موسای جمهوری اسلامی با بودجه دو هزار میلیارد تومانی
در طول ۴۳ سال استقرار جمهوری اسلامی، مهمترین رسانهها و جلوتر از همه سینما و رادیو و تلویزیون در خدمت پروپاگاندای رژیم بوده است. رادیو و تلویزیون که به طور انحصاری در اختیار «نظام» است و رئیس آن نیز از سوی رهبر انتخاب میشود، و سینما هم اگرچه بهطور کامل در اختیار حاکمیت نبوده، اما با حذف و سانسور سعی در کنترل محتوای آن داشته است.
در روزهایی که مردم ایران با شعار «زن، زندگی، آزادی» علیه استلای استبداد دینی قیام کردهاند، خبرِ ساختِ سریال مذهبی دیگری با عنوان «موسی» با بودجه دوهزار میلیارد تومانی توسط ابراهیم حاتمیکیا فیلمساز حکومتی و از ستایشگران خامنهای و قاسم سلیمانی، جنجالبرانگیز شده است.
زندگی شخصیتهای مذهبی در تلویزیون جمهوری اسلامی
ساخت آثاری با موضوع داستان زندگی شخصیتهای مذهبی به روایت متون اسلامی با قرائت شیعی و مورد تایید نظام، از مهمترین اهداف صداوسیما و دیگر سازمانهای همسو با آن (سازمان تبلیغات اسلامی، حوزه هنری، بنیاد فارابی، و موسسات تازهتاسیسی مثل موسسه فرهنگی هنری اوج) بوده است: «مردان آنجلس»، «مریم مقدس»، «سربداران» (براساس قیام جنبش شیعی ایرانیان در سده هشتم)، «امام علی»، «تنهاترین سردار» (داستان زندگی حسن بن علی پیشوای سوم شیعیان)، «مختارنامه» (داستان مختار ثقفی و چگونگی قیام او پس ازحادثه عاشورا، که به خونخواهیِ حسینبنعلی برمیخیزد)، و «یوسف پیامبر»، تنها چند نمونه از سریالهای پرهزینهای بود که در فاصله بین سال های دهه ۱۳۶۰ تا ۱۳۸۰، در زمانی که هنوز شبکههای اجتماعی و اینترنت در کشور فراگیر نبود،پرمخاطب شوند.
در یک دهه اخیر که شاهد رشد سریالهای کرهای و ترکی و عربی بودهایم، صداوسیمای جمهوری اسلامی هم با گسترش شبکههایش به خارج از مرزها، سریالهای وطنی را دوبله یا با زیرنویس عربی، انگلیسی، ترکی و… ارائه میکند تا بتواند در جنگِ روایتها، روایتِ خود را ارائه دهد.
در طول این چهار دهه، یکی از کسانی که در نبردِ روایتهای صداوسیما نقش اساسی داشت، فرجاله سلحشور بود. او از شناختهشدهترین فیلمسازان حکومتی و نزدیک به رهبر ایران و پیش از انقلاب ۵۷، جزو کسانی بود که سینما آتش میزد و پس از انقلاب، از همین رانت انقلابی بودن به سینما و تلویزیون راه یافت و سریالها و فیلمهایی در راستای پروپاگاندای رژیم ساخت. او خود در دفاع از فیلمهای مذهبیاش گفته بود:
«بهترین داستانها، داستان پیامبران است»
رهبر جمهوری اسلامی هم در تاییدِ فیلمساز مورد تحسینش گفته است:
«پیامبران فقط برای دعا و نیایش و نصیحت مردم مبعوث نشدند؛ اگر اینطور بود که ظالمان آنها را نمیکشتند. پیامبران برای هدایت مردم و تغییر تاریخ و مبارزه (و نه حتی صرفا مخالفت) با ظلم مبعوث میشدند.
و از همین زاویه است که رژیم ساختِ داستان زندگی پیامبران براساس قرائت خود از اسلام را توجیه میکند.
«مردان آنجلس» از سریالهای پربیننده صداوسیما بود که در سال ۱۳۷۶ از شبکه یک پخش شد.
" در طول ۴۳ سال استقرار جمهوری اسلامی، مهمترین رسانهها و جلوتر از همه سینما و رادیو و تلویزیون در خدمت پروپاگاندای رژیم بوده است"این سریال بیانگر داستان اصحاب کهف از قصههای قرآنی است. پیش از این سریال، سلحشور فیلم سینمایی «ایوب پیامبر» را براساس روایت اسلامی در سال ۱۳۷۲ ساخته بود. پس از «مردان آنجلس»، سلحشور شروع به ساخت سریال «یوسف پیامبر» کرد که در سال ۱۳۸۷ از شبکه یک پخش شد؛ این سریال نیز براساس روایت قرآن و متون اسلامی بود و از همان زمانِ پخش با انتقادهای بسیاری مواجه شد: از هزینههای گزاف و غیرشفاف، سرقت ادبی، و ترویج چندهمسری تا مسائل فنی آن؛ اما هیچ کدام مانع نشد تا پس از پایان پخشش، آیتالله خامنهای در مراسمی تحتعنوان تجلی اراده ملی از این مجموعه تقدیر نکند.
ضرغامی رئیس وقت صداوسیما در گزارش حضوری در دیدار عوامل فیلم با رهبر، از مخاطب ۸۵ درصدی و رضایت ۹۰ درصدی و تعقیب سریال توسط مراجع و کمخرجبودن پروژه نسبت به پروژههای مشابه و پخششدن سریال در ۵۴ کشور به زبان عربی و دیگر کشورها با زیرنویس انگلیسی سخن گفت و اظهار داشت که «سریال یوسف پیامبر پَکوپوز سریالهای ترکیهای و هندی را به خاک مالیده است.» او همچنین از پرفروشبودن این سریال در کلوپهای فیلم تاجیکستان خبر داد و ادعا کرد که سفیر الجزایر در یکی از حرفهای درگوشی گفته است: هرچند مفتیهای عربی اجازه پخش سیمای پیامبران را در رسانه ندادند، ولی مردم خودشان از طریق ماهواره نگاه میکردند.
موسی در انحصار حاتمیکیا در میآید
صداوسیما که حالا خود را برنده نبردِ روایتها در روایتِ یوسف پیامبر میدانست، پروژه سنگین دیگری را با فیلمساز محبوبش شروع کرد: «موسی»؛ قرار بود سریال «موسی» پس از «یوسف پیامبر» ساخته شود، اما با مرگ سلحشور در سال ۱۳۹۴ متوقف شد، پس از آن جمال شورجه یک فیلمساز حکومتی دیگر ساخت سریال را به عهده گرفت که به دلیل بیماریاش متوقف ماند. اکنون ابراهیم حاتمیکیا که در طول این چهار دهه تمامقد پای ایدئولوژی رژیم ایستاده و در این مدت به صدای بلندِ پروپاگاندای نظام در سینما و تلویزیون بدل شده، ساخت سریال را با ویرایش فیلمنامه فرجالله سلحشور آغاز کرده است.
به نظر میرسد صداوسیما در روزهایی که سینمای ایران به دلیل همراهی با اعتراضات منزویتر و بیمخاطبتر از هر وقت دیگری شده است میخواهد با این کار، ضمن عادیسازی حوزه فرهنگ، نشان بدهد که تلویزیون هنوز برای جذبِ حداکثری مخاطب، حرف نخست را میزند.
در همین راستا است که میتوان انتخاب ابراهیم حاتمیکیا را مهم دانست. او از یکسو مهمترین و برجستهترین فیلمساز حکومتی است که جوایز بسیاری در طول دوران حرفهایاش دریافت کرده است، همچنین فیلمسازی است که توانسته بخشی از قشر خاکستری جامعه را نیز با فیلمهای خود همراه کند.
اما این دو شاخصه بارز، میتواند او و تلویزیون را نجات بدهد؟
حاتمیکیا در نخستین اظهارنظرش در تلویزیون حکومتی پس از گذشتِ صد روز از خیزشِ مردمیِ «زن، زندگی، آزادی»، نهتنها در سمت مردم نایستاد، که تمامقد از نظام، خامنهای و قاسم سلیمانی دفاع کرد و آنها را ستود و با اظهار خوشحالی از اینکه حالا «یک کار قرآنی» را میتواند به کارنامهاش اضافه کند، گفت:
«شاید حتی ۱۰ ساعت پشت سرهم حاج قاسم را ندیده باشم، اما انرژی که از او گرفتم، همیشگی است و اصلا پروژه “موسی” را به این دلیل قبول کردم که حاج قاسم را دیدم».
سخنان خاتمیکیا بلافاصله با حمایت برخی از حامیان حکومت مواجه شد. امیر ابلی منتقد سینما، ساخت این سریال توسط حاتمیکیا را «یکی از متفاوتترین تولیدات تاریخ تلویزیون» توصیف کرد و آن را «بسیار کنجکاوبرانگیر» برشمرد. اما در همان حال مینو خانی، یکی دیگر از منتقدان سینمایی با طرحِ این پرسش که «چه وقت ساخت سریال موسی است؟ چه چیزی در موسی هست که باید این همه هزینه بابت ساخت سریال آن صرف شود؟» از ساختِ آن انتقاد کرد:
«درحالیکه هنوز بهترین فیلم درباره پیامبر اسلام، “محمد رسولالله” ساخته مصطفی عکاد است، چطور باید سراغ داستان حضرت موسی برویم؟… کدام یک از ادیان دیگر خود را برای ساخت فیلمی درباره پیامبر اسلام مقید میکنند و هزینه مالی و معنوی خود را صرف ساخت معرفی پیامبر یک دین دیگر میکنند که ما باید بکنیم؟ غیر از حضرت پیامبر، دین خودمان شخصیت ناگفته و شناخته نشده و تاثیرگذار کم دارد که باید سراغ موسی برویم؟ شخصیت و موضوع معاصر و داستانی از خودمان و فرهنگمان وجود ندارد که دستمایه ساخت یک سریال جذاب قرار بگیرد؟»
مشکلاتِ پیش روی ساختِ این سریال تنها به موارد ذکرشده خلاصه نمیشود. شاید بتوان گفت معضل اصلی ساخت آن یکی لوکیشن است و دیگری چالشها و حواشی محتوایی. ممکن است اولی به دلیل عدم رابطه جمهوری اسلامی با مصر، ساخت بخشی از این سریال در مصر میسر نباشد، و از این گذشته به دلیل رابطه خصمانه حاکمیت با اسراییل، ممکن است ساخت این سریال به کژتابیهایی دامن بزند.
بودجه دو هزار میلیاردی برای حاتمیکیا و موسایش
از همان ابتدا صحبت از بودجه چندهزار میلیاردی فیلم که برخی آن را «دو هزار میلیارد» برآورد کردند، موجب واکنشهای گسترده شد، تا جایی که سیدمحمدرضا میرتاجالدینی، نماینده مجلس در حمایت از آن گفت:
«ما همهجانبه از ساخت سریال موسی حمایت میکنیم و حتما در بودجه ۱۴۰۲ برای این سریال بودجه و بحثهای حمایتی را خواهیم داشت… هرکدام از این سریالها، دوهزار میلیارد بودجه میخواهند.
"پیش از این سریال، سلحشور فیلم سینمایی «ایوب پیامبر» را براساس روایت اسلامی در سال ۱۳۷۲ ساخته بود"سالی هزار میلیارد باید تزریق بشود تا اینها راه بیفتند. با بودجههای محدود صداوسیما به جایی نمیرسند.»
پرواضح است که وقتی بعد از پنج سال برآورد این سریال از ۲۰۰ میلیارد تومان به دو هزار میلیارد تومان رسیده و ده برابر شده، درحالیکه هنوز ساختش شروع نشده است، میتوان به این نتیجه رسید که هزینه نهایی تولید (براساس رشد تورم و وضعیت نابسامان اقتصادی کشور) از این هم بیشتر خواهد شد؛ برای مثال سریال «معمای شاه» با زیر ده میلیارد تومان برآورد شروع شد و درنهایت با ۵۶ میلیارد تومان به پایان رسید و سریال «یوسف پیامبر» که با شش میلیارد شروع شد اما با بودجهای غیرشفاف به پایان رسید.
همین موضوع کاربران شبکههای مجازی را به انتقاد از صداوسیما و ابراهیم حاتمیکیا واداشته که در شرایطی که بیش از ۶۰ میلیون نفر در مرز خط فقر یا زیر خط فقر هستند، ساختن یک سریال مذهبی چه گرهی از مشکلات اقتصادی آنها را باز میکند؟ به نظر میرسد پاسخ این پرسش را باید در این نکته «ظریف» جُست: در جمهوری اسلامی «میدان» بر «دیپلماسی» اولویت دارد؛ چه حفظ میدانِ جنگ توسط سپاه قدس یا نیروهای نیابتی با اسلحه باشد، چه حفظ میدانِ پروپاگاندای رژیم توسط فرجالله سلحشور، جمال شورجه، داوود میرباقری، ابراهیم حاتمیکیا و دیگر پروپاگاندیستهای رژیم با ساخت فیلم و سریال.
فرقهگرایی مذهبی و جنگروایتها
برخلاف پروپاگاندای جمهوری اسلامی که ادعا میکند «وحدت ادیان الهی، هدف اصلی فیلمنامه [موسی] است که میتواند جهان را به سمت توحید پیش ببرد»، اما تجربه این چهلوسهساله خلافِ این را نشان میدهد، و از همینروی پرسش دیگری پیرامون ساختِ این سریال پیش میآید: وقتی یهودیان ایران نیز مثل دیگر ایرانیانِ مسیحی، زرتشتی، بهایی و… در تبعیض گسترده هستند، تاجاییکه بخشی از حیات و ممات جمهوری اسلامی نیز روی همین ضدیت با یهود و نابودی کشور اسراییل است، در چنین کانتکستی، ساخت سریالِ پیامبر قوم یهود چه معنایی دارد؟ از سوی دیگر، بر فرضِ ساختهشدنش، این گزینه را تقویت میکند که مثل دیگر روایتهای جمهوری اسلامی از شخصیتهای مذهبی، اسطورهای و تاریخی، شاهدِ ساختنِ شخصیتی از موسی پیامبر قوم یهود تحتعنوان «موسای جمهوری اسلامی» خواهیم بود؛ چراکه رژیم اصرار دارد روایت خود از هر پدیدهای ولو مذهبی را ارائه دهد.
اما آیا رژیم در جنگِ روایتها در عصر ارتباطات، همچنان میتواند یکهتازِ میدان باشد؟
تجربه تاریخی در طول یک دهه اخیر که شاهدِ رشدِ بیسابقه شبکههای اجتماعی، ماهوارهها و پلتفرمهای اینترنتی پخش فیلم بودهایم، نشان میدهد که از یکسو تماشاگران صداوسیمای انحصاری جمهوری اسلامی با بودجه هنگفتش، افتِ بسیار شدیدی داشته و از سوی دیگر در نبردِ روایتها، میدان را نیز از دست داده است؛ بهویژه در این روزهای انقلابی که نسل موسوم به دهه هشتادی که به گفته محسن رنانی «هیچ باور غیرقابلِ نقد و هیچ انگاره مقدسی ندارد»، روایتِ شخصی خود را از هر پدیدهای دارد. پیمان جبلی رئیس صداوسیما نیز که بهتازگی دو برادرش به کانادا پناهنده شدهاند، در دیدار با تعدادی از هنرمندان صداوسیما، کاهش مخاطبان تلویزیون را تایید کرد و گفت: «همه باید خود را در برابر کاهش علاقه مخاطبان به صداوسیما مسئول بدانیم. همه ما، چه شما به عنوان هنرمند، چه ما به عنوان مسئولین صدا و سیما، باید از خودمان بپرسیم چرا احساس علاقهای که مخاطب به هنرمندان و آثارشان داشت، کاهش یافته است؟ چرا بعضی آثاری که در گذشته با هزینههای کمتر ساخته میشد، ماندگارترند؟ همهمان مقصریم و نمیتوانیم خودمان را تبرئه کنیم.»
با نگاهی به سریالها و فیلمهایی که تاکنون از شخصیتهای مذهبی براساس قرآن و متون اسلامی ساخته شده میتوان دریافت که نسل امروز، اسطورهها و الگوهای خود را در «نبردِ کهنه و نو» برمیسازد و تن به هیچ انگاره مقدسی نمیدهد؛ از ایوب (تحتعنوان «ایوب پیامبر»، فرجاله سلحشور، ۱۳۷۲) تا سلیمان (تحتعنوان «ملک سلیمان»، شهریار بحرانی، ۱۳۸۷) هیچکدام با اقبال در ایران و جهان روبهرو نشدند. حتی فیلم «محمدرسولالله»ِ مجید مجیدی که پرهزینهترین و بزرگترین پروژه فیلمسازی تاریخ سینمای ایران تا امروز محسوب میشود نیز در مقابل فیلم «پیامبر» مصطفی عکاد (فیلمساز سوری آمریکایی) روایتی دستدوم است؛ از سوی دیگر رژیم بر اساس قرائت خاص از اسلام رویکردی گزینشی به شخصیتهای مذهبی دارد.، در فیلم «رستاخیزِ» احمدرضا درویش این رویکرد را میتوان به خوبی سراغ گرفت.
این فیلم در سال ۹۱ ساخته شد و در تیر ۹۴ یک روز پس از اکران، در پی انتقاد برخی علمای دینی و اعتراض برخی از افراد مذهبی با محتوای آن از جمله به تصویرکشیدن ابوالفضل عباس از پرده سینماها پایین کشیده شد و درنهایت با سانسور شدید پس از ۹ سال توقیف در اسفند ۱۴۰۰ مجوز اکران آنلاین گرفت.
در این روزها که مردم ایران علیه استبداد دینی برخاستهاند و شعار «زن، زندگی، آزادی» سرمیدهند، ساختِ سریالهای پرهزینه مذهبی، از جمله «موسی» به کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا، و «سلمان فارسی» به کارگردانی داوود میرباقری (کارگردان سریال «امام علی» و «مختارنامه») نشان از عزمِ جدیِ حکومت برای پیشبردِ اهدافِ ایدئولوژیک خود دارد، بدون توجه به خواستههای مردم که یکی از آنها جدایی دین از سیاست (سکولاریسم) است.
پروپاگاندای جمهوری اسلامی این روزها سعی در عادیسازیِ و عادی جلوه دادن موقعیت انقلابی کنونی دارد. مسئولان ظاهراً میخواهند با تولید و پخش سریالها و فیلمهای مذهبی، روح مذهبی در مردم ایران یا بهقول خودشان «شور حسینی» را زنده کنند: آخرین زورِ نظام با یک ایدئولوژیِ ورشکسته که در میدانِ نبرد، جز مداحان و مدیحهسراها و مدیحهسازها و مدیحهبازهایش، تماشاچیِ دیگری ندارد.
Ad placeholder
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران