قسمت دویست و پنج آپارتمان بی‌گناهان

پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱

   سریال آپارتمان بی‌گناهان قسمت دویست و پنج 205Apartemane Bi Gonahan Serial Part ۲۰۵

آپارتمان بی گناهان

۵۹-۴

اسات برای جلسه مهم آن روز به اتاق جلسه می رود اما وقتی آنجا را خالی می بیند تعجب می کند و وقتی روی میز لاحماجون می بیند تعجبش بیشتر می شود که در همین موقع خان وارد می شود و می گوید: «من و تو جلسه داریم. قراره ازت عذرخواهی کنم.» اسات می گوید: «هر چی این عذرخواهیا بیشتر میشن سبک تر هم میشن!» او به سردی می گوید: «منو جزو خانواده نمی دونی اشکالی نداره! به عنوان دوستت بهم اعتماد نداری مهم نیست! اما دیگه جلوی گلبن با من اون رفتار رو نکن. نمی خوام ناراحت بشه!» خان می گوید: «من اولین بار همه چی رو به تو گفتم. فکر کردی شوخی می کنم و عصبانی شدی! فقط به تو اعتماد کرده بودم! خیلی قبل از اینکه با گلبن ازدواج کنی و جزو خانواده بشی!» اسات آن روز را به یاد می آورد و ناراحت می شود.

وقتی خان به خانه می رود گلبن که توی آسانسور ایستاده او را صدا می زند و یک روبان افتخار به سینه اش سنجاق می کند و می گوید: «به خاطر روزی که برام غلط گیر آوردی. تو کثیف نیستی!» خان با خوشحالی می گوید: «من دیشب نرفتم اونجا!» گلبن می گوید: «حتی اگه بری برای من کثیف نیستی!» و خان را در آغوش می گیرد.

عکس خانواده درن اوئلو را که جیلان گرفته حالا به جای عکس حسیبه روی دیوار است و همه با خوشحالی به آن خیره شده اند.

"آن شب اسات به حکمت یک قلم هدیه می کند و ناجی هم برای حکمت بستنی خریده و حکمت خیلی خوشحال است"آن شب اسات به حکمت یک قلم هدیه می کند و ناجی هم برای حکمت بستنی خریده و حکمت خیلی خوشحال است. همه خانواده دور هم شام می خورند و صفیه از اینکه توانسته دوباره همه را دور هم جمع کند خیلی خوشحال است و شادی خانواده اش را تماشا می کند.

بایرام اوکشان را که خیلی ناراحت است با اصرار به خانه اش می برد و عکس دونفره شان در حال رقص را که به یخچال زده به او نشان می دهد و با یک دسته گل از او عذرخواهی می کند و می گوید زندگی اش بدون او چیزی کم دارد. اوکشان خیلی خوشحال می شود.

اسرا بعد از مدت ها با یک قابلمه دلمه که غذای مورد علاقه اینجی بود به خانه ممدوح می رود و هر چند همه بغض کرده اند اما سعی می کنند شب خوبی را کنار هم بگذرانند.

خان شب دوباره به در خانه جیلان می رود و می گوید: «بهم دروغ گفتی. امشب قراری نداشتی. جلوی خونه منتظرت بودم.» خان می گوید: «من تو رو از دست دادم.

رفتی نه؟» جیلان می گوید: «یه کم از هم فاصله بگیریم. من خیلی تند رفتم.» خان می گوید: «کاری رو بکن که من نتونستم. ازم نگذر.»

نیمه شب رعد و برق شدید می آید و صفیه که خیلی می ترسد از ناجی می خواهد برای او در تختش جا باز کند و در کنار او به خواب می رود.

فردا صبح ناجی از صفیه می خواهد صبحانه را با هم در کتابفروشی بخورند. صفیه با ذوق و شوق از آرزوهای دور و درازش حرف می زند و می گوید دیگر مطمئن است که هیچ وقت تنها نمی ماند چون ناجی کنار اوست. ناجی با شنیدن اینها جسارتش را جمع می کند و می گوید: «خیلی دلم می خواهد تو رو اینجوری خوشبخت ببینم اما نمی دونم ممکنه یا نه! گفتنش سخته!» صفیه با نگرانی می پرسد: «گفتن چی سخته؟» ناجی می گوید: «بیماری! دوباره شروع شده.

"صفیه با ذوق و شوق از آرزوهای دور و درازش حرف می زند و می گوید دیگر مطمئن است که هیچ وقت تنها نمی ماند چون ناجی کنار اوست"برگشته!» صفیه خشکش می زند.

حکمت برای خوردن صبحانه به خانه گلبن رفته است. چیزی نگذشته که در خانه به صدا در می آید. عابدین پشت در است و گلبن با وحشت می خواهد در را به روی او ببندد اما عابدین مانع می شود و از شننور می خواهد با او به خانه برگردد. شننور می گوید با او نخواهد رفت و عابدین دستش را می گیرد و به زور او را دنبال خودش می کشد. از سر و صدای آنها ممدوح سر می رسد و عابدین او را هم هل می دهد.

ناگهان گلبن کنترلش را از دست می دهد و برای نجات شننور عابدین را هل می دهد و او را بالای پله ها پایین پرت می کند. همه با وحشت به عابدین که نقش زمین شده خیره می شوند.

خان در اتاق رو به روی دکتر نشسته و به او می گوید: «من خیلی ازش خسته شدم! اگه نتونم دوستش داشته باشم همه چی رو ول می کنم و میرم تو زباله دونی! جایی که بهش تعلق دارم!» دکتر می پرسد منظور خان کیست و خان می گوید: «خودم!»

قسمت بعدی - سریال آپارتمان بی‌گناهان قسمت دویست و شش ۲۰۶ قسمت قبلی - سریال آپارتمان بی‌گناهان قسمت دویست و چهار ۲۰۴ Next Episode - Apartemane Bi Gonahan Serial Part ۲۰۶ Previous Episode - Apartemane Bi Gonahan Serial Part ۲۰۴

منابع خبر

اخبار مرتبط

پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
کلمه - ۲۵ آذر ۱۳۹۹
پندار - ۲۵ فروردین ۱۴۰۱
آفتاب - ۲۶ مرداد ۱۳۹۹
رادیو زمانه - ۶ اردیبهشت ۱۴۰۰
پندار - ۱۱ فروردین ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱