امروز هم آماده اعزام به غزه هستیم
البته میدانیم نارسایی مرموزی به تن استاد برجی رخنه کرده؛ حدود ۳۰ کیلو کاهش وزن، خستگی صدا، سرفه و... نشانگر آسیبزایی این نارسایی بینام است، اما اعزام نشدنش به منطقه، داستان تلخ سنگاندازیها و... است. این چهره شناختهشده عکاسی جنگ و مستندسازی هنوز پشت درهای اعزام به جنوب لبنان منتظر ایستاده است!
جهانبینی این هنرمند و ویژگیهای هنر مقاومت، ضرورتهای شناخت رسانه، اهمیت جنگ کنونی غزه و تفاوتش با تمام نبردهای مقاومت در برابر رژیم جهانی سلطه، از سوی دیگر نارسایی مدیران دستاندرکار و همچنین نقش پروپاگاندای توانا، اندیشیده و فراگیر جبهه متخاصم مقابل (صهیونیسم) و ... از اهم عنوانهای مکالمه روزنامه جامجم با رضا برجی، نام و چهره پرآوازه و شناختهشده هنر مقاومت است؛ نوشتیم مکالمه، زیرا همسخنیمان پرسش و پاسخ نبوده بلکه نوعی همدلی و همزبانی است.
"البته میدانیم نارسایی مرموزی به تن استاد برجی رخنه کرده؛ حدود ۳۰ کیلو کاهش وزن، خستگی صدا، سرفه و.."با ما باشید!
مظلومیت پیشین و حماسهسازی کنونی
هر جنگی مقتضیات خودش را دارد در جنگهای داخلی مثلا افغانستان باید هر دو طرف را دید کل جنگ و همه قضیه را به پرسش گرفت یا در جایی مانند مقاومت بوسنی لازم است که علاوهبر توجه به وجه مظلومیت مردم در اتفاقی که میافتد، حتما باید به پیروزیها و مقاومتهایی که صورت میگیرد، عمیق بنگرید و رویشان کار بکنید، زیرا هر جنگی ویژگیهای خودش را دارد. در کل، اما مقاومت را که بخواهیم هنرمندانه روایت کنیم، باید بر هر دو سویه یعنی مظلومیت، بحث آفندی و رشادت کار بکنیم.
نبرد متفاوت غزه.
اما اتفاقی که اکنون در غزه دارد رخ میدهد با همه جنگها متفاوت است؛ این یک اتفاق نادر و بزرگ است که به نظر من در طول ۷۰ سال گذشته برای رژیم اشغالگر نیفتاده بود. یعنی نیروهای مقاومت در چهار روز نخست جنگ، دو برابر نوار غزه، سرزمین آزاد کردند و به کمتر از ۱۰ کیلومتری کرانه باختری رسیدند این یکی از بزرگترین پیروزیهای مقاومت در طول این هفتاد و اندی سال اشغال بوده.
از دیگر برآیندهای اتفاق جاری، این بود که هیمنه رژیم صهیونیستی به طور کامل فروریخت و اکنون میبینیم و دیدیم که بدون استثنا در تمام عملیاتهایشان شکست خوردند، اسیر و کشته دادند و مفتضحانه بازپس نشستند با تمام تجهیزاتی که آمریکا در اختیارشان گذاشته با تمام این پشتوانهها، همچنان میبینیم بزرگترین پیروزی را طرف مقاومت رقم میزند.
نسلکشی صهیونیستها
در طول یک هفته نخست جنگ غزه به اندازه دو برابر جنگ ۳۳ روزه بر روی غزه بمب ریختند به عبارتی دارند غزه را شخم میزنند! اما روحیهای که در مردم مشخص و متجلی است، همین است که بشدت مقاوماند، زیرا مدیران مقاومت، بهشدت روی افکار عمومی کار کردند و افکار عمومی در غزه آماده این جنایتهایی که سرشان میآید هستند؛ از سویی بهشدت مخالف این جنگ و از سوی دیگر بشدت موافق این مقاومتاند.
حماسه غزه و شکست غاصب
در فیلمهایی که از آنجا میآید، میبینیم با چراغ به جراحی پای یک بچه مشغول هستند که در حال قرآن خواندن است! من در ۱۴ سال حضور در ۱۶ جنگ با قاطعیت میگویم که یک چنین مقاومتی اصلا ندیدهام که بچه کوچک ۱۰ ساله در گوش برادر ششسالهاش با آن روحیه بالا شهادتین تلقین میکند، در هیچ جنگی چنین مقاومتی را ما ندیدیم و از سوی دیگر آنچنان سبعیتی هم از طرف مقابل ندیدهایم.
همه این چیزها را که کنار بگذارید، یکدهم کشتاری که اکنون در غزه در حال رخ دادن است، منعکس نمیشود؛ رژیم غاصب صهیونیستی همیشه اینگونه بوده، صدام هم اینگونه بوده، اصولا بزدلها که کاری از دستشان بر نمیآید یا کار از دستشان در میرود، این چنین به نسلکشی و مردمکشی رومیآورند. مثلا ما هرگاه در جبههها پیشروی خوبی داشتیم، صدام با شدت به بمباران شهرها رو میآورد. موشکباران میکرد و بهشدت به شهرهای مرزی گزند میزد.
از شدت عصبانیت بهخاطر شکست در جنگ زمینی به سلاحهای شیمیایی رو میآورد
اسرائیل هم در حال استفاده از از بمبهای غیرمتعارف و سلاحهای فسفری است، این واکنشها اتفاقا نشانه شکست رژیم اشغالگر قدس است، همین است که آمریکاییها دارند اعتراف میکنند که اسرائیلیها از هم پاشیدهاند! یکی از خودشان اعتراف کرد که سه روز اگر رژیم صهیونیستی را رها کنیم، از هم میپاشد! زیرا مردم پشت حکومتش نیستند، مردمش خواهان مقاومت نیستند و هیچ انگیزهای برای مقاومت ندارند.
مهاجرت اسرائیل مدتهاست منفی شده و درصد بالای مهاجرت رو به بیرون و خروج از سرزمین اشغالی است.
چون آن فلسطینی برای خاکش میجنگد و خاک فلسطین، میهن خودش است که دارد آزادش میکند. آدم برای خانه خودش و حفظش به گونهای دیگر میجنگد، متفاوت از کسی که برای خانهای که مال خودش نیست و به زور غصبشده، میخواهد کاری دفاعی صورت دهد.
نقش رسانه
اینجاست که رسانههای ما باید این اتفاقهای غزه را در هر دو بعد پوشش دهند، هم بعد پیروزیهای بهدست آمده، هم بعد جنایتهایی که دارد رخ میدهد، اما این بخش جنایتهایی که در حال رخ دادن است، خیلی وسیع و گسترده است. هنوز مردم ما همهجانبه و کامل، نمیدانند در غزه چه جنایاتی در حال انجام است. مگر ساده است شبی صدتا بچه بمیرد! این رخدادی عادی نیست. در کل جنگ بوسنی فکر نمیکنم تعداد بچههایی که کشته شدند به شمار بچههایی باشد که در غزه فقط در ۲۰ روز کشته شدند.
نسلکشی؛ ویژگی صهیونیسم
اصلا اینها در این جنگ برای نسلکشی آمدهاند، وقتی بیمارستان را میزند یا کاروانی را میزند که از شمال به جنوب غزه میرود و پیشتر خودشان اعلام کردند که مردم میتوانند به آنسو بروند، کشتار این کاروان یعنی من میخواهم نسلکشی کنم.
"نشانگر آسیبزایی این نارسایی بینام است، اما اعزام نشدنش به منطقه، داستان تلخ سنگاندازیها و.."دنیا هم چشمانش کور است نه همه مردم دنیا؛ اما اکثریت مردم دنیا کورند این را به ضرس قاطع میگویم.
با این رسانههای یهودیساخت و پروپاگاندای فراگیر و توانمند و دیرین، (گذشته از رسانههای مستقل کنونی که دارند پرشمار میشوند) انتظار زیادی هم نمیشود داشت
از هزار و هفتصد و هشتاد و چند که نخستین روزنامه صهیونیستی بیرون میآید برنامهشان روشن بود. اینها سالهاست و سدههاست که هوشیارانه کار میکنند و سلطه کامل بر رسانه دارند و میدانند چگونه از رسانه بهره ببرند و استفاده بکنند.
سواد رسانهای
چندسال است که ما گلویمان را پاره میکنیم و از سواد رسانهای میگوییم و هشدار میدهیم که سواد رسانهای! سواد رسانهای! برای همین است که مردم با دیدن فیلمی که صهیونیستها خودشان ساختند و یک هفته عالم را پر کردند «که ببینید! ۴۰ کودک یهودی را سر بریدند»، به دام نیفتند و این چنین کارهای جعلی را بازپخش نکنند. بهویژه با آن سوتیهای آشکار که مردهها در فیلم تکان میخوردند! منتها، چون سواد رسانهای نیست، این را بهشدت در فضای مجازی بازپخش میکنند که ببینید دارند کشتهسازی میکنند و جنازهها را ببینید که تکان میخوردند.
دست کوتاه ما
ما متاسفانه معمولا اهل واکنش شدهایم و تازه پس از اتفاق بهخودمان میجنبیم!هر وقت اتفاقی میافتد تازه یاد مسأله میافتیم و رگمان بیدار میشود که انگاری اتفاقی افتاد!
خودم ۱۵ روز است تلاش میکنم به لبنان بروم، اما جایی که مسئولیت بپذیرد و ستادی که از قبل آماده باشد، وجود ندارد. ما در جنوب لبنان، ستادی یا دفتری یا زمینهای اندیشیده شده و آماده کار نداریم که بتواند برای رخدادهای اینچنینی پشتیبانی و تدارکات لازم را آماده برای کار و ارائه داشته باشد! الان با یک تیم آماده و حرفهای ۱۵ روز است تلاش میکنم بروم اما...
دوستان گمان میکردند بهخاطر معذوریت جسمی در چنین رخداد بزرگی حضور نداریم همانطور که شما دوستان جامجم نیز چنین میاندیشیدید! در حالی که الان حاضریم با یک تیم که در جنگ ۳۳ روزه در جنگ عراق با هم بودیم، راهی شویم. اما به هرجا که رومیآوریم، میگویند با فلانی صحبت کن و...
همه دارند به هم پاس میدهند و جالب این که همه هم دارند از مقاومت دم میزنند و غزهغزه میکنند و معمولا سرانجام اکیپی را راهی میکنند که اصلا کارش بحران نیست.
در حالی که ۱۴ سال از زندگیام با حضور در بحرانها گذشته!
رسانه بحران
اینکه در بحران، کجا باید رفت، کجا باید بود و چه چیزی را باید برد از آگاهیهای حرفهای ضروری است. در جنگ ۱۶ روزه و جنگ ۳۳ روزه و جنگهای داخلی بودم چند ده مرتبه لبنان رفتم و اگر اتفاقی افتاد، میدانم چگونه باید فیلم بگیرم و چه باید کنم. کار و تخصص من همین است. هم اکنون به همه نهادهای دست اندرکار گفتهام که آمادگی دارم با یک تیم حرفهای راهی شوم که قبلا کار جنگی کردهاند، اما هر کسی چیزی میگوید و سر میگرداند!
در جنگ ۳۳ روزه از آغاز تا پایان یعنی آتشبس حضور داشتیم کلا دیگر تیمها و بچههایی که آمده بودند یک هفتهای یا ۱۰ روزه برمیگشتند. تنها فیلمی که از جنگ ۳۳ روزه بیرون آمد یک فیلم بود: «سواحل اشک و زیتون»، چون میدانستم و این را در جنگهای دیگر هم دیده بودم و برایم روشن بود که اسرائیل نمیگذارد جنگ بیش از یک ماه ادامه پیدا کند و البته نمیتواند! این را در جاهای دیگر هم دیده بودم در کوزوو هم عینا این اتفاق افتاد.
"از اهم عنوانهای مکالمه روزنامه جامجم با رضا برجی، نام و چهره پرآوازه و شناختهشده هنر مقاومت است؛ نوشتیم مکالمه، زیرا همسخنیمان پرسش و پاسخ نبوده بلکه نوعی همدلی و همزبانی است"از تهران پنج شش تیم آمده بودند که هیچکدام موفق نشدند داخل کوزوو بروند و پس از یک هفته و ۱۰ روز بهخاطر برداشت و تحلیل نادرست از جنگ، راهشان را کشیدند و به تهران برگشتند. تنها تیمی که داخل کوزوو رفت، ما بودیم، چون میدانستیم اندازه آنجا چقدر و خط بمباران ناتو و خط نبرد چگونه است. با یک تحلیل گفتم بیشتر از یک ماه این نبرد نمیتواند به درازا بکشد و همانگونه هم شد. در جنگهای دیگر همچنین مثلا در جنگ عراق و سقوط بغداد فکر میکنید چند اکیپ از ایران بود؟ فقط یکی!
در سلیمانیه فقط چند اکیپ از ایران بود؟ پنج شش اکیپ. بس که تحلیل روشنی نداشتند که آمریکاییها که سه ماه یا بیشتر جنگ را در عراق طول نمیدهند با آن سطح بمباران و مقاومت و...
بهزودی شهرها سقوط میکنند. وقتی ما به بغداد رفتیم هیچ تیم ایرانی دیگری نبود.
مدیریت بحران تاریخی
وقتی جنگی در جایی رخ میدهد، ما از قبل میدانیم قراراست کی و چگونه اتفاق بیفتد و چطور رخ میدهد و... یا در لبنان چه جبهههایی بیشتر درگیر میشوند و باید از چه جبهههایی نفوذ کرد. حالا باید بنشینم اینها را برای مسئولان توضیح بدهم و باز همچنان اینجا مانده باشم!
آیا ما الان در لبنان چند اکیپ حرفهای داریم که قضایای در حال رخداد را پوشش میدهند و مستند میکنند. بالاخره اینها تاریخ است؛ مگر غیر از این است! اکنون این رخدادها تاریخ لبنان است.
"مثلا ما هرگاه در جبههها پیشروی خوبی داشتیم، صدام با شدت به بمباران شهرها رو میآورد"مثل جنگ ۳۳ روزه که تبدیل شد به تاریخ! دیگر برنمیگردد! پس اگر نتوانیم مدیریت زمان داشته باشیم و استفاده لازم را ببریم و تاریخ را ثبت نکنیم، از دستمان میرود. اگر جنوب لبنان نباشیم و نتوانیم خبرهای غزه و منطقه را مستند کنیم که چکار کردند و چگونه اسرائیل را پس زدند و نگذاشتند پا پیش بگذارند، پس خبرنگار صرف نیستیم! ما مستندسازیم. مستندساز مسائل مختلف اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و... را ژرف میبیند و بر حسب دادههای پیشین به تحلیل و به روشنگری میپردازد.
دستکم با حاج نادر طالبزاده ۱۰ مرتبه لبنان رفتیم و کارهای مختلفی کردیم. بالاخره میدانیم باید کجای لبنان در مقطع کنونی حضور داشته باشیم تا بتوانیم اتفاق اصلی را با دوربین ثبت کنیم.
ما متاسفانه فقط شعار میدهیم که جمع شوید تظاهرات کنید و...
بله خیلی اینها خوب است، اما این اتفاقها جنبه دیگری هم دارد و آن تاریخسازی است. ما باید ۱۰ سال پس از این بدانیم که در جنگ ۳۳ روزه یا در غزه واقعا چه گذشت باید بتوانیم اینها را مستندسازی کنیم. باید مدارک را گردآوری کرده باشیم تا بتوانیم بگوییم جنگ غزه چه عظمتی داشت و جنگ ۳۳ روزه چه ویژگیهایی داشت که اسرائیل را به زانو درآورد! اکنون بیشتر از دو هفته است که اعلام آمادگی کردهایم که ما هم میتوانیم برویم و کاری را که باید بکنیم همچنان این پاس میدهد به آن و آن پاس میدهد به این!
جنگ تمدنها و نبرد نهایی خیر و شر
این جنگ در اصل، نبرد میان حق و باطل است. اکنون جبهه همه حق در برابر همه جبهه باطل ایستادهاند! بزرگترین راهپیماییها در جهان علیه اسرائیل راه افتاده است. ۱۰ سال آینده دیگر اسرائیل نمیتواند در منطقه نفس بکشد؛ اگر ما این را رسانهای نکنیم و اگر به تصویر کشیده نشود که اسرائیل، بزرگترین ضربه را در طول تاریخ [غاصبانهاش]اکنون خورده است، در آینده دستمان برای نسل جوان خالی خواهد بود.
"در جنگ ۱۶ روزه و جنگ ۳۳ روزه و جنگهای داخلی بودم چند ده مرتبه لبنان رفتم و اگر اتفاقی افتاد، میدانم چگونه باید فیلم بگیرم و چه باید کنم"اگر الان در لبنان نباشیم و شور و هیجانی را که در بچههای آنجا هست، مستند نکنیم که باور دارند باید به دل خط بزنیم و این داستان را برای همیشه پایان بدهیم، نمیتوانیم این تاریخ را ثبت بکنیم. زیرا این تاریخ را با یک دوربین و چند دوربین نمیتوان ثبت کرد آنهم با کسانی که تجربه [حرفهای]لازم را ندارند.
اصول حرفهای
ببینید! فقط روشن کردن دوربین که «ملاک نیست»! هرکسی با موبایل میتواند و تصویری برمیدارد، اما کارش و برداشتش چقدر به درد رسانه میخورد و خروجیاش چقدر حرف دارد و اصول رسانه را چقدر رعایت کرده و چقدر توان ارتباط با افکارعمومی و تاثیرگذاری دارد! متاسفانه این طرف، خود ما ضعفهای فراوانی داریم! الان عدهای اسم مینویسند برای اعزام به غزه! چرا جدی نمیگیرید و نمیدانید چه میکنید! اگر فقط در حد کار رسانهای و نمادین است که یک بحث دیگر است! اما اینکه چند چهره را نامنویسی کنید و برای وزیر و وکیل پیغام بدهید که ما میخواهیم به غزه برویم، انگار نمیدانند که امکان چنین چیزی وجود ندارد. نمیشود رفت و از کجا و کدام مرز مشخص قرار است برویم! (باریکه غزه در سرزمینهای اشغالی است) تنها جایی که میتوانیم فعلا برویم سوریه و لبنان است و از این دوجا باید کارها و فعالیتها و تصمیمهای مقاومت را پوشش بدهیم و به تصویر بکشیم که اگر نتوانیم با حضور درست در آنجا و به تصویرکشیدن درست قضایا کار بایستهای انجام بدهیم، درست مثل دیگر جاها دستمان خالی میماند و مجبور میشویم مصرفکننده [تولیدات رسانههای غیرخودی]باشیم. الان خود بچههای رسانهای حزبا... دارند خیلی خوب کار میکنند.
شور و شعور حماسی
اتفاقا مانورهای رسانهای و هنری روی مظلومیت پس از نبرد کنونی جایش را به شور و حماسه و امید پیروزی داده و «سپهر هنر» هنرمندان طرفدار فلسطین به کلی تغییر کرده و بهجای نمایش مظلومیت، پر از شور حماسه شده!
برای نخستینبار بوده که چنین اتفاقی افتاده اکنون شاهد روحیهای در مردم منطقه هستیم که در جنگ ۳۳ روزه هم نبود.
خیلیها در جنوب لبنان هنوز در خانههایشان به سر میبرند و محلهشان را تخلیه نکردند، با این توجیه که اینجا خانه ماست و جایی نمیرویم. شهر و میهن ما همین جاست. در حال حاضر این روحیه خیلی بالاست و الان بتوانی این روحیه و شور را ثبت بکنی، هنر کردهای. در تلویزیون میبینیم که خبرنگاران ما با چهارتا لبنانی مصاحبه نکردهاند. متاسفانه مسئولان ما در این مواقع یا با عجله و شتاب تصمیم میگیرند یا با آهستگی و تأنی و وقتکشی! متاسفانه رسانهها و مطبوعات ما نیز خیلی اهمیت نمیدهند.
"از تهران پنج شش تیم آمده بودند که هیچکدام موفق نشدند داخل کوزوو بروند و پس از یک هفته و ۱۰ روز بهخاطر برداشت و تحلیل نادرست از جنگ، راهشان را کشیدند و به تهران برگشتند"یکسری که آنطرفیاند طبیعتا نباید بها بدهند و آنهایی که اینطرفیاند نمیتوانند درست به پوشش بپردازند. خبرهای پرت و گزارشهای پرت؛ نمیتوانند جنایتها را بازتاب بدهند یا پیروزیها و روحیه بالای مقاومت مردم را. انگار آن وسط گیر کردهاند و یک چیز بینابینی ارائه میدهند. نباید یک رسانه حرفهای در برزخ گیر کند. باید آمادگی کامل داشته باشد و بتواند اکشن عمل بکند.
بزنگاه تاریخ
ویژگی رسانه همین است که بتواند در بزنگاهها کار بکند! آنها خودشان را برای بزنگاهها از سالها پیش آماده کردهاند.
با وجودی که آنها از پیش خودشان را برای همه ابعاد ماجرا آماده و آبدیده کردهاند ما، اما اصلا خودمان را آماده نکردهایم.
از حاجنادر یاد کردی که ایشان از ترور بیولوژیکشان گفتند، آگاهان و ناظران هم نسبت به ترور کسانی هشدار دادند و میدهند که در خط مقدم رسانه بر علیه صهیونیستها کار میسازند (مثل سیفا... داد با فیلم بازمانده یا همایون شهنواز با سریال دلیران تنگستان و...) جای خالی شما در منطقه اشغالی، ما را به اندیشه فروبرد که نکند با توجه به کسالت عجیبتان شما نیز ترور بیولوژیک شده باشید؟
حال من کلا مدتی است که خوب نیست در این یکسال و اندی، حدود ۳۰ کیلو وزن کم کردم. حاجنادر [از ترور بیولوژیک]گفت و، چون با ایشان بودم، میدانستم چنین اتفاقی برایشان افتاده. اکنون یکسری حرفها هست که نمیشود زد. الان نمیتوانم بهویژه این موضوع را عنوان بکنم به اضافه چیزهای دیگری که بعدا شاید در جایی دیگر بتوان گفت چه اتفاقاتی افتاد؛ و سخن نهایی برای جمعبندی؟
ما باید سواد رسانهای را بالا ببریم و واقعا الان وقتش است کسانی را به منطقه بفرستیم (البته نمیگویم رضا برجی را بفرستید) که اینکاره باشند.
"تنها تیمی که داخل کوزوو رفت، ما بودیم، چون میدانستیم اندازه آنجا چقدر و خط بمباران ناتو و خط نبرد چگونه است"قبلا چند تا جنگ دیده باشند. کسانی که بدانند باید کجا بروند و چه باید بکنند.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران