یک گلوله بر کمر، یک گلوله بر پیشانی؛ امید مؤیدی چگونه کشته شد؟

یک گلوله بر کمر، یک گلوله بر پیشانی؛ امید مؤیدی چگونه کشته شد؟
رادیو فردا
رادیو فردا - ۱۵ آذر ۱۴۰۱



خیابان زرهی شیراز، غروب ۲۴ آبان، مرد جوانی روی زمین افتاده و پنج مأمور اسلحه به دست، به شدت او را کتک می‌زنند. مردم برای کمک جلو می‌روند. یکی از مأموران اسلحه را بر سر مرد می‌گیرد و تهدید می‌کند که کسی جلوتر بیاید شلیک می‌کند.

مردم عقب‌تر می‌روند. می‌ایستند. حدود سی تا چهل نفر.

"خیابان زرهی شیراز، غروب ۲۴ آبان، مرد جوانی روی زمین افتاده و پنج مأمور اسلحه به دست، به شدت او را کتک می‌زنند"مأموران سه تیر هوایی شلیک می‌کنند و به اتفاق مأموران دیگری که به آنها ملحق می‌شوند به سمت مردم هجوم می‌برند. صدای دو شلیک می‌آید. مرد جوان دیگری از ناحیه کمر گلوله می‌خورد و گلوله دیگری بر پیشانی‌اش شلیک می‌شود.

شاهدان عینی کشته شدن امید مؤیدی زارع در خیابان زرهی شیراز در گفت‌وگو با رادیوفردا می‌گویند که مأموران از فاصله نزدیک، از پشت، به او شلیک کرده و پس از آنکه براثر اصابت گلوله به کمر، بر زمین افتاد: «به او تیر خلاص زدند، بر پیشانی‌اش گلوله زدند».

تصویری از امید مؤیدی که ۲۴ آبان در شیراز کشته شد

رادیوفردا با دو شاهد عینی گفت‌وگو کرده که امید مؤیدی را دیده‌اند که به قصد کمک به مرد جوانی که توسط مأموران به شدت ضرب‌ و جرح می‌شد جلو رفت و بعد از هجوم مأموران به سوی مردم، وقتی همه در حال فرار بودند از پشت هدف گلوله قرار گرفت.

یک شاهد عینی دیگر به رادیوفردا گفته‌ است که مأموران، پیکر امید مؤیدی را بعد از تیر خلاص به او، با خود برده‌اند.

نزدیکان خانواده مؤیدی به رادیوفردا گفته‌اند که او به اتفاق برادر دیگرش به خیابان رفت و هنگام هجوم مأموران، دو برادر از هم جدا افتادند، نوید بازگشت و خانواده او سه روز دنبال رد و نشانی از امید می‌گشتند.

به گفته آنها پس از تماس‌های مکرر مادر امید در همان شب، مردی موبایل امید را جواب داده و می‌گوید که پسرش بازداشت شده و باید به اطلاعات سپاه مراجعه کند اما پی‌گیری‌ها و مراجعات خانواده امید به اطلاعات سپاه، نیروی انتظامی، اداره اطلاعات و دیگر ارگان‌ها، تا سه روز بی‌جواب می‌ماند و در نهایت پس از سه روز از اداره آگاهی تماس گرفته و از خانواده امید مؤیدی می‌خواهند برای شناسایی جسدی با کد ۱۸۱ مراجعه کنند.

امید زارع مؤیدی، متولد اول خرداد ۱۳۸۱، دانشجوی سال آخر تربیت بدنی دانشگاه شیراز بود.

او ۲۴ آبان نخستین روز از اعتصابات سه روزه سراسری در ایران، همزمان با سالگرد آبان ۹۸،کشته شد.

نزدیکان او به رادیوفردا گفته‌اند که وقتی پدرش برای شناسایی پیکرش مراجعه می‌‌کند تنها صورت او را می‌بیند که در پیشانی‌اش جای گلوله بوده اما در اداره آگاهی به آنها گفته می‌شود که گزارش پزشکی قانونی تنها گلوله به کمر را ذکر کرده است.

یکی از نزدیکان خانواده مؤیدی به رادیوفردا گفته است که از ارگان‌های مختلف به خانه او رفته و به پدر و مادرش گفته‌اند که «معترضان، از توی ماشین به امید شلیک کرده‌اند»، اما خانواده قبول نکرده‌اند.

به گفته این فرد نزدیک به خانواده مؤیدی، پس از اصرار مادر امید به او اجازه داده‌اند که پیش از خاکسپاری در اول آذرماه، پیکر فرزندش را ببیند: «ساعت ۷ شب مادر امید را با کلی مأمور و تدابیر امنیتی به دارالرحمه شیراز بردند. گفته بودند که می‌گذارند پیکر امید را ببیند اما وقتی رسیده دیده که پیکر امید را شسته و کفن کرده‌اند. فقط سرش باز بود.

"یکی از مأموران اسلحه را بر سر مرد می‌گیرد و تهدید می‌کند که کسی جلوتر بیاید شلیک می‌کند.مردم عقب‌تر می‌روند"پیشانی‌اش که گلوله خورده بود را با یک پرچم یازهرا بسته بودند.»

مأموران امنیتی به خانواده امید مؤیدی می‌گویند که او از سوی فردی در داخل یک ماشین از فاصله نزدیک تیر خورده و بعد هم تصادف کرده است؛ ادعایی که با اعتراض خانواده امید مؤیدیمواجه می‌شود، و آنها با مراجعه به اداره آگاهی رسماً شکایت کرده و خواهان معرفی قاتل فرزندشان می‌شوند.

تصویری دیگر از امید مؤیدی زارع

یکی از نزدیکان خانواده مؤیدی می‌گوید چون نوید برادر امید با او بود، خانواده را تحت فشار قرار داده و تهدید کرده‌اند که نوید را با خود می‌برند: «از طرف بنیاد شهید و اطلاعات به خانه امید رفتند و گفتند که آنها امید را تشییع می‌کنند و برایش مراسم می‌گیرند. گفتند که امید را در قطعه شهدا دفن می‌کنند و هزینه مراسم را هم می‌دهند. پدر و مادر امید به شدت مخالفت کرده‌اند و مادرش گفته که شما بچه مرا کشتید بالاتر از سیاهی رنگی نیست هر کاری می‌خواهید بکنید. اما علناً به او گفتند بالاتر از سیاهی رنگی هست؛ بالاتر از سیاهی، شوهر و پسرت هستند.

نوید و پدرش را در اداره آگاهی تحت بازجویی قرار داده و بارها نوید را تهدید کرده‌اند اما علیرغم همه این تهدیدها، پدر و مادر او اجازه ندادند امید قطعه شهدا دفن شود و امنیتی‌ها برای او مراسم بگیرند.»

اما این پایان فشارها بر خانواده مؤیدی نیست. نزدیکان آنها می‌گویند که بارها خانواده او تحت فشار قرار گرفته‌اند که با صدا و سیما مصاحبه کرده و فرزندشان را بسیجی معرفی و روایت حکومت را تکرار کنند اما آنها به این فشارها تن نداده‌اند.

به گفته آنها، مراسم خاکسپاری امید هم به شدت امنیتی بود و به خانواده او اجازه انتشار اعلامیه و اطلاع‌رسانی برای مراسم را نداده بودند: «کل دارالرحمه را از چهار طرف بسته بودند و فقط خانواده و بستگان نزدیک امید حضور داشتند نیم ساعته هم همه چیز را تمام کردند و گفتند همه باید بروند. برای ۵۰ نفر آدم بیش از ۴۰۰ تا ۵۰۰ مأمور ریخته بودند و در چنین شرایطی امید را دفن کردند.»

مصطفی بحرینی، دادستان مرکز استان فارس مدعی شده‌ است که امید مؤیدی «در جریان فعالیت ضد امنیتی اغتشاشگران در حین تردد در بلوار معالی‌آباد و با شلیک سلاح غیر مجاز کشته شده و در همین خصوص تعدادی از آشوبگران در صحنه شناسایی و بازداشت شدند و تحقیقات تکمیلی تحت نظر بازپرس ویژه دادسرای جنایی شیراز در حال انجام است».

لطف‌الله شیبانی، فرماندار شیراز هم مدعی شده که امید مؤیدی «معترض نبوده و از شاخص‌های معرفی و تلقی به عنوان شهید برخوردار است.»

رسانه‌های حکومتی همچون خبرگزاری فارس هم مدعی شده‌اند که امید مؤیدی در تاریخ ۲۵ آبان در خیابان معالی‌آباد شیراز توسط معترضان کشته شده است.

سه شاهد عینی و همچنین نزدیکان امید مؤیدی اما به رادیوفردا گفته‌اند که او ۲۴ آبان در خیابان زرهی شیراز و توسط مأموران حکومتی هدف گلوله قرار گرفته و کشته شده است.

آخرین جشن تولد امید مؤیدی در خرداد ماه امسال

شامگاه ۲۴ آبان اعتراضات گسترده‌ای در محله معالی‌آباد شیراز در جریان بوده و در همین منطقه محمد مؤیدی، از نیروهای بسیجی که خبرگزاری های حکومتی با عنوان طلبه، او را معرفی کرده‌اند کشته شده است. نزدیکان خانواده مؤیدی به رادیوفردا گفته‌اند که محمد مؤیدی از بستگان دور پدر امید است: «محمد مؤیدی را شهید اعلام کردند و می خواستند امید را هم به او ببندند و بگویند دو شهید دادیم اما امید معترض بود و به شدت با بسیج و سپاه مخالف بود و خانواده او اجازه ندادند که او را شهید اعلام کنند.»

امید مؤیدی، به گفته نزدیکانش، «دانشجوی ممتاز تربیت بدنی و پسری ساکت، نجیب و مودب بود. مرد جوانی که به شدت به زندگی امید داشت، شاداب بود و اسمش به تمامی برازنده نگاهش به زندگی بود».

او خرداد ۱۴۰۱ پا به ۲۰ سالگی گذاشت و پنج ماه بعد با امید به تغییر به خیابان رفت و هرگز بازنگشت.

او حالا دیگر یکی از کشته‌شدگان اعتراضات به جان‌باختن مهسا امینی در بازداشت گشت ارشاد است.

منابع خبر

اخبار مرتبط

خبرگزاری میزان - ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۹
رادیو زمانه - ۲۸ آبان ۱۴۰۰