پزشکانی که به دست "جوخههای امنیتی" حذف شدند
دوم خرداد ۱۴۰۱ ساختمان متروپل فروریخت. همان روز خبر دستگیری حسین عبدالباقی، مالک متروپل، در رسانههای رسمی و دولتی انتشار یافت، اما روز بعد اعلام شد که وی در زیر آوار کشته شده است. اما حتی خبر دفن جنازه وی نیز افکار عمومی را قانع نکرد.
سه هفته پس از این ماجرا، انتشار خبر خودکشی دکتر پیوند علامه بار دیگر آبادان و ایران را در بهت و نگرانی فرو برد.
گفته میشود دکتر پیوند علامه که خبرگزاریهای دولتی خبر خودکشی او را منتشر کردهاند، همان پزشکی است که هویت جسد حسین عبدالباقی، مالک ساختمان متروپل را تایید نکرد
به گزارش خبرگزاریهای دولتی، روز جمعه ۲۷ خرداد ۱۴۰۱ پیوند علامه، پزشک اورژانس بیمارستانهای آبادان، پس از سقوط از طبقه هشتم ساختمان محل زندگی خود، برج ساحلی اروند، جان خود را از دست داد. به گفته سعید حافظی، خبرنگاری آبادانی که سال گذشته بارها راجع به خطر ریزش ساختمان متروپل هشدار داده بود، پیوند علامه همان پزشکی است که هویت جسد حسین عبدالباقی، مالک ساختمان متروپل را در نیمهشب نخست پس از ریزش ساختمان تایید نکرد.
اگر چه مقامات نظام اسلامی اعلام کردند که "علت حادثه توسط کارشناسان ناجا در دست بررسی است"، اما تجربه نشان میدهد که این پرونده نیز همچون پروندههای قبلی به سرانجامی نخواهد رسید.
دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید
ماجرای مرگ مشکوک یا قتل احتمالی دکتر پیوند علامه در ایران بحثهای بسیاری برانگیخته و دوباره سرنوشت پزشکانی که در سالهای گذشته توسط جوخههای امنیتی به قتل رسیدهاند، مورد توجه مردم قرار گرفته است. این نوشته نگاهی خواهد داشت به سرنوشت تلخ این دسته پزشکان.
دکتر محمدتقی فلاح تفتی
در خردادماه ۱۳۷۱ دکتر محمدتقی فلاح تفتی جراح قلب و عروق و همسرش دکتر منیژه زرسازگار متخصص اطفال، به همراه فرزندانشان امید و هدیه، توسط مأموران امنیتی در منزلشان واقع در خیابان پاسداران بیرحمانه به قتل رسیدند.
"همان روز خبر دستگیری حسین عبدالباقی، مالک متروپل، در رسانههای رسمی و دولتی انتشار یافت، اما روز بعد اعلام شد که وی در زیر آوار کشته شده است"اگرچه آنها از نخستین قربانیان قتلهای زنجیرهای بودند، اما انگیزه قتلشان هیچگاه مشخص نشد.
در خردادماه ۱۳۷۱ دکتر محمدتقی فلاح تفتی و همسرش دکتر منیژه زرسازگار، به همراه فرزندانشان امید و هدیه، در منزل خود بیرحمانه به قتل رسیدند
چند روز پس از این حادثه علی یونسی، دادستان عمومی وقت تهران و وزیر اطلاعات بعدی، در گفتگو با کیهان مدعی شد: «در تحقیقات اولیه دادسرا مشخص شد که این جنایت با شرکت یکی از آشنایان خانواده دکتر صورت گرفته است... ساعاتی بعد از وقوع قتل نیز اتومبیل مرحوم تفتی همراه با یک جنازه نیمسوخته کشف شد. بر اساس قرائن و شواهد معلوم است جنازه متعلق به عامل اصلی یا یکی از عوامل اصلی جنایت است. دیگر عوامل جنایت نیز توسط این فرد نیمسوخته که از آشنایان دور مرحوم بودند وارد منزل شده و پس از قتل و سرقت برای اینکه ردپا از بین برود، عامل اصلی جنایت را با ۳ گلوله به قتل رسانده و جسدش را سوزاندند تا شناخته نشود. با مدارکی که از جیب جسد به دست آمد، تمام آشنایان این فرد شناسایی و حکم جلب آنها صادر شد.
صاحب جسد سوخته معتاد بدسابقهای بود که قبلا با افرادی نقشه این جنایت را در میان گذاشته بوده است. در ادامه ۴ نفر در مشهد سوار بر یک اتومبیل شورلت دستگیر شدند که از افراد مظنون به قتل هستند.»
با این حال دیگر در مورد این پرونده اطلاعرسانی نشد و دستگاه امنیتی با به قتل رساندن یکی از آشنایان خلافکار این خانواده، پرونده را مختومه کرد.
دکتر جمشید پرتوی
دکتر جمشید پرتوی، متخصص قلب و پزشک احمد خمینی، در تاریخ ۷ دیماه ۱۳۷۷ در منزل مسکونیاش در جماران و در نزدیکی خانه سید محمد خاتمی، رئیس جمهوری وقت، به قتل رسید و به جرگه قربانیان قتلهای زنجیرهای پیوست.
دکتر جمشید پرتوی روز ۷ دی ۱۳۷۷ در منزل مسکونیاش به قتل رسید
گفته میشد وی اطلاعاتی در مورد قتل احمد خمینی داشت که با دستگیری عاملان قتلهای زنجیرهای بیم آن میرفت از پرده بیرون افتد. با آنکه در خاطرات رفسنجانی نیز به قتل دکتر پرتوی اشاره شده، اما چنان که انتظار میرفت این پرونده نیز به سرانجام نرسید و هویت قاتلان پوشیده ماند.
دکتر جهانگیر مهدیفر
محسن کدیور، یکی از شاگردان آیتالله منتظری، که در مورد مرگ مشکوک آیتالله آذری قمی در بیمارستان سپاه پاسداران تحقیق کرده، مینویسد:«۲۲ اسفند ۱۳۷۷ حدود یک ماه بعد از درگذشت آیتالله آذری قمی پسر وی برای ملاقات دکتر جهانگیر مهدیفر پزشک معالج پدرش به بیمارستان پاستور نو میرود، به مطب او هم سر میزند، متوجه میشود که وی یک هفته بعد از درگذشت بیمارش از دنیا رفته است! (اواخر بهمن ۱۳۷۷). خانواد آذری آگهی درگذشت وی را ناباورانه در روزنامهها خواندند، اما موفق به ملاقات با خانواده وی نشدند. شنیدههای ایشان حکایت از درگذشت دکتر مهدیفر به واسط تصادف در سطح شهر داشته است.»
دکتر رامین پوراندرجانی
رامین پوراندرجانی در سال ۱۳۸۷ به عنوان پزشک وظیفه نیروی انتظامی مشغول به خدمت سربازی شد.
"بر اساس قرائن و شواهد معلوم است جنازه متعلق به عامل اصلی یا یکی از عوامل اصلی جنایت است"او از اردیبهشت سال ۱۳۸۸ مأموریت یافت تا بهطور هفتگی به بازداشتگاه کهریزک اعزام شده و زندانیان بیمار را معالجه کند. وی در جریان وقایع تابستان ۱۳۸۸، جمعاً چهار بار به سوله کهریزک اعزام شده بود.
دکتر رامین پوراندرجانی روز ۱۹ آبان ۱۳۸۸ در ساختمان بهداری نیروی انتظامی تهران به طرز مشکوکی درگذشت
پس از تعطیلی بازداشتگاه کهریزک قرار بود به اتهامات متهمان در دادگاهی علنی رسیدگی شود. در گزارش رسمی ارائهشده به دادگاه، در رابطه با نحوه درگذشت محسن روحالامینی، اظهار شد که «او بر اثر استرسهای فیزیکی، آسیبها و جراحتهای بدنی، ضربات متعدد به ناحیه سر، نگهداری در شرایط بد و عدم رسیدگی، کشته شدهاست».
پوراندرجانی پس از تأیید این موارد و ادای شهادت در این رابطه، توسط نیروی انتظامی به اتهام قصور در امور پزشکی بازداشت شد.
از زمان تعطیلی بازداشتگاه کهریزک تا زمان مرگ، پوراندرجانی بارها توسط بازرسی کل ناجا، دادسرای نظامی و شورای انتظامی پزشکی قانونی کشور مورد بازجویی قرار گرفت. او چندی بعد، با قرار وثیقه آزاد شد، اما به وی هشدار داده شد که در رابطه با مشاهدات خود در کهریزک با کسی صحبت نکند.
به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید
دکتر رامین پوراندرجانی در تاریخ ۱۹ آبان ۱۳۸۸ در ساختمان بهداری نیروی انتظامی تهران درگذشت. مسئولان در رابطه با نحوه درگذشت او ادعاهای متناقضی مطرح کردهاند.
آنها در ابتدا علت مرگ وی را "سکته قلبی هنگام خواب" و سپس "خودکشی" و در نهایت "مسمومیت دارویی" عنوان کردند. مسئولان همچنین از کالبدشکافی جسد وی نیز جلوگیری کردند. علیرغم این که خانوادهوی نسبت به قتل فرزندشان به صورت رسمی به دستگاه قضایی شکایت کردهاند، اما قوه قضاییه اقدامی در این رابطه نکرد.
دکتر عبدالرضا سودبخش
دکتر عبدالرضا سودبخش، دانشیار و عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران، در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۳۸۹ به ضرب گلوله "افراد ناشناس" با سلاح مجهز به صدا خفهکن در بلوار کشاورز به قتل رسید. عاملان ترور که چهار نفر و با دو موتور بودند، پس از انجام مأموریت با حرکت در خلاف جهت بلوار کشاورز از صحنه گریختند.
دکتر عبدالرضا سودبخش روز ۳۰ شهریور ۱۳۸۹ به ضرب گلوله "افراد ناشناس" در بلوار کشاورز به قتل رسید
دکتر سودبخش رئیس بخش عفونی و پزشک متخصص بیماریهای عفونی در "بیمارستان امام خمینی" تهران و کارشناس دادگاههای پزشکی قانونی و نظام پزشکی کشور و یکی از پزشکان مرتبط با بازداشتگاه کهریزک بود. وی برای اعلام اینکه آنها در اثر مننژیت فوت کرده بودند و نه در اثر شکنجه و آزار و اذیت، تحت فشار شدید مقامات امنیتی و بیمارستان بود.
سایت خبری "کلمه" سوم شهریور ۱۳۹۰ به نقل از فرزند دکتر سودبخش گزارش داد: «همه مدارک پدر من هست.
"با مدارکی که از جیب جسد به دست آمد، تمام آشنایان این فرد شناسایی و حکم جلب آنها صادر شد"پروندههای پزشکی او ثبت شده. برخی از بیمارانی که پدرم داشت کسانی بودند که در زندان به آنها تجاوز شده بود. پدر من پزشک متخصص بیماریهای عفونی بود. من دقیقاً یادم است مدتی بود بهشدت به هم ریخته بود طوری که میفهمیدیم اتفاقی افتاده. آن روزها خیلی توی خودش بود.
وقتی به او میگفتیم چی شده حرفی نمیزد اما یکبار گفت چقدر نامرد هستند چگونه توانستهاند به یک بچه ۱۸ ساله در حدی تجاوز کنند که فوت کند؟ آخر چطور توانستند اینطور به بچههای مردم تجاوز کنند و… پروندههای پزشکی پدرم هست و نمیتوان این مسئله را با انکار تمام کرد.»
او در ادامه میافزاید: «به او گفته بودند دربارهٔ قربانیان کهریزک رسماً گواهی دهد که تشخیصش مننژیت است. اما پدر من گفته بود باید آنها را ببیند. بعد که دیده بود گفته بود این بچهها زیر شکنجه فوت کردهاند و مننژیت نبوده.»
فرزند دکتر سودبخش میگوید، در بررسیها به آنها گفتهاند که دوربینهای بلوار کشاورز در آن زمان از کار افتادهاند. وی میگوید که داروخانه همانجا و مطب دوربین مداربسته داشتهاند. به گفته او، فیلمها را بردند، اما در مقابل درخواست شناسایی افراد پاسخی ندادند.
"صاحب جسد سوخته معتاد بدسابقهای بود که قبلا با افرادی نقشه این جنایت را در میان گذاشته بوده است"وی میگوید، از آنجا که ضاربان نقاب به چهره نداشتند، با شهادت شاهدان عینی از آنها چهرهنگاری شد، اما دادسرا و وزارت اطلاعات هیچ توجهی به این چهرهنگاری نکردند.
عدم پیگیری پرونده قتل دکتر سودبخش در حالی است که پرونده دکتر غلامرضا سرابی، فوقتخصص قلب و عروق که روز بعد در مقابل مطبش به ضرب گلوله به قتل رسید، از آنجا که قتلی عادی بود، به سرعت با دستگیری قاتل و قصاص وی بسته شد.
تداوم خطر برای پزشکان مستقل
در پروندههای مربوط به قتلهای مشکوک و نیز موضوعاتی با ابعاد ملی همچون جنایت کهریزک، متروپل و امثال آنها، چون حفظ اطلاعات مربوط به قربانی مهم است و یا دستگاه امنیتی به گزارشی پزشکی مطابق میل خود نیاز دارد، جان پزشکان درگیر به خطر میافتد.
نمونههای فوق نشان میدهند که دستگاه امنیتی در صورت احساس خطر، در قتل بیرحمانه این دسته از پزشکان درنگ نمیکند. همانطور که در طول سالهای گذشته شاهد بودیم، بسیاری از پزشکان به دلیل سوگند پزشکی و شرافت و وجدان حرفهای حاضر به همکاری با دستگاه امنیتی نیستند.
در عین حال پزشکانی هم هستند که در خدمت جمهوری اسلامی از انجام هیچ جنایتی فروگذار نمیکنند. دکتر امیدوار رضایی، برادر کوچکتر محسن رضایی فرمانده اسبق سپاه پاسداران، تلاش بسیاری داشت تا پزشکان را وادار به تأیید مرگ قربانیان کهریزک در اثر مننژیت کند. او بالاخره موفق شد دکتر کشیک بیمارستان لقمان را پس از چندین بار احضار و تهدید توسط مقامات امنیتی، مجبور به تأیید خواستهشان کند.
نکته جالب توجه اینکه پسر امیدوار رضایی دوست محسن روحالامینی قربانی کهریزک و پسر دکتر عبدالحسین روحالامینی از نزدیکان برادران رضایی بود. بعد از کشته شدن محسن، دکتر عبدالحسین روحالامینی بارها به بیمارستان لقمان رفته و در اتاق ریاست بخش جراحی اعصاب چندین جلسه با امیدوار رضایی خصوصی صحبت کرد.
روحالامینی به دلیل خدماتش، به مجلس شورای اسلامی راه یافت.
هما فلاح تفتی، همسر سعید مرتضوی دادستان اسبق انقلاب و عمومی تهران و متهم اصلی جنایت کهریزک نیز پزشک است. احتمالاً سعید مرتضوی با راهنمایی وی بر روی مرگ قربانیان در اثر مننژیت پافشاری میکرد، وگرنه خود او اطلاعات پزشکی نداشت.
شواهد نشان میدهد که با مرگ مشکوک دکتر پیوند علامه به عنوان جدیدترین قربانی دستگاه امنیتی، ماشین آدمکشی کماکان بر آن است تا آخرین روز برقراری نظام همچنان قربانی بگیرد.
* مطالب منتشرشده در صفحه "دیدگاه" بیانگر نظر نویسنده بوده و الزاما بازتابدهنده نظر دویچهوله فارسی نیست.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران