در دورانی که تئاتر در ایران سخت‌ترین و بدترین روزهای خود را می‌گذراند، درگذشت طراح و سازنده تئاترشهر تهران، داغ‌ها را تازه کرد.

معمار صاحب سبک و معتبر امیرعلی سردار افخمی در ۹۱ سالگی پس از ایست قلبی در پاریس درگذشت.

مرگ او به وسعت نگاه روزنامه‌های تهران را به سوی تئاترشهر تهران و سازنده آن متوجه کرد. همان ساختمانی که در روزهای انقلاب نزدیک بود به اتهام این که طرحش را ملکه فرح کشیده است - ادعایی که هیچ گاه تائید نشد- به آتش کشیده شود، در سال‌های اخیر نیز چنان در حلقه شلوغی‌های مزاحم خیابانی قرار گرفته، که انگار کسی قدرش را نمی‌داند.

تحسین و تجلیل نشریات که در مجلات ادامه خواهد یافت، ادای دینی به نظر می‌رسد نسبت به دهه‌ای که همزمان با شکل‌گیری انقلابی فرهنگی و هنری در کشور، بناهای ماندنی فرهنگی نیز نصیب کشور و به ویژه پایتخت شد.

سردار افخمی از خانواده‌ای سرشناس، نواده نخست وزیر دوران جنبش مشروطه بود. او تنها یک چهارم عمرش را در تهران گذراند، اما چند اثر از وی یادگار است ماندنی، و غیرمستقیم خطی را گشود که در مقابل مدرنیسم گامی بلندتر برداشت و با استادان زمان خود درگیر شد. او و همسرش لیلا فرهاد فرزند دکتر احمد فرهادمعتمد رئیس نامدار دانشگاه تهران، هر دو تحصیل کرده پاریس، در دهه چهل خانه‌شان مرکز اجتماع گروهی هنرمند و تحصیل کرده بود که با سری پرشور برای کار و آبادانی آمده بودند. شهبانو فرح پهلوی هم از این جمع به حساب می‌آمد.

"ناگهان ورق چرخید و سیل بنیان کن کوبید و روبید.درگذشت مهندس سردار افخمی طراح و سازنده تئاترشهر تهران، یاد و خاطره همه بناهای زیبای مانده از پیش را زنده کرد"این جمع بیست سالی بیشتر در تهران و مشغول کار نبودند. انقلاب آنان را راند.

سردار افخمی در آغاز دهه هفتاد توسط علی اکبر ناطق نوری رییس وقت مجلس برای طراحی مجلس تازه دعوت شد، اما با وجود اصرار مجلس و دولتمردان و همکارانش نپذیرفت و در همان زمان به سادگی گفت من از ترس بی‌حساب و کتابی، برنمی‌گردد.

ترانه یلدا معمار و شهرساز گفته است سردار افخمی را هرگز نمی‌توان در هنرمعماری ایران انکار کرد. مجید جعفری یکی از مدیران دهه ۶۰ تئاترشهر گفته این مرکز چشم بینا و گوش شنوای پایتخت است، هادی مرزبان نمایشنامه‌نویس و کارگردان تئاتر این مرکز با تحسین از این بنا و خالق آن ابراز امیدواری کرده که دوران اوج و شکوه به این مجموعه بازگردد.

فهیمه پناه آذر روزنامه نگار با یاد آوردن از دوران اوج فعالیت تئاترشهر نوشته: این بنا هر دهه از عمرش تجربیات شیرین و تلخ داشت و اینک در شلوغ‌ترین جای تهران در محاصره است اما هنوز جوانان آرزومند اجرا در یکی از سالن‌های آن هستند.

احسان زیورعالم در سوگنامه‌ای برای مهندس سردار افخمی در اعتماد نوشت: نامش تنها بر یک کاشی کوچک بر دیواره تئاتر شهر حک شده است. نه خبری از کتیبه‌های بزرگ و عجیب و غریب است که فریاد می‌زند ایها الناس چنین بنایی در زمانه من ساخته شده و نه خبری از جملات پرطمطراقی است که جز اغراق چیز دیگری نیست.

صرفا یک کاشی است که هم به یک مصالح ناب ایرانی اشاره دارد و هم به یک مفهوم فراموش شده، به زمانی که به جای پلاک، مردم از واژه کاشی استفاده می‌کردند. به هر حال در آن دوره که ذوق بود، سر در خانه‌ها مزین به یک کاشی مرقوم بود. در میان کاشی نام معمار آمده و سال‌هایی طول کشیده برای ساخته شدن بنا.

علیرضا محمودی در همشهری نوشت: اگر جلوه‌گری بازار مکاره همیشه به راه پیرامون ساختمان چهارراه شهر، مجال جلال بدهد، سازه ساخته‌شده آقای معمار(سردار افخمی)، خود زبان گویایی دارد برای بیان راز؛ برای اینکه بگوید سازنده‌اش که درس‌خوانده بوزار بود و مدرک گرفته دانشگاه پاریس. وقتی به تهران آمد، بیشتر شیفته کار معماران یزد و اصفهان بود تا الیزه و نوتردام. اگر‌چه مدرکش از آن‌ور آب آمده بود، اما ریشه‌اش از این‌ور آب می‌خورد.

"چنان که درگذشت نابهنگام رهنورد زریاب، جز تاسف و اندوهی که به دل فارسی زبان اهل ادب انداخت، پیوند ایران و افغانستان را به یادها آورد"پس وقتی سفارش را گرفت، معطل نکرد شیشه و بتن و سنگ را کنار گذاشت و سفارش آجر داد. خرده‌های کاشی فراهم کرد. بنا را هزار‌تو کرد، چون عمارت‌های میان باغ‌های ایرانی با درخت مفصل و نهر آب روان.

دبیر فرهنگ و هنر روزنامه همشهری افزوده: شهر همچون دهانی بزرگ یادگارهایش را لقمه بهانه‌های روزآمد می‌کند و می‌بلعد. تئاتر شهر، نشانه فرهنگ شهر، روی صحنه شلوغ پیرامونش از میان چنارها برای سازنده‌اش دست تکان می‌دهد.

امیدوار است. می‌داند که همین که پوستر نمایش‌ها برود روی دیوار، همین که چراغ‌ها ‌روشن شوند، همین که پرده‌ها بالا بروند، همین که بازیگران به‌ترتیب اجرای نقش روی صحنه بیایند و همین که نخستین بازیگران دهان بازکنند، دوباره دوره خواهد افتاد که اینجا منم؛ ساختمانی ایستاده، مدور، دایر و همیشه با‌مسما به اسم شهر و تئاتر؛ تئاتر شهر.

منبع تصویر،

khabar online

توضیح تصویر،

تالار رودکی و کنسرت شاد ترکی

کنسرت شاد آنلاین

در هفته‌ای که با اعتراض به بیتی که رییس جمهور ترکیه در باکو ایراد کرد تا به پیروزی جمهوری آذربایجان در نبرد با ارمنستان، نقشی حماسی هم بازی کند، و چقدر اطلاعات ترکی ندانان را بالا برد و بالاخره وزیر خارجه ترکیه بود که با جمله‌ای مشکل را حل کرد. اما در آخر هفته در تالار رودکی کنسرتی جونانانه و جز برپا بود که وجد و شوری داشت برای ترک زبانان.

از ساعت نه شب از تلویزیون اینترنتی لنز چند ترانه و قطعه موسیقایی نواخته و خوانده شد که دلنشین بود. کنسرت آلنام به طور زنده و برای پرهیز از مقررات کرونا در تهران پخش شد و هزاران نفر از دور و نزدیک دیدند و شنیدند.

در این اجرا مسعود امیر سپهر (خواننده)، احسان اسدالهی (سولیست قارمون)، محمد مطلق (سولیست ناقاره)، محمدرضا عرفانی (سولیست کمانچه) و دانیال جورابچی (کنسرت مایستر) در کنار نوازندگان ارکستر وحید علیپور را همراهی کردند.

در این رویداد قطعاتی چون آذربایجانیم، لاچین، ساری‌گلین، قیزلارین کری، الدریملی یولار اجرا شد.

این نهمین اجرای آنلاین با همکاری بنیاد فرهنگی هنری رودکی بود و به رایگان پخش شد.

منبع تصویر،

Angah

توضیح تصویر،

ویرانه سالن سینما ایران

خیابان خاطره‌ها، آهن زار شده

یادی از تئاتر شهر که بعد از ۴۵ سال عمر هنوز پابرجاست، با انتشار ماهنامه "آنگاه" یاد لاله‌زار را زنده کرد. خیابانی که روزگاری عزت‌الله انتظامی آن را شانزده لیزه ایران می‌خواند، الان به چه حال است.

"مرگ او به وسعت نگاه روزنامه‌های تهران را به سوی تئاترشهر تهران و سازنده آن متوجه کرد"گرچه خانه اتحادیه بازسازی شده و بزودی محلی عمومی خواهد شد، اما زادگاه خاطرات سه نسل ویرانه‌ای است به ویژه اگر به بنیاد فرهنگی این خیابان نظر باشد.

لاله‌زاری که به نوشته عکاس باسابقه کامران عدل اینک آهن‌زار شده است، روزگاری برای تهران و هر که به این شهر می‌رسید همه نوع تماشا داشت. چند تئاتر، ۲۰ سینما، ۱۰ کافه، سه تا اولین فروشگاه‌های بزرگ، دو شیرین فروشی معتبر و دو مغازه شیرینیجات یزدی. یک کوچه‌اش که کوچه ملی باشد با چهار کاباره و پنج سینما خود یک محله و صد بچه محله داشت که زیر صندلی سینماهایش شب می‌خفتند.

آرش تنهایی سردبیر آنگاه در سرمقاله نوشته: لاله‌زار هزار داستان دارد که هیچ کس همه آن‌ها را نمی‌داند. برای هرکس داستانی مهم است و هر کس یکی از قصه‌ها را دوست دارد. برای یک معمار قصه وارطان، برای یک تیاتری قصه نوشین، برای یک روحانی قصه طالقانی.

لاله‌زار برای هر کس با هر عقیده‌ای داستان جذابی را روایت می‌کند. پس می‌شود هزار دفتر از لاله‌زار منتشر کرد و حکایت همچنان باقی است.

به نوشته این مقاله: آشنایی ما نسل پس از انقلاب با لاله‌زار را علی حاتمی رقم زد، او جان تازه‌ای به لاله‌زار داد. لاله‌زاری که داشت فراموش می‌شد در «هزاردستان» دوباره آفریده شد.

با این مقدمه شماره ۱۲ آنگاه با تصویری از علی حاتمی در روی جلد، از هر سو که بنگری لاله‌زار را دیده و غم‌انگیزترین بخش قصه‌اش، وقتی که نگاه را از دور به نزدیک می‌آورد، از آبادانی و خاطرات به ویرانی امروز. سالن‌های سینما ایران و سینما ایران که با توده‌ای خاک و صندلی‌های شکسته و رها شده و دیوارها کنده، بدترین منظره برای چند نسلی است که بهترین فیلم‌های متحرک آمریکایی و اروپایی - در عین حال شب‌نشینی در جهنم و آب چشمه حیات هم- را در این سالن‌های نرم و گرم دیدند. بوفه هر کدامشان یادآور ساندویچ‌ها و پپسی‌هایی‌ست که به حلقوم تازه جوان‌ها می‌رفت.

برای نسلی که با تئاترنصر، یا تئاتردهقان و با پیس‌های بادبزن خانم ویندرمیر، اتللو با عبدالحسین نوشین، خاضع، شباویز، محتشم، ژاله، سارنگ، صادق بهرامی، مهین دیهیم، لرتا و...در همان جا آشنا شدند.

"او تنها یک چهارم عمرش را در تهران گذراند، اما چند اثر از وی یادگار است ماندنی، و غیرمستقیم خطی را گشود که در مقابل مدرنیسم گامی بلندتر برداشت و با استادان زمان خود درگیر شد"آخرین قطره‌های وجود دلکش را در همان کاباره‌ها شنیدند و چشیدند، چنان که آکروبات صابر آتشین و دخترش گوگوش را همان جا به تماشا نشستند.

حالا سوگواره‌های این سالن‌های فروریخته و منهدم شده فراوان است و هم شرح لاله‌زاری که هم علی حاتمی ساخت. اول هزاردستان خود را آن جا ساخت و بعد آن شهر سینمایی را برای دیگران به ارث گذاشت تا گاهی داستان‌هایی بسازند که با واقعیت وجود لاله‌زار همخوانی ندارد. عکس سالن سینما ایران از آران جاودانی (آنگاه).

منبع تصویر،

Kargadan

توضیح تصویر،

ننگی بر گوری

پدیده آقازادگی

در زمانی که یک آقازاده به حکم دادگاه جمهوری اسلامی اعدام شده، دو آقازاده زندانند و چند آقازاده پشت اتاق قاضی مفاسد اقتصادی سرگردان، سریال آقازاده از شبکه یک سیمای جمهوری اسلامی پخش می‌شود که در بخشی از جامعه هواداران فراوان یافته، البته گروهی از اهل قلم و نقد هم آن را نپسندیده‌اند.

در چنین شرایطی مجله هفتگی کرگدن بالاخره از سدها و موانع بلند گذشت و پس از دو سه ماه تاخیر با عنوان "پدیده مشئوم آقازادگی" آماده شد تا در بساط روزنامه‌فروش‌ها قرار گیرد و این هفته منتشر شود. گرچه آخرین خبر این است که گفتند چسب صحافی تازه است و توزیع بماند برای اول هفته.

سردبیر اعتراف کرد که بعد از عمری روزنامه‌نگاری فرق چسب شل و سفت را نمی‌دانسته است!.

پرونده‌ پدیده مشئوم آقازادگی در کرگدن یک مقاله عالمانه دارد از دکتر مهری بهفر با عنوان آقازادگی در شاهنامه فردوسی، یک مصاحبه دارد با حامد عنقا، نویسنده و تهیه‌کننده سریال آقازاده که حاوی نکات جالبی است. گزارشی در آن است از سیر فساد و رانت‌خواری و آقازادگی است از دهه ۶۰ تا امروز. و یک شعر طنز از مجتبی ‌احمدی درباره آقازادگی.

علی میرفتاح سردبیر مجله نوشته این شعر اگرچه باطنش تلخ است اما ظاهرش وقتتان را خوش می‌کند و روی لبتان خنده می‌آورد.

فرش قرمز شمیران برای خرس و پلنگ

کسانی که در همه این سال‌ها در شمیران زیسته‌اند شهادت می‌دهند که از زمان مرگ ناصرالدین شاه (۱۲۷۵ شمسی) گاه گاه روستاییان منطقه می‌گفتند که در این جا خرس و ببر و پلنگ هست، اما میلیون‌ها نفری که در ۴۰ سال گذشته این منطقه را از اطراف گسترده دادند و هر چه ممکن بود باغات را به برج‌های بلند رساندند، به آنان می‌خندیدند که خواب دیده‌اید، و خود با خیال راحت می‌خوابیدند. اما اینک در گزارشی که با کمک محیط بانان تهیه شده آمده: بز، قوچ، کل، میش، گرگ، شغال و روباه از حیواناتی هستند که در طبیعت شمیرانات به چشم می‌خورند.

"احسان زیورعالم در سوگنامه‌ای برای مهندس سردار افخمی در اعتماد نوشت: نامش تنها بر یک کاشی کوچک بر دیواره تئاتر شهر حک شده است"

مرضیه موسوی در گزارشی در همشهری نوشت: تیر آخر را ویدیویی زد که در آن پلنگی در شمیران مشاهده شده بود. حالا دیگر محیط‌بانان ورجین از سکونت پلنگ در مناطق حفاظت شده شمیران مطمئن هستند. امنیت منطقه حفاظت شده در طی سال‌های اخیر پلنگ را از البرز مرکزی به سمت دامنه‌های جنوبی کشانده و به جمع حیات وحش شمیران اضافه کرده است.

در ادامه گزارش آمده: علاوه بر اینها این منطقه زیستگاه گربه‌سانانی مثل پالاس، سیاه گوش و کاراکال هم است. خرس قهوه‌ای در ارتفاعات کمی بالاتر، حوالی آهار و امامه به چشم می‌خورد و کبک، عقاب سیاه و کرکس هم در این منطقه لانه دارند. پرنده‌های کوچکی مثل قرقی و بالابان هم هستند که بیش از سایر پرندگان در معرض شکار قرار دارند.



گزارش فرش قرمز شمیران برای خرس و پلنگ به این جا رسیده که: منطقه کوهپایه‌ای شمیرانات مقصد برخی از پرندگان مهاجر در تابستان‌های تهران هم است که این پرندگان با سرد شدن هوا کوه‌های شمیران را به مقصد پایین‌تر مثل باغ‌های سعدآباد و دارآباد ترک می‌کنند. برخی از این پرندگان که از خانواده اردک‌سانان هستند زمستان به سمت ورامین و قم می‌روند و تا گرم شدن هوا سر و کله‌شان در شمیران پیدا نمی‌شود. مار افعی البرز و مار جعفری و لاک‌پشت هم از دیگرگونه‌های جانوری این منطقه است.

و خبر خوب برای لواسان نشینان این که: هما، پرنده‌ای که به مرغ سعادت شهرت دارد وگونه کمیابی از کرکس‌ها به شمار می‌رود هم چند بار در لواسان دیده شده است.

منابع خبر

اخبار مرتبط