ریشه اصلی جنگ صدام علیه ایران از زبان محمود دعایی/ علایی: تنها کسی که احتمال شروع جنگ را می داد امام خمینی بود

ریشه اصلی جنگ صدام علیه ایران از زبان محمود دعایی/ علایی: تنها کسی که احتمال شروع جنگ را می داد امام خمینی بود
خبر آنلاین
خبر آنلاین - ۶ مهر ۱۴۰۰

 سید عطا الله مهاجرانی در نشست مجازی «نقد تحریف مدرن امام خمینی(س)؛ جنگ ایران و عراق» گفت: شخصیت های عراقی کتاب های متعددی نوشته اند و یا در گفت و گوهای طولانی با شبکه الجزیره و روسیه الیوم سخن گفته اند. کتاب هایی که من در این پژوهش استفاده کرده ام اکثرا به فارسی ترجمه نشده است. در کتاب کوشیدم بر این نکته تمرکز داشته باشم که چه کسی یا کشوری جنگ را آغاز کرد؟ چرا جنگ آغاز شد؟ انگیزه ها یا انگیخته های آغاز جنگ کدام بود؟ کدام کشورها از عراق در جنگ علیه ایران حمایت تسلیحاتی، نظامی، سیاسی، تبلیغاتی و مالی کردند.

نویسنده کتاب«نقد تحریف مدرن امام خمینی(س)» افزود: طبیعتا در کتاب باید تأملی درباره شخصیت امام خمینی(س) و هوشمندی،موقعیت شناسی،آینده بینی،متانت، فراصت و دانش ایشان از سویی و از سوی دیگر شخصیت بدوی صدام حسین داشته باشم. این تأکید از این زاویه مورد توجه من بود که کسانی افترای آغازگری جنگ را به امام نسبت می دهند. به دلیل موقعیت شغلی و فرصت مبارک خدمت در نظام جمهوری اسلامی برخی خاطرات و گفت و گوهایم با شخصیت های مختلف مانند حافظ اسد، یاسر عرفات و سعدون حمالی را روایت کرده ام که این روایت دست اول است.

وی اظهار داشت: امیدوارم مراکزی که درباره جنگ تحقیق می کنند جوانانی را به عنوان پژوهشگر تربیت کنند تا با تسلط بر زبان های مختلف بتوانند از اسناد آمریکا، انگلستان، فرانسه، روسیه و چین درباره جنگ تحقیق کنند.

"این تأکید از این زاویه مورد توجه من بود که کسانی افترای آغازگری جنگ را به امام نسبت می دهند"ما همچنان در ابتدای راه هستیم.

مهاجرانی تأکید کرد: وقتی ۱۶ سالم بود از مرحوم حاج آخوند این عبارت را شنیدم که «کسی که نگاهش به تو بهره نرساند، سخنش نیز بی اثر خواهد بود». این جمله یک کتابخانه در یک جمله است. امام جای دیگری ایستاده بود و نگاه دیگری داشت. گمان می کنم تمرکز اندیشه و احساس خود را می توانم به موقعیت والای امام خمینی(س) تسری بدهم. اگر بگویم الآن که ۶۷ ساله ام، ۶۰ سال است با این نگاه ها زندگی می کنم مبالغه نکرده ام.

این نگاه ها معنی حقیقی زندگی است و به زندگی شکوه و به کار، انگیزه و تداوم می بخشد.

وی با بیان اینکه این کتاب در سایه درخشش نگاه امام خمینی(س) نوشته شده است، ادامه داد: شاهد صادق حرف های من همسرم، خانم دکتر کدیور، هستند؛ که با دقت، پیگیری و ویراستاری کارها و نوشته ها روح می بخشند. ایشان شاهدند که من کتاب را مثل یک کار تحقیقی دانشگاهی معمولی انجام نداده ام. در واقع با نوشتن زندگی می کنم. در نوشتن «نقد تحریف» من وسیله بوده ایم و راوی دستاورد کسانی که جان خود را فدا کردند تا ملت ایران سربلند و نظام جمهوری اسلامی برقرار و استوار بماند؛ تمامیت سرزمینی و وحدت ملی مردم ایران بدون آسیب بماند.

جمیله کدیور: امام خمینی(س) کاملا به مباحث سیاسی کشور، منطقه و جهان اشراف داشت

جمیله کدیور نیز در این نشست با گرامیداشت هفته دفاع مقدس و درود به شهدای دفاع مقدس و سلام به جانبازان، آزادگان و خانواده شهدا، گفت: پارسال در همین ایام بود که مجالی پیش آمد در جمع همکاران سابق روزنامه اطلاعات حضور داشته باشم و در آن نشست مباحثی مطرح شد و آقای دعایی دغدغه های خودشان در رابطه با شبهاتی که بعضا از سوی برخی محافل رسانه ای، فرهنگی و سیاسی در رابطه با شخصیت امام خمینی(س) به طور عام و همین طور نقش ایشان در جنگ بیان می شود. آن نشست و گفت و گوهایی که انجام شد در حقیقت بذر کتاب «نقد تحریف امام خمینی(س)» شد.

نماینده مردم تهران در مجلس ششم افزود: هدف اصلی این کتاب پاسخگویی به شبهات اساسی در رابطه با نقش امام خمینی(س) در وقوع جنگ هشت ساله ایران و عراق است که از سوی برخی افراد مطرح بوده و بنای این شبهه بر این است که امام نقش اساسی در وقوع جنگ داشته اند و یا حداکثر اینکه نخواسته اند از وقوع جنگ پیشگیری کنند.

"ما همچنان در ابتدای راه هستیم.مهاجرانی تأکید کرد: وقتی ۱۶ سالم بود از مرحوم حاج آخوند این عبارت را شنیدم که «کسی که نگاهش به تو بهره نرساند، سخنش نیز بی اثر خواهد بود»"طبعا با این هدف مشخص نمی شود مطالب متعدد و بسیار زیادی در رابطه با شروع و ادامه جنگ و مباحث دیگر از این کتاب انتظار داشت.

وی با اشاره به اینکه امام خمینی(س) کاملا به مباحث سیاسی کشور، منطقه و جهان اشراف داشت، گفت: نویسنده با بررسی برخی کتاب های امام خمینی(س) در حوزه فلسفه، عرفان، فقه استدلالی، اصول و اندیشه سیاسی سعی کرده تنوع دانش و جامعیت امام در مباحث یاد شده را به خوانندگان نشان بدهد. در بخش دوم نیز نویسنده با بررسی روایت های مختلف شخصیت های نظامی، امنیتی و ارتشی عراق و برخی چهره های سیاسی مطلع از حوزه جنگ و ایام دفاع مقدس، سعی کرده به شبهه و تحریفی که در مورد نقش امام در وقوع جنگ هست به صورت مستقیم و غیر مستقیم پاسخ بدهد.

وی با اشاره به اینکه نقل شده صدام پیش از آغاز جنگ از طریق دعایی پیامی به امام داده است،گفت: بر اساس خاطره ای که راوی آن آقای حسین زاهدی است و به رغم اینکه ایشان نویسنده هم هستند و مطالبی درسایت های خبری و نشریات خارج از کشور منتشر کرده اند،ولی به طور مستقیم هیچ مطلبی در این زمینه از خود ایشان و یا قلم ایشان بیان نشده و صرفا از طرف ایشان روایت شده که خاطره ای را از طرف مهندس بازرگان نقل کرده اند. نکته دوم اینکه مهندس بازرگان در زمان حیات خود هیچ کلامی در این زمینه بیان نکرده اند.

کدیور ادامه داد: این بحث و خاطره از جانب چهره های سیاسی بعدا مطرح و در کتاب ها و نشریات بیان می شود؛ علی رغم اینکه آقای دعایی نفس چنین جلسه ای را انکار کرده و تأکید دارد که هیچ نشست و مذاکره رسمی با صدام نداشته و اینکه ایشان در آن مقطع سفیر نبوده اند که بخواهند صحبتی در این رابطه داشته باشند. مضاف بر اینکه در آن مقطع انتخابات ریاست جمهوری برگزار شده بود و آقای بنی صدر رئیس جمهور کشور بوده و اگر چنین جلسه ای بنا بود برگزار شود طبعا باید با حضور آقای بنی صدر برگزار شود؛ نه با حضور آقای مهندس بازرگان که سمت نخست وزیری هم در آن مقطع نداشته اند.

وی اظهار داشت: در بخش سوم کتاب به انگیزه ها و دلایل حمله عراق به ایران پرداخته شده و نقش صدام را با توجه به ابعاد روانشناختی چهره صدام، عصبانیت، بدوی بودن، بلندی پروازی پر کردن خلأ منطقه بعد از سقوط شاه و خارج شدن ایران به عنوان ژاندارم منطقه از مدار قدرت بررسی می کند. صدام در صدد بوده که همه جهان عرب را به عنوان یک عبدالناصر جدید دنبال کند.

نویسنده مباحثی در خصوص صدام و بی اطلاعی او از ایران، مردم و ارتش ایران اشاره می کند.

نماینده مردم تهران در مجلس ششم افزود: بخش چهارم شامل پشتیبانان صدام در جنگ عراق علیه ایران می شود. هم حامیان شرقی، هم حامیان غربی و هم حامیان عربی مورد مطالعه قرار می گیرد و جنبه های مختلف مالی، تسلیحاتی و سیاسی حمایت هایی از سوی کشورهای مختلف شده مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. نهایتا بحث یاران ایران که سوریه و الجزایر هستند، مورد توجه نویسنده واقع شده است.

دعایی: ریشه اصلی جنگ صدام علیه ایران عقده ای بود که او در الجزائر و قرارداد با شاه داشت

حجت الاسلام و المسلمین سیدمحمود دعایی نیز در این نشست در رابطه با ریشه های جنگ، گفت: ابتدای پیروزی انقلاب حضرت امام عنایت ویژه ای به روابط با کشورهای همجوار و همسایه داشتند. به همین دلیل اصرار داشتند در رابطه با عراق که نگران بعضی مسائل آنجا بودند کسی را به عنوان سفیر اعزام کنند که در ارتباط با مسئولین عراقی باشد. تصور این بود که نشانه حسن نیت است ما کسی را اعزام کنیم که درگذشته رابط ما بوده و ارتباطات ما را تنظیم می کرده و درشرایط فعلی هم ما مایل هستیم با همان صمیمیت و صفایی که درگذشته وجود داشته ارتباطات برقرار شود و به هر حال مأموریت را به من دادند که عازم شوم.

سفیر اسبق ایران در عراق افزود: در مطالعاتی که من داشتم و مشاهداتی هم که بعد از ورود به سفارت ملاحظه کردم، پی بردم که آمادگی برای حمله به ایران و جنگ با ایران پدیده ای بوده که از قبل پیروزی انقلاب آغاز شده بود.

"گمان می کنم تمرکز اندیشه و احساس خود را می توانم به موقعیت والای امام خمینی(س) تسری بدهم"یعنی در حقیقت از آبان ماه سال ۵۷ برنامه ریزی شده بود و صدام قرارگاهی را در بصره زده بود و برادرش برزان تکریتی را هم مأمور کرده بود مسئولیت آن قرارگاه را داشته باشد و برنامه ریزی کند تا مقدماتی که لازم هست فراهم شود که در آینده نتیجه بگیرند.

وی تأکید کرد: ریشه اصلی جنگ صدام علیه ایران عقده ای بود که او در الجزائر و قرارداد با شاه داشت. صدام در آنجا تسلیم شاه شده بود و در مقابل این تسلیم شدن امتیازاتی گرفت. یکی از امتیازات روابط فوق العاده حساس و مهم امنیتی بین دو کشور بود. یعنی دو کشور بعد از اینکه با هم تفاهم کردند و صلحنامه ای را امضا کردند، برای تضمین بقاء خودشان هر کدام تعهداتی را سپردند و برای عراقی ها مهم عمل به شعاری بود که بعد از کودتای بعثی ها اعلام کردند «ما آمده ایم بمانیم».

دعایی ادامه داد: شرایطی پیش آمده بود که عراق شدیدا در تعب بود و تصمیم داشتند به اپوزیسیون نزدیک شوند و مخالفین ایرانی را تقویت کنند اما از این مسیر بهره ای نبردند. البته خیلی تلاش می کردند از موقعیت ایران در آنجا استفاده کنند و از حضور ایشان برای حمله علیه ایران استفاده کنند که امام هیچ گاه به آنها اجازه نزدیک شدن به خودشان را ندادند و از این جهت محروم بودند.

البته از عناصر دیگری مثل بختیار و حزب توده و جریانات دیگر استفاده کردند ولی به هر حال به انجامی نرسید و نتیجه ای نگرفتند و ناچار به تسلیم در مقام خواسته شاه شدند.

وی افزود: در مقابل این تسلیم شدن از شاه تضمین خواستند که از نظر امنیتی شرایطی پیش بیاید که آنها بتوانند به آینده تضمین شده سیطره خودشان بر کشور عراق اعتماد داشته باشند. لذا در کنار روابط دیپلماتیک، روابط امنیتی ویژه ای را تأسیس کردند. یعنی در کنار سفیر، نماینده تام الاختیار امنیتی دو کشور در سفارت حضور داشت و این نماینده به قدری قدرتمند بود که اگر ضرورتی داشت با مسئولین عراقی تماس بگیرد با یک تلفن می گفت من آمده ام و پیامش را می رساند. سفارت ایران در عراق روابط دیپلماتیک را تنظیم می کرد. روابط دیپلماتیک هم در وضعیت معمولی بود که مثلا اگر سفیر می خواست با مقامات عراقی تماس بگیرد ناگزیر بود از قبل نامه بنویسد و آنها بعد از بررسی اعلام می کردند وقتی تعیین شده و شما برای صحبت بیایید.

سرپرست مؤسسه اطلاعات اظهار داشت: بعد از ۱۷ شهریور که به هر حال اوج فعالیت های انقلابی به ثمر می نشست و شاه مجبور شد تسلیم شود و بختیار را برای تصدی امر نخست وزیری انتخاب کند، یکی از شعارهای بختیار این بود که من دیگر مشکلات امنیتی ندارم و ساواک را منحل کرد و همزمان امام هم به نیروهای نظامی، به خصوص کسانی که در پادگان بودند، دستور تمرد از فرماندهی داده بودند و شرایطی پیش آمد که صدام احساس کرد الآن پایه های رژیم لرزان شده و شرایط مناسبی برای بهره گیری از این فرصت هست.

"نویسنده مباحثی در خصوص صدام و بی اطلاعی او از ایران، مردم و ارتش ایران اشاره می کند.نماینده مردم تهران در مجلس ششم افزود: بخش چهارم شامل پشتیبانان صدام در جنگ عراق علیه ایران می شود"پایگاهی در بصره زد و به نماینده امنیتی ایران که انسان بسیار کاردان و هوشمندی بود مذاکره کردند و گفتند سازمانی که تو از طرف آن مأموریت داشتی منحل شده است.

وی افزود: عراقی ها به نماینده امنیتی ایران می گویند مردم ممکن است شما را مورد آزار قرار بدهند و ما به پاس خدماتی که داشته ای و روابط را تنظیم کرده ای حاضر هستیم به تو اقامت بدهیم. او به سفارت می آید و می گوید من می دانم هدف اینها تطمیع است و می خواهند خانواده من را گروگان بگیرند؛ من حاضر هستم به دست هموطنانم قطعه قطعه شوم ولی مزدور این عناصر بی شخصیت نشوم. بنابر این الآن عازم ایران هستم و شما بعدا فرزندان و وسایل من را بفرستید.

علایی: تنها کسی که احتمال شروع جنگ را می داد، امام خمینی(س) بود

حسین علایی نیز دراین نشست گفت: درایران تصور اینکه عراقی ها به خودشان جرأت بدهند و یک جنگ بزرگ را شروع کنند وجود نداشت. به همین خاطر بسیاری از آمادگی هایی که می شد قبل از جنگ انجام شود، در سمت ایران انجام نشد. بعضی ها سؤال مطرح می کنند که آیا می شد جلوی جنگ را گرفت؟ این مسأله مهمی است.

برای اینکه جلوی جنگ ها گرفته شود، یکی از راه ها نشان دادن قدرت بازدارندگی نظامی است. ایران نتوانست این قدرت بازدارندگی نظامی را قبل از جنگ نشان بدهد. یکی هم اقدامات و فعالیت های سیاسی است.

عضو هیأت علمی دانشگاه امام حسین(ع) تأکید کرد: وقتی که جنگ شروع شد، لشکرهای مهم ارتش ما از پادگان ها به سمت جبهه های جنگ حرکت کردند. نیروهای لشکر ۷۷ بعد از شروع جنگ وارد منطقه آبادان شدند. لشکر ۲۱ حمزه بعد از اینکه جنگ شروع شد از تهران به سمت دزفول حرکت کردند.

"هم حامیان شرقی، هم حامیان غربی و هم حامیان عربی مورد مطالعه قرار می گیرد و جنبه های مختلف مالی، تسلیحاتی و سیاسی حمایت هایی از سوی کشورهای مختلف شده مورد بحث و بررسی قرار گرفته است"لشکر ۱۶ زرهی قزوین، که یکی از لشکرهای قدرتمند ایران بود، بعد از اینکه جنگ شروع شد به سمت اهواز حرکت کردند.

وی با بیان اینکه تنها کسی که احتمال شروع جنگ را می داد امام خمینی(س) بود، تصریح کرد:  اگر شما به سخنرانی ۲۸ فروردین ۱۳۵۹ امام خمینی(س) مراجعه کنید، در آنجا امام جنگ را جدی گرفته اند و حس می کنند که ارتش عراق دارد برای شروع جنگ اقداماتی می کند. اما در این سمت ما نمی بینیم اقدامات عملی برای جلوگیری از جنگ در حوزه بازدارندگی انجام شود. در حوزه سیاسی و دیپلماتیک هم تنها اقدامی که شد در زمان دولت موقت بود که آقای دکتر یزدی با صدام حسین ملاقات کرد و برداشت ایشان این بود که شاید صدام حسین به مسیر مذاکره بیاید ولی برداشت صدام از مذاکره این بود که ایران در دوران ضعف است و ما باید به او حمله کنیم.

علایی در خصوص کتاب دکتر مهاجرانی نیز گفت: یکی از مسائل مهم، بحث تئوریک شروع جنگ ها است. در اینجا در خصوص نظریه میشل عفلق در مورد حمله به ایران صحبت شده ولی در مورد تئوری های شروع جنگ، یعنی اینکه چه می شود یک کشور تصمیم به شروع جنگ می گیرد، اگر اشاره شود بحث را تکمیل می کند. نکته بعدی این است که در مورد خود صدام حسین و روایتی که صدام حسین از آغاز جنگ دارد، با توجه به اینکه اسناد عراقی الآن منتشر شده، در این کتاب تقریبا چیزی پرداخته نشده بلکه بیشتر از افراد و تیم صدام حسین مطالب نقل شده است.

وی افزود: شخصیت صدام حسین تأثیر تعیین کننده ای در آغاز جنگ داشت.

یعنی اگر آدم دیگری غیر از صدام حسین بر مسند قدرت در عراق بود، شاید او به این سادگی تصمیم به شروع جنگ نمی گرفت. حتی اگر حسن البکر بود. درست است که حزب بعث تصمیم به آغاز جنگ گرفت ولی شخصیت جنگ طلب و ماجراجوی صدام حسین بسیار تأثیرگذار بود. اما آیا انگیزه ها و دلایل حمله به ایران فقط به شخصیت صدام حسین بر می گردد؟ من فکر می کنم فراتر از این است و باید به این مسأله پرداخته شود.

وی تصریح کرد: خود صدام حسین سه دلیل را برای آغاز جنگ با ایران مطرح کرده و همه جا هم این سه دلیل را گفته است. یکی اینکه معاهده ۱۹۷۵ را لغو کند.

"به همین دلیل اصرار داشتند در رابطه با عراق که نگران بعضی مسائل آنجا بودند کسی را به عنوان سفیر اعزام کنند که در ارتباط با مسئولین عراقی باشد"خیلی ها می گویند این معاهده تحقیر عراق و صدام بود ولی عراق بعد از معاهده ۱۹۷۵ کلی جشن گرفت. با اینکه ایران خط تالوگ را در دست گرفت و عراقی ها از زمان عثمانی همیشه دنبال مالکیت اروند رود بوده اند، ولی ایران توانسته بود اروند رود را به عنوان مرز تعیین کند و باید جشن های بزرگ در ایران برگزار می شد.

رئیس سابق ستاد مشترک سپاه پاسداران، اظهار داشت: به دلیل اینکه حاکمیتش متزلزل شده بود و داشت حکومت را از دست می داد، وقتی معاهده ۱۹۷۵ را برگزار کردند،در عراق جشن های بزرگ برگزار شد. در واقع صدام خودش را انسان بسیار موفقی تلقی می کرد که توانسته با ایران به تفاهمی برسد که حکومت بعث عراق پایدار بماند. بنابر این دستاورد عراق پایداری حکومت بعث و نظام عراق ولی در ایران به دست آوردن یک امتیاز مرزی بود. لذا اینکه صدام حس شکست از معاهده ۱۹۷۵ داشت و می خواست آن را جبران کند را هنوز قانع نشده ام و معتقدم چنین چیزی نبود.

اما صدام حسین می خواست حالا که در موضع قدرت قرار گرفته دوباره اروند رود را به شط العرب تبدیل کند و مرز اروند رود را به ساحل ایران بیاورد.

وی افزود: دلیل دومی که صدام حسین و عراق برای جنگ با ایران اعلام کردند، بحث برگرداندن جزایر ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک به اعراب بود. صدام خودش را نماینده اعراب تلقی می کرد و به دنبال این بود که مثلا این جزایر را به امارات برگرداند و بگوید حالا که ناصر نیست،در اعراب فردی به نام صدام حسین ظهور پیدا کرده که توانست جزایر ایرانی را بگیرد. هدف سوم آنها هم مسأله خوزستان بوده و می خواستند در خوزستان حکومت خودمختاری به نام عربستان تشکیل شود که دست نشانده عراق باشد.

علایی گفت:بخش چهارم کتاب آقای مهاجرانی در خصوص پشتیبانان صدام است. اینجا آمریکا، شوروی، چین، انگلیس و فرانسه ذکر شده است. من فکر می کنم از یک طرف وزن اینها با هم متفاوت است و از طرف دیگر نحوه پشتیبانی اینها از ارتش عراق و صدام حسین در خلال هشت سال جنگ تغییر پیدا کرده است.

"او به سفارت می آید و می گوید من می دانم هدف اینها تطمیع است و می خواهند خانواده من را گروگان بگیرند؛ من حاضر هستم به دست هموطنانم قطعه قطعه شوم ولی مزدور این عناصر بی شخصیت نشوم"مثلا مواضع آمریکایی ها تا زمان آزاد سازی خرمشهر خیلی متفاوت بود نسبت به زمان پس از آزاد سازی خرمشهر تا پایان جنگ خیلی متفاوت بود. آمریکایی ها در سال ۶۶ ناوگان جنگی خودشان را به خلیج فارس آوردند و در حمایت از صدام حسین وارد عمل شدند در حالی که سال های اول، حداقل به صورت آشکار، به صدام حسین سلاح نفروختند.

وی تصریح کرد: تمام سلاح های صدام حسین تا آزادی خرمشهر را شوروی تأمین کرده است. از حدود چند ماه قبل از آزاد سازی خرمشهر فرانسه به صورت جدی وارد پشتیبانی تسلیحاتی که تا روز آخر جنگ این پشتیبانی فرانسه از صدام حسین ادامه پیدا کرده است. نقش انگلیس هم متفاوت است. نقش کشورهای عربی نیز متفاوت است.

نقش عربستان در حمایت از صدام حسین بسیار برجسته تر از نقش همه کشورهای دیگر عربی است. یعنی عربستان پشتیبان اول مالی عراق در جنگ علیه ایران بوده و سایر کشورها را هم عربستان تحریک و تشویق می کرد که از عراق حمایت کنند.

عضو هیأت علمی دانشگاه امام حسین اظهار داشت: در مورد یاران ایران به سوریه و الجزایر اشاره شده اما به لیبی و کره شمالی اشاره نشده است. قطعا نقش لیبی و کره شمالی در جنگ ایران و عراق بالاتر از نقش سوریه و الجزایر بوده است. لیبی به ما موشک زمین به زمین داد و سوریه تا آخر جنگ به ما یک موشک هم نداد و فقط آموزش نفرات ما را قبول کردند؛ چیزهایی که ما از سوریه می خواستیم را به ما نداد. کره شمالی نقش بسیار مهمی در فروش سلاح به ایران داشت؛ به خصوص موشک های زمین به هوا و موشک های زمین به زمین که ما با کمک کره شمالی توانستیم صنعت موشک سازی در ایران را توسعه بدهیم.

وی تأکید کرد: الجزایر هیچ کمکی به ما نکرد و تنها کار الجزایر این بود که بین ما و عراق نقش بی طرف را بازی می کرد.

"علایی: تنها کسی که احتمال شروع جنگ را می داد، امام خمینی(س) بود حسین علایی نیز دراین نشست گفت: درایران تصور اینکه عراقی ها به خودشان جرأت بدهند و یک جنگ بزرگ را شروع کنند وجود نداشت"وسط جنگ، چین به ما هم سلاح فروخت. در واقع نقش چین در جنگ ایران و عراق یک نقش سوداگرانه بود. از عراق پول می گرفت و سلاح به او فروخت؛ زیاد هم فروخت. بعد از سفر آقای هاشمی رفسنجانی به چین، حاضر شدند به ایران هم سلاح بدهند و ما موشک های ساحل به دریا و هوایی را از چینی ها گرفتیم؛ قبل از اینکه از کره شمالی بگیریم.

۲۳۲۱۵

منابع خبر

اخبار مرتبط