هم‌تیمی سابق ایبرا در لس‌‌آنجلس گلکسی: زلاتان بعد از باخت‌مان گفت ۳۰۰ میلیون یورو در حساب بانکی‌اش و یک جزیره دارد!

یکی از هم‌تیمی‌های سابق زلاتان ابراهمیوویچ در تیم فوتبال لس‌آنجلس گلکسی خاطرات جالبی را از دوران حضورش در کنار ایبرا بازگو کرد.

به گزارش خبرگزاری تسنیم، ژوائو پدرو، هافبک پرتغالی تیم فوتبال لس‌‌آنجلس گلکسی در گفت‌و‌گو با نشریه رکورد پرتغال خاطره جالب از دوران بازیگری‌اش در کنار زلاتان ابراهیموویچ بازگو کرد تا معلوم شود که ستاره سوئدی نه فقط در حضور رسانه‌ها و مقابل دوربین‌های تلویزیونی بلکه در پشت صحنه‌ هم رفتارهای عجیب و غریب دارد.

پدروی ۲۷ ساله که سال‌های ۲۰۱۷ و ۲۰۱۸ با ایبرا هم‌تیمی بود الان به صورت قرضی برای تیم توندلا در لیگ دسته اول فوتبال پرتغال بازی می‌کند، اما او هنوز حواشی حضور زلاتان در لس‌آنجلس را به یاد می‌آورد، زلاتانی که سال ۲۰۱۸ از منچستریونایتد به لس‌آنجلس گلکسی رفت و ماه ژانویه امسال به میلان پیوست.

او درباره آن دوران به رکورد گفت: از دوران حضورم در کنار ایبرا که داستان زیاد است (با خنده). یک بار ما با هم برای بازی به خانه تیم هیوستون دینامو رفته بودیم. ما گل اول را زدیم و جلو افتادیم. آنها به بازی برگشتند و گل زدند.

"یکی از هم‌تیمی‌های سابق زلاتان ابراهمیوویچ در تیم فوتبال لس‌آنجلس گلکسی خاطرات جالبی را از دوران حضورش در کنار ایبرا بازگو کرد"در دقایق آخر بازی ۲-۲ مساوی دنبال می‌شد تا اینکه آنها یک گل دیگر زدند و بازی را ۳ بر ۲ بردند. در پایان بازی در رختکن، زلاتان به طرزی باورنکردنی خشمش را بر سر ما خالی کرد که البته در عین حال مسخره هم بود. او به ما رو کرد و گفت: مالت، اگر می‌خواهید بروید لب ساحل قدم بزنید، اگر می‌خواهید به هالیوود بروید، بگویید اما فقط راستش را بگویید! من ۳۰۰ میلیون یورو در حساب بانکی‌ام و یک جزیره دارم پس به هیچ وجه به این چیزها نیاز ندارم. اولین نفری که به من چیزی بگوید او را خواهم کشت، واقعاً او را می‌کشم.

پدرو افزود: زلاتان در سطح دیگری از فوتبال بازی می‌کند و شخصیتی بسیار قوی و بسیار محکم دارد. یک داستان دیگر هم از او دارم که در روز تولدم رخ داد.

در آن روز ما در تمرینات دو تا تیم شدیم تا با هم بازی کنیم و همه پرسیدند توپ را به چه کسی بدهیم. مربی‌مان گفت «توپ را به ژوائو بدهید چون امروز روز تولد اوست». ابراهیموویچ اما برگشت گفت:« تولد من هر روز است. توپ را رد کن بده به من!» و اینطور بود که او بازی را شروع کرد.