قسمت بیست و هفت خواهر و برادرانم

پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱

   سریال خواهر و برادرانم قسمت بیست و هفت 27Khahar Va Baradaranam Serial Part ۲۷

سریال خواهران و برادران قسمت ۲۷

اینجا کاناپه است لطفا کانالهای گروه کاناپه رو توی یوتیوب سابسکرایب کنید و تیک زنگوله ی کنار اون رو هم بزنید.

سلام من فاطمه هستم و این پاورقی قسمت بیست و هفتم سریال خواهران و برادران هست.

دوروک با آسیه روی چمن های پارک ساحلی نشسته اند و دوروک به بهانه تکلیف مدرسه از آسیه سوالات شخصی می پرسد ناگهان دوروک می پرسد تا به حال عاشق شده؟ 

آسیه می گوید نه ولی فکر می کند عاشق شدن مثل ترانه خواندن است دوروک می گوید این روزها مدام در قلبش ترانه می خواند. آسیه می گوید بهتر است بروند دوروک به بهانه انجام تکلیف مدرسه از آسیه قول می گیرد که باز هم یکدیگر را ببینند. 

شنگول که برای باز پرداخت قسطهایش همراه نباهت حساب کرده بود کلافه است و در حال برگشتن به خانه سوزان را می بیند و به او تسلیت می گوید شنگول می گوید سوزان برای بیوه شدن هنوز خیلی جوان است و در این سن بدبخت شده در حالی که عاکف کنار همسرش است و راحت زندگی اش را می کند.

سوزان از حرف شنگول ناراحت می شود شنگول خداحافظی می کند و می گوید نباهت با او درد و دل می کند و اگر دوست داشت درد و دل های او را هم می شنود. 

عمر و آسیه برنج برای فروش آماده می کنند اولجان با لپ تاپ قدیمی اش وارد کلبه می شود و آن را به امل می دهد تا کارتن تماشا کند. اورهان هم گاری برنج را برای بچه ها خریده و آن را تمیز کرده و تحویل قدیر می دهد. قدیر از عمویش تشکر می کند.

پلو آماده می شود و عمر و قدیر به همراه اورهان تا محل فروختن پلو می روند. قدیر به عمر سفارش می کند که مراقب خودش باشد و به ساختمان می رود تا به جای پدرش کار کند. 

در خانه اورهان شنگول بچه ها را که در کلبه بودند صدا زده و لباس هایی را که از نباهت گرفته نشانشان می دهد.

"قدیر از عمویش تشکر می کند.پلو آماده می شود و عمر و قدیر به همراه اورهان تا محل فروختن پلو می روند"به آنها می گوید از بازار دست فروشی خریده است.

آیبیکه از یک جفت کفش کتانی که بین وسایل است خوشش می آید و می گوید آن را فردا در کالج می پوشد. مدتی بعد شنگول در حال حساب و کتاب است و از اولجان می خواهد که لپ تاپ قدیمی اش را بیاورد تا آن را بفروشند. اولجان می گوید آن را به امل هدیه داده. 

شنگول به کلبه می رود و لپ تاپ را از امل در حالی که کارتون تماشا می کند می گیرد. قدیر سر ساختمان محل کار پدرش می رود تمام دوستان پدرش از او به نیکی یاد می کنند. یکی از کارگرها کمد پدرش را به قدیر نشان می دهد هنوز لباس ها و وسایل ولی در کمد هستند.

قدیر لنگه کفش پدرش را بر می دارد به یاد می آورد که روزی سر ساختمان آمده بود و از پدرش پرسیده بود که می خواهد برای خودش کفش بخرد ولی هم گفته بود هر وقت برای دخترها و مادرشان و پسرش کفش خرید برای خودش هم می خرد. 

شب در خانه اورهان اولجان در حال گرفتن لایو از پدرش هم می خواهد او را همراهی کند. آنها مشغول رقصیدن هستند که شنگول وارد اتاق می شود و اولجان برای مادرش توضیح میدهد که اگر بازدیدش بالا برود تبلیغات می گیرند و بابت تبلیغ هم به آنها پول می دهند. شنگول از آیبیکه می خواهد برایش یک حساب کاربری باز کند. 

فردا صبح که بچه ها به مدرسه می روند برک متوجه کفش آیبیکه می شود و به یاد می آورد خودش روی کفش نقاشی کشیده بود برک جلوی دوستانش از او می پرسد کفش ها را از کجا گرفته و آیا ربطی به نباهت دارد. وقتی آیبیکه متوجه می شود که کفش ها مال ملیسا بوده اند و مادرش آنها را از نباهت گرفته با کفش به سر برک می کوبد و می گوید خودش هم برای ملیسا هدیه گرفته بود ولی ملیسا به او توجهی نکرد چون قدیر را دوست دارد. قدیر هم الان برای اینکه عمر را ناراحت نکند وانمود کرده از ملیسا خوشش نمی آید.

ملیسا از حرف های آیبیکه خوشحال می شود و همه برک را مسخره می کنند.

"قدیر به عمر سفارش می کند که مراقب خودش باشد و به ساختمان می رود تا به جای پدرش کار کند. در خانه اورهان شنگول بچه ها را که در کلبه بودند صدا زده و لباس هایی را که از نباهت گرفته نشانشان می دهد"آیبیکه پا برهنه پیش اورهان می رود و اورهان از انبار به او دمپایی می دهد. 

عاکف به همراه نباهت وارد شرکتش می شود نباهت با عاکف به دفترش می رود. عاکف به منشی می گوید برایشان قهوه بیاورد که سوزان وارد می شود و می گوید برای او هم قهوه بیاورند.

نباهت می پرسد آنجا چه می کند و سوزان می گوید سهام شوهرش به نام خودش زده و حالا هم شریک عاکف اوست. عاکف به نباهت نگاه می کند و می گوید نمی توانند کاری کنند و او وارث است.

نباهت که می رود سوزان جلو عاکف را می گیرد و می پرسد که کی می خواهد نباهت را طلاق دهد. عاکف می گوید شرایط تغییر کرده و پیش همسرش برگشته ولی هنوز هم او را دوست دارد. ممنون از اینکه با من همراه بودید.

قسمت بعدی - سریال خواهر و برادرانم قسمت بیست و هشت ۲۸ قسمت قبلی - سریال خواهر و برادرانم قسمت بیست و شش ۲۶ Next Episode - Khahar Va Baradaranam Serial Part ۲۸ Previous Episode - Khahar Va Baradaranam Serial Part ۲۶.

منابع خبر

اخبار مرتبط

بی بی سی فارسی - ۱۷ بهمن ۱۳۹۹
رادیو زمانه - ۱۳ شهریور ۱۴۰۱