دادخواهی و تاریخِ گزینشی، فیروزه بنیصدر - Gooya News
ملتها برای مقابله با جنایات و نقضِ حقوق بشر در مسیرِ مبارزهی خود با رژیمهای استبدادی با دو مسئولیت مواجه بوده و هستند. مسئولیت نخست، بیان حقیقتِ تاریخی و زنده نگاه داشتن حافظهی جمعی در مقابل «تاریخ رسمی» استبداد است و مسئولیتِ دیگر دادخواهی.
و دادخواهی مستلزم دو ویژگی است اگر هدف از آن را دفاع از کرامت انسان و حق و حقیقت دربارهی آنچه بر قربانیان و جامعه رفته است، بدانیم: بیان شفاف و بدون سانسورِ حقیقت تاریخی و رعایت عدالت در دفاع از همهی قربانیان.
مردم ایران و جهان به تجربه میدانند که تاریخسازی و تاریخنگاری رسمی از امرهای واقعِ مستمر در نظامهای استبدادی هستند. قدرتهای توتالیتر بنا به نیازهای تبلیغاتی روزشان و در جهت بقای خود دست به «اصلاحِ» روایت رویدادهای گذشته میبرند و میکوشند تا حافظهی تاریخی را مخدوش کنند. ژرژ ارول در رمان «۱۹۸۴» اهمیت تسلط بر حافظهی تاریخی را برای رژیمهای توتالیتر چنین تشریح کرده بود: «وینستون که در وزارت حقیقت مأمور بود، روز به روز و تقریباً دقیقه به دقیقه، گذشته را به روز میکرد (...) اگر دیگران دروغ تحمیل شده توسط حزب را میپذیرفتند؛ -اگر همهی گزارشها همین را می گفتند- این دروغ در تاریخ ثبت میشد و به حقیقت تبدیل میشد (...) هر کس کنترل گذشته را داشته باشد، کنترل آینده را نیز در دست دارد. هر کس کنترل حال را در دست دارد، کنترل گذشته را نیز در اختیار دارد».
"ملتها برای مقابله با جنایات و نقضِ حقوق بشر در مسیرِ مبارزهی خود با رژیمهای استبدادی با دو مسئولیت مواجه بوده و هستند"
اما اگر تحریفِ تاریخ از سوی رژیمهای استبدادی روالی عادی است، فراموشی و سکوت گزینشی نیز در طول مبارزه علیه استبداد و نیز پس از برقراری دولت جدید، از دیگر امرهای واقعِ مستمر در تاریخ است. برای مثال در تاریخ معاصر ایران، در دورهی جنبش سبز، «فکر جمعی جبار»، سکوت و خودسانسوری را در مورد جنایات دههی ۶۰ به فضای عمومی تحمیل کرد؛ دههی وحشت و جنایت، دوران طلائی امام نام گرفت و اینگونه تاریخِ دادخواهی نیز از دوران آقای احمدی نژاد آغاز شد.
در جنبش ۱۴۰۱ نیز به کمکِ گستردهی وسائلِ ارتباط جمعی در خارج از کشور کوشش میشود تا جنایتهای دورهی پهلوی تا حد امکان سانسور شده و به فراموشی سپرده شوند و گرنه توجیه شوند تا بدین ترتیب این بار دورهی پهلوی دوران طلایی باشد و انقلاب ۵۷ نقطهی صفر تاریخِ جنایت و نقض حقوق بشر.
اما چرا بخشی از جامعه -هر چند آگاه به حقیقت تاریخی- خود را قانع میکند که در مقابل فراموشی و دادخواهی گزینشی سکوت کند یا حتی از آن دفاع کند؟ چگونه برخوردی مصلحتآمیز با حقیقت تاریخی و دادخواهی توجیه میشود؟ چند نمونه از باورهایی را که این نوع توجیهات را ممکن میسازند در زیر میآورم:
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران