با لباس مغول‌ها گیر پلیس افتادیم!/ باورم نمی‌شد سکته مغزی کرده‌ام

با لباس مغول‌ها گیر پلیس افتادیم!/ باورم نمی‌شد سکته مغزی کرده‌ام
خبرگزاری مهر
خبرگزاری مهر - ۱۲ خرداد ۱۴۰۲

محمدعلی ساربان بازیگر پیشکسوت تئاتر، سینما و تلویزیون در گفتگو با خبرنگار مهر درباره تازه‌ترین فعالیت‌های هنری خود توضیح داد: واقعیتی که باید به آن اشاره کنم این است که متأسفانه به دلیل عوارض سکته‌ای که حدود سه سال پیش برای من اتفاق افتاد، بخشی از توانایی بدنی خودم را از دست دادم. حدود سه سال پیش سکته مغزی کردم و بخش‌هایی از بدنم دچار لمس‌شدگی شد و حتی قدرت بیانم را هم از دست داده بودم. چند ماهی طول کشید تا از طریق فیزیوتراپی و گفتاردرمانی توانستم توانایی‌هایم را مجدد به دست بیاورم.

وی در عین حال افزود: امروز و در سن ۷۶ سالگی دیگر توان آن سال‌هایی که پرانرژی کار می‌کردم را ندارم. به همین دلیل خیلی برای حضور در پروژه‌های مختلف تکاپو نمی‌کنم، مگر اینکه از سوی دوستانی به کار دعوت شوم و نقشی کوتاه را پیشنهاد بدهند. در حد دو سه روز می‌توانم در پروژه‌ای حضور داشته باشیم و پیشنهادهای طولانی‌تر را رد می‌کنم چرا که خیلی هم دیگر نیازی به کار کردن ندارم.

"حدود سه سال پیش سکته مغزی کردم و بخش‌هایی از بدنم دچار لمس‌شدگی شد و حتی قدرت بیانم را هم از دست داده بودم"بالاخره با وجود گذشت سه سال، هنوز هم توانایی قبل از سکته را به‌طور کامل به‌دست نیاورده‌ام و دوستانی که پیشنهادی برای کار دارند، باید این مورد را مدنظر داشته باشند.

این بازیگر باسابقه با اشاره به نیازی که به استفاده از عصا برای راه‌رفتن دارد، تأکید کرد: با همین وضعیت کماکان فعالیت‌های خودم را دارم و گاهی برای پیاده‌روی به ساحل دریا هم می‌روم. در همین دو سال اخیر مجموعاً در ۶ فیلم و سریال و یک تئاتر حضور داشتم و از همه آن‌ها هم بازخوردهای خوبی گرفتم. درست است که نقش‌های کوتاهی داشتم اما تجربه‌های خوبی بودند. مانند سریال‌های «خاتون» و «آکتور» که حضوری خوبی در آن‌ها داشتم و در کنارشان در فیلم‌های کوتاه و سینمایی هم فعالیت‌هایی داشته‌ام. به همین اندازه از حضور هم راضی هستم و از دوستانم ممنونم که به یاد من هستند.

باورم نمی‌شد دچار عارضه مغزی شده‌ام

ساربان در ادامه با اشاره به اینکه عارضه‌های جسمی معمولاً خبر نمی‌دهند، درباره تجربه سکته مغزی خود توضیح داد: من مشغول زندگی روزمره‌ام بودم و در کارگاه کوچکی که برای نجاری و مکانیکی در خانه دارم، مشغول کار بودم.

این اتاق کوچک هم اتاق کار من است و هم اتاق مطالعه‌ام. هم در آن موسیقی گوش می‌دهم و هم به کارهایم می‌رسم. آن روز هم مشغول کار در کارگاه بودم. همسرم که روزه بود، با اتاقم تماس گرفت و گفت برای افطار بروم. کارم کمی طول کشید و وقتی رفتم همسرم افطار کرده بود و برای افطار من هم چند تکه کتلت گذاشته بود.

"به همین دلیل خیلی برای حضور در پروژه‌های مختلف تکاپو نمی‌کنم، مگر اینکه از سوی دوستانی به کار دعوت شوم و نقشی کوتاه را پیشنهاد بدهند"همین که خواستم غذایم را بخورم احساس کردم دستم و انگشتانم را نمی‌توانم حرکت دهم.

وی ادامه داد: باورم نمی‌شد دچار عارضه‌ای شده باشم اما همین که داشتم وضعیتم را به همسرم می‌گفتم، افتادم روی زمین. همسرم که اطلاعات پزشکی خیلی خوبی دارد و به‌نوعی پزشک خانوادگی‌مان محسوب می‌شود، بلافاصله متوجه شد که من سکته کرده‌ام. بعد از آن دیگر من متوجه هیچ چیز نشدم. به همین راحتی و ناگهانی دچار سکته مغزی شدم بدون آنکه هیچ دلیل مشخصی داشته باشد.

این بازیگر باسابقه با اشاره به روند درمانی خود و بهبود نسبی تأکید کرد: در حال حاضر

خیلی خیلی
وضعیت جسمی‌ام بهتر شده است. این تجربه برای هر کسی می‌تواند ناراحت‌کننده باشد اما نکته مهمتر این است که شما چطور می‌خواهید به این موضوع نگاه کنید؟ آیا در مواجهه با یک عارضه تصمیم می‌گیرید مدام ناله کنید و نسبت به همه چیز معترض باشید یا آن را مانند یک عارضه طبیعی که هر کسی می‌تواند با آن مواجه شود می‌پذیرید؟ من هم یکی از افرادی بودم که ممکن بود این وضعیت را در زندگی تجربه کنم، آیا باید همه چیزم را بابت آن ببازم؟ من همه چیز را پذیرفتم و اتفاقاً با پزشکان همکاری بسیار خوبی داشتم تا بهبود پیدا کردم.

ساربان درباره واکنش‌های مردم در کوچه و خیابان نسبت به خود گفت: در مدت زمان بیماری غالباً در منزل بودم و با مردم عادی مواجهه نداشتم البته دوستان از خانه تئاتر، وزارت ارشاد و صندوق هنر برای احوالپرسی به ملاقاتم آمدند.

وقتی کمی بهبود پیدا کردم با همین عصایی که در دست دارم به تئاتر رفتم و مورد محبت مردم هم قرار گرفتم. واقعیت هم این است که بعد از عارضه‌ای که برایم به‌وجود آمده، به‌گونه‌ای در میان مردم رفتار می‌کنم که اجازه نمی‌دهم کسی بابت این شرایط برایم دلسوزی کند. به‌گونه‌ای رفتار می‌کنم که گویی یک فرد سالم هستم. پذیرفته‌ام تا زمانی که در قید حیات هستم، باید خوب و باانرژی باشم.

خاطرات تلویزیونی از «در چشم باد» تا «سربداران»

وی درباره اینکه مردم بیشتر با کدام نقش‌آفرینی‌ها او را به یاد می‌آورند هم گفت: برخی سریال‌هایی مانند «در چشم باد» و یا «حلقه سبز» را به یاد می‌آورند و برخی هم کارهای بسیار دیگری که داشته‌ام را. غالب مردم در زمان یادآوری این خاطرات ابراز لطف دارند و می‌خواهند با من عکس بگیرند. مردم واقعاً نسبت به من لطف دارند.

ساربان ادامه داد: در سریال «در چشم باد» با گریم بازی کردم و روزی خاطرم هست در جایی عده‌ای درباره آن کاراکتر با من صحبت می‌کردند، وقتی گفتم خب من بازیگر همان نقش بودم، آن‌ها باورشان نمی‌شد! من را در سریال نشناخته بودند.

"در حد دو سه روز می‌توانم در پروژه‌ای حضور داشته باشیم و پیشنهادهای طولانی‌تر را رد می‌کنم چرا که خیلی هم دیگر نیازی به کار کردن ندارم"از این خاطرات ریزودرشت از واکنش‌های مردمی زیاد داشته‌ام. زمانی که سریال «سربداران» را کار می‌کردیم، روزی که برای ضبط به کاشان می‌رفتیم، پلیس راه جلوی ما را گرفت. من به همراه فتحعلی اویسی در ماشین بودیم و هر دو هم لباس مغول‌ها را به تن داشتیم! وقتی پلیس ما را از ماشین پیاده کرد، احساس کردند به ۵۰۰ سال پیش بازگشته‌اند! (می‌خندد) وقتی پلیس‌ها ما را شناختند، خیلی ذوق کردند و باورشان نمی‌شد.

منابع خبر

اخبار مرتبط

خبرگزاری میزان - ۲۳ اسفند ۱۳۹۹
ایسنا - ۳ اسفند ۱۴۰۰
خبرگزاری دانشجو - ۱۲ دی ۱۴۰۰