روایت خانوادههای قربانیان افغان که ادعا میشود توسط 'مرزبانان ایرانی به رودخانه انداخته شدند'
شلیک مرزبانان به افغانهایی که به صورت غیرقانونی از مرز میگذرند و وارد ایران میشوند، تازه نیست اما آنچه بعدازظهر روز جمعه گذشته در مرز افغانستان با ایران در "دهانه ذوالفقار" رخ داده است، تکان دهندهترین رویداد در سالهای اخیر است. من با خانوادههای برخی از قربانیان صحبت کردم.
منابع معتبر به بیبیسی گفتند که محمدحنیف اتمر، سرپرست وزارت خارجه افغانستان، از زمان وقوع این حادثه تا اکنون بارها در صحبت و تماس تلفنی با مسئولان مربوط از آنان جزئیات دقیق آنچه را رخ داده را به تفصیل پرسیده است.
روز گذشته عباس موسوی، سخنگوی وزارت امور خارجه ایران یکبار دیگر ادعای اینکه مرزبانان ایرانی شماری از پناهندگان افغان را برای بازگشت به افغانستان مجبور به عبور از رودخانه "هریررود" کردهاند، "قویا تکذیب کرده است."
آقای موسوی گفته با این وجود ایران به وزارت خارجه افغانستان رسما اطلاع داده که آماده است تا برای بررسی این ادعاها همکاری کند.
- ایران: ادعای انداختن مسافران افغان به رودخانه را قویا تکذیب میکنیم
حکومت افغانستان گفته که از این جمع که نزدیک به پنجاه نفر بودهاند "تا کنون شانزده جسد" یافت شده، نزدیک به "بیست" تن ناپدید هستند و فقط "شانزده" نفر نجات یافتهاند.
Image caption
رودخانه هریررود در منطقه مرزی ایران و افغانستان که گفته میشود مرزبانان ایرانی مسافران افغان را مجبور به عبور از این رودخانه کردند
آن گونه که بازماندگان این حادثه روایت کرده اند این گروه از کارگران که اکثرشان جوانان و تعدادی هم کودکان زیر هجده سال بودند روز پنجشنبه (١١ اردیبهشت/ثور) وارد خاک ایران میشوند. آنان در تاریکی شب از سوی مرزبانان ایرانی دستگیر و در اتاقی حبس شدند.
شماری از نجات یافتگان میگویند مرزبانان ایرانی از بامداد تا ظهر جمعه این افراد را "وادار به کارهای شاقه" کرده، و در عین زمان آنان را لت و کوب و حتی چند تنشان را "لخت کردند".
بر اساس گفته های این افراد، لحظه مرگبار بعد ازظهر جمعه فرا رسیده است. احمد یکی از شاهدان این حادثه به من گفت مرزبانان ایرانی آنان را در امتداد هریرود به نقطهای منتقل کردند که آب عمیق داشت و بعد دستور دادند که "همه باید خودشان را به آب بیندازند".
کرزی یکی دیگر از نجات یافتگان گفت وقتی آنان از این دستور سرباز زدند، مرزبانان ایرانی شروع به "تیراندازی بر روی زمین نزدیک پاهای" این افراد کردند و به این صورت یکی یکی مجبور شدند خودشان را به آب بزنند.
این حادثه دهها خانواده کارگران فقیر را با مصیبت از دست دادن عزیزانشان روبرو کرده است.
اکثر قربانیان این حادثه از اهالی ولسوالی رباط سنگی در شمال هرات هستند.
"تازه عروسی که بیوه شداکثر قربانیان این حادثه از اهالی ولسوالی رباط سنگی در شمال هرات هستند"ذکریا، یکی از افرادی است که پسر نوجوانش را در این حادثه از دست داده است. من به دیدن این مرد رفتم که به زیارت خواجه عبدالله انصاری به مرکز هرات آمده بود.
او مردی میان سال، متین و آرام است. او وقتی داستانش را حکایت کرد از استواریاش شگفتزده شدم، با تبسمی از سر درد ولی لحن و صدای خیلی آهسته و آرام میگوید: "پسرم ادریس هجده ساله بود. نامزدش ایران بود.
خانه خسرش (پدر زن) در ایران است. یکصد و پنجاه هزار افغانی از پول پیشکش (طویانه)اش مانده بود. رفت ایران که کار کند تا این پول را سرهم کند، اما نشد"
Image caption
ادریس، ١٨ ساله بود و برای تامین مخارج عروسیاش عازم ایران شده بود
داستان به همین سادگی تمام شد و حرفی دیگر برای گفتن نداشت، مایل هم نبود ادامه بدهد. او از درد خود، همسر و نیز از آینده عروسش هیچ نگفت. از نگاهش میفهمیدم که تصور میکند سخن گفتن از این مسایل دردی را دوا نمیکند.
معمولا جوانان افغان در مناطق روستایی و نزدیک مرز با ایران وقتی ازدواج میکنند برای تامین مخارج عروسی برای کار به ایران میروند.
"او وقتی داستانش را حکایت کرد از استواریاش شگفتزده شدم، با تبسمی از سر درد ولی لحن و صدای خیلی آهسته و آرام میگوید: "پسرم ادریس هجده ساله بود"
کودک سه ماهه یتیم شدذکریا با محمدآصف به زیارت خواجه عبدالله انصاری آمده بود. محمدآصف دو برادرش جلیل احمد ۱۶ ساله و عیدی محمد ۲۲ ساله را از دست داده است. این مرد تنومند که هیکل قوی و ریش کامل سیاه داشتهم تراژدیاش را با کلمات شمرده ولی پر از درد عمیق حکایت کرد و گفت از یک برادرش فقط یک کودک سه ماهه مانده است.
Image caption
جلیل احمد ۱۶ ساله و عیدی محمد ۲۲ ساله
او گفت: "روز جمعه ظهر آنان را به آب انداختند. جنازه یک برادرم بامداد شنبه به رباط سنگی آورده شد، برادر دیگرم را آب بازان (غواصان) روز سه شنبه از آب کشیدند. اینها صرف به خاطر کارکردن میرفتند.
از برادرم عیدی محمد یک پسر سه ماهه مانده است."
کودکی که بیخبر راهی ایران شدیکی از دردناکترین روایتها را از مردی با لحن و صدای غمگین در گفتگوی تلفنی شنیدم.
جان محمد هم از ساکنان رباط سنگی است. پسر و برادرزاده اش که هر دو کودکان ۱۴ و ۱۶ ساله بودند در این حادثه غرق شدند.
وقتی جان محمد از پشت خط تلفن پس از احوالپرسی سوالم را شنید که درباره از دست دادن فرزنداش پرسیدم از حرف زدن بازماند. پس از یک مکث، صدای هق هق گریهاش را میشنیدم، طوری که حس کردم مایل نیست بفهمم گریه میکند. این مرد پس از چند لحظه سکوت صدایش بلند شد و گفت: "همین یک پسر را داشتم"
Image caption
کودکان ۱۴ و ۱۶ ساله؛ این کودکان بدون اطلاع خانوادههای خود عازم ایران شده بودند
او تکرار کرد: "برادرم سه پسر دیگر هم دارد ولی من فقط یک پسر داشتم و سه دختر برایم مانده"
وقتی بغضاش شکست گفت پسر و برادرزاده اش بدون اطلاع خانوادههای خود با قاچاق بران همراه شده بودند.
جان محمد گفت: "نه من خوش بودم نه برادرم. خودشان رفته بودند.
"جنازه یک برادرم بامداد شنبه به رباط سنگی آورده شد، برادر دیگرم را آب بازان (غواصان) روز سه شنبه از آب کشیدند"سه شب در مرز به خاطر طغیانی بودن آب منتظر ماندند. شب چهارم از مرز رد شده بودند. وقتی گرفتار شدند آنان را در آب غرق کردند."
او گفت هرچند هر دو تن اینجا بیکار بودند اما آنان هرگز راضی به این نشدند که به پسران شان اجازه بدهند که به صورت غیرقانونی وارد ایران شوند.
پیش از این هم دفتر ساحوی کمیسیون مستقل حقوق بشر با اشاره به مواردی از انتقال کودکان افغان به ایران به هدف یا بهانه یافتن کار، از آن به عنوان نمونههای آشکار قاچاق انسان و مخصوصا کودکان یاد کرده و نسبت به آن ابراز نگرانی کرده بود.
معمولا قاچاقبران به وسیله افراد ارتباطی خود در روستاهای افغانستان نوجوانان و کودکان را به سفر به ایران ترغیب میکنند.
Image caption
عبدالباری ١٩ ساله بود
یکی از قربانیان این حادثه از ساکنان حاشیه شمالغربی شهر هرات است. عبدالباری نزده ساله بود.
او گاری (چرخ دستی) داشت و به گفته مادرش روزی صد افغانی از کار با گاری عاید داشت. چهار برادر و یک خواهر خردسال، پدر و مادرش را ترک کرده و با همین جمع تقریبا پنجاه نفری برای سفر به ایران آماده میشود.
عبدالباری که تنها نانآور خانهاش بوده به امید یافتن کاری با مزد بیشتر راهی ایران شده بود اما جنازهاش را سه تن از همراهان او که شنا بلدند از آب کشیده و به خانهاش آوردند.
پدرش چنان شوک عصبی دیده که اقاربش میگویند مجبور شدند او را از خانه دور کرده و به روستا ببرند و مداوایش را به خدا و طبیعت سپرده اند.
مادرش که هنوز اثر شوک عصبی در چهرهاش آشکار است در گفتگو با من لحظهای را به یاد آورد که به پسرش میگفت "نرو!"
او میگوید: "گفت مادر، میروم که اینجا کار نیست. او اینجا گاری (چرخ دستی) داشت. دهن به روزه (روزهدار)بیرون میشد و روزی ۵۰ یا ۱۰۰ افغانی کار میکرد. به همین صبر داشتم و شکر میکردم.
"از برادرم عیدی محمد یک پسر سه ماهه مانده است."کودکی که بیخبر راهی ایران شدیکی از دردناکترین روایتها را از مردی با لحن و صدای غمگین در گفتگوی تلفنی شنیدم.جان محمد هم از ساکنان رباط سنگی است"گفتم بچهجان نرو! گفت مادرجان همه به یخن (دوش) من افتاده اند. خرج اینها را چگونه همه به تو بگذارم."
Image caption
دو شاهد عینی که جنازه عبدالباری را از آب گرفتند در کنار مادرش خشم افغانستان و واکنش ایران
دولت افغانستان پیش از این هم به تیراندازی مرزبانان ایرانی به افغانهایی که به صورت غیرقانونی از مرز ایران عبور میکردند واکنش نشان داده و از تحقیق درباره آنها سخن گفته است اما به نظر میرسد که حادثه غرق شدن شماری از شهروندان افغانستان در مرز ایران اینبار به شدت خشم حکومت افغانستان را برانگخته است.
آقای اتمر که برای توضیح دادن درباره چگونگی این رویداد به پارلمان هم فراخوانده شده بود، به نمایندگان در پارلمان گفت که از تمامی راههای دیپلماتیک برای رسیدگی به این موضوع و "اقدام مقتضی" کار میگیرد.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران