فقط حضور فیزیکی داریم نه فرهنگی!

جام جم - ۷ آذر ۱۴۰۲

شرایط موسیقیایی ما زیاد حال خوبی ندارد و از سوی سازمان‌های مربوط هم حمایت مناسب نمی‌شود. سیستم وزارتخانه (ارشاد) و سیستم کنترلی موسیقی یک دهه است بیشتر به هجویات رویکرد دارد تا به معنویات. اشعاری که مجوز می‌گیرند و کلامی که منتشر می‌شود نشان می‌دهد فضای مناسبی برای موسیقی خوب و فاخر نیست و هیچ اقدام جدی هم برای بهبود اوضاع انجام نمی‌شود. فقط حرف و کلام باطل، عملا کاری نمی‌کنند و به‌خاطر سوء‌مدیریت و بی‌کفایتی است که مسیر موسیقی امروز رو به ابتذال رفته است.
   

تیشه به ریشه فرهنگ

کار خوب خواه‌ناخواه مخاطبان را تحت تاثیر قرار می‌دهد همانند موسیقی دهه‌های ۶۰ درحالی‌که تهیه‌کنندگان فعلی در راستای ابتذالی افسارگسیخته سرمایه می‌گذارند که نه‌تنها به اعتلای فرهنگ جامعه هیچ کمکی نمی‌کند، بلکه این گونه موسیقی بدهویت! آسیب‌زا و ناهنجار به‌شمار می‌آید! انگار جریانی پنهانی تصمیم دارد فرهنگ کشور را از درون تهی کند. این روند کنونی دو افق دارد.

"شرایط موسیقیایی ما زیاد حال خوبی ندارد و از سوی سازمان‌های مربوط هم حمایت مناسب نمی‌شود"از یک‌سو شاید آگاهی کامل دارند و می‌دانند که فضای موسیقی به چنان سمتی می‌رود و با دامن زدن به فضای نازل موسیقایی به رشد این روند انحطاط کمک هم می‌کنند! یا با گزینش و روی‌کارآوردن مدیرانی که سواد موسیقایی و ادبی و به‌ویژه آگاهی فرهنگی ندارند، باعث می‌شوند ادبیات مناسبی شکل نگیرد و فقط با چسبیدن به میز و چشم گفتن و الزام به اطاعت، فقط به حفظ سمت می‌کوشند و هیچ‌کدام برای حفظ و اعتلای فرهنگ کشور گامی برنداشتند. انگار تیغ جراحی را به دست یک آماتور نابلد ترم اولی بدهید که به‌جای نجات جان بیمار، خواه‌ناخواه به کشتن‌اش می‌انجامد. هرچند جراح قصدش را نداشته باشد.
   

صداهای نارسا

موسیقی روح جامعه است و هنرمندان مستقل به‌جای پذیرش شرایط جاری و سکوت و کم‌کاری، شاید اگر بکوشند بتوانند بخشی از فضا را دگرگون کنند و تاثیری بگذارند اما وقتی تبلیغات منحصر به شنیدن و معرفی آثاری است که هماهنگ با فضای ابتذال تولید شده و از سوی دیگر یک عده‌ای به‌خاطر روابط و پشتوانه، پول‌های زیادی هزینه می‌کنند تا آن‌گونه اشعار و کارهای نازل و سطح پایین پخش و شنیده شود، طبیعی است که افراد دلسوز و هنرمندان مستقل که پیگیر آفرینش کارهای یگانه و فاخر و هنری هستند، به‌خاطر نداشتن پشتوانه مالی و قدرت تبلیغات (یعنی مدیا و رسانه) نمی‌توانند بی‌حمایت، تبلیغی روی کارشان بکنند و با آن هیاهویی که آن تبلیغات برای کارهای نازل دارند، آثار چنین هنرمندانی هرگز شنیده نمی‌شود. چنین کارهای فاخر اما تک و تنهایی درست مثل صدای شلیک یک تیر در میانه غرش توپخانه است که هرگز شنیده نمی‌شود. با این‌که حمایت‌های دولتی باید حواس‌شان به کسانی باشد که کار فاخر انجام می‌دهند، که دل‌شان برای فرهنگ‌شان می‌تپد و زحمت می‌کشند، اما باند و رابطه و پارتی و...

امان هنرمندان را بریده است.
   

صادرات هنر

اعراب حاشیه خلیج‌فارس را ببینید، به موسیقی امروزشان توجه کنید که چقدر غنی و شنیدنی است یا موسیقی ترکیه با برخی چشم‌پوشی‌ها، چقدر امکانات برای هنرمندان‌شان در نظر گرفته و می‌گیرند یا موسیقی یونان که جهانگیر شده و واقعا موسیقی صادر می‌کند یا موسیقی آمریکای‌لاتین را دقت کنید! به آن شیوه سازوکار هنری و تولید موسیقایی، صادرات فرهنگی می‌گویند که همه ابعادش در اوج است. آن موسیقی کجا و ما کجا! طنز داستان اینجاست که کشور ما تنها جایی در جهان است که موسیقی بسیار غنی دارد و هر گوشه‌ ایران، موسیقی ویژه‌ با ساز ویژه‌ دارد. زبان موسیقی، بین‌المللی است که تاثیر بسزایی در جهانگیر شدنش دارد؛ اما باز می‌پرسم چرا از موسیقی ترک یا عرب با این‌که کلام‌شان را درنمی‌یابیم لذت می‌بریم، زیرا آنهایی که موسیقی تولید می‌کنند، مشکلات ما را ندارند! اکنون گردآوری و تهیه یک آلبوم از یک میلیارد بیشتر می‌شود. هنرمند بعد از ساخت یکی دو قطعه با هزینه شخصی به جایی می‌رسد که بایستی ماشینی تهیه کند و برود تاکسی‌اینترنتی کار کند! از سوی دیگر حمایت‌هایی که دولت‌های ما از موسیقی‌ باید داشته باشند بیشتر بی‌هدف است. موسیقی پاپ با جوان‌ها ارتباط برقرار کرده و می‌بینیم حتی موسیقی مداحی هم برای ارتباط با نسل جوان به سمت این موسیقی گرایش پیدا کرده است، پس چرا نباید حمایت جدی شود؟ وقتی من ترانه‌ای را برای آقا امام‌رضا(ع) می‌خوانم و مورد توجه مردم قرار می‌گیرد، چرا این قسمت مذهبی‌اش را حمایت نمی‌کنند.
   

آینه جامعه

 هنرمند پاپ درواقع درد جامعه‌اش را رو می‌آورد و فریاد می‌زند.

"سیستم وزارتخانه (ارشاد) و سیستم کنترلی موسیقی یک دهه است بیشتر به هجویات رویکرد دارد تا به معنویات"چرا این قسمت اجتماعی‌اش را برنمی‌تابیم. درحالی‌که هنرمند، آینه جامعه است. مخصوصا در موسیقی پاپ که ویژگی این موسیقی همین است که آینه مشکلات روز جامعه باشد. باید هنرمند متعهد پاپ را بپذیرند و اجازه دهند به بیان دردها بپردازد. دولت‌ها هم باید با شنیدن مشکلات به دنبال راه چاره و راهکار درمان بروند تا وضعیت مردم را بهتر کنند.

الان بیکار بودن و دائم‌‌الکار بودن هیچ فرقی با هم ندارد، زیرا ما فقط حضور جسمی و فیزیکی داریم و اصلا حضور فرهنگی و هنری نداریم. انگار که نسل ما را از ریشه‌اش بریده و زده باشند، در راستای همان مدیریت‌های نابلد و ناکارآمد که به پاس روابط بالا آمده‌اند و هنوز هم در بدنه موسیقی وجود دارند.
   

جای خالی مدیریت

برای احیای همان همگرایی‌های دیرین ملت‌ها و اقوام کشورهای ایران فرهنگی شماری از دست‌اندرکاران حوزه موسیقی عقیده دارند که خواست دولت با اختصاص بودجه و اجرای برنامه‌های موسیقایی، سازنده و مثبت بوده اما خود جامعه موسیقی با همدیگر یک‌سو و هماهنگ نیستند، درحالی‌که خود من چنین تجربه‌ای نداشته‌ام نمی‌توانم این را بپذیرم. اگر بودجه اختصاص داده‌اند کو و کجا رفته، هنرمندانی که بنیان‌گذار موسیقی پاپ پس از انقلابند کجا و کی دعوت شده‌اند که بیایید برای این‌که به مقابله با این هجویاتی بپردازیم که در جامعه رواج یافته، با برنامه و بودجه مناسب و همکاری هنرمندان موسیقی پاپ کاری صورت دهیم. بیایید همکاری کنید و در راستای تخصص و تلاش و تجربه‌تان نظر بدهید. مشکل اینجاست که بودجه را دست آدم مناسب نداده‌اند که از روی دلسوزی برای فرهنگ جامعه‌اش خرج کند و مثل خیلی از بودجه‌های تصویب‌شده به سوی جای دیگری جاری شده.
   

امید مشروط

البته امید همیشه هست ولی به شرط و شروط، نخست این که کسی در راس امور بیاید که دلسوز فرهنگش باشد و دانش لازم را نیز داشته باشد.

"اشعاری که مجوز می‌گیرند و کلامی که منتشر می‌شود نشان می‌دهد فضای مناسبی برای موسیقی خوب و فاخر نیست و هیچ اقدام جدی هم برای بهبود اوضاع انجام نمی‌شود"این‌که فقط دلسوز باشد اما نداند که باید چه‌کار کند، خودش زیان‌آور است و فرقی ندارد با کسی که آگاهی لازم را دارد اما دلسوز نیست و اهمیتی به فرهنگش نمی‌دهد. باید از هر نظر کامل باشد. مدیر ودلسوز فرهنگ کشور با دانش لازم که با همکارانی آگاه به مسائل روز فرهنگ و موسیقی بتوانند کاری صورت دهند و چنین روابط ناسالمی را از بین ببرند. سیستم ما معیوب است، به رانت و پول گره خورده، شایسته‌سالاری نیست، چیزی سر جای خودش نیست، مدیری که عملکرد خوبی ندارد به‌خاطر معرفش همچنان پست می‌گیرد و این وضعیت هم ادامه می‌یابد.
   

درود بر محتوا

هرازگاهی به‌خاطر دل آن چند طرفدار اندکی که داریم کاری به انجام می‌رسانیم، اگر مجوز گرفت که فبها، اگرنه در مدیا پخش می‌شود، درحالی‌که باید روشن شده باشد شخص محمدرضا عیوضی با کارنامه‌ای که دارد هیچ‌گاه کار بد با ادبیات ناشایست اجرا نمی‌کند. پس چرا حتما برای مجوز باید پشت دری بماند که همزمان برای هجویات نیز مجوز انتشار صادر می‌کند، صدسال نمی‌رود! زیرا خودش صلاح خودش را بهتر می‌داند چون که در این بیست و اندی سال کار حرفه‌ای ثابت کرده اهل هجوخواندن نبوده و تا شعرش محتوا و پیام خوب نداشته باشد اجرایش نمی‌کند.

برای عیوضی، مهم فقط خواندن نیست و شأن کار و مخاطب و خودش را پایین نمی‌آورد، یأس و نومیدی را ترویج نمی‌دهد و خلاصه شعر بی‌محتوا نمی‌خواند. باید ازکارشناسانی که پژوهش کرده‌اند کمک و نظر بخواهند، چه اشکالی دارد. چنددستگی سازمان‌ها و موازی‌کاری نهادها در تصمیم‌گیری بدون هماهنگی با هم یا همسویی در حوزه موسیقی، فقط به هنرمند آسیب می‌زند.
   

لزوم تغییر

زمانی در شوراهای موسیقی استادان تراز اول این هنر می‌نشستند و به هرکسی مجوز پخش صدا نمی‌دادند. به همین خاطر کسانی که از آن فیلترینگ حرفه‌ای عبور می‌کردند بعدها از قله‌ها و یگانه‌های موسیقی شدند؛ اما امروز واقعا آدم ناامید می‌شود. باید در این سیستم بینش و نگاه در این‌گونه تفکر، یک کن فیکون ایجاد شود وگرنه راه‌مان به ترکستان خواهد رفت! باید ببینیم چه اتفاقی باعث ایجاد این فضا شده، کجا اشتباه شده و اشتباه رفتیم، کجا حمایت حساب‌شده و درست از هنر وهنرمند نشده، چرا هنوز راه و کار را بلد نیستیم.

"انگار تیغ جراحی را به دست یک آماتور نابلد ترم اولی بدهید که به‌جای نجات جان بیمار، خواه‌ناخواه به کشتن‌اش می‌انجامد"مدیریت و تفکر درستی درباره موسیقی حاکم نیست به‌ویژه که کمترین آگاهی از نوع مدیریت موفق دیگر کشورهای اثرگذار در حوزه موسیقی وجود ندارد. دیده شده که به‌جای پیگیری وجست‌وجوی راهکار برای حل مشکل، صورت‌مسأله را حذف می‌کنند. این تفکر و چنین افرادی در سازمان‌های مختلف رخنه کرده‌اند به گونه‌ای که پاک‌سازی‌شان واقعا سخت است. کاش می‌شد هرکسی سر جای خودش باشد اما نیست. متاسفانه این نارسایی‌ها وجود دارد و نمی‌توانیم منکرشان شویم و چون در مسیر موسیقی کشور با پیشرفت روشنی روبه‌رو نیستیم.

دهان‌مان به حرف‌های شیرین و گوارا گشوده نمی‌شود اما ان‌شاءا... درست خواهد شد. این کشور همواره مانند ققنوس از زیر خاکستر بالیده و از نو بال به اوج‌ها گشوده.

برای وطنم

محمدرضا عیوضی جدیدا قطعه‌ای به نام «وطنم» با کلام بابک صحرایی و نغمه و تنظیم امیرعباس حسن‌زاده در فضای مجازی نشر داده که نشان ‌می‌دهد این خواننده پاپ هنوز به محتوا و کلام در موسیقی جدی توجه دارد؛ همان‌گونه که در این اثر می‌شنویم:  شونه‌کن موی سیاتو وطنم/ دربیار رخت عزاتو وطنم/ تو چشات سرمه آزادی بکش/ دوباره هلهله شادی بکش/ بچه‌ها قدکشیدن بزرگ‌شدن/ هرکدوم حریف صدتا گرگ‌شدن...

منابع خبر

اخبار مرتبط

جام جم - ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۲
رادیو زمانه - ۱ آذر ۱۴۰۲
خبرگزاری مهر - ۱۲ اسفند ۱۳۹۹
کلمه - ۴ شهریور ۱۳۹۹
خبرگزاری میزان - ۶ آذر ۱۳۹۹
جام جم - ۲۴ آبان ۱۴۰۱