فتحنامه مغان؛ داستان شکست انقلاب

فتحنامه مغان؛ داستان شکست انقلاب
صدای آلمان
صدای آلمان - ۱۳ فروردین ۱۴۰۱

"فتحنامه مغان" داستان انقلاب است به روایت گلشیری. هوشنگ گلشیری با داستان "فتحنامه مغان" در شمار نخستین داستان‌نویسانی‌ست که انقلاب را دستمایه کار خویش قرار داده است. داستان با شکستن شیشه‌های سینماها و بانک‌ها آغاز می‌شود. مشتریان هر شبه میخانه‌ها قصد شکستن شیشه‌های آنها را دارند و در این میان "برات"، صاحب یکی از میخانه‌ها، آنها را از این کار برحذر می‌دارد.

برات روشنفکری است که کودتای ٢٨ مرداد و زندان ساواک را تجربه کرده است. "از اداره که اخراج شد، کتاب‌فروشی باز کرد.

"هوشنگ گلشیری با داستان "فتحنامه مغان" در شمار نخستین داستان‌نویسانی‌ست که انقلاب را دستمایه کار خویش قرار داده است"آنجا را هم بستند. گرفتندش، نمی‌توانست جلوی زبانش را بگیرد. گفت: اگر میخانه باز کنم کاریم ندارند." میخانه او مکان تجمع روشنفکران است، روشنفکرانی که چون برات دل به انقلاب سپرده‌اند، با این تفاوت که چون او بر پدیده‌ها و رخداده‌ها به دیده شک نمی‌نگرند.

انقلاب پیروز می‌شود. ممنوعیت‌ها هم آغاز می‌شود. سنگسار و زندان و اعدام هم نمی‌توانند تأییدی بر  هشدارهای برات و رفع پیشداوری‌های حاکم بر اذهان باشند.

پاسداران به میخانه برات حمله می‌کنند و در آن که حالا به رستوران بدل شده، مشروبات الکلی می‌یابند. او را تعزیر و شیشه‌های می را در بیابانی چال می‌کنند. مردم به قصد کشفِ می، شبانه راهی بیابان می‌شوند. خاک را می‌کاوند و در میان شیشه‌های شکسته‌به می دست می‌یابند. مستِ می، "دست در دست، یا دست در حلقه کمر آن دیگری کرده"، با این اندیشه که "حیوانی که ننوشد می و انسان نشود"، پا می‌کوبیدند و می‌رقصیدند که پاسداران سر می‌رسند.

"سنگسار و زندان و اعدام هم نمی‌توانند تأییدی بر  هشدارهای برات و رفع پیشداوری‌های حاکم بر اذهان باشند""و ما، همه ما، پشت به ستاره‌های قدیمی، هنوز قدیمی،...پا دراز کردیم، و دراز به دراز، فروتن و خاکی، دراز کشیدیم و تا نوبتمان، نوبت حد اسلامی‌مان برسد گلوی بطری به دهان گرفتیم و آخرین قطره‌های آن تلخ‌وش ام‌الخبائثی را به لب مکیدیم و بعد مست، سر و صورت بر خاک گذاشتیم، بر خاک سرد و شبنم نشسته اجدادی و منتظر ماندیم"

در فتحنامه مغان، "برات" از گذشته می‌گوید، از تجربه تاریخ. "پنهان خورید باده که تزویر می‌کنند." ، "در میخانه ببستند خدایا مپسند که در خانه تزویر و ریا بگشایند." و از رخداده‌های روز مدد می‌گیرد تا بی‌آینده بودن توهم حاکم را ثابت کند: "از تقلب در انتخابات، از کشتار قارنا، ترکمن صحرا،..."، "فاحشه‌خانه‌ها را آتش زده‌اند."، "زن و مرد را سنگسار کرده‌اند."، "سه‌تار اکبرآقای پنجه را شکستند."، "روزنامه‌ها هم فقط شده چند تا، همه همرنگ، همسو، مثل هم، انگار که همه‌شان را یک چاپخانه چاپ می‌کرد."، "زن‌ها را گفتند باید حجاب داشته باشند."، "آرایشگاه‌ها را هم بستند."، "شعرهای فردوسی را از کتاب‌های درسی حذف کرده‌اند."، "روزی می‌رسد که حتی نمی‌گذارند فردوسی را توی قبرستان‌هامان خاک کنیم."، "اول اینها را‌، چندتایی را کشتند تا بتوانند هر کس را بخواهند بکشند."، "با پای شکسته تیرخورده روی برانکار آورده‌اند و خوابیده اعدامش کرده‌اند." و نتیجه اینکه: "همه‌اش روضه است، همه‌اش گریه است، یکدفعه بگوئیم زنده باد مرگ، زنده باد گورستان."، "همه‌اش دست بریده، پای قطع‌شده، عکس قبر، چقدر مرگ!"، "صبح هم که بلند می‌شوی انگار با مرده خوابیده باشی. جمعه‌ها با سرهای سنگین و مزه گس گوشت مرده در دهانمان و بوی کافور زیر بینی‌هامان می‌رفتیم ...نماز جمعه.‌‌‌‌‌‌‌"، و چنین است که "تزویر می‌شود ذات هر چیز." و نیروی فراتاریخی با اتکا به مردم، در دو دلی‌های راوی، بر مسند حقیقت تکیه می‌زند.

گلشیری از تمامی رخداده‌های سال اول انقلاب، بی‌آنکه به بافت داستان خدشه‌ای وارد شود، استفاده می‌کند تا شکست آن و آینده‌اش را پیشگویی کند. حوادث داستان، نه گرته‌ای از واقعیت، که عین و حتی برتر از واقعیت‌اند. گلشیری در این داستان خاطره‌های ما را از جنبه‌ای ماندگار کرده است.

"فتحنامه مغان" به پازلی می‌ماند که هر تکه از آن می‌تواند نمایانگر گوشه‌ای از فرهنگ ایران باشد.

فضای آشفته و پراضطراب زندگی در ایران پس از انقلاب در هر جمله‌ای از داستان هویداست. واقعیت تاریخی و خیال داستانی با عمل روزمره درمی‌آمیزد تا خواننده گرفتاری‌های دیروز و امروز خود را در آن بازشناسد. به هرکدام که دقیق شوی، آن دیگر را بهتر می‌شناسی. در این داستان ما به کشف زندگی خود، فرهنگ و تاریخ کشور خود موفق می‌شویم.

"فتحنامه مغان" هستی ماست که تکه‌تکه در کنار هم، اسیر دایره تاریخ است. داستان، تاریخ خونین سرزمین ماست که از منظری دیگر تعریف می‌شود.

"پاسداران به میخانه برات حمله می‌کنند و در آن که حالا به رستوران بدل شده، مشروبات الکلی می‌یابند"اسطوره انسان سرگردان است، انسانی متناقص، انسانی که هنوز به تعریف ثابتی از هستی و ارزش‌های آن دست نیافته است. در این داستان آینده فدای اکنون می‌شود و جهان آرزوهای خیر به حسرت می‌نشیند تا زمان تاریخی از حضور در جهان بگریزد. گلشیری وضعیت ما را شرح می‌دهد و چگونگی گرفتار آمدن ما را در آن.

در "فتحنامه مغان"، مرثیه نسل ما و نسل‌های پیشین روایت می‌شود. بیدادهای از یاد رفته تکرار می‌شوند و فرهنگ و ارزش‌های یک نسل مورد هجوم قرار می‌گیرد و حافظه تاریخی به خواب رفته ما دگربار به خون می‌نشیند. در این داستان کابوس نویسنده که در عین حال کابوس ما، کابوس یک جامعه خفته و حافظه از یاد برده است، شکل داستانی به خود می‌گیرد.

فرو ریختن جهان معنوی انسان در جامعه جدید دغدغه بزرگ فکری بسیاری از داستان‌های گلشیری است.

جهانی فرومی‌ریزد تا جهانی دیگر ساخته شود. گلشیری نویسنده مدرنی است که از سنت‌ها و اصالت‌های فرهنگی در داستان‌های خویش استفاده می‌کند.

شخصیت‌های روایت‌های گلشیری در زمانی تاریخی کابوسی همیشگی را با خود دارند، که این خود از مشخصه‌های روایت‌های نوین است. انسان به اسارت در جهان تقابل تن نمی‌دهد و هستی از قید تعاریف متداول مبتنی بر تقابل‌های سنتی پا فراتر می‌نهد و زندگی جهان چندآوایی داستان در فضایی نو پی گرفته می‌شود تا او حضور خویش را ماندگار نماید. راویان داستان‌های گلشیری خود به همراه انسان‌های دیگر در بندند و یا در تهدید به بند روزگار می‌گذرانند.

راویان داستان‌های گلشیری در جستجوی فردیت خویشند. در ترکیب‌بندی داستان‌ها، شخصیت‌ها عموماً در دستیابی به نقش فرد خویش شکل می‌گیرند.

راویان "فتحنامه مغان"، چون راویان بیشتر داستان‌های گلشیری فاقد فرجامی دلپذیرند.

"مستِ می، "دست در دست، یا دست در حلقه کمر آن دیگری کرده"، با این اندیشه که "حیوانی که ننوشد می و انسان نشود"، پا می‌کوبیدند و می‌رقصیدند که پاسداران سر می‌رسند"در یکی به بند کشیده می‌شود (حدیث مرده بر دار کردن سواری که خواهد آمد)، در دیگری به تریاک پناه می‌برند و کاری جز "تدفین زندگان" ندارند (بره گمشده راعی). یکی هم داستان تلاشی یک نسل  است (آیینه‌های دردار) در این داستان هم، مست باده‌ای نوشیده در پنهان، افتاده بر خاک، در نوبت اجرای "حد اسلامی" خود هستند.

داستان‌های گلشیری حدیث شک به روایت‌های گوناگون است. در برملا کردن و کشف یقین از هر دری سخن می‌رود. خواننده و داستان‌نویس پا به پای شخصیت‌های داستان پیش می‌روند و در این روند، هر کس فقط مسئولیت رفتار و کردار خویش را بر عهده دارد.

هوشنگ گلشیری

در "فتحنامه مغان" آرزو و عمل در تقابل هم قرار می‌گیرند تا اسطوره سرگردانی انسان ایرانی روایت شود. نخستین جمله داستان را که خود تمثیلی است، چند جمله تمثیلی در پایان داستان تکمیل می‌کند و بدین‌سان تاریخ کشور ما، سرزمینی که آرزوها هنوز در آن دست نیافتنی هستند، در دایره‌ای تکرار می‌شود.

در این داستان عمل در تقابل با اندیشه، حقانیت پیدا می‌کند و فرد فدای این حقانیت می‌شود. دو صدا، صدای برات و صدای راوی، در تقابل با هم قرار می‌گیرند و در نهایت صدای راوی پیروز می‌شود و این پیروزی ریشه در اسطوره‌ای تاریخی دارد.

می‌دانیم که مغ (مغان)، "قبیله‌ای از قوم ماد بودند که مقام روحانیت منحصر به آنان تعلق داشت. آنگاه که آیین زرتشت بر نواحی غرب و جنوب ایران یعنی ماد و پارس مستولی شد، مغان پیشوایان دیانت شدند." و "در عهد اشکانیان و ساسانیان معمولاً این طایفه (طبقه روحانی) را مغان می‌خوانده‌اند." (فرهنگ معین)

"فتحنامه مغان" داستان تسخیر کشوری است به دست قبیله مغان. آینه حضور ماست در تاریخ به روایت داستان. و ما محتاج این آینه‌ایم.

"گلشیری در این داستان خاطره‌های ما را از جنبه‌ای ماندگار کرده است."فتحنامه مغان" به پازلی می‌ماند که هر تکه از آن می‌تواند نمایانگر گوشه‌ای از فرهنگ ایران باشد"آینه‌ای که بی هیچ خدشه، جهان بهت‌انگیز ما را به ما می‌نمایاند، هراس و تنهایی ما را از حضور در جهانی سراسر تناقص و امیدهای شقه شقه شده ما را در دل تاریخ بازمی‌تاباند.

"فتحنامه مغان" داستانی تمثیلی است، تمثیل از انقلاب شکست‌خورده مردمی که به عدالت اجتماعی چشم امید داشتند، تمثیل از روشنفکرانی که برای توجیه اعمال خویش، حافظه تاریخی خود را از یاد برده‌اند. تمثیل از مردمی که شکست به جزیی از زندگیشان بدل شده است.

"فتحنامه مغان" داستان خجالت همه ماست از تاریخ و فرهنگ. داستان "ما" است، که هنوز باید "پشت به ستاره‌های قدیمی، هنوز قدیمی، ...دراز به دراز، فروتن و خاکی، دراز بکشیم و ...سر و صورت بر... خاک سرد و شبنم نشسته اجدادی"، "نوبت حد اسلامیمان را" منتظر بمانیم. 

"فتحنامه مغان" داستانی است در ٢٥ صفحه که در آذر سال ١٣٥٩ نوشته و در سال ١٣٦٨در مجموعه داستانی تحت عنوان "پنج گنج" توسط انتشارات آرش در سوئد منتشر شده است.

 

مطالب منتشر شده در صفحه "دیدگاه" الزاما بازتاب‌دهنده نظر دویچه‌وله فارسی نیست.

منابع خبر

اخبار مرتبط

صدای آلمان - ۲۶ اسفند ۱۳۹۹
صدای آلمان - ۲۴ اسفند ۱۳۹۹
صدای آلمان - ۲۶ شهریور ۱۴۰۰
صدای آلمان - ۱۳ آبان ۱۴۰۰