ایرانی بدون پرچم

کلمه - ۱۷ مهر ۱۳۹۹

چکیده :وطن از رنگ و رونق و تلون می‌افتد. وطن از ماهیت طبیعی و ذاتی خود خالی می‌شود. وطن در زیر بار ذهنیت مالیخولیایی از نفس می‌افتد. از تک‌وتا می‌افتد. وطن در زیر بار این ذهنیت‌هاست که از هویت‌های زاینده فقیر می‌شود.

"ماهیت و هویت‌شان را امکان استمرار حیات داشته باشد.تا بتوانند بدین رسمیت، راهی برای رسیدن به خواسته‌های حداقلی خویش باز کنند"از اشتراک خاطرات جمعی درست‌درمان محروم می‌شود. همه‌چیز و همه‌کس در گیرودار این ذهنیت معیوب از کارکرد طبیعی خود...

افشین حکیمیان

علیرضا فیروزجا بعد از اینکه فدراسیون شطرنج ایران از شرکت شطرنج‌بازان در مسابقات مسکو جلوگیری کرد تا با شطرنج‌بازان اسراییلی روبرو نشوند؛ اینک زیر پرچم فیده (فدراسیون جهانی شطرنج) با آرین طاهری دیگر ایرانی‌ای که با پرچم نروژ بازی می‌کند؛ به مسابقه می‌نشینند.

انگار دو بی‌‌وطن. سرگردانِ دنیا. آواره‌ی این سر و آن سرِ دنیا تا بتوانند برای رسیدن به آمال خویش، زیر بیرقی ثبت شوند. زیر بیرقی به رسمیت شناخته شوند.

ماهیت و هویت‌شان را امکان استمرار حیات داشته باشد.

تا بتوانند بدین رسمیت، راهی برای رسیدن به خواسته‌های حداقلی خویش باز کنند. شاید که جان و جهان‌شان فرصت و رخصت فردیت پیدا بکند. بتوانند به علایق فردی خویش، جایی برای بروز پیدا کنند.

که آنچه وطن نامیده می‌شود، فردیت‌ها را تاب نمی‌آورد. علایق را به حساب نمی‌آورد. ماهیت و هویت مردم‌اش به هیچ گرفته می‌شود.

"بتوانند به علایق فردی خویش، جایی برای بروز پیدا کنند.که آنچه وطن نامیده می‌شود، فردیت‌ها را تاب نمی‌آورد"استعدادها به چشم نمی‌آیند.

خلاقیت و میدان دادن به رؤیا، چیزکی مزاحم و بی‌خود تلقی می‌شود. همه نوع انگ و برچسب دمِ دست‌شان هست که هر رؤیا و خلاقیتی را که غیرمنطبق با الگوی زواردررفته‌شان باشد را سرکوب کنند. از امکان به ثمر نشستن خالی شود.

وطن از رنگ و رونق و تلون می‌افتد. وطن از ماهیت طبیعی و ذاتی خود خالی می‌شود. وطن در زیر بار ذهنیت مالیخولیایی از نفس می‌افتد.

از تک‌وتا می‌افتد.

وطن در زیر بار این ذهنیت‌هاست که از هویت‌های زاینده فقیر می‌شود. از اشتراک خاطرات جمعی درست‌درمان محروم می‌شود. همه‌چیز و همه‌کس در گیرودار این ذهنیت معیوب از کارکرد طبیعی خود می‌افتند.

نویسنده نمی‌تواند زندگیِ همین امروز مردم‌اش را به شکل کلمه دربیاورد. کارگردان از به تصویر در آوردن واقعیتِ روزمره‌ی مردم عاجز می‌شود. خواننده راهی به ساز و آواز پیدا نمی‌کند تا شادی و طرب و یا که غم و غصه‌ مردم‌اش را به زمزمه‌ مردمانش دربیاورد.

"استعدادها به چشم نمی‌آیند.خلاقیت و میدان دادن به رؤیا، چیزکی مزاحم و بی‌خود تلقی می‌شود"و ورزشکار حتی، راه‌اش به میادین مسابقات بسته می‌شود تا آن اندک خاطره‌ خوش جمعی نیز در دفتر خاطرات ملت ننشیند.

این است که وطن از آن حس و حال زاینده. از آن انرژی‌افزایی خالی می‌شود. چراکه از هرچه رد و نشان زایندگی و پویایی و سرپا بودن و حس و حالی از هویت‌های مشترک خالی می‌شود.

علیرضا فیروزجاها امکان‌های این مرزبوم‌اند برای پویایی و زایندگی حس و حال وطن. و آوارگی‌شان در اینجا و آنجای دنیا، نگرانی عمیق از زدوده شدن این همه امکان از حس و حال وطن است. / راهبرد

.

منابع خبر
ایرانی بدون پرچم - کلمه - ۱۷ مهر ۱۳۹۹

اخبار مرتبط