سریال مادر عزیزم قسمت ۷۱ هفتاد و یکم
بعد از رفتن نعیمه،نازلی به طرف زینب بر می گردد،ولی او روی تاب نیست.نازلی و فورکان در پارک به دنبال زینب می گردند و اسم او را صدا می زنند.نازلی عکس زینب را به افرادی که در پارک هستند نشان می دهد،ولی هیچکس او را ندیده است.
فورکان اطراف پارک عروسک زینب را پیدا می کند و آن را به نازلی می دهد.در این همین زمان که آنها در پارک به دنبال زینب می گردند،ملک زینب را همراه دخترش به
عمارت می برد.زینب دستش زخم شده و در حال گریستن است.مورات آنها را می بیند و می پرسد که چه اتفاقی افتاده؟
بعد از پانسمان دست زینب،ملک وانمود می کند که خیرخواه نازلی است و می گوید که نمی خواهد کسی را از کار بر کنار کند و مهم این است که ملک را پیدا کرده و سالم برگردانده است.
مورات اصرار می کند و ملک می گوید که زینب را در پارک در حالیکه دستش زخمی بوده پیدا کرده و تمام پارک را به دنبال نازلی گشته،ولی او را پیدا نکرده است.
مورات به مادرش و ملک می گوید که حق ندارند به نازلی خبر پیدا شدن زینب را بدهند و می خواهد ببیند که نازلی چه وقت متوجه نبود زینب می شود؟
مدتی بعد،ملک کنار استخر قدم می زند و با خود می گوید که شانس به او رو آورده و بالاخره نازلی از زندگی اش بیرون می رود.
خدیجه حرفهای آنها را می شنود و با خود می گوید که حتما برای نازلی اتفاقی افتاده و او هیچوقت زینب را رها نمی کند.خدیجه که دلش برای نازلی می سوزد،پنهانی با او تماس می گیرد و به او خبر پیدا شدن زینب را می دهد.نازلی خوشحال می شود و همراه فورکان به عمارت بر می گردد.
این را هم ببینید: سریال پزشک دهکده قسمت ۱ اول
در عمارت،نازلی زینب را در آغوش می گیرد و حالش را می پرسد،مورات از او می خواهد که تنها با هم صحبت کنند،او در دفترش نازلی را توبیخ می کنند و می گوید که اگر صصصصنمی تواند مسئولیتهایش را انجام دهد،باید از عمارت برود و اینجوری برای زینب هم بهتر است.
کرم جلوی اویا می رود و برای او توضیح می دهد که دیروز مجبور بود به بیمارستان برای دیدن پدرش برود،ولی برای اینکه او ناراحت نشود چیزی نگفت.
بیشتر ببینید:
سریال پزشک دهکده قسمت ۸ هشتم
۶ خرداد ۱۴۰۱
سریال به نام عشق قسمت ۱۲ دوازدهم
۶ خرداد ۱۴۰۱ قبلی بعدی
کرم می گوید که الان هم از بیمارستان تماس گرفته اند و کار واجبی پیش آمده است.اویا می گوید که ایرادی ندارد و با خوشحالی به کافه می رود.
کرم پیش مادرش می رود و تلفنی با دکتر رستم صحبت می کند.دکتر می گوید که رستم به خاطر شرایطش فعلا به زندان نمی رود و اگر بخواهند می توانند از او در خانه نگه داری کنند،ولی اگر نمی توانند او به یک بیمارستان روانی منتقل می شود.
بعد از قطع تماس،کرم از مادرش می پرسد که باید چه کار کنند؟الوان می گوید که دلش به حال رستم می سوزد،چون او هیچکدام از کارهایش را به یاد نمی آورد و دیگر آن آدم سابق نیست.کرم می گوید که بلاهایی که رستم سرشان آورده را هیچوقت از یاد نمی برد و غیر قابل بخشش هستند.
اویا که به کافه رفته با مادرش تماس می گیرد و می گوید که مطمئن است که کرم دیروز پیش ییلدیز نرفته و در بیمارستان بوده.سونگل که ناراحت شده با عصبانیت می گوید که به هر حال ییلدیز معشوقه کرم است.
این را هم ببینید: سریال امانت قسمت ۳۴۳ سیصد و چهل و سه
ییلدیز با شعله در دفترش قرار می گذارد و به او خبر می دهد که تا چند روزه آینده به آنکارا می رود و از آنجا به نیویورک مهاجرت می کند.شعله با ناراحتی می پرسد که به خاطر کرم اینکار را می کند؟ییلدیز می گوید که تا الان به امید کرم در این شهر بوده،ولی الان می داند که برای کرم اهمیتی ندارد و می خواهد برود.
اویا به خانه می رود تا برای کافه شیرینی درست کند،چند ساعت بعد کرم به خانه اویا می رود.در همین زمان شعله با او تماس می گیرد و سرزنشش می کند که ییلدیز به خاطر او حاضر شد که با پدرش صحبت کند،ولی او ییلدیز را از زندگی اش بیرون کرده و حالا او می خواهد کارش را رها کند و از کشور برود.
او از کرم می خواهد که ییلدیز را از رفتن منصرف کند.کرم می گوید که همین الان پیش ییلدیز می رود.سونگل از پشت در حرفهای کرم را می شنود و با عجله پیش اویا می رود و از او می خواهد که همراهش بیاید.
کرم پیش ییلدیز می رود و او را در خیابان می بیند.او دست ییلدیز را می گیرد و از او می خواهد که نرود.در همین زمان سونگل و اویا با فاصله آنها را تماشا می کنند و اویا در حال گریستن است.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران