هیپسترها و هیپیها کیستند؟
حق نشر عکس
NETFLIX
در یکی از قسمتهای سریال کمدی انگلیسی "زندگی پس از مرگ" (After Life) به نویسندگی، کارگردانی و بازیگری ریکی جیرویز، شخصیت اصلی فیلم، تونی، قصد دارد یک پستچی بیخانمان را که به تازگی با او آشنا شده به دوستش راکسی معرفی کند تا با هم دوست شوند. راکسی از تونی میپرسد که دوستش چه شکلی است:
تونی: ریش داره.
راکسی: آها، پس هیپستره.
تونی: بیشتر شبیه اون چیزیه که هیپسترا قیافهشون رو براساس اون درست میکنن.
راکسی: هیپی؟
تونی: بیخانمانه.
ریکی جیرویز با طنز سیاه و زبان گزنده و طعنهآمیزش درعین حال که با کلمههای هیپستر و هیپی و بیخانمان بازی میکند این خردهفرهنگها را تحقیر میکند یا سعی دارد نشان دهد که بدنهی جامعهی غربی نگاهی تحقیرآمیز نسبت به آنها دارد.
"اما در این نگاه تحقیرآمیز به این خردهفرهنگها، یعنی هیپسترها و هیپیها، با یکدیگر اشتباه گرفته میشوند"اما در این نگاه تحقیرآمیز به این خردهفرهنگها، یعنی هیپسترها و هیپیها، با یکدیگر اشتباه گرفته میشوند. اما واقعا آنها چیستند و فرقشان با یکدیگر چیست و چرا جامعه نگاه چندان مثبتی نسبت به آنها ندارد؟
خرده فرهنگ (subculture) به بخشی یا گروهی از مردم در درون یک جامعه یا فرهنگ بزرگ اطلاق میشود که دارای ویژگیهایی هستند که براساس آنها نسبت به سایر جامعه متمایز میشوند. این ویژگیهای فرهنگی بسیار گسترده و متنوع هستند مانند زبان، گویش، دین، مذهب، قومیت، طبقهی اجتماعی و اقتصادی، شغل، دیدگاههای سیاسی و محل زندگی. مثلا آذریزبانان، زردتشتیان یا مازندرانیها در ایران، ورزشکاران، کارمندان، بازاریان سنتی، روشنفکران چپگرا و ...، اینها همه خردهفرهنگ هستند.
این ویژگیها حتی میتواند بهصورت ترکیبی باشد مثلا یزدیهای مقیم تهران، نوجوانان طبقهی متوسط شهری، بازنشستگان ارتش و غیره.
همچنین یک خرده فرهنگ بزرگتر ممکن است در درونش خردهفرهنگهای ریزتری داشته باشد. مثلا جامعهی آفریقاییتباران آمریکا یک خردهفرهنگ کلان است. جامعه سیاهان نیویورک خردهفرهنگی در درون آن است و به نوبهی خود سیاهان هارلم خردهفرهنگی در درون جامعه سیاهان نیویورک. درواقع جامعه از تعداد بیشماری خردهفرهنگ ساخته شده که هرکدام از آنها با دیگری همپوشانی دارند و در کنار هم کل جامعه را میسازند.
حق نشر عکس
Getty Images
پادفرهنگ یا ضدفرهنگ (counterculture) به خردهفرهنگهایی اطلاق میشود که ارزشها و هنجارهای آنها چندان با ارزشها و هنجارهای عادی و رایج بدنهی جامعه همخوانی ندارد یا بعضا برخلاف آن است بهطوری که ممکن است از طرف جامعه "ناهنجار" یا "هنجارشکن" شناخته شود.
"این ویژگیهای فرهنگی بسیار گسترده و متنوع هستند مانند زبان، گویش، دین، مذهب، قومیت، طبقهی اجتماعی و اقتصادی، شغل، دیدگاههای سیاسی و محل زندگی"شرط لازم برای تبدیل شدن یک گروه با هنجارهایی متفاوت به یک پادفرهنگ این است که از نظر جمعیت باید به آنچنان تعداد قابلتوجهی برسد تا پویایی اجتماعی داشته باشد و بهعنوان یک خردهفرهنگ در ساختار فرهنگی جامعه نقش و تاثیر داشته باشد. پس با این حساب هر گروهی که هنجارهایی متفاوتی دارد یک پادفرهنگ نیست.
عرصه ظهور و رواج پادفرهنگها قرن بیستم است. در نیمهی اول قرن بیستم، بهخصوص در دهههای ۳۰ و ۴۰ عمدهی جریانهای پادفرهنگ حول و حوش موسیقی جز شکل میگرفت اما از آنجا که در آن دوران جهان درگیر دو جنگ جهانی بود چندان مجالی برای جنبشها پادفرهنگی وجود نداشت. ازهمینرو مهمترین جریانهای پادفرهنگ در غرب، خصوصا در آمریکا، پس از پایان جنگ جهانی دوم و مشخصا از اوایل دههی ۵۰ میلادی شکل گرفتند.
اروپا که در جنگ جهانی دوم ویران شده بود و فقر و گرسنگی در آن تا حداقل یک دهه پس از پایان جنگ ادامه داشت، طول کشید تا به شرایط نرمال برگردد تا جریانهای اجتماعی و فرهنگی در آن بتواند دوباره جان بگیرد.
اما آمریکا پس از پایان جنگ با یک شکوفایی اقتصادی روبرو شد که مجال شکلگیری جریانهای فرهنگی را فراهم میکرد. این رفاه نسبی به فرهنگ نوجوانان و جوانان این فرصت را داد تا عرضاندام کند و همین فضای باز بستر شکلگیری انواع پادفرهنگها شد.
حق نشر عکس
Getty Images
اما مثلا در بریتانیا از پایان جنگ جهانی دوم در ۸ مه ۱۹۴۵ تا ماه ژوییهی ۱۹۵۴ فقر و قحطی تا حدی بود که برنامه جیرهبندی غذا وجود داشت و نوجوانان و جوانان در جیب خود حتی یک سکه نداشتند تا برای خود آبنبات بخرند. درحالیکه در آمریکا رفاه در حدی بود که جوانان طبقه متوسط میتوانستند همچون ستارگان آن دوران یعنی جیمز دین، مارلون براندو و الویس پریسلی ماشینسواری و موتورسواری کنند و برای رقص به کلابهای راکاندرول بروند.
بهطور کلی اکثر جنبشها و جریانهای پادفرهنگهای نیمه دوم قرن بیستم در خصوصیات زیر با یکدیگر شریکند:
- بخشی از فرهنگ جوانان و نوجوانان هستند.
- متعلق به فرهنگ شهری هستند.
- در تضاد با فرهنگ غالب قدرتمند و نظم اجتماعی نهادینه شدهی نظام سرمایهداری است.
- سر و وضع ظاهری بخش مهمی از هویت آن است.
"مثلا آذریزبانان، زردتشتیان یا مازندرانیها در ایران، ورزشکاران، کارمندان، بازاریان سنتی، روشنفکران چپگرا و ...، اینها همه خردهفرهنگ هستند"(از همین رو سر و وضع، مدل مو، فشن و تکه کلام و اصطلاحات عامیانه در شناسایی آن نقش بسیار مهمی دارد.)در تمام پادفرهنگها موسیقی نقش بسیار مهمی دارد تا جایی که بسیاری از آنها درواقع حول یک جریان موسیقی شکل گرفتهاند. (برخلاف پادفرهنگهای قرن نوزدهم که حول جریانهای ادبی و هنری شکل میگرفتند.)
- این جریانها بسیار پویا هستند و بهسرعت تغییر میکنند، متحول میشوند و شکل عوض میکنند و کدهای ثابتی ندارند.
- گرایش به موادی که به نحوی کارکرد و وضعیت ذهنی انسان را تغییر میدهد، از جمله انواع مواد مخدر، روانگردان و الکل در آنها رواج دارد.
- معمولا یکی از مشخصترین تمایزهای آنها با فرهنگ اصلی جامعه که عمدتا محافظهکارانه و سنتی است گرایش به آزادیهای جنسی و رهایی از قیود جامعه در زمینه روابط جنسی است.
- لذتجویی (هدونیسم) و عقل گریزی تقریبا در اکثر پادفرهنگها به شکلی دیده میشود.
حق نشر عکس
Getty Images
آنچه امروزه در دنیا هیپی و هیپیگری نامیده میشود درواقع به بیانی دقیقتر خردهفرهنگ نوهیپی (neo-hippie) است. نوهیپیها معمولا لباسهایی رنگارنگ و گل و گشاد به تن دارند. موهای بلند و ژولیده یا بعضا بافته دارند اما کلا چندان میانهای با آرایشگاه ندارند.
اهل طبیعت و موسیقی و یوگا و مراقبه و جریانهای معنوی موج نو و فرهنگهای بومی هستند. در شهرهای شلوغ چندان دیده نمیشوند اما در ساحلهای غیر توریستی یا مناطق کوهستانی یا در شهرهای کوچک و روستاها و همچنین در فستیوالهای خاص خودشان میتوان آنها را دید.
نوهیپیهای امروزی دنبالهرو جنبش هیپیهای دههی ۶۰ میلادی هستند. در دههی ۶۰ جنبش هیپی یک پادفرهنگ به تمام معنا بود، خردهفرهنگی در تضاد با ارزشهای محافظهکارانه و سنتی جریان اصلی جامعه. آنها طرفدار عشق بیقید و بند و لذت بردن از اکنون و همچنین مخالف جنگ و ارزشهای نظام سرمایه داری بودند.
حق نشر عکس
Getty Images
هیپیها میراثدار بیتنیکها و نسل بیتهای دههی ۵۰ بودند. بیتها به نوبهی خود میراثدار جنبش رمانتیک بودند.
"این ویژگیها حتی میتواند بهصورت ترکیبی باشد مثلا یزدیهای مقیم تهران، نوجوانان طبقهی متوسط شهری، بازنشستگان ارتش و غیره"جنبش رمانتیک با تمام تضادهایش یک هدف اصلی داشت و آن هم مخالفت و اعتراض علیه سرمایهداری صنعتی نیمه اول قرن نوزدهم بود. بیتها به الهام از رمانتیکها مخالف ارزشهای نهادینه شدهای سرمایه داری مثل مصرفگرایی و خانوادهی تکهمسری بودند. آنها معتقد بودند برای برای دوست داشتن کسی نیاز به چارچوب خانواده نیست.
اما در دههی ۷۰ خردهفرهنگ هیپی کم کم به فرهنگ اصلی راه یافت و عملا دیگر پادفرهنگ نبود. به بیانی دیگر درواقع این فرهنگ اصلی بود که پادفرهنگ هیپی را تصرف کرد و آن را از معنا تهی کرد.
بههمین جهت بسیاری معتقدند که مثلا فستیوال وودستاک و فیلم ایزی رایدر که باب عمومی شدن فرهنگ هیپیها بود از طرفی هم نقطهی مرگ پادفرهنگ هیپی بود. در دههی هفتاد دیگر حتی مجریهای برنامههای تلویزیونی هم با موهایی بلند، شلوار دمپاگشاد و پیراهن گلگلی یقه خرگوشی در برنامهها حاضر میشدند و از تمام کانالهای رادیویی موسیقی فولک و راک شنیده میشد.
جریان نوهیپیهای امروزی البته یک جنبش یا نهضت شبیه هیپیهای دههی ۶۰ نیست. این خردهفرهنگ درواقع با الهام از آن جنبش شکل گرفته و سبک زندگی آنها را بازتولید میکند. این دنبالروی در بعضی ممکن است آگاهانه و بعضی ممکن است کورکورانه باشد اما از آنجا که هیپیگری جنبشی بود که برای خود جهانبینی و یک ساختار ذهنی جمعی داشت پس میتوان آن جهانبینی را در به نوعی نوهیپیها نیز شاهد بود.
"جامعه سیاهان نیویورک خردهفرهنگی در درون آن است و به نوبهی خود سیاهان هارلم خردهفرهنگی در درون جامعه سیاهان نیویورک"
حق نشر عکس
Getty Images
جریان هیپسترهای معاصر البته داستانش کمی متفاوت است. این جریان یک جنبش اجتماعی نبود و نیست بلکه شکلگیری یک خردهفرهنگ جوانان طبقه متوسط به بالای شهری بود که در اوایل دههی ۲۰۰۰ در بعضی کلانشهرها شکل گرفت. نام آن البته از خردهفرهنگی بههمین نام در دهه ۴۰ گرفته شده که حول موسیقی جز شکل گرفته بود که در آن جوانان از سبک زندگی موزیسینها جز آن زمان، بهخصوص موزیسینهای جز بیباپ الگو میگرفتند و خاستگاه اصلی آن نیز شهر نیویورک بود. این خردهفرهنگ و همچنین بیتنیکهای دههی ۵۰ اصطلاحا هیپستر نامیده میشد که ریشهی آن صفت عامیانهی هیپ یا هِپ به معنی خاص، باحال، مد روز و جوانپسند بود و کلمهی هیپی هم از آن گرفته شده بود.
خاستگاه اصلی جریان هیپسترهای امروزی مانند سلفش که نیویورک بود محلهی ویلیامزبرگ در بروکلین است. هیپسترهای آنجا اکثرا جوانانی اهل هنر و فارغالتحصیل دانشگاههای لیبرال هنری بودند.
مهمترین وجه تمایز آنها هم ظاهرشان است که خیلی به آن میرسند و وسواس خاصی روی آن دارند. آنها با مدل موهایی خاص، شلوارهای جین چسبان، پیراهنهای فلانل مدل قدیمی و اصطلاحا وینتیج، عینکهای کلفت کائوچویی، ریشهای انبوه یا سبیلهایی تابداده که دهههای بود از مد افتاده شناخته میشوند.
در شهر لندن نیز جریانهای مشابهی در محلههای شوردیچ، هاکستن و اسپیتالفلد شکل گرفته بود. بیشتر این هیپسترها در حوزهی رسانههای دیجیتال که در آن زمان درحال گسترش بود کارمیکردند. در برلین هیپسترها معمولا در محلههای نویکلن و کروتسبرگ و در پاریس در منطقههای ۱۸ و ۱۹ زندگی میکنند.
"درواقع جامعه از تعداد بیشماری خردهفرهنگ ساخته شده که هرکدام از آنها با دیگری همپوشانی دارند و در کنار هم کل جامعه را میسازند"آنها نیز همچون سایر هیپسترها معمولا در حرفههای فرهنگی آلترناتیو، طراحی گرافیک، بازیهای کامپیوتری، تبلیغات و غیره مشغول بودند و اکثرا فریلنسر بودند.
حق نشر عکس
Getty Images
هیپسترها تاکید زیادی بر خاص بودن استایل خود دارند و شبیه جریان اصلی نبودن مهمترین معیار آنها برای «کول» بودن است. البته باید توجه داشت که آنها خودشان به خودشان «هیپستر» نمیگویند، بلکه هیپستر واژهای نسبتا تحقیرآمیز از طرف بدنهی جامعه برای اشاره به آنها است، زیرا آنها را زیادی متظاهر و پرمدعا و فخرفروش میدانند.
اما از آنجا که بسیاری از استایلهای هیپسترها پس از مدتی در جامعه مد میشد و آنها همواره سعی میکردند استایل خود را بهروز کنند تا خاص باقی بمانند. این قضیه تا جایی پیش رفت که استایلی موسوم به نورمکور (normcore) بهمعنای بسیار افراطی عادی در میان هیپسترها شکل گرفت که در آن سعی میکردند آنچنان لباسهای معمولی و نرمالی بپوشند از فرط نرمالی خاص باشد و از طرفی آنقدر عادی باشد که جریان اصلی آن را کش نرود.
نوهیپیها و هیپسترهای امروزی هرچند ریشه در آن پادفرهنگهای دهههای میانی قرن بیستم دارند و شباهتهایی با آنها و یکدیگر دارند اما تفاوتهای زیادی نیز میان آنها وجود دارد. بررسی تفاوتهای نوهیپیها و هیپسترهای معاصر قرن بیستویکمی بهدلیل تنوع و یکدست نبودن و تغییر مستمر آنها کار سادهای نیست اما با بررسی خصوصیتهای کلی آنها میتوان تفاوتهای کلی آنها را درک کرد:
خودشان به خودشان هیپستر نمیگویند. به نسبت کدهای ظاهری ثابتی دارند. کدهای ظاهریشان به سرعت تغییر میکند. بیشتر گرایش به طبیعت و محیطهای روستایی و شهرهای کمجمعیت دارند. محل زندگیشان محلههای شهرهای پرجمعیت است.
"پس با این حساب هر گروهی که هنجارهایی متفاوتی دارد یک پادفرهنگ نیست.عرصه ظهور و رواج پادفرهنگها قرن بیستم است"بهخصوص محلههای اعیانسازی شده. علاقه به موسیقیهای فولک، راک، روانگردان، خلسهآور موسیقی الکترونیک، موسیقی ایندی و آلترناتیو گرایش به جریانهای معنوی موج نو چندان گرایشهای معنوی و مذهبی ندارند دراگهای روانگردان (ماریجوانا، حشیش، ایاسدی، مجیک ماشروم) دراگهای مخصوص کلاب (اکستازی، امدیامای) و البته ماریجوانا عموما گرایشهای سیاسی صلحطلب و ضدجنگ، کنشگری محیط زیستی دارند. غیرسیاسی هستند و عموما کانفورمیست (عافیتطلب) هستند. کمتر مصرفگرا هستند و گرایش به بازیافت و بازمصرف دارند. بسیار مصرفگرا هستند.
نسبتا هویتی قائم به ذات دارند. (یعنی آنطور میخواهند هستند.) هویت خود را نسبت به چیزهای دیگر تعریف میکنند. در مورد علایق و گرایشهای خود آنچنان وسواسی و افراطی نیستند. برخوردی وسواسگونه و افراطی نسبت به علایق و گرایشهای خود دارند. دیدگاههای انتقادی دربارهی این خردهفرهنگها
بدنه اصلی جامعه در عین حال که استایلهای باحال نوهیپیها و هیپسترها را از آنها وام میگیرد آنها را متظاهر و فخرفروش میشمارد و به آنها دیدی تحقیرآمیز دارد اما صاحبنظران و متفکرین انتقاداتی جدی به این خردهفرهنگها دارد.
در سال ۲۰۰۰ دیوید بروکس، روزنامهنگار محافظهکار کانادایی - آمریکایی کتابی با عنوان «بوبوها در بهشت: یک طبقهی فرادست جدید و اینکه آنها چگونه به آنجا رسیدند» منتشر کرد.
"ازهمینرو مهمترین جریانهای پادفرهنگ در غرب، خصوصا در آمریکا، پس از پایان جنگ جهانی دوم و مشخصا از اوایل دههی ۵۰ میلادی شکل گرفتند"او در این کتاب از طبقهای جدید به نام بوبوها، کلمهای برساخته از عبارت «بوهمیهای بورژوا»، سخن می گفت. او معتقد بود در هزارهی جدید شاهد خردهفرهنگ جدیدی هستیم که نتیجهی درآمیختن خردهفرهنگهای بوهمی (پادفرهنگها، خوشیگرایان (هدونیستها) و اهالی هنر) از یک طرف و یقه سفیدهای بورژوا از طرف دیگر است.
حق نشر عکس
Getty Images
Image caption
دیوید بروکس، روزنامهنگار محافظهکار کانادایی - آمریکایی
او از این واژه برای نامیدن نسل فرزندان نسل یاپیهای دهههای ۸۰ و ۹۰ استفاده کرد. یاپیها به معنای جوانان شهری حرفهای به خردهفرهنگی از کت وشلواریهایی اطلاق میشد که سودای خود را در کارکردن در شرکتهای بزرگ و بیزنس مییافتند. حال نسل فرزندان آنها با اینکه از یک طرف از مزایا و امتیازات طبقهشان که هدیهی والدینشان بود بهره مند بودند اما خود در ظاهر بوهمی بودند و در چارچوبهای محافظهکارانهی والدینشان نمیگنجیدند. دیوید بروکس معتقد بود یکی از خصوصیات بوبوها مصرفگرایی خودنمایانهی آنهاست به این معنا که قدرت خرید مرز آنها را با دیگران و جایگاه اجتماعیشان را تعیین میکند.
بوبوهایی که او در آن زمان به تصویر کشیده بود شباهت زیادی به هیپسترهای معاصر دارند.
هیپسترها یک پادفرهنگ نیستند هرچند در ظاهر ممکن است چنین بهنظر برسد. آنها خردهفرهنگی در راستای فرهنگ غالب سرمایهداری هستند که کارش مدسازی و خلق معیارهای زیباسیشناسی جدید برای فرهنگ غالب است.
هیپسترها یکی از عناصر مهم پدیدهای موسوم به اعیانسازی یا جنتریفیکیشن هستند. در این فرآیند محلههای مرکزشهر یا پایینشهری که پتانسیل توسعه دارند اما به دلیل بافت و طبقهی پایین ساکنانش آمادهی توسعه نیست برای مدتی تبدیل به پاتوق هیپسترها میشود. هیپسترها در آنجا خانههایی ارزانقیمت اجاره میکنند و آتلیههای هنری، کارگاهها و دفاتر کاریشان را در آنجا مستقر میکنند. کمکم آن محله پر میشود از پاتوقهایی برای آنها همچون کافهها قهوههای تخصصی، و بارها و رستورانهای گیاهی و مغازههای دستدوم فروشی، دوچرخهفروشی و صفحهفروشی.
"اما آمریکا پس از پایان جنگ با یک شکوفایی اقتصادی روبرو شد که مجال شکلگیری جریانهای فرهنگی را فراهم میکرد"
حق نشر عکس
Getty Images
این فرآیند باعث بالا رفتن قیمتها اعم از قیمت ملک و محصولات در آن محلهها میشود. ساکنان قدیمی این محلهها که اکثرا از طبقههای فرودست هستند قدرت اقتصادی ماندن در این محلهها را از دست میدهند و کمکم مجبور به ترک آنجا میشوند و به حاشیه رانده میشوند و این زمانی است که دیگر آن محله آمادهی مراحل جدی توسعه شهری میشود و سروکلهی سرمایهگذاران، بساز و بفروشها، نوسازها، صاحبان رستورانهای و فروشگاههای زنجیرهای و سازندگان مراکز خرید پیدا میشود. فرآیند اعیانسازی فرآیندی بیرحم است که ساختار اقتصادی و اجتماعی محلهها را برهم میزند و نتیجهاش به حاشیه رانده شدن فرودستها و از بین رفتن مشاغل کوچک و محلی است.
البته در این میان شاید وضعیت نوهیپیها کمی متفاوت باشد. بخش قابل توجهی از نوهیپیها واقعا برای زاویه گرفتن از جریان اصلی سرمایهداری این مرام را انتخاب کردهاند.
بسیاری از آنها فرزندان والدینی از طبقات پایینتر و از شهرهایی کوچک هستند که هیچوقت طعم مزایای طبقات بالا را نچشیدهاند و آن راه و روش را نیز قبول ندارند و ترجیح میدهند وارد مسابقات موفقیت طبقات بالاتر نشوند، از این رو یک سبک زندگی به نسبت ساده و فروتنانه را برگزیدهاند. اینان بعضا در روستاها و شهرهای کوچک زندگی میکنند که چندان عرصهای برای فخرفروشی ندارند.
اما نوهیپیهای شهری طبقهبالا چندان تفاوتی با هیپسترها ندارند. آنها نیز عملا بوبو هستند. اگر هیپسترها وقت خود را در صفحهفروشیها و کافههای قهوههای تخصصی میگذرانند نوهیپیها هم در حال یوگا در تفرجگاهها و شرکت در حلقههای طبلنوازی و پرداختن به جریانهای معنویای جدیدی هستند که قرار است در فرآیندی فردگرایانه آنها را به آرامش برساند و البته هر دو گروه به طرز وسواسگونهای درگیر مسئلهی غذا هستند.
"این رفاه نسبی به فرهنگ نوجوانان و جوانان این فرصت را داد تا عرضاندام کند و همین فضای باز بستر شکلگیری انواع پادفرهنگها شد"غذاهای سالم، بدون شکر، بدون گلوتن، میوههای حارهای، اسموتیهای رنگارنگ و صدها چیز دیگر. اما شرط اصلی این است که لایف استایل باید اصطلاحا «قابل اینستاگرام شدن» (instagramable) باشد و این همان مصرفگرایی خودنمایانه است که به آن اشاره شد.
کلام آخر:این جریانها در ایران نیز مانند همهجای دنیا به شکلی وجود دارد. اما یک نکتهی بسیار مهم و اساسی برای شناخت و بررسی این جریانها و پدیدههای اجتماعی وجود دارد و آن این است که نمیتوان یک جریان را در یک مکان و زمان خاص مورد مطالعه قرار داد و نتیجهی آن را به جریانهایی مشابه در مکان و زمانهایی دیگر تعمیم دارد. هرجریان باید درخاستگاه خود بهطور مستقل مورد بررسی قرار گیرد.
در ایران شاید چنین مرزهایی میان خردهفرهنگهای وارداتی بومی شده وجود نداشته باشد و وجه تمایزهای دیگری میان آنها وجود داشته باشد.
همچنین همپوشانی این خردهفرهنگها و جابجایی میان آنها را نباید فراموش کرد. در فضای باز اجتماعی غرب انسانها با آزادی بیشتری خردهفرهنگ خود را انتخاب میکنند و درعین حال میتوانند فاصلهی خود را با خردهفرهنگهای همسایه رعایت کنند اما در فضای اجتماعی محدود ایران خردهفرهنگهایی اینچنینی ممکن است عملا همگی زیر یک چتر قرار گیرند.
برای مثال در فستیوالهای موسیقی که یکی از میعادگاههای خرده فرهنگهاست، در غرب نوهیپیها به فستیوالهای خودشان و به همین ترتیب هیپسترها هم به فستیوال خودشان میروند اما در ایران در یک فستیوال کوچک موسیقی جز هیپی و هیپستر و جزباز همه در یک صف دیده میشوند و همان جماعت را میتوان در دورهمیهای هیپیگونه در جنوب ایران دید.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران