چطور حیوانات را دوست بداریم − معرفی کتاب

چطور حیوانات را دوست بداریم − معرفی کتاب
رادیو زمانه
رادیو زمانه - ۱ خرداد ۱۴۰۱

فیلسوفان از دیرباز خواسته‌اند انسان را از دیگر حیوانات متمایز کنند؛ خواسته‌اند گونه‌ای توانایی را بیابند که فقط در انسان هست و از هیچ حیوانی جز انسان برنمی‌آید. برای نمونه، برخی فیلسوفان بر تواناییِ ابزارسازی و به کارگیریِ ابزارها در انسان انگشت گذاشته‌اند. اما ما امروزه می‌دانیم که برخی از حیوانات — برای مثال، شامپانزه‌ها و برخی کلاغ‌ها — نیز این توانایی را دارند. همچنین امروزه می‌دانیم که دیگر توانایی‌هایی که زمانی تصور می‌شد فقط در انسان هست — ویژگی‌هایی چون هوش، مفهوم‌سازیِ ذهنی، درکِ وجودِ خویش، احساسات و عواطف، و حتا حسِ عدالت و انصاف — در دست‌کم برخی از دیگر حیوانات نیز هست. دانش بشری هرچه بیش‌تر به ما نشان می‌دهد که انسان به هیچ روی موجودی ویژه نیست و هیچ گونه برتری بر دیگر حیوانات ندارد.

با این روی اما آیا انسان‌ها حق دارند به‌دلخواهِ خودشان با حیوانات رفتار کنند؟ آیا درست است که گمان کنیم حیوانات در اختیارِ ما هستند تا نیازهای ما را برآورند، خواه نیاز به خوراک باشد یا پوشاک یا سرگرمی یا آزمایش‌های پزشکی؟ آیا حق داریم در دنیای حیوانات دست ببَریم و زیست‌بوم‌های آنها را به‌دلخواهِ خودمان تغییر دهیم؟ یا اینکه برعکس در قبالِ حیوانات وظیفه‌هایی بر دوش داریم؟

Henry Mance: How to Love Animals in a Human-Shaped World, London ۲۰۲۱

کتابِ چگونه در جهانی انسان‌ساخته حیوانات را دوست بداریم که پارسال در انتشارات پنگوئن رندوم هاوس منتشر شده به پرسش‌هایی از این دست می‌پردازد.

"فیلسوفان از دیرباز خواسته‌اند انسان را از دیگر حیوانات متمایز کنند؛ خواسته‌اند گونه‌ای توانایی را بیابند که فقط در انسان هست و از هیچ حیوانی جز انسان برنمی‌آید"نویسنده در این اثر نشان می‌دهد که چگونه روابطِ انسان‌ها و حیوانات در فرهنگِ غربی در دورانِ کنونی بسیار تناقض‌آمیز است. برای نمونه، از سویی در جوامعِ غربی از عشق به حیوانات بسیار سخن به میان می‌آید و درموردِ حیواناتِ خانگی نیز مراقبت و عشق را می‌توان دید؛ از دیگر سو اما در همین جوامع کشتارِ حیوانات به‌طورِ گسترده و نگهداریِ حیوانات در دامداری‌های صنعتی در اوضاعِ نامناسب و ناخوشایند برای تأمین نیازهای انسان بسیار رایج است. در جوامع غربی ممکن است بدرفتاری با سگ یا گربه کاری بسیار سنگدلانه شمرده شود، اما کشتارِ میلیون‌ها حیوان در کشتارگاه‌ها کاری طبیعی قلمداد می‌شود.

امروزه مسائلِ حیوانات معمولاً در دو گفتمان مطرح می‌شود: یکی گفتمانِ حقوقِ حیوانات، و دیگری گفتمانِ محیط‌زیست‌گرایی. اما در میانِ این دو گفتمان ناسازگاری‌هایی در این زمینه هست. برای نمونه، هوادارانِ حقوقِ حیوانات کشتارِ حیوانات و بدرفتاری با حیوانات را مطلقاً نادرست می‌دانند، در حالی که زیست‌محیط‌گرایان معتقدند که اگر برای رفاه و تعادلِ یک زیست‌بوم لازم باشد که شماری از یک گونه‌ی حیوانی در آن زیست‌بوم را — که برای مثال به‌طور نامتقارن و بیش‌اندازه افزایش یافته و پرجمعیت شده — از بین ببریم باید این کار را بکنیم.

ناسازگاری میان این دو گفتمان را نویسنده نیز در این اثر به بحث و بررسی می‌گیرد و می‌خواهد نشان دهد که می‌توان این دو گفتمان را هم‌سو کرد.

در این زمینه نویسنده در این اثر می‌کوشد راهی میانه و خردپسندانه برگزیند. او با اینکه به گفته‌ی خودش پیش از پرداختن به کارِ این کتاب گیاه‌خوار (vegetarian) بوده و پس از نوشتنِ این کتاب حتا یک گام فراتر نهاده و گیاه‌خوارِ مطلق (vegan) شده است، اما شکار و کشتارِ حیوانات را مطلقاً بد نمی‌داند بلکه معتقد است اگر این کار برای مثال به دلیلِ محافظت از دیگر گونه‌ها باشد کارِ درستی است. او در عینِ حال بر این باور است که استفاده از حیوانات برای منافعِ انسان باید هرچه کم‌تر شود. به دیدِ او عشق به حیوانات نیز با همین رویکرد معنا می‌یابد. به‌طورکلی می‌شود دیدگاهِ نویسنده در این باره را در چارچوبِ گونه‌ای کل‌نگری در زمینه‌ی محیط زیست جای داد.

نویسنده در یک فصل تاریخچه‌ی رابطه‌ی انسان و حیوانات در چند سده‌ی اخیر را مرور می‌کند و سپس در فصلی دیگر به این پرسش می‌پردازد که انسان‌ها امروزه چگونه کشتارِ حیوانات را توجیه می‌کنند.

"برای نمونه، برخی فیلسوفان بر تواناییِ ابزارسازی و به کارگیریِ ابزارها در انسان انگشت گذاشته‌اند"در ادامه در طیِ چند فصل عشق به حیوانات را به بوته‌ی بررسی می‌گیرد و نشان می‌دهد که این عشق و دوستی به چه روش‌هایی پیاده شده و می‌شود. برای پژوهش در این زمینه نویسنده به سراغِ سیاست‌گذاران، مدیرانِ باغ‌وحش‌ها، صاحبانِ حیواناتِ خانگی، و نیز محافظت‌گرایان و کنشگران در زمینه‌ی محیطِ زیست در جاهای گوناگون در جهان رفته است. سرانجام در بخشِ پایانی نویسنده پیشنهادهایی برای رابطه‌ی به‌تر با حیوانات مطرح می‌کند.

کتابِ «چگونه در جهانی انسان‌ساخته حیوانات را دوست بداریم» بر کار پژوهشیِ ژرف استوار شده، با نثری نیکو نوشته شده، و استدلال‌هایی محکم و متقاعدکننده در خود دارد که آن را به اثری درگیرکننده و اندیشه‌برانگیز تبدیل کرده است. درنتیجه هرکس کم‌ترین علاقه‌ای به مسائلِ محیطِ زیست دارد این کتاب را خواندنی و آموزنده خواهد یافت.

از پیشگفتار کتاب

عشق به حیوانات یکی از ارزش‌های کانونی در جوامعِ غربی است. تفکر عقلانی هم یکی دیگر از این ارزش‌های کانونی است.

اما شیوه‌ی رفتار ما با حیوانات با هیچ‌یک از این دو ارزش سازگاری ندارد بلکه ریشه در سنت و جبر دارد. هیچ‌کس انقراضِ گسترده‌ی حیواناتِ وحشی را که در شرفِ وقوع است نمی‌خواهد. مسلماً خودِ حیوانات هم این را نمی‌خواهند. معلوم نیست چگونه ما این را به نسل‌های آینده توضیح خواهیم داد. اما این انقراض دارد در زمانه‌ی ما روی می‌دهد.

"اما ما امروزه می‌دانیم که برخی از حیوانات — برای مثال، شامپانزه‌ها و برخی کلاغ‌ها — نیز این توانایی را دارند"چارلز داروین به این نتیجه رسید که از میان همه‌ی حالت‌هایی که انسان‌ها دارند حالتِ شرم و خجالت از همه انسانی‌تر است — و ما انسان‌ها امروزه این بخت را داریم که بسی چیزها هست که ما را شرمگین کند.

پیش از آنکه ویروسِ کرونا پیدا شود خوشبین‌ها معمولاً می‌گفتند زمانه‌ی کنونی به‌ترین زمان برای انسان بودن است — یعنی اگر قرار بود دورانی در تاریخ را برای زندگی برگزینیم، آن دوران همین دورانِ کنونی می‌بود. اما پرسیدنی است که حیوانات چه دورانی را برمی‌گزیدند؟ اگر شما در دورانِ کنونی یک گونه‌ی پستاندار غیر از انسان بودید از هر دورانِ دیگری محتمل‌تر می‌بود که در یک دامداریِ صنعتی و در محیطی تنگ و بسته و غیرطبیعی زاده شوید. در یک دامداریِ صنعتیِ بزرگ میزانِ شیری که یک گاو تولید می‌کند شاید چهار برابر بیش‌تر از میزانِ شیری باشد که یک گاه در یک سده‌ی پیش تولید می‌کرد. با این روی اما متوسطِ طولِ عمرِ این حیوان نسبت به یک سده‌ی پیش پایین آمده است. و اگر در دورانِ کنونی حیوانی وحشی می‌بودید بیش از گذشته محتمل بود که زیست‌بوم‌تان ویران شود یا اقلیم به حدی تغییر کند که نتوانید خود را با آن انطباق دهید.

بر طبقِ «نمایه‌ی سیاره‌ی زیست» [که صندوقِ جهانیِ حیاتِ وحش هر دو سال یک بار منتشر می‌کند]، جمعیتِ حیوانات وحشی از ۱۹۷۰ تا کنون به اندازه‌ی یک‌سوم کاهش یافته است. چون تجارتِ حیوانات به‌ویژه در آسیا افزایش یافته، این احتمال هم می‌بود که شما را از حیاتِ وحش برمی‌داشتند و در وضعی دشوار و ناخوشایند نگه می‌داشتند. ممکن است زندگیِ سگ‌های خانگی در آمریکای امروزی را خوشایند بپنداریم چراکه بر روی مبل می‌آرَمَند و بیسکویتِ ارگانیک می‌خورند و صفحه‌ای برای سرگرمی بر روی اینساگرام دارند؛ اما اگر قرار بود به‌طورِ تصادفی در جسمِ حیوانی برویم دست‌کم بیست‌ برابر محتمل‌تر بود که مرغی در دامداریِ صنعتی در آمریکا باشیم تا سگی خانگی. اکنون می‌توان پرسید که: اگر حیوانی می‌توانست انتخاب کند آیا انتخاب می‌کرد که در دورانِ کنونی زاده شود؟ به نظرِ من نه.

منابع خبر

اخبار مرتبط

ایسنا - ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۹
رادیو زمانه - ۱۹ مرداد ۱۴۰۰
خبرگزاری مهر - ۱۲ اسفند ۱۳۹۹
کلمه - ۴ شهریور ۱۳۹۹
رادیو زمانه - ۱۵ شهریور ۱۳۹۹
رادیو زمانه - ۲۷ بهمن ۱۳۹۹
رادیو زمانه - ۲۳ فروردین ۱۴۰۰
رادیو زمانه - ۲۵ مرداد ۱۴۰۰
رادیو زمانه - ۲۱ بهمن ۱۴۰۰
خبرگزاری میزان - ۱۲ اسفند ۱۳۹۹