افشای واقعیاتی عجیب از کودکی چارلی چاپلین | نابغه سینما در کودکی دزدی می‌کرد؟

باشگاه خبرنگاران - ۲۱ بهمن ۱۴۰۰



باشگاه خبرنگاران جوان  ـ فقر شدیدی که چارلی چاپلین در حین بزرگ شدن در محله‌های فقیرنشین لندن ویکتوریایی تحمل می‌کرد، او را به دزدی وامی‌داشت و البته زنی که از او مراقبت می‌کرد، تلاش کرد تا این عادت را در چاپلین از بین ببرد. این واقعیت بعد از ۴۰ سال، از دل مصاحبه‌ای بیرون آمده است که در انستیتوی فیلم بریتانیا ناشنیده باقی مانده بود.

افی ویزدم، که خاله‌اش از چاپلین مراقبت می‌کرد، در این مصاحبه ابراز تاسف کرده است که چاپلین در کودکی «زندگی وحشتناکی داشت»، «همیشه گرسنه بود» و لباس‌هایش «پاره و پوره» و کثیف بود. این کودکی بدون شک، بعد‌ها الهام‌بخش خلق یکی از به‌یادماندنی‌ترین شخصیت‌های سینما شد: شخصیت کمیک ولگرد نابغه‌ای که قربانی ابدی جامعه‌اش بود.

ویزدم در سال ۱۹۸۳، در سن ۹۲ سالگی مصاحبه‌ای کرد که در آن به یاد می‌آورد که وقتی اولین بار چارلی چاپلین را دید، او ۵ ساله و خودش ۷ ساله بوده است. در این زمان، خاله افی، مراقبت از چاپلین را به عهده می‌گیرد.

ویزدم در این مصاحبه می‌گوید: «خاله‌ام به او غذا می‌داد، زیرا آن روز‌ها نه از مراقبت‌های اجتماعی امروز خبری بود، نه شیر مجانی پیدا می‌شد، به کمک‌هزینه‌ای به بچه‌ها تعلق می‌گرفت و نه هیچ چیز دیگر. او عادت داشت دزدی کند.

"متوجه می‌شوی یا نه؟»ویزدم می‌گوید: «چارلی جواب داد: آن‌ها را دیدم و گرسنه بودم، برای همین برشان داشتم"یک روز با چهار تخم مرغ در جیب به خانه آمد، یک بار دیگر که مچش گرفته شد، با یک جفت چکمه به خانه آمد.»

او ادامه می‌دهد: «خاله او را سرزنش کرد: می‌خواهی پلیس خبر کنم؟ اگر به این کار ادامه دهی، زندانی می‌شوی. متوجه می‌شوی یا نه؟»

ویزدم می‌گوید: «چارلی جواب داد: آن‌ها را دیدم و گرسنه بودم، برای همین برشان داشتم. او نمی‌توانست تخم‌مرغ‌ها را پس دهد. اما چکمه‌ها را باید پس می‌داد.»

این مصاحبه توسط کوین براونلاو، یکی از کارشناسان برجسته بریتانیایی در فیلم‌های صامت، به دنبال تحقیق برای مستند چاپلین ناشناس (Unknown Chaplin) انجام شده است؛ مستند تحسین‌شده سه قسمتی که او در سال ۱۹۸۳ با دیوید گیل ساخت و از آن زمان تا کنون در آرشیو انستیتوی فیلم بریتانیا نگهداری می‌شود.

برخی از خاطرات ضبط شده برای اولین‌بار در یک مستند جدید به نام چارلی چاپلین واقعی (The Real Charlie Chaplin) به کارگردانی پیتر میدلتون و جیمز اسپینی پخش می‌شود که داستان زندگی پر فراز و نشیب او را روایت می‌کند. در این مستند، آن روزنفلد در نقش افی ظاهر، ولی صدای اصلی روی آن پخش می‌شود.

پس از مرگ چارلی چاپلین در سال ۱۹۷۷، ویزدم برای بیوه‌اش، درباره نگرانی مادر چاپلین برای آینده پسرانش چارلی و سیدنی نوشت: «من به خانم چاپلین گفتم که چارلی را وقتی پسربچه کوچکی بود می‌شناختم.

ما با هم در کوچه و خیابان بازی می‌کردیم. وقتی مادرش دچار فروپاشی عصبی شد، به خاله من گفت: «اگر من رفتم، اجازه نده پسر‌های دوست‌داشتنی من را به پرورشگاه ببرند.» خاله من هم جواب داد: «نه، من از آن‌ها مراقبت خواهم کرد. نگران نباش.» خاله من از آن‌ها مراقبت می‌کرد، بهشان غذا می‌داد و لباس تنشان می‌کرد.»

چاپلین هرگز این را فراموش نکرد. ویزدم نگاهی حاکی از احترام به سخاوت چاپلین پس از رسیدن به موفقیت در امریکا دارد. او برای بیوه چاپلین نوشت: «او معمولا برای خاله من پول زیادی می‌فرستاد.

"وقتی مادرش دچار فروپاشی عصبی شد، به خاله من گفت: «اگر من رفتم، اجازه نده پسر‌های دوست‌داشتنی من را به پرورشگاه ببرند.» خاله من هم جواب داد: «نه، من از آن‌ها مراقبت خواهم کرد"چون خاله‌ام وقتی او کودک بود، ازش مراقبت کرده بود.»

چاپلین با کلاه دربی، سبیل کوچک و کفش‌های خیلی بزرگش، قهرمان شاهکارهایی، چون روشنایی‌های شهر، دیکتاتور بزرگ و لایم‌لایت بود.

به گفته ویزدم، گرچه او هرگز ریشه‌هایش را فراموش نکرد، اما لهجه کاکنی انگلیسیش عوض شد: «او قبلا مثل من حرف می‌زد؛ معمولی.»

ویزدم می‌گوید: «به او گفتم داری شیک حرف می‌زنی. چرا این‌طوری شدی؟ او جواب داد که باید لهجه‌ام را تغییر می‌دادم، به کلاس‌های فن بیان رفتم، مجبورم کردند.»

ویزدم که در ۱۳ سالگی مدرسه را ترک کرد و تا ۸۰ سالگی در یک کافه در لندن کار کرد، استعداد کمدی خدادادی چاپلین را به یاد می‌آورد، اینکه او همیشه همه بچه‌ها را سرگرم و از خنده روده‌بر می‌کرد.

او می‌گوید: «او یک میز قدیمی گیر آورده بود و آن را کنار حیاط خانه خاله‌ام می‌گذاشت، بچه‌ها را دور آن جمع می‌کرد، شلوار و کت کهنه‌ای می‌پوشید و یک چوبدست داشت؛ او ۱۲ سالش بود. بچه‌ها این را دوست داشتند...»

ویزدم با شوخی ادامه می‌دهد: «هرگز فکر نمی‌کردم به جایی که رسید، برسد.»

او به یاد می‌آورد که چاپلین از امریکا برای خاله نوشت که وقتی به انگلیس برگردد، به دیدنش می‌آید: «چاپلین گفت، مثل زمانی که انگلیس را ترک کردم، دست و بالم خالی نیست. من همین‌طور دارم ثروتمندتر می‌شوم.»

او اضافه می‌کند که چاپلین در هتل ریتز اقامت داشت و با یک رولزرویس و راننده، به خانه خاله آمد: «او خاله و عمویم و من را به ریتز دعوت کرد. خاله‌ام به من گفت که او هرگز در مکانی مثل آن نبوده است.»

منبع: گاردین

انتهای پیام/

.

منابع خبر

اخبار مرتبط