اوین در اعتراضات؛ روایتی از پرونده‌سازی نهادهای امنیتی

اوین در اعتراضات؛ روایتی از پرونده‌سازی نهادهای امنیتی
بی بی سی فارسی
بی بی سی فارسی - ۱۷ بهمن ۱۴۰۱

اوین در اعتراضات؛ روایتی از پرونده‌سازی نهادهای امنیتی

  • علیرضا مشتاق
  • کنشگر حقوق بشر
۱۶ دقیقه پیش

منبع تصویر،

Sasan amiri

مجموعه «ناظران می‌گویند» بیانگر نظر نویسندگان آن است. بی‌بی‌سی فارسی می‌کوشد در این مجموعه، با انعکاس دیدگاه‌ها و افکار طیف‌های گوناگون، چشم‌انداز متنوع و متوازنی از موضوعات مختلف ارائه دهد. انتشار این آرا و نقطه‌نظرها، به معنای تایید بی‌بی‌سی نیست.

نویسنده در این گزارش با تکیه بر روایت‌ بازداشت‌شدگان اعتراض‌های سراسری ایران ۱۴۰۱، به ابعاد مداخله نهادهای امنیتی در مراحل قضایی می‌پردازد. روایتی از وضعیت زندان، زندانی و زندانبان.

"اوین در اعتراضات؛ روایتی از پرونده‌سازی نهادهای امنیتیعلیرضا مشتاقکنشگر حقوق بشر۱۶ دقیقه پیشمنبع تصویر، Sasan amiriمجموعه «ناظران می‌گویند» بیانگر نظر نویسندگان آن است"این گزارش بر پایه گفتگو با تعدادی از افرادی تهیه شده است که در اعتراض‌های سراسری ۱۴۰۱ در شهر تهران بازداشت شده‌اند. برای حفظ امنیت این افراد، تجربیات آن‌ها به طور مستقیم بازگو نمی‌شود و تنها تجربه‌ها و الگوهای مشترک و غیرقابل شناسایی موجود در این روایت‌ها نقل خواهد شد.

بخش دوم این گزارش در روزهای آینده منتشر خواهد شد.

این گزارش می‌کوشد از دریچه روایت‌های برخی از بازداشت‌شدگان اعتراض‌های سراسری ۱۴۰۱ به شیوه عملکرد دستگاه اطلاعاتی و قضایی جمهوری اسلامی بپردازد؛ همکاری میان سازمان‌های اطلاعاتی و قضایی، یکی از تاریک‌ترین بخش‌های عملکرد ماشین سرکوب جمهوری اسلامی است؛ فرآیندی که با بازداشت افراد آغاز می‌شود و با صدور حکم قضایی به اتمام می‌رسد. در این فاصله ضابطین قضایی به‌طور غیرشفاف و در مکان‌هایی سربسته و غیرقابل نفوذ معترضین را مورد آزار و شکنجه قرار می‌دهند. این دوران همزمانی که مسیرهای به اصطلاح قانونی مجازات معترضان را طی می‌کند، مدارک و مستنداتی را فراهم می‌کند تا دستگاه تبلیغاتی حکومت روایت خود از دلایل و ماهیت اعتراض‌های سراسری را روایت کند.

با توجه به اینکه دسترسی‌ به فرآیند پرونده‌سازی برای معترضان در ساختمان‌های تحت نظارت ضابطین قضایی ممکن نیست، روایت‌های بازداشت‌شدگان از این دوران تنها منبعی‌ست که با مراجعه به آن می‌توان شیوه همکاری دستگاه قضایی و اطلاعاتی را تا حدی شفاف کرد.

بازداشت در محل سکونت

ساعت سه بامداد آخرین روزهای شهریور ۱۴۰۱ صدای زنگ آیفون، ساکنان یکی از مناطق مرکزی تهران را بیدار می‌کند؛ صدای پشت در خودش را یکی از همسایه‌ها معرفی می‌کند؛ لحظه‌ای بعد سروصدایی در راه‌رو بلند می‌شود و زنگ پیاپی درب ورودی آپارتمان ضربانِ قلب ساکنین خانه را تند می‌کند؛ در که باز می‌شود، هفت-هشت مرد ماسک‌‌زذه، با شتاب به داخل خانه هجوم می‌آورند و بدون توجه به اعتراض ساکنان کارشان را شروع می‌کنند؛ چند نفر به زیرورو کردن وسایل خانه مشغول می‌شوند، یکی که تنومند است جلوی در می‌ایستد، ارشد گروه به سوال و جواب از ساکنان شوکه شده خانه می‌پردازد، و مرد دیگری با دوربینی که در دست دارد به شکلی غیرعادی نور را روی صورت اعضای خانواده می‌اندازد و از چهره و حرکات آن‌ها فیلم می‌گیرد.

این موقعیتی است که ماه‌های اخیر به کرات، و به شیوه‌های مختلفی در سطح تهران رخ داده است؛ تیم‌های میدانی وزارت اطلاعات، و اطلاعات سپاه، خصوصا در لحظات بامداد، در شهر می‌چرخند و افراد را یکی یکی از خانه‌ها خارج کرده و به بازداشت‌گاه‌های زندان اوین منتقل می‌کنند؛ گاهی با فریب ساکنان و همسایه‌ها، گاهی به شیوه سارقان، و در مواردی با شکستن درب خانه؛ هدف اصلی این است که لیست تهیه شده توسط کارشناسان سازمان‌های اطلاعاتی به سرعت، و با کمترین هزینه و اصطکاک تیک بخورد؛ در بهترین حالت بدون دردسر، اما اگر وضعیت از کنترل خارج شد، ماموران ابایی از خشونت‌ورزی، و به‌کارگیری سلاح سرد و گرم ندارند. آن‌ها پیش از اینکه ساکنان و فرد مورد نظر فرصت فکر کردن داشته باشد وارد خانه شده باشند. برای اطمینان از تحقق این هدف، در بسیاری از موارد محل مورد نظر را از ساعاتی قبل بررسی می‌کنند تا از مسائلی مثل حضور فرد در خانه، ویژگی‌های محله و ساختمان، و یا تعداد ساکنان اطمینان پیدا کنند. با این حساب اگر همه‌چیز درست پیش برود در کوتاه‌ترین زمان فرد مورد نظر و تمامی ابزارهای ارتباطی او به زندان اوین منتقل می‌شود.

"بی‌بی‌سی فارسی می‌کوشد در این مجموعه، با انعکاس دیدگاه‌ها و افکار طیف‌های گوناگون، چشم‌انداز متنوع و متوازنی از موضوعات مختلف ارائه دهد"اگر نهاد بازداشت کننده وزارت اطلاعات باشد به ساختمان ۲۰۹، و چنانچه اطلاعات سپاه باشد به ساختمان ۲ الف تحویل داده می‌شود.

بیست دقیقه بعد، فرد مورد نظر با چشم‌بند و دستانی بسته به داخل ون سیاه‌رنگ هل داده می‌شود. او نگران، شوکه شده است و هرچه در مورد مقصد می‌پرسد، جوابی نمی‌گیرد. «هیس، صدات در نیاد.»

زمان در ۲۰۹ هیچ معنایی ندارد

از پادکست رد شوید و به خواندن ادامه دهیدپادکسترادیو فارسی بی‌بی‌سی

پادکست چشم‌انداز بامدادی رادیو بی‌بی‌سی – دوشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۱

پادکست

پایان پادکست

سلول‌های مکعبی و تنگ بدون تهویه، با نور یک‌دستی که تشخیص شب و روز را غیرممکن می‌کند؛ نیمی از سلول‌‌ کف‌پوش موکتی دارد و نیم دیگر سنگی است که روی آن روشویی و توالت قرار گرفته. بازداشتی‌ها دو پتو دارند؛ یکی را گرد کرده و زیر سر می‌گذارند و دیگری را دور خود می‌پیچند.

شاید برای ساعت‌های طولانی تنها باشند و یا در بازه‌ای سه یا چهار نفر دیگر کنارشان؛ در حالت دوم به سختی جا می‌شوند و ناچار هستند مقابل چشم همدیگر از سرویس بهداشتی استفاده کنند.

روزهای اول ورود به سلول‌های ۲۰۹ بی‌خبری محض است؛ هیچ الگویی وجود ندارد که با مراجعه به آن فرض بگیرند که پرونده‌سازان چه خوابی برای‌شان دیده‌اند؛ قرار است چه مدت زمانی آنجا بمانند؟ به چه اتهامی بازداشت شده‌اند؟ بازجویی بعد چه زمانی است؟ هر کسی وارد سلول می‌شود با چهره هراسان سوال‌پیچ می‌شود: «تو رو چرا گرفتن؟ تو خونه گرفتنت یا تو خیابون؟»

تمامی افرادی که به عنوان بخشی از این سیستم کار می‌کنند اعم از ماموران میدانی اطلاعات، زندان‌بان و بازجو در حال القا کردن یک باور مشترک هستند: «حالا حالا اینجایی، همکاری کن تا زودتر بری بیرون.» باوری که زمینه‌های آن با فشار روانی روی افراد ایجاد شده است. همه فضا، اعم از معماری تا مسیرهای عبور و مرور و خصوصا پرسنل بازداشت‌گاه در تلاش هستند تا فرد را در بدترین و شکننده‌ترین حالت روانی قرار دهند. نقطه اوج این وضعیت مسیر رسیدن به اتاق بازجویی است؛ زمان طولانی‌ای که انگار هیچ‌وقت تمام نمی‌شود، با خواندن اسم فرد از درب سلول و زدن چشم‌بند روی صورت آغاز می‌شود و با ایستادن‌های طولانی در مقابل دیوار در وعده‌های مختلف با پایانی نامشخص ادامه پیدا می‌کند و در دست‌آخر به اتاق‌های کوچک بازجویی ختم می‌شود. در مواردی، در میان راه در صفی از بازداشتی‌ها قرار داده می‌شوند که به مقصدی نامشخص می‌روند.

"نویسنده در این گزارش با تکیه بر روایت‌ بازداشت‌شدگان اعتراض‌های سراسری ایران ۱۴۰۱، به ابعاد مداخله نهادهای امنیتی در مراحل قضایی می‌پردازد"

هر نفر دست راست را روی شانه جلویی می‌گذارند و حرکت می‌کنند. «سر پایین»، «حرف نباشه»، «یالله حرکت کن»، «هی، چشم‌بندتو بکش پایین». در این حرکت‌های جمعی همیشه افرادی هستند که گویی تنها مسئولیت‌شان تکه‌پرانی و تحقیر بازدداشت‌شدگان است. گاهی به بهانه‌ای لگدی زده می‌شود و جمله‌هایی حاوی ناسزا، با مضامین تحقیرآمیز در فضا می‌پیچد. یا جمله‌هایی که روشن است تنها برای ایجاد رعب و وحشت تولید می‌شوند؛ «فلانی، اون گاز انبر و الکل رو بیار بالا» یا، «بگو بیان خون کف اتاق رو پاک کنن».

یکی از تولیدکنندگان این صداها پیرمردی است به نام «حاج مظفر». او یکی از چهره‌های قدیمی بازداشتگاه موقت وزارت اطلاعات در زندان اوین است. او ادعا می‌کند در صحنه قتل زهرا کاظمی حضور داشته. یک بار در صف بازداشتی‌ها یکی از فعالان سیاسی را با تحقیر خطاب قرار می‌دهد که «عه، فلانی، تو بازم اینجایی؟» فعال سیاسی با سابقه با کنایه پاسخ می‌دهد: «تو چرا خودت هنوز اینجایی؟» و تشر زندان‌بان‌ها صدای خنده چند تن از بازداشتی‌ها را خاموش می‌کند.

سازمان‌های اطلاعاتی و قضایی از انتشار تعداد بازداشت‌ها خودداری می‌کنند. با این‌حال طبق گمانه‌زنی‌ها تعداد مردان و زنانی که در سه ماه اخیر به زندان اوین منتقل شده‌اند، دست‌کم هزار پانصد نفر است.

"این گزارش بر پایه گفتگو با تعدادی از افرادی تهیه شده است که در اعتراض‌های سراسری ۱۴۰۱ در شهر تهران بازداشت شده‌اند"بخش عمده از این افراد در خیابان و محل تجمع‌ بازداشت‌شده‌اند، و برخی در محل سکونت‌شان. دسته دوم به دو گروه تقسیم می‌شوند؛ کسانی که در محل تجمع شناسایی شده‌اند و بعدا در محل خانه بازدداشت‌شده‌اند، و فعالان و چهره‌های سیاسی و اجتماعی که «پیشگیرانه» بازداشت شدند.

زندان‌بان‌ پشت میله‌ها می‌آید و نام برخی از بازداشتی‌ها را بلند می‌خواند؛ فردی که خوانده شده باید به سرعت پشت میله‌ها بایستد؛ مردها چشم‌بند می‌گذارند، و زن‌ها علاوه بر آن، چادر می‌پوشند؛ با دمپایی‌های اغلب لنگه به لنگه‌، از سلول خارج، و با هدایت زندان‌بان برای زمان نامشخصی مقابل دیوار قرار می‌گیرد. در نهایت صدایی بلند می‌شود که «راه بیفت»، و او در مسیر هدایت می‌شود که اغلب به اتاق بازجویی است.

اولین فشارها برای اعتراف‌گیری از لحظه بازداشت آغاز شده است؛ ماموران میدانی حتی در محل سکونت یا ماشین انتقال، بدشان نمی‌آید چند خطی به عنوان اعتراف یا مدرک جرم بر علیه فرد به گزارش‌های کاری‌شان ضمیمه کنند.

چرا که هرچه فرد بگوید، در اتاق بازجویی به اهرم فشاری برای سوق دادن او به سمت و سوی مد نظر بازجو تبدیل شود. جمله‌هایی که ممکن است به طور مستقیم به عنوان اقرار و اعتراف در پرونده قید شوند، یا حتی نشانه‌‌ای باشند از نقاط ضعف و ترس افراد برای وارد کردن فشار بیشتر.

منبع تصویر،

Sasan Amiri

«آیا همیشه سلاح سرد حمل می‌کنید؟»

حدود ۲۰ سال دارد و بلافاصله پس از ورود به محل تجمع، به دست لباس شخصی‌ها بازداشت شده است. یک چاقوی جیبی همراه داشته، و همین بهانه‌ای است تا هر که از کنارش می‌گذرد ضربه‌ای به بدنش وارد کند. در مسیر انتقال به مکان نامشخص، آسیب‌دیده و در وضعیت روحی نامناسبی قرار دارد. به او القا کرده‌اند که کارش تمام است و اگر همکاری نکند کاری می‌کنند که آرزو کند زودتر اعدامش کنند.

"برای حفظ امنیت این افراد، تجربیات آن‌ها به طور مستقیم بازگو نمی‌شود و تنها تجربه‌ها و الگوهای مشترک و غیرقابل شناسایی موجود در این روایت‌ها نقل خواهد شد"در مسیر جایی توقف می‌کنند، و یک مرد میان‌سال با حالتی دلسوزانه می‌پرسد کجا و چرا دستگیر شده؟ به حرف‌هایش گوش می‌دهد و در نهایت می‌گوید قولی نمی‌دهد، ولی تلاشش را می‌کند تا شاید خشم ماموران کم شود. دقایقی بعد با کاغذ و خودکار پیدایش می‌شود و می‌گوید بنویس:

«از شرکت در تجمعی که به قصد براندازی حکومت اسلامی تشکیل شده پشیمان هستم و دیگر هرگز در هیچ اغتشاش‌ شرکت نمی‌کنم».

پسر جوان دیگر پلیس خوب را نمی‌بیند اما در تمامی جلسه‌های بازجویی، جمله‌هایی که نوشته به عنوان مدرکی مبنی بر «اعتراف به اجتماع و تبانی به قصد براندازی حکومت اسلامی» مقابلش قرار می‌گیرد.

به گفته یکی از فعالان سیاسی که در دوره‌های مختلفی حضور در بازداشت‌گاه‌های زندان اوین را تجربه کرده، بسیاری از بازجوها ابتدا ماموران میدانی بودند. مسیر پیشرفت در سازمان‌های اطلاعاتی از انجام فعالیت‌های خُرد و ساده‌تر مثل بازداشت افراد آغاز می‌شود و تا پست‌هایی مثل بازجو یا کارشناس پرونده ارتقا پیدا می‌کند. این مسیر پیشرفت در سلسله مراتب اداری سازمان‌های اطلاعاتی توضیح‌دهنده سیستمی است که تمام بخش‌هایش با یک هدف فعالیت می‌کند؛ جلب‌رضایت بالادستی.

روندی که برای مامور بازداشت تمرینی برای بازجو شدن و برای فرد بازداشت‌شده مقدمه از حضور در اتاق بازجویی محسوب می‌شود.

در اتاق بازجویی به طور پیاپی برگه‌های خط‌دار که گاهی سوالی مشخص بالای آن‌ها نوشته شده مقابل فرد گذاشته می‌شود. او همزمان که می‌نویسد باید به سوال‌های شفاهی پاسخ دهد. پاسخ‌هایی مطابق میل بازجو، که اگر نباشد با ضرب و شتم یا شکل‌های مختلف تنبیه، تحقیر و ناسزا و تهدیدهای شدید مواجه می‌شود. ساده‌ترین شکنجه رها کردن فرد با چشمانی بسته و رو به دیوار، در اتاق بازجویی برای زمان نامشخصی است.

"در این فاصله ضابطین قضایی به‌طور غیرشفاف و در مکان‌هایی سربسته و غیرقابل نفوذ معترضین را مورد آزار و شکنجه قرار می‌دهند"فرد بازداشتی کم‌کم می‌فهمد که آنچه که اصلا اهمیت ندارد، واقعیت ماجراست و آنچه اهمیت دارد خلاصی از این رنج ناتمام است. اما مشکل این است که بازجو هیچ وقت راست نمی‌گوید.

یکی از بازداشت‌شدگان در برابر خواسته‌های نابجای بازجو مقاومت می‌کند و جمله‌های مد نظر او را مکتوب نمی‌کند. در یک جلسه بازجویی فرد دیگری بالای سرش می‌آید و از او می‌خواهد به سوال‌های ساده و الظاهر بدون خطر پاسخ دهد.

سوال: «آیا همیشه سلاح سرد حمل می‌کنید؟»

پیشنهاد بازجوی این است که فرد پاسخ منفی‌اش را ثبت کند.

سوال بعدی این است: «آیا هر روز در این نقطه از شهر تردد می‌کنید؟»

فرد به پیشنهاد بازجو پاسخ منفی‌اش را مکتوب می‌کند. بازجو «گردش کار» نهایی را در پرونده‌ای که سلاح سردی هم ضمیمه آن شده می‌نویسد: «متهم اقرار کرده که هیچ‌وقت سلاح سرد حمل نمی‌کرده و در این نقطه حضور نداشته، شواهد نشان می‌دهد که حضور او در اغتشاشات با سلاح سرد و به قصد قتل و آسیب زدن به ماموران بوده است.» این یکی از چند ترفند ساده بازجوهای وزارت اطلاعات است برای اینکه پرونده افراد را در مسیرهای مورد نظر خود شکل دهند.

بازجوها برای روزهای ابتدایی بازداشت برنامه ویژه‌ای دارند. ساختمان ۲۰۹ محل اجرای این برنامه است: فرد بازداشتی در چند روز اول در سلول‌های کوچک و بی‌زمان این ساختمان شرایط روانی سخت‌تری را تجربه می‌کند و بازجوها این فرصت را مغتنم شمرده و تلاش می‌کنند در جلسه‌های اول فرد را وادار به گفتن هر آنچه می‌خواهند کنند. چرا که هرچه فرد بازداشتی از شوک لحظات بازداشت فاصله می‌گیرد، وضعیت روانی پایدارتری خواهد داشت.

"آن‌ها پیش از اینکه ساکنان و فرد مورد نظر فرصت فکر کردن داشته باشد وارد خانه شده باشند"خصوصا که به دلیل محدودیت فضا و تعداد زیاد بازداشتی‌ها، ناچار هستند افراد را به ساختمان ۲۴۰، در محدوده شمالی زندان اوین منتقل کنند.

ساختمان ۲۴۰ وزارت اطلاعات

سالن‌هایی به طول ۷۰-۸۰ و عرض ۳ متر، با کف‌پوش موکتیِ خاکستری ضخیم، به دری با میله‌های آهنی سیاه ختم می‌شود؛ نور زرد فضا از لامپ‌های بزرگ آویزان از سقف است که هیچ گاه خاموش نمی‌شود؛ این منابع نور تصویر ثابتی هستند که بازداشتی‌های اغلب دراز کشیده، در بیشتر زمان خارج از بازجوی، چاره‌ای جز خیره شدن به ندارند. در کنار این لامپ‌ها قلاب‌هایی هم به چشم می‌خورد که طبق روایت‌های نسل‌های قبلی فعالان سیاسی به منظور آویختن افراد برای شکنجه نصب شده‌اند. اینجا ساختمان ۲۴۱ زندان اوین است که زیر نظر وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی اداره می‌شود. بخش قابل توجهی از بازداشتی‌های مربوط به اعتراض‌های سراسری ۱۴۰۱ تهران، پس از چند روز انفرادی در ساختمان ۲۰۹، به این ساختمان منتقل شده‌اند.

بازداشتی‌ها در سالن‌های طبقه اول یا در سلول‌های چند نفره واحدهای دیگر ساکن شدند و بخشی از طبقه همکف این ساختمان به فضای بازجویی اختصاص یافت. اتاق‌هایی کوچکی با یک نیمکت رو به دیوار که متهم با چشم بند روی آن می‌نشیند، و میز بزرگ‌تری پشت سرش که جایگاه بازجوی است. ساختمان ۲۴۱ در شمالی‌ترین نقطه محوطه اوین، و در کنار بند ۸ (محل نگهداری از زندانیان سیاسی) قرار گرفته دارد که در آتش سوزی ۲۳ مهرماه مورد حمله نیروهای سرکوب قرار گرفت.

از نظر معماری بین بیشتر ساختمان‌های زندان اوین تفاوت چشمگیری وجود ندارد؛ در طبقات اغلب این ساختمان‌ها سالن‌هایی وجود دارد که در هر دو سوی آن، اتاق‌هایی با درب فلزی، بدون هیچ دریچه‌ای به فضای بیرون قرار دارد. در ساختمان ۲۴۱ به همین سبک؛ با این تفاوت که این درب فلزی تمام اتاق‌ها قفل است و بازداشت‌شدگان در داخل سالن‌ها رها شده‌اند.

"برای اطمینان از تحقق این هدف، در بسیاری از موارد محل مورد نظر را از ساعاتی قبل بررسی می‌کنند تا از مسائلی مثل حضور فرد در خانه، ویژگی‌های محله و ساختمان، و یا تعداد ساکنان اطمینان پیدا کنند"هر کدام از این سالن‌ها جمعیتی بین ۶۰ تا ۱۲۰ نفر را در خود گنجانده است. هر بازداشتی با یک یا دو پتو فضایی به اندازه دراز کشیدن در اختیار دارد و تمام دوران بازداشتش را در همان سطح سپری خواهد کرد. هر سالن همچنین یک مدیر (وکیل بند) دارد که توسط زندان‌بان‌ها انتخاب می‌شود که مسئولیت پخش مواد غذایی و کنترل زندانیان به عهده اوست. در تمام این دوران زندانیان هیچ انتخابی جز انتظار کشیدن ندارند تا زمانی که نامشان توسط زندان‌بان‌های عبوس و بدخلق پشت میله‌های سیاه صدا زده شود؛ چشم‌بند به چشم بزنند و توسط زندانبان به مسیری هدایت شوند که معمولا باز هم به اتاق‌ بازجویی ختم می‌شود. با اینکه جلسه‌های اصلی بازجویی زمانی که در ساختمان ۲۰۹ بوده‌اند برگزار شده است، با این‌حال روند بازجویی‌ به شکل نامنظمی جریان دارد.

هرچند که وضعیت در ۲۴۰ تا حد زیادی متفاوت است

اوین در اعتراضات؛ روایتی از پرونده‌سازی نهادهای امنیتی

  • علیرضا مشتاق
  • کنشگر حقوق بشر
تصویر بازسازی شده بند 240 زندان اوین

منبع تصویر، Sasan amiri

مجموعه «ناظران می‌گویند» بیانگر نظر نویسندگان آن است. بی‌بی‌سی فارسی می‌کوشد در این مجموعه، با انعکاس دیدگاه‌ها و افکار طیف‌های گوناگون، چشم‌انداز متنوع و متوازنی از موضوعات مختلف ارائه دهد. انتشار این آرا و نقطه‌نظرها، به معنای تایید بی‌بی‌سی نیست.

نویسنده در این گزارش با تکیه بر روایت‌ بازداشت‌شدگان اعتراض‌های سراسری ایران ۱۴۰۱، به ابعاد مداخله نهادهای امنیتی در مراحل قضایی می‌پردازد. روایتی از وضعیت زندان، زندانی و زندانبان. این گزارش بر پایه گفتگو با تعدادی از افرادی تهیه شده است که در اعتراض‌های سراسری ۱۴۰۱ در شهر تهران بازداشت شده‌اند. برای حفظ امنیت این افراد، تجربیات آن‌ها به طور مستقیم بازگو نمی‌شود و تنها تجربه‌ها و الگوهای مشترک و غیرقابل شناسایی موجود در این روایت‌ها نقل خواهد شد.

بخش دوم این گزارش در روزهای آینده منتشر خواهد شد.

این گزارش می‌کوشد از دریچه روایت‌های برخی از بازداشت‌شدگان اعتراض‌های سراسری ۱۴۰۱ به شیوه عملکرد دستگاه اطلاعاتی و قضایی جمهوری اسلامی بپردازد؛ همکاری میان سازمان‌های اطلاعاتی و قضایی، یکی از تاریک‌ترین بخش‌های عملکرد ماشین سرکوب جمهوری اسلامی است؛ فرآیندی که با بازداشت افراد آغاز می‌شود و با صدور حکم قضایی به اتمام می‌رسد. در این فاصله ضابطین قضایی به‌طور غیرشفاف و در مکان‌هایی سربسته و غیرقابل نفوذ معترضین را مورد آزار و شکنجه قرار می‌دهند. این دوران همزمانی که مسیرهای به اصطلاح قانونی مجازات معترضان را طی می‌کند، مدارک و مستنداتی را فراهم می‌کند تا دستگاه تبلیغاتی حکومت روایت خود از دلایل و ماهیت اعتراض‌های سراسری را روایت کند. با توجه به اینکه دسترسی‌ به فرآیند پرونده‌سازی برای معترضان در ساختمان‌های تحت نظارت ضابطین قضایی ممکن نیست، روایت‌های بازداشت‌شدگان از این دوران تنها منبعی‌ست که با مراجعه به آن می‌توان شیوه همکاری دستگاه قضایی و اطلاعاتی را تا حدی شفاف کرد.

بازداشت در محل سکونت

ساعت سه بامداد آخرین روزهای شهریور ۱۴۰۱ صدای زنگ آیفون، ساکنان یکی از مناطق مرکزی تهران را بیدار می‌کند؛ صدای پشت در خودش را یکی از همسایه‌ها معرفی می‌کند؛ لحظه‌ای بعد سروصدایی در راه‌رو بلند می‌شود و زنگ پیاپی درب ورودی آپارتمان ضربانِ قلب ساکنین خانه را تند می‌کند؛ در که باز می‌شود، هفت-هشت مرد ماسک‌‌زذه، با شتاب به داخل خانه هجوم می‌آورند و بدون توجه به اعتراض ساکنان کارشان را شروع می‌کنند؛ چند نفر به زیرورو کردن وسایل خانه مشغول می‌شوند، یکی که تنومند است جلوی در می‌ایستد، ارشد گروه به سوال و جواب از ساکنان شوکه شده خانه می‌پردازد، و مرد دیگری با دوربینی که در دست دارد به شکلی غیرعادی نور را روی صورت اعضای خانواده می‌اندازد و از چهره و حرکات آن‌ها فیلم می‌گیرد.

این موقعیتی است که ماه‌های اخیر به کرات، و به شیوه‌های مختلفی در سطح تهران رخ داده است؛ تیم‌های میدانی وزارت اطلاعات، و اطلاعات سپاه، خصوصا در لحظات بامداد، در شهر می‌چرخند و افراد را یکی یکی از خانه‌ها خارج کرده و به بازداشت‌گاه‌های زندان اوین منتقل می‌کنند؛ گاهی با فریب ساکنان و همسایه‌ها، گاهی به شیوه سارقان، و در مواردی با شکستن درب خانه؛ هدف اصلی این است که لیست تهیه شده توسط کارشناسان سازمان‌های اطلاعاتی به سرعت، و با کمترین هزینه و اصطکاک تیک بخورد؛ در بهترین حالت بدون دردسر، اما اگر وضعیت از کنترل خارج شد، ماموران ابایی از خشونت‌ورزی، و به‌کارگیری سلاح سرد و گرم ندارند. آن‌ها پیش از اینکه ساکنان و فرد مورد نظر فرصت فکر کردن داشته باشد وارد خانه شده باشند. برای اطمینان از تحقق این هدف، در بسیاری از موارد محل مورد نظر را از ساعاتی قبل بررسی می‌کنند تا از مسائلی مثل حضور فرد در خانه، ویژگی‌های محله و ساختمان، و یا تعداد ساکنان اطمینان پیدا کنند. با این حساب اگر همه‌چیز درست پیش برود در کوتاه‌ترین زمان فرد مورد نظر و تمامی ابزارهای ارتباطی او به زندان اوین منتقل می‌شود. اگر نهاد بازداشت کننده وزارت اطلاعات باشد به ساختمان ۲۰۹، و چنانچه اطلاعات سپاه باشد به ساختمان ۲ الف تحویل داده می‌شود.

بیست دقیقه بعد، فرد مورد نظر با چشم‌بند و دستانی بسته به داخل ون سیاه‌رنگ هل داده می‌شود. او نگران، شوکه شده است و هرچه در مورد مقصد می‌پرسد، جوابی نمی‌گیرد. «هیس، صدات در نیاد.»

زمان در ۲۰۹ هیچ معنایی ندارد

از پادکست رد شوید و به خواندن ادامه دهید
پادکست
رادیو فارسی بی‌بی‌سی

پادکست چشم‌انداز بامدادی رادیو بی‌بی‌سی – دوشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۱

پادکست

پایان پادکست

سلول‌های مکعبی و تنگ بدون تهویه، با نور یک‌دستی که تشخیص شب و روز را غیرممکن می‌کند؛ نیمی از سلول‌‌ کف‌پوش موکتی دارد و نیم دیگر سنگی است که روی آن روشویی و توالت قرار گرفته. بازداشتی‌ها دو پتو دارند؛ یکی را گرد کرده و زیر سر می‌گذارند و دیگری را دور خود می‌پیچند. شاید برای ساعت‌های طولانی تنها باشند و یا در بازه‌ای سه یا چهار نفر دیگر کنارشان؛ در حالت دوم به سختی جا می‌شوند و ناچار هستند مقابل چشم همدیگر از سرویس بهداشتی استفاده کنند.

روزهای اول ورود به سلول‌های ۲۰۹ بی‌خبری محض است؛ هیچ الگویی وجود ندارد که با مراجعه به آن فرض بگیرند که پرونده‌سازان چه خوابی برای‌شان دیده‌اند؛ قرار است چه مدت زمانی آنجا بمانند؟ به چه اتهامی بازداشت شده‌اند؟ بازجویی بعد چه زمانی است؟ هر کسی وارد سلول می‌شود با چهره هراسان سوال‌پیچ می‌شود: «تو رو چرا گرفتن؟ تو خونه گرفتنت یا تو خیابون؟»

تمامی افرادی که به عنوان بخشی از این سیستم کار می‌کنند اعم از ماموران میدانی اطلاعات، زندان‌بان و بازجو در حال القا کردن یک باور مشترک هستند: «حالا حالا اینجایی، همکاری کن تا زودتر بری بیرون.» باوری که زمینه‌های آن با فشار روانی روی افراد ایجاد شده است. همه فضا، اعم از معماری تا مسیرهای عبور و مرور و خصوصا پرسنل بازداشت‌گاه در تلاش هستند تا فرد را در بدترین و شکننده‌ترین حالت روانی قرار دهند. نقطه اوج این وضعیت مسیر رسیدن به اتاق بازجویی است؛ زمان طولانی‌ای که انگار هیچ‌وقت تمام نمی‌شود، با خواندن اسم فرد از درب سلول و زدن چشم‌بند روی صورت آغاز می‌شود و با ایستادن‌های طولانی در مقابل دیوار در وعده‌های مختلف با پایانی نامشخص ادامه پیدا می‌کند و در دست‌آخر به اتاق‌های کوچک بازجویی ختم می‌شود. در مواردی، در میان راه در صفی از بازداشتی‌ها قرار داده می‌شوند که به مقصدی نامشخص می‌روند.

هر نفر دست راست را روی شانه جلویی می‌گذارند و حرکت می‌کنند. «سر پایین»، «حرف نباشه»، «یالله حرکت کن»، «هی، چشم‌بندتو بکش پایین». در این حرکت‌های جمعی همیشه افرادی هستند که گویی تنها مسئولیت‌شان تکه‌پرانی و تحقیر بازدداشت‌شدگان است. گاهی به بهانه‌ای لگدی زده می‌شود و جمله‌هایی حاوی ناسزا، با مضامین تحقیرآمیز در فضا می‌پیچد. یا جمله‌هایی که روشن است تنها برای ایجاد رعب و وحشت تولید می‌شوند؛ «فلانی، اون گاز انبر و الکل رو بیار بالا» یا، «بگو بیان خون کف اتاق رو پاک کنن». یکی از تولیدکنندگان این صداها پیرمردی است به نام «حاج مظفر». او یکی از چهره‌های قدیمی بازداشتگاه موقت وزارت اطلاعات در زندان اوین است. او ادعا می‌کند در صحنه قتل زهرا کاظمی حضور داشته. یک بار در صف بازداشتی‌ها یکی از فعالان سیاسی را با تحقیر خطاب قرار می‌دهد که «عه، فلانی، تو بازم اینجایی؟» فعال سیاسی با سابقه با کنایه پاسخ می‌دهد: «تو چرا خودت هنوز اینجایی؟» و تشر زندان‌بان‌ها صدای خنده چند تن از بازداشتی‌ها را خاموش می‌کند.

سازمان‌های اطلاعاتی و قضایی از انتشار تعداد بازداشت‌ها خودداری می‌کنند. با این‌حال طبق گمانه‌زنی‌ها تعداد مردان و زنانی که در سه ماه اخیر به زندان اوین منتقل شده‌اند، دست‌کم هزار پانصد نفر است. بخش عمده از این افراد در خیابان و محل تجمع‌ بازداشت‌شده‌اند، و برخی در محل سکونت‌شان. دسته دوم به دو گروه تقسیم می‌شوند؛ کسانی که در محل تجمع شناسایی شده‌اند و بعدا در محل خانه بازدداشت‌شده‌اند، و فعالان و چهره‌های سیاسی و اجتماعی که «پیشگیرانه» بازداشت شدند.

زندان‌بان‌ پشت میله‌ها می‌آید و نام برخی از بازداشتی‌ها را بلند می‌خواند؛ فردی که خوانده شده باید به سرعت پشت میله‌ها بایستد؛ مردها چشم‌بند می‌گذارند، و زن‌ها علاوه بر آن، چادر می‌پوشند؛ با دمپایی‌های اغلب لنگه به لنگه‌، از سلول خارج، و با هدایت زندان‌بان برای زمان نامشخصی مقابل دیوار قرار می‌گیرد. در نهایت صدایی بلند می‌شود که «راه بیفت»، و او در مسیر هدایت می‌شود که اغلب به اتاق بازجویی است.

اولین فشارها برای اعتراف‌گیری از لحظه بازداشت آغاز شده است؛ ماموران میدانی حتی در محل سکونت یا ماشین انتقال، بدشان نمی‌آید چند خطی به عنوان اعتراف یا مدرک جرم بر علیه فرد به گزارش‌های کاری‌شان ضمیمه کنند. چرا که هرچه فرد بگوید، در اتاق بازجویی به اهرم فشاری برای سوق دادن او به سمت و سوی مد نظر بازجو تبدیل شود. جمله‌هایی که ممکن است به طور مستقیم به عنوان اقرار و اعتراف در پرونده قید شوند، یا حتی نشانه‌‌ای باشند از نقاط ضعف و ترس افراد برای وارد کردن فشار بیشتر.

منبع تصویر، Sasan Amiri

«آیا همیشه سلاح سرد حمل می‌کنید؟»

حدود ۲۰ سال دارد و بلافاصله پس از ورود به محل تجمع، به دست لباس شخصی‌ها بازداشت شده است. یک چاقوی جیبی همراه داشته، و همین بهانه‌ای است تا هر که از کنارش می‌گذرد ضربه‌ای به بدنش وارد کند. در مسیر انتقال به مکان نامشخص، آسیب‌دیده و در وضعیت روحی نامناسبی قرار دارد. به او القا کرده‌اند که کارش تمام است و اگر همکاری نکند کاری می‌کنند که آرزو کند زودتر اعدامش کنند. در مسیر جایی توقف می‌کنند، و یک مرد میان‌سال با حالتی دلسوزانه می‌پرسد کجا و چرا دستگیر شده؟ به حرف‌هایش گوش می‌دهد و در نهایت می‌گوید قولی نمی‌دهد، ولی تلاشش را می‌کند تا شاید خشم ماموران کم شود. دقایقی بعد با کاغذ و خودکار پیدایش می‌شود و می‌گوید بنویس:

«از شرکت در تجمعی که به قصد براندازی حکومت اسلامی تشکیل شده پشیمان هستم و دیگر هرگز در هیچ اغتشاش‌ شرکت نمی‌کنم».

پسر جوان دیگر پلیس خوب را نمی‌بیند اما در تمامی جلسه‌های بازجویی، جمله‌هایی که نوشته به عنوان مدرکی مبنی بر «اعتراف به اجتماع و تبانی به قصد براندازی حکومت اسلامی» مقابلش قرار می‌گیرد.

به گفته یکی از فعالان سیاسی که در دوره‌های مختلفی حضور در بازداشت‌گاه‌های زندان اوین را تجربه کرده، بسیاری از بازجوها ابتدا ماموران میدانی بودند. مسیر پیشرفت در سازمان‌های اطلاعاتی از انجام فعالیت‌های خُرد و ساده‌تر مثل بازداشت افراد آغاز می‌شود و تا پست‌هایی مثل بازجو یا کارشناس پرونده ارتقا پیدا می‌کند. این مسیر پیشرفت در سلسله مراتب اداری سازمان‌های اطلاعاتی توضیح‌دهنده سیستمی است که تمام بخش‌هایش با یک هدف فعالیت می‌کند؛ جلب‌رضایت بالادستی. روندی که برای مامور بازداشت تمرینی برای بازجو شدن و برای فرد بازداشت‌شده مقدمه از حضور در اتاق بازجویی محسوب می‌شود.

در اتاق بازجویی به طور پیاپی برگه‌های خط‌دار که گاهی سوالی مشخص بالای آن‌ها نوشته شده مقابل فرد گذاشته می‌شود. او همزمان که می‌نویسد باید به سوال‌های شفاهی پاسخ دهد. پاسخ‌هایی مطابق میل بازجو، که اگر نباشد با ضرب و شتم یا شکل‌های مختلف تنبیه، تحقیر و ناسزا و تهدیدهای شدید مواجه می‌شود. ساده‌ترین شکنجه رها کردن فرد با چشمانی بسته و رو به دیوار، در اتاق بازجویی برای زمان نامشخصی است. فرد بازداشتی کم‌کم می‌فهمد که آنچه که اصلا اهمیت ندارد، واقعیت ماجراست و آنچه اهمیت دارد خلاصی از این رنج ناتمام است. اما مشکل این است که بازجو هیچ وقت راست نمی‌گوید.

یکی از بازداشت‌شدگان در برابر خواسته‌های نابجای بازجو مقاومت می‌کند و جمله‌های مد نظر او را مکتوب نمی‌کند. در یک جلسه بازجویی فرد دیگری بالای سرش می‌آید و از او می‌خواهد به سوال‌های ساده و الظاهر بدون خطر پاسخ دهد.

سوال: «آیا همیشه سلاح سرد حمل می‌کنید؟»

پیشنهاد بازجوی این است که فرد پاسخ منفی‌اش را ثبت کند. سوال بعدی این است: «آیا هر روز در این نقطه از شهر تردد می‌کنید؟»

فرد به پیشنهاد بازجو پاسخ منفی‌اش را مکتوب می‌کند. بازجو «گردش کار» نهایی را در پرونده‌ای که سلاح سردی هم ضمیمه آن شده می‌نویسد: «متهم اقرار کرده که هیچ‌وقت سلاح سرد حمل نمی‌کرده و در این نقطه حضور نداشته، شواهد نشان می‌دهد که حضور او در اغتشاشات با سلاح سرد و به قصد قتل و آسیب زدن به ماموران بوده است.» این یکی از چند ترفند ساده بازجوهای وزارت اطلاعات است برای اینکه پرونده افراد را در مسیرهای مورد نظر خود شکل دهند.

بازجوها برای روزهای ابتدایی بازداشت برنامه ویژه‌ای دارند. ساختمان ۲۰۹ محل اجرای این برنامه است: فرد بازداشتی در چند روز اول در سلول‌های کوچک و بی‌زمان این ساختمان شرایط روانی سخت‌تری را تجربه می‌کند و بازجوها این فرصت را مغتنم شمرده و تلاش می‌کنند در جلسه‌های اول فرد را وادار به گفتن هر آنچه می‌خواهند کنند. چرا که هرچه فرد بازداشتی از شوک لحظات بازداشت فاصله می‌گیرد، وضعیت روانی پایدارتری خواهد داشت. خصوصا که به دلیل محدودیت فضا و تعداد زیاد بازداشتی‌ها، ناچار هستند افراد را به ساختمان ۲۴۰، در محدوده شمالی زندان اوین منتقل کنند.

ساختمان ۲۴۰ وزارت اطلاعات

سالن‌هایی به طول ۷۰-۸۰ و عرض ۳ متر، با کف‌پوش موکتیِ خاکستری ضخیم، به دری با میله‌های آهنی سیاه ختم می‌شود؛ نور زرد فضا از لامپ‌های بزرگ آویزان از سقف است که هیچ گاه خاموش نمی‌شود؛ این منابع نور تصویر ثابتی هستند که بازداشتی‌های اغلب دراز کشیده، در بیشتر زمان خارج از بازجوی، چاره‌ای جز خیره شدن به ندارند. در کنار این لامپ‌ها قلاب‌هایی هم به چشم می‌خورد که طبق روایت‌های نسل‌های قبلی فعالان سیاسی به منظور آویختن افراد برای شکنجه نصب شده‌اند. اینجا ساختمان ۲۴۱ زندان اوین است که زیر نظر وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی اداره می‌شود. بخش قابل توجهی از بازداشتی‌های مربوط به اعتراض‌های سراسری ۱۴۰۱ تهران، پس از چند روز انفرادی در ساختمان ۲۰۹، به این ساختمان منتقل شده‌اند. بازداشتی‌ها در سالن‌های طبقه اول یا در سلول‌های چند نفره واحدهای دیگر ساکن شدند و بخشی از طبقه همکف این ساختمان به فضای بازجویی اختصاص یافت. اتاق‌هایی کوچکی با یک نیمکت رو به دیوار که متهم با چشم بند روی آن می‌نشیند، و میز بزرگ‌تری پشت سرش که جایگاه بازجوی است. ساختمان ۲۴۱ در شمالی‌ترین نقطه محوطه اوین، و در کنار بند ۸ (محل نگهداری از زندانیان سیاسی) قرار گرفته دارد که در آتش سوزی ۲۳ مهرماه مورد حمله نیروهای سرکوب قرار گرفت.

از نظر معماری بین بیشتر ساختمان‌های زندان اوین تفاوت چشمگیری وجود ندارد؛ در طبقات اغلب این ساختمان‌ها سالن‌هایی وجود دارد که در هر دو سوی آن، اتاق‌هایی با درب فلزی، بدون هیچ دریچه‌ای به فضای بیرون قرار دارد. در ساختمان ۲۴۱ به همین سبک؛ با این تفاوت که این درب فلزی تمام اتاق‌ها قفل است و بازداشت‌شدگان در داخل سالن‌ها رها شده‌اند. هر کدام از این سالن‌ها جمعیتی بین ۶۰ تا ۱۲۰ نفر را در خود گنجانده است. هر بازداشتی با یک یا دو پتو فضایی به اندازه دراز کشیدن در اختیار دارد و تمام دوران بازداشتش را در همان سطح سپری خواهد کرد. هر سالن همچنین یک مدیر (وکیل بند) دارد که توسط زندان‌بان‌ها انتخاب می‌شود که مسئولیت پخش مواد غذایی و کنترل زندانیان به عهده اوست. در تمام این دوران زندانیان هیچ انتخابی جز انتظار کشیدن ندارند تا زمانی که نامشان توسط زندان‌بان‌های عبوس و بدخلق پشت میله‌های سیاه صدا زده شود؛ چشم‌بند به چشم بزنند و توسط زندانبان به مسیری هدایت شوند که معمولا باز هم به اتاق‌ بازجویی ختم می‌شود. با اینکه جلسه‌های اصلی بازجویی زمانی که در ساختمان ۲۰۹ بوده‌اند برگزار شده است، با این‌حال روند بازجویی‌ به شکل نامنظمی جریان دارد. هرچند که وضعیت در ۲۴۰ تا حد زیادی متفاوت است

&config=http://www.bbc.co.uk/worldservice/scripts/core/2/emp_jsapi_config.xml?212&relatedLinksCarousel=false&embedReferer=http://www.bbc.co.uk/persian/&config_settings_language=en&config_settings_showFooter=false&domId=emp-15228070&config_settings_autoPlay=true&config_settings_displayMode=standard&config_settings_showPopoutButton=true&uxHighlightColour=0xff0000&showShareButton=true&config.plugins.fmtjLiveStats.pageType=t2_eav1_Started&embedPageUrl=$pageurl&messagesFileUrl=http://www.bbc.co.uk/worldservice/emp/3/vocab/en.xml&config_settings_autoPlay=false" />

اوین در اعتراضات؛ روایتی از پرونده‌سازی نهادهای امنیتی

  • علیرضا مشتاق
  • کنشگر حقوق بشر
تصویر بازسازی شده بند 240 زندان اوین

منبع تصویر، Sasan amiri

مجموعه «ناظران می‌گویند» بیانگر نظر نویسندگان آن است. بی‌بی‌سی فارسی می‌کوشد در این مجموعه، با انعکاس دیدگاه‌ها و افکار طیف‌های گوناگون، چشم‌انداز متنوع و متوازنی از موضوعات مختلف ارائه دهد. انتشار این آرا و نقطه‌نظرها، به معنای تایید بی‌بی‌سی نیست.

نویسنده در این گزارش با تکیه بر روایت‌ بازداشت‌شدگان اعتراض‌های سراسری ایران ۱۴۰۱، به ابعاد مداخله نهادهای امنیتی در مراحل قضایی می‌پردازد. روایتی از وضعیت زندان، زندانی و زندانبان. این گزارش بر پایه گفتگو با تعدادی از افرادی تهیه شده است که در اعتراض‌های سراسری ۱۴۰۱ در شهر تهران بازداشت شده‌اند. برای حفظ امنیت این افراد، تجربیات آن‌ها به طور مستقیم بازگو نمی‌شود و تنها تجربه‌ها و الگوهای مشترک و غیرقابل شناسایی موجود در این روایت‌ها نقل خواهد شد.

بخش دوم این گزارش در روزهای آینده منتشر خواهد شد.

این گزارش می‌کوشد از دریچه روایت‌های برخی از بازداشت‌شدگان اعتراض‌های سراسری ۱۴۰۱ به شیوه عملکرد دستگاه اطلاعاتی و قضایی جمهوری اسلامی بپردازد؛ همکاری میان سازمان‌های اطلاعاتی و قضایی، یکی از تاریک‌ترین بخش‌های عملکرد ماشین سرکوب جمهوری اسلامی است؛ فرآیندی که با بازداشت افراد آغاز می‌شود و با صدور حکم قضایی به اتمام می‌رسد. در این فاصله ضابطین قضایی به‌طور غیرشفاف و در مکان‌هایی سربسته و غیرقابل نفوذ معترضین را مورد آزار و شکنجه قرار می‌دهند. این دوران همزمانی که مسیرهای به اصطلاح قانونی مجازات معترضان را طی می‌کند، مدارک و مستنداتی را فراهم می‌کند تا دستگاه تبلیغاتی حکومت روایت خود از دلایل و ماهیت اعتراض‌های سراسری را روایت کند. با توجه به اینکه دسترسی‌ به فرآیند پرونده‌سازی برای معترضان در ساختمان‌های تحت نظارت ضابطین قضایی ممکن نیست، روایت‌های بازداشت‌شدگان از این دوران تنها منبعی‌ست که با مراجعه به آن می‌توان شیوه همکاری دستگاه قضایی و اطلاعاتی را تا حدی شفاف کرد.

بازداشت در محل سکونت

ساعت سه بامداد آخرین روزهای شهریور ۱۴۰۱ صدای زنگ آیفون، ساکنان یکی از مناطق مرکزی تهران را بیدار می‌کند؛ صدای پشت در خودش را یکی از همسایه‌ها معرفی می‌کند؛ لحظه‌ای بعد سروصدایی در راه‌رو بلند می‌شود و زنگ پیاپی درب ورودی آپارتمان ضربانِ قلب ساکنین خانه را تند می‌کند؛ در که باز می‌شود، هفت-هشت مرد ماسک‌‌زذه، با شتاب به داخل خانه هجوم می‌آورند و بدون توجه به اعتراض ساکنان کارشان را شروع می‌کنند؛ چند نفر به زیرورو کردن وسایل خانه مشغول می‌شوند، یکی که تنومند است جلوی در می‌ایستد، ارشد گروه به سوال و جواب از ساکنان شوکه شده خانه می‌پردازد، و مرد دیگری با دوربینی که در دست دارد به شکلی غیرعادی نور را روی صورت اعضای خانواده می‌اندازد و از چهره و حرکات آن‌ها فیلم می‌گیرد.

این موقعیتی است که ماه‌های اخیر به کرات، و به شیوه‌های مختلفی در سطح تهران رخ داده است؛ تیم‌های میدانی وزارت اطلاعات، و اطلاعات سپاه، خصوصا در لحظات بامداد، در شهر می‌چرخند و افراد را یکی یکی از خانه‌ها خارج کرده و به بازداشت‌گاه‌های زندان اوین منتقل می‌کنند؛ گاهی با فریب ساکنان و همسایه‌ها، گاهی به شیوه سارقان، و در مواردی با شکستن درب خانه؛ هدف اصلی این است که لیست تهیه شده توسط کارشناسان سازمان‌های اطلاعاتی به سرعت، و با کمترین هزینه و اصطکاک تیک بخورد؛ در بهترین حالت بدون دردسر، اما اگر وضعیت از کنترل خارج شد، ماموران ابایی از خشونت‌ورزی، و به‌کارگیری سلاح سرد و گرم ندارند. آن‌ها پیش از اینکه ساکنان و فرد مورد نظر فرصت فکر کردن داشته باشد وارد خانه شده باشند. برای اطمینان از تحقق این هدف، در بسیاری از موارد محل مورد نظر را از ساعاتی قبل بررسی می‌کنند تا از مسائلی مثل حضور فرد در خانه، ویژگی‌های محله و ساختمان، و یا تعداد ساکنان اطمینان پیدا کنند. با این حساب اگر همه‌چیز درست پیش برود در کوتاه‌ترین زمان فرد مورد نظر و تمامی ابزارهای ارتباطی او به زندان اوین منتقل می‌شود. اگر نهاد بازداشت کننده وزارت اطلاعات باشد به ساختمان ۲۰۹، و چنانچه اطلاعات سپاه باشد به ساختمان ۲ الف تحویل داده می‌شود.

بیست دقیقه بعد، فرد مورد نظر با چشم‌بند و دستانی بسته به داخل ون سیاه‌رنگ هل داده می‌شود. او نگران، شوکه شده است و هرچه در مورد مقصد می‌پرسد، جوابی نمی‌گیرد. «هیس، صدات در نیاد.»

زمان در ۲۰۹ هیچ معنایی ندارد

از پادکست رد شوید و به خواندن ادامه دهید
پادکست
رادیو فارسی بی‌بی‌سی

پادکست چشم‌انداز بامدادی رادیو بی‌بی‌سی – دوشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۱

پادکست

پایان پادکست

سلول‌های مکعبی و تنگ بدون تهویه، با نور یک‌دستی که تشخیص شب و روز را غیرممکن می‌کند؛ نیمی از سلول‌‌ کف‌پوش موکتی دارد و نیم دیگر سنگی است که روی آن روشویی و توالت قرار گرفته. بازداشتی‌ها دو پتو دارند؛ یکی را گرد کرده و زیر سر می‌گذارند و دیگری را دور خود می‌پیچند. شاید برای ساعت‌های طولانی تنها باشند و یا در بازه‌ای سه یا چهار نفر دیگر کنارشان؛ در حالت دوم به سختی جا می‌شوند و ناچار هستند مقابل چشم همدیگر از سرویس بهداشتی استفاده کنند.

روزهای اول ورود به سلول‌های ۲۰۹ بی‌خبری محض است؛ هیچ الگویی وجود ندارد که با مراجعه به آن فرض بگیرند که پرونده‌سازان چه خوابی برای‌شان دیده‌اند؛ قرار است چه مدت زمانی آنجا بمانند؟ به چه اتهامی بازداشت شده‌اند؟ بازجویی بعد چه زمانی است؟ هر کسی وارد سلول می‌شود با چهره هراسان سوال‌پیچ می‌شود: «تو رو چرا گرفتن؟ تو خونه گرفتنت یا تو خیابون؟»

تمامی افرادی که به عنوان بخشی از این سیستم کار می‌کنند اعم از ماموران میدانی اطلاعات، زندان‌بان و بازجو در حال القا کردن یک باور مشترک هستند: «حالا حالا اینجایی، همکاری کن تا زودتر بری بیرون.» باوری که زمینه‌های آن با فشار روانی روی افراد ایجاد شده است. همه فضا، اعم از معماری تا مسیرهای عبور و مرور و خصوصا پرسنل بازداشت‌گاه در تلاش هستند تا فرد را در بدترین و شکننده‌ترین حالت روانی قرار دهند. نقطه اوج این وضعیت مسیر رسیدن به اتاق بازجویی است؛ زمان طولانی‌ای که انگار هیچ‌وقت تمام نمی‌شود، با خواندن اسم فرد از درب سلول و زدن چشم‌بند روی صورت آغاز می‌شود و با ایستادن‌های طولانی در مقابل دیوار در وعده‌های مختلف با پایانی نامشخص ادامه پیدا می‌کند و در دست‌آخر به اتاق‌های کوچک بازجویی ختم می‌شود. در مواردی، در میان راه در صفی از بازداشتی‌ها قرار داده می‌شوند که به مقصدی نامشخص می‌روند.

هر نفر دست راست را روی شانه جلویی می‌گذارند و حرکت می‌کنند. «سر پایین»، «حرف نباشه»، «یالله حرکت کن»، «هی، چشم‌بندتو بکش پایین». در این حرکت‌های جمعی همیشه افرادی هستند که گویی تنها مسئولیت‌شان تکه‌پرانی و تحقیر بازدداشت‌شدگان است. گاهی به بهانه‌ای لگدی زده می‌شود و جمله‌هایی حاوی ناسزا، با مضامین تحقیرآمیز در فضا می‌پیچد. یا جمله‌هایی که روشن است تنها برای ایجاد رعب و وحشت تولید می‌شوند؛ «فلانی، اون گاز انبر و الکل رو بیار بالا» یا، «بگو بیان خون کف اتاق رو پاک کنن». یکی از تولیدکنندگان این صداها پیرمردی است به نام «حاج مظفر». او یکی از چهره‌های قدیمی بازداشتگاه موقت وزارت اطلاعات در زندان اوین است. او ادعا می‌کند در صحنه قتل زهرا کاظمی حضور داشته. یک بار در صف بازداشتی‌ها یکی از فعالان سیاسی را با تحقیر خطاب قرار می‌دهد که «عه، فلانی، تو بازم اینجایی؟» فعال سیاسی با سابقه با کنایه پاسخ می‌دهد: «تو چرا خودت هنوز اینجایی؟» و تشر زندان‌بان‌ها صدای خنده چند تن از بازداشتی‌ها را خاموش می‌کند.

سازمان‌های اطلاعاتی و قضایی از انتشار تعداد بازداشت‌ها خودداری می‌کنند. با این‌حال طبق گمانه‌زنی‌ها تعداد مردان و زنانی که در سه ماه اخیر به زندان اوین منتقل شده‌اند، دست‌کم هزار پانصد نفر است. بخش عمده از این افراد در خیابان و محل تجمع‌ بازداشت‌شده‌اند، و برخی در محل سکونت‌شان. دسته دوم به دو گروه تقسیم می‌شوند؛ کسانی که در محل تجمع شناسایی شده‌اند و بعدا در محل خانه بازدداشت‌شده‌اند، و فعالان و چهره‌های سیاسی و اجتماعی که «پیشگیرانه» بازداشت شدند.

زندان‌بان‌ پشت میله‌ها می‌آید و نام برخی از بازداشتی‌ها را بلند می‌خواند؛ فردی که خوانده شده باید به سرعت پشت میله‌ها بایستد؛ مردها چشم‌بند می‌گذارند، و زن‌ها علاوه بر آن، چادر می‌پوشند؛ با دمپایی‌های اغلب لنگه به لنگه‌، از سلول خارج، و با هدایت زندان‌بان برای زمان نامشخصی مقابل دیوار قرار می‌گیرد. در نهایت صدایی بلند می‌شود که «راه بیفت»، و او در مسیر هدایت می‌شود که اغلب به اتاق بازجویی است.

اولین فشارها برای اعتراف‌گیری از لحظه بازداشت آغاز شده است؛ ماموران میدانی حتی در محل سکونت یا ماشین انتقال، بدشان نمی‌آید چند خطی به عنوان اعتراف یا مدرک جرم بر علیه فرد به گزارش‌های کاری‌شان ضمیمه کنند. چرا که هرچه فرد بگوید، در اتاق بازجویی به اهرم فشاری برای سوق دادن او به سمت و سوی مد نظر بازجو تبدیل شود. جمله‌هایی که ممکن است به طور مستقیم به عنوان اقرار و اعتراف در پرونده قید شوند، یا حتی نشانه‌‌ای باشند از نقاط ضعف و ترس افراد برای وارد کردن فشار بیشتر.

منبع تصویر، Sasan Amiri

«آیا همیشه سلاح سرد حمل می‌کنید؟»

حدود ۲۰ سال دارد و بلافاصله پس از ورود به محل تجمع، به دست لباس شخصی‌ها بازداشت شده است. یک چاقوی جیبی همراه داشته، و همین بهانه‌ای است تا هر که از کنارش می‌گذرد ضربه‌ای به بدنش وارد کند. در مسیر انتقال به مکان نامشخص، آسیب‌دیده و در وضعیت روحی نامناسبی قرار دارد. به او القا کرده‌اند که کارش تمام است و اگر همکاری نکند کاری می‌کنند که آرزو کند زودتر اعدامش کنند. در مسیر جایی توقف می‌کنند، و یک مرد میان‌سال با حالتی دلسوزانه می‌پرسد کجا و چرا دستگیر شده؟ به حرف‌هایش گوش می‌دهد و در نهایت می‌گوید قولی نمی‌دهد، ولی تلاشش را می‌کند تا شاید خشم ماموران کم شود. دقایقی بعد با کاغذ و خودکار پیدایش می‌شود و می‌گوید بنویس:

«از شرکت در تجمعی که به قصد براندازی حکومت اسلامی تشکیل شده پشیمان هستم و دیگر هرگز در هیچ اغتشاش‌ شرکت نمی‌کنم».

پسر جوان دیگر پلیس خوب را نمی‌بیند اما در تمامی جلسه‌های بازجویی، جمله‌هایی که نوشته به عنوان مدرکی مبنی بر «اعتراف به اجتماع و تبانی به قصد براندازی حکومت اسلامی» مقابلش قرار می‌گیرد.

به گفته یکی از فعالان سیاسی که در دوره‌های مختلفی حضور در بازداشت‌گاه‌های زندان اوین را تجربه کرده، بسیاری از بازجوها ابتدا ماموران میدانی بودند. مسیر پیشرفت در سازمان‌های اطلاعاتی از انجام فعالیت‌های خُرد و ساده‌تر مثل بازداشت افراد آغاز می‌شود و تا پست‌هایی مثل بازجو یا کارشناس پرونده ارتقا پیدا می‌کند. این مسیر پیشرفت در سلسله مراتب اداری سازمان‌های اطلاعاتی توضیح‌دهنده سیستمی است که تمام بخش‌هایش با یک هدف فعالیت می‌کند؛ جلب‌رضایت بالادستی. روندی که برای مامور بازداشت تمرینی برای بازجو شدن و برای فرد بازداشت‌شده مقدمه از حضور در اتاق بازجویی محسوب می‌شود.

در اتاق بازجویی به طور پیاپی برگه‌های خط‌دار که گاهی سوالی مشخص بالای آن‌ها نوشته شده مقابل فرد گذاشته می‌شود. او همزمان که می‌نویسد باید به سوال‌های شفاهی پاسخ دهد. پاسخ‌هایی مطابق میل بازجو، که اگر نباشد با ضرب و شتم یا شکل‌های مختلف تنبیه، تحقیر و ناسزا و تهدیدهای شدید مواجه می‌شود. ساده‌ترین شکنجه رها کردن فرد با چشمانی بسته و رو به دیوار، در اتاق بازجویی برای زمان نامشخصی است. فرد بازداشتی کم‌کم می‌فهمد که آنچه که اصلا اهمیت ندارد، واقعیت ماجراست و آنچه اهمیت دارد خلاصی از این رنج ناتمام است. اما مشکل این است که بازجو هیچ وقت راست نمی‌گوید.

یکی از بازداشت‌شدگان در برابر خواسته‌های نابجای بازجو مقاومت می‌کند و جمله‌های مد نظر او را مکتوب نمی‌کند. در یک جلسه بازجویی فرد دیگری بالای سرش می‌آید و از او می‌خواهد به سوال‌های ساده و الظاهر بدون خطر پاسخ دهد.

سوال: «آیا همیشه سلاح سرد حمل می‌کنید؟»

پیشنهاد بازجوی این است که فرد پاسخ منفی‌اش را ثبت کند. سوال بعدی این است: «آیا هر روز در این نقطه از شهر تردد می‌کنید؟»

فرد به پیشنهاد بازجو پاسخ منفی‌اش را مکتوب می‌کند. بازجو «گردش کار» نهایی را در پرونده‌ای که سلاح سردی هم ضمیمه آن شده می‌نویسد: «متهم اقرار کرده که هیچ‌وقت سلاح سرد حمل نمی‌کرده و در این نقطه حضور نداشته، شواهد نشان می‌دهد که حضور او در اغتشاشات با سلاح سرد و به قصد قتل و آسیب زدن به ماموران بوده است.» این یکی از چند ترفند ساده بازجوهای وزارت اطلاعات است برای اینکه پرونده افراد را در مسیرهای مورد نظر خود شکل دهند.

بازجوها برای روزهای ابتدایی بازداشت برنامه ویژه‌ای دارند. ساختمان ۲۰۹ محل اجرای این برنامه است: فرد بازداشتی در چند روز اول در سلول‌های کوچک و بی‌زمان این ساختمان شرایط روانی سخت‌تری را تجربه می‌کند و بازجوها این فرصت را مغتنم شمرده و تلاش می‌کنند در جلسه‌های اول فرد را وادار به گفتن هر آنچه می‌خواهند کنند. چرا که هرچه فرد بازداشتی از شوک لحظات بازداشت فاصله می‌گیرد، وضعیت روانی پایدارتری خواهد داشت. خصوصا که به دلیل محدودیت فضا و تعداد زیاد بازداشتی‌ها، ناچار هستند افراد را به ساختمان ۲۴۰، در محدوده شمالی زندان اوین منتقل کنند.

ساختمان ۲۴۰ وزارت اطلاعات

سالن‌هایی به طول ۷۰-۸۰ و عرض ۳ متر، با کف‌پوش موکتیِ خاکستری ضخیم، به دری با میله‌های آهنی سیاه ختم می‌شود؛ نور زرد فضا از لامپ‌های بزرگ آویزان از سقف است که هیچ گاه خاموش نمی‌شود؛ این منابع نور تصویر ثابتی هستند که بازداشتی‌های اغلب دراز کشیده، در بیشتر زمان خارج از بازجوی، چاره‌ای جز خیره شدن به ندارند. در کنار این لامپ‌ها قلاب‌هایی هم به چشم می‌خورد که طبق روایت‌های نسل‌های قبلی فعالان سیاسی به منظور آویختن افراد برای شکنجه نصب شده‌اند. اینجا ساختمان ۲۴۱ زندان اوین است که زیر نظر وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی اداره می‌شود. بخش قابل توجهی از بازداشتی‌های مربوط به اعتراض‌های سراسری ۱۴۰۱ تهران، پس از چند روز انفرادی در ساختمان ۲۰۹، به این ساختمان منتقل شده‌اند. بازداشتی‌ها در سالن‌های طبقه اول یا در سلول‌های چند نفره واحدهای دیگر ساکن شدند و بخشی از طبقه همکف این ساختمان به فضای بازجویی اختصاص یافت. اتاق‌هایی کوچکی با یک نیمکت رو به دیوار که متهم با چشم بند روی آن می‌نشیند، و میز بزرگ‌تری پشت سرش که جایگاه بازجوی است. ساختمان ۲۴۱ در شمالی‌ترین نقطه محوطه اوین، و در کنار بند ۸ (محل نگهداری از زندانیان سیاسی) قرار گرفته دارد که در آتش سوزی ۲۳ مهرماه مورد حمله نیروهای سرکوب قرار گرفت.

از نظر معماری بین بیشتر ساختمان‌های زندان اوین تفاوت چشمگیری وجود ندارد؛ در طبقات اغلب این ساختمان‌ها سالن‌هایی وجود دارد که در هر دو سوی آن، اتاق‌هایی با درب فلزی، بدون هیچ دریچه‌ای به فضای بیرون قرار دارد. در ساختمان ۲۴۱ به همین سبک؛ با این تفاوت که این درب فلزی تمام اتاق‌ها قفل است و بازداشت‌شدگان در داخل سالن‌ها رها شده‌اند. هر کدام از این سالن‌ها جمعیتی بین ۶۰ تا ۱۲۰ نفر را در خود گنجانده است. هر بازداشتی با یک یا دو پتو فضایی به اندازه دراز کشیدن در اختیار دارد و تمام دوران بازداشتش را در همان سطح سپری خواهد کرد. هر سالن همچنین یک مدیر (وکیل بند) دارد که توسط زندان‌بان‌ها انتخاب می‌شود که مسئولیت پخش مواد غذایی و کنترل زندانیان به عهده اوست. در تمام این دوران زندانیان هیچ انتخابی جز انتظار کشیدن ندارند تا زمانی که نامشان توسط زندان‌بان‌های عبوس و بدخلق پشت میله‌های سیاه صدا زده شود؛ چشم‌بند به چشم بزنند و توسط زندانبان به مسیری هدایت شوند که معمولا باز هم به اتاق‌ بازجویی ختم می‌شود. با اینکه جلسه‌های اصلی بازجویی زمانی که در ساختمان ۲۰۹ بوده‌اند برگزار شده است، با این‌حال روند بازجویی‌ به شکل نامنظمی جریان دارد. هرچند که وضعیت در ۲۴۰ تا حد زیادی متفاوت است

&config=http://www.bbc.co.uk/worldservice/scripts/core/2/emp_jsapi_config.xml?212&relatedLinksCarousel=false&embedReferer=http://www.bbc.co.uk/persian/&config_settings_language=en&config_settings_showFooter=false&domId=emp-15228070&config_settings_autoPlay=true&config_settings_displayMode=standard&config_settings_showPopoutButton=true&uxHighlightColour=0xff0000&showShareButton=true&config.plugins.fmtjLiveStats.pageType=t2_eav1_Started&embedPageUrl=$pageurl&messagesFileUrl=http://www.bbc.co.uk/worldservice/emp/3/vocab/en.xml&config_settings_autoPlay=false">

منابع خبر

اخبار مرتبط

رادیو زمانه - ۲۱ بهمن ۱۴۰۰
خبرگزاری دانشجو - ۱۲ دی ۱۴۰۰