آیا «لا اکراه فی الدین» با «حجاب قانونی» تعارض دارد؟

آیا «لا اکراه فی الدین» با «حجاب قانونی» تعارض دارد؟
خبرگزاری مهر
خبرگزاری مهر - ۸ شهریور ۱۴۰۲

به گزارش خبرنگار مهر، حجت الاسلام احمد طاهری‌نیا عضو هیأت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) در ادامه یادداشت اول که سه شبهه که با استناد به آیات قرآن در مقام اثبات فردی بودن حجاب بودند، بیان و پاسخ آنها ارائه شد. در یادداشت حاضر، به پاسخ شبهات دیگری پرداخته می‌شود که برخی با تمسک به آیات قرآن در مقام نفی اصل حجاب یا اجتماعی بودن آنها هستند.

در ادامه متن این یادداشت تقدیم مخاطبان می‌شود:

۱. حجاب در قرآن به معنای حاجب و مانع است نه به معنای پوشش شرعی

کلمه حجاب در قرآن به معنای پوشش شرعی نیست؛ بلکه در همه موارد به معنای مانع و حاجب و برای غیر پوشش است .[۲]

پاسخ:

منشأ این شبهه، خلط معنای لغوی حجاب با اصطلاح شرعی آن است. واژه «حجاب» در لغت به معنای حائل، مانع و پرده است؛ ولی در اصطلاح فقه معاصر و در عرف مسلمانان، به معنای پوشش شرعی است. ازاین‌رو این سخن درست است که کلمه حجاب و مشتقات آن در قرآن در همه موارد (شوری ،۵۱؛ احزاب ،۵۳؛ اعراف ،۴۶؛ فصلت ،۵؛ مریم ،۱۷؛ اسرا ،۴۵؛ ص ،۳۲؛ مطففین ،۱۵)، به معنای لغوی است نه پوشش شرعی، ولی نباید اشتباه شود و تصور شود که پس حجاب شرعی در قرآن نیامده است.

"در یادداشت حاضر، به پاسخ شبهات دیگری پرداخته می‌شود که برخی با تمسک به آیات قرآن در مقام نفی اصل حجاب یا اجتماعی بودن آنها هستند.در ادامه متن این یادداشت تقدیم مخاطبان می‌شود:۱"حجاب شرعی در قرآن با الفاظ و تعابیر دیگری غیر از کلمه حجاب آمده است؛ مانند نهی از اظهار زینت در جمله: «لا یُبْدِینَ

زِینَتَهُنَّ

إِلاَّ
ما ظَهَرَ مِنْها» (نور، ۳۱) و قراردادن روسری بر سر و سینه در تعبیر: «وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلی‏ جُیُوبِهِنَّ» (نور ،۳۱) و نهی از جلب توجه کردن با زدن پا بر زمین در عبارت: «ولایضربن بارجلهن لیعلم ما یخفین من زینتهن» (نور ،۳۱) و امر به پوشیدن جلباب و چادر در آیه: «یَأَیهَا النَّبیُّ قُل لاَزْوَجِک وَ بَنَاتِک وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِینَ

یُدْنِینَ

عَلَیهِنَّ
مِن جَلَابِیبِهِنَّ» (احزاب، ۵۹).

چنانکه لفظ شهید دارای دو معنای لغوی و اصطلاحی است: شهید در لغت به معنای ناظر و حاضر است، ولی در اصطلاح فقهی به معنای مقتول در میدان جهاد است. این کلمه در قرآن به معنای فقهی و مصطلح امروز یعنی کسی که در راه خدا کشته شده به کار نرفته است؛ ولی معنای این سخن این نیست که در قرآن درباره شهید آیه‌ای وجود ندارد؛ زیرا در قرآن با الفاظ دیگری مانند «یُقْتَلُ

فِی
سَبِیلِ اللَّه» (بقره، ۱۵۴) و «فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُون» (توبه، ۱۱۱) به شهید و شهادت در میدان نبرد اشاره و احکام آن بیان شده است.

۲. حجاب مخصوص زن مؤمن است نه هر مسلمانی

از جمله شبهات حجاب که مستند به آیات قرآن شده این است که حکم حجاب مخصوص زنان مؤمن است؛ زیرا خطاب آیات حجاب در سوره‌های احزاب و نور، زنان مؤمن هستند: «قل للمومنات

یغضضن
من ابصارهنلا

یُبْدِینَ

زِینَتَهُنَّ

إِلاَّ
ما ظَهَرَ مِنْها» (نور، ۳۱) «و یَأَیهَا

النَّبیُّ
قُل لاَزْوَجِک وَ بَنَاتِک وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِینَ

یُدْنِینَ

عَلَیهِنَّ
مِن جَلَابِیبِهِنَّ» (احزاب، ۵۹) بنابراین آیات حجاب نه تنها شامل زنان کافر و اهل کتاب نمی‌شود، بلکه حتی شامل زنان مسلمان نیز نمی‌شود. زیرا از دیدگاه قرآن مؤمن و مسلمان یکسان نیستند و هر مسلمانی مؤمن نیست: «قالَتِ

الْأَعْرابُ

آمَنَّا
قُلْ لَمْ

تُؤْمِنُوا
وَ لکِنْ

قُولُوا

أَسْلَمْنا
» (الحجرات، ۱۴). بنابراین احکامی که قرآن برای مؤمنان بیان کرده است، ویژه آنان است و شامل همه مسلمانان نمی‌شود .[۳]

پاسخ:

«اسلام» و «ایمان» در استعمالات قرآن همه جا متفاوت نیستند؛ بلکه اگر هر دو در یک آیه جمع شوند، معنای متفاوت دارند؛ مانند «قالَتِ

الْأَعْرابُ

آمَنَّا
قُلْ لَمْ

تُؤْمِنُوا
وَ لکِنْ

قُولُوا

أَسْلَمْنا
» (الحجرات، ۱۴) که «آمنا» در این آیه به معنای تصدیق قلبی و ایمان واقعی، و «اسلمنا» به معنای تسلیم ظاهری و اقرار به زبان است.

یا در آیه: «إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنات» ‏ (احزاب، ۳۵) کلمات «مؤمنین و مؤمنات» و «مسلمین و مسلمات» متفاوت هستند. در آیه: «عَسی‏ رَبُّهُ إِنْ

طَلَّقَکُنَّ

أَنْ

یُبْدِلَهُ

أَزْواجاً

خَیْراً

مِنْکُنَّ

مُسْلِماتٍ

مُؤْمِنات
» ‏ (تحریم، ۵) نیز این دو کلمه در یک آیه جمع شده و معنای متفاوت دارند.

اما اگر این دو کلمه جدای از یکدیگر در آیات ذکر شوند، به یک معنا هستند .[۴] به عنوان مثال در آیه: «فَإِنْ حَاجُّوکَ فَقُلْ

أَسْلَمْتُ

وَجْهِیَ

لِلَّهِ
وَ مَنِ اتَّبَعَنِ‏» (آل‌عمران ،۲۰)، کلمه «اسلمت» به قرینه سیاق به معنای تصدیق قلبی پیامبر اسلام است نه تسلیم ظاهری و اقرار لسانی .[۵] از سوی دیگر «ایمان» در آیه: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا

آمِنُوا

بِاللَّهِ
وَ رَسُولِهِ وَ الْکِتابِ الَّذی نَزَّلَ عَلی‏ رَسُولِهِ وَ الْکِتابِ الَّذی أَنْزَلَ مِنْ قَبْلُ وَ مَنْ یَکْفُرْ

بِاللَّهِ
وَ مَلائِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ وَ الْیَوْمِ

الْآخِرِ

فَقَدْ

ضَلَّ

ضَلالاً
بَعیدا» (نساء ،۱۳۶) و برخی از آیات دیگر مانند: «الَّذِینَ قالُوا

آمَنَّا

بِأَفْواهِهِمْ
وَ لَمْ

تُؤْمِنْ

قُلُوبُهُمْ
» (مائده ،۴۱) به معنای اقرار زبانی است نه تصدیق قلبی. در آیه: «وَ الَّذِینَ یُؤْذُونَ

الْمُؤْمِنِینَ
وَ الْمُؤْمِناتِ

بِغَیْرِ
مَا اکْتَسَبُوا

فَقَدِ

احْتَمَلُوا

بُهْتاناً
وَ إِثْماً مُبِینا» (احزاب، ۵۸) و آیه: «وَ مَنْ لَمْ

یَسْتَطِعْ

مِنْکُمْ

طَوْلاً

أَنْ

یَنْکِحَ

الْمُحْصَناتِ

الْمُؤْمِناتِ

فَمِنْ
ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ مِنْ فَتَیاتِکُمُ

الْمُؤْمِنات
» (نساء، ۲۵) مراد از مؤمنین و مومنات معنای عام دارد و شامل مسلمین و مسلمات هم می‌شود.

بر این اساس، در آیات حجاب یعنی آیه: «قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِینَ

یُدْنِینَ

عَلَیْهِنَّ
مِنْ جَلَابِیبِهِن» (احزاب، ۵۹) و آیه: «قل للمومنات

یغضض
من ابصارهن…» (نور، ۳۱) نیز لفظ مؤمنین و مؤمنات، معنای عام دارد و شامل مسلمین و مسلمات نیز می‌شود و هیچ دلیل و شاهدی در آیه وجود ندارد که مراد از آن خصوص مؤمنات واقعی است.

۳. فقدان دلیل قرآنی بر وجوب پوشش موی سر

یکی دیگر از شبهاتی که با استناد به قرآن مطرح می‌شود این است که وجوب پوشش موی سر، دلیل قرآنی ندارد؛ زیرا اولاً موی سر فی

نفسه
و بدون آرایش زینت نیست و اگر زینت هم باشد، زینت ظاهر است که در آیه: «لایبدین زینتهن الا ما ظهر» از ممنوعیت اظهار کردن استثنا شده است ؛[۶] بنابراین وجوب پوشش ندارد. آیه: «وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلی‏ جُیُوبِهِنَّ» نیز بر پوشش سر و گردن و سینه دلالت دارد نه بر پوشش موی سر .[۷]

پاسخ:

اولاً.

"واژه «حجاب» در لغت به معنای حائل، مانع و پرده است؛ ولی در اصطلاح فقه معاصر و در عرف مسلمانان، به معنای پوشش شرعی است"موی سر، فی

نفسه
برای مرد و زن زینت است و نبود آن یعنی کم‌مویی یا طاسی و کچلی، نقص و عیب زنان است و لذا امروزه زنان و مردان برای درمان کم‌مویی یا طاسی و بی‌مویی سر به پزشکان متخصص مراجعه می‌کنند. از پیامبر گرامی اسلام نیز نقل شده است، «إِنَّ مِنْ أَجْمَلِ

الْجَمَالِ

الشَّعْرَ

الْحَسَنَ
». یکی از زیبایی‌های برتر انسان موی زیبا است .[۸] در روایت دیگر از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله آمده است: «اذا أراد احدکم

ان

یتزوج

المرأة

فلیسأل

عن
شعرها کما یسأل

عن
وجه‌ها فإن

الشعر
احد الجمالین ».[۹]

ثانیاً. تعیین اینکه موی سر از زینت‌های مخفی یا ظاهر است بر عهده شرع است نه عرف؛ زیرا از نظر عرف و لغت ممکن است بسیاری از زینت‌های زنان زینت ظاهر باشد ولی شرع آن را زینت ظاهر نداند و لذا در روایات امور مختلفی مانند سرمه، خضاب، انگشتر، دستبند، جامه و صورت و دست و در برخی از روایات پا از زینت ظاهر شمرده شده است اما در هیچ روایتی نداریم که موی سر زنان مصداق زینت ظاهر است بلکه بر اساس گزارشی از ابن عباس، موی سر از زینت‌های مخصوص شوهر است که نشان دادن آن به غیر شوهر جایز نیست .[۱۰]

ثالثاً. دلالت آیات قرآن بر احکام شرعی و معارف دینی، منحصر به دلالت منطوقی و صریح نیست، بلکه دلالت مفهومی و التزامی نیز از دلالت‌های معتبر است و لذا بسیاری از احکام و معارف الهی از دلالت مفهومی آیات و دلالت التزامی و غیرصریح استفاده می‌شود.

ازاین‌رو هر چند آیه «وَ لْیَضْرِبْنَ

بِخُمُرِهِنَّ
عَلی‏ جُیُوبِهِنَّ» به صراحت بر پوشش مو دلالت ندارد اما کلمه «خمرهن» در این آیه به التزام بر وجوب پوشش موی سر دلالت دارد؛ زیرا خُمُر، جمع خمار، به معنای روسری یا مقنعه است که زنان با آن سر و مویشان را می‌پوشانند (مصباح المنیر، ج ‏۲). بنابراین وقتی آیه امر می‌کند که زنان با خمار خود را بپوشانند، و این را می‌دانیم که خمار پارچه‌ای است که زنان با آن سر خود را می‌پوشانند، به التزام فهمیده می‌شود که موی خود را نیز باید بپوشانند. این مطلب مانند آن است کلاه و روسری مخصوص پوشش سر است. حال اگر به کسی گفته شود کلاهت را بپوش، لازمه کلاه پوشیدن این است که موی سر هم پوشیده شود؛ از این رو پوشش موی سر نیاز به امر جدید ندارد، و لازم نیست گفته شود کلاهت را بپوش و موی سرت را نیز با کلاه بپوشان؛ چرا که این دو از هم جدا نیستند. یا مثلاً اگر گفته شد کفشت را بپوش، معنایش این است که پایت را بپوشان؛ چون کفش مخصوص پوشش کف و روی پا است‌، در اینجا، انگشتان پا و ناخن پا هم پوشیده می‌شود و لذا نیاز به امر جدید نیست که انگشتان پا و ناخنهای آن را هم بپوشان.

۴.

"زیرا از دیدگاه قرآن مؤمن و مسلمان یکسان نیستند و هر مسلمانی مؤمن نیست: «قالَتِالْأَعْرابُآمَنَّا قُلْ لَمْتُؤْمِنُوا وَ لکِنْقُولُواأَسْلَمْنا» (الحجرات، ۱۴)"تعارض «لا اکراه فی

الدین
» با «حجاب قانونی»

یکی از شبهات حجاب که با استناد به قرآن مطرح می‌شود این است که قرآن می‌فرماید: «لا

إِکْراهَ

فِی

الدِّینِ
»، (بقره، ۲۵۶). یعنی در دین اجبار نیست؛ پس چرا در حکومت اسلامی ایران، حجاب اجباری است ؟[۱۱]

پاسخ:

میان «لا

إِکْراهَ

فِی

الدِّینِ
» و حجاب قانونی تنافی و تعارضی نیست؛ زیرا موضوع و محل جریان حجاب قانونی با موضوع و محل لا اکراه فی

الدین
جداست؛ بنابراین اتحاد موردی ندارند تا متعارضین باشند.

توضیح اینکه: کلمه «دین» در این آیه به معنای «اعتقاد» است [۱۲] و «لا اکراه فی

الدین
» به معنای عدم اجبار در اعتقاد می‌باشد؛ بنابراین معنای آیه این است که اجبار و اکراه در اعتقاد و باورهای قلبی راه ندارد و با زور نمی‌توان کسی را دین‌دار کرد. در نتیجه موضوع و محل جریان «لا اکراه فی

الدین
»، باورهای قلبی و مربوط به قبل از پذیرش دین است؛ یعنی هر انسانی آزاد است هر دینی را بپذیرد و نباید هیچ‌کس را بر پذیرش و اعتقاد به دین مجبور کرد. سیره عملی پیامبر گرامی اسلام نیز مؤید این معنا است؛ پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله بعد از تشکیل حکومت در مدینه و تسلط بر اوضاع سیاسی و اجتماعی، با پیمان‌شکنی یهودیان ساکن مدینه مواجه و در نوبت‌های متعدد با آنها جنگید و یهودیان بنی‌قینقاع، بنی‌نضیر و خیبر را شکست داد و بر آنها پیروز شد، اما هیچ‌گاه آنان را به پذیرش اسلام اجبار نکرد و لذا بسیاری از آنان بعد از شکست در برابر مسلمانان، بر دین یهودیت باقی مانده و در اطراف مدینه ساکن شدند. در جریان مباهله نیز گرچه جنگی بین پیامبر اسلام و مسیحیان نجران اتفاق نیفتاد، اما حقانیت اسلام روشن شد و بر مسیحیان نجران ثابت شد که دین پیامبر اسلام بر حق است، اما حاضر نشدند دین اسلام را بپذیرند و پیامبر نیز آنان را به زور وادار به قبول اسلام نکرد.

از سوی دیگر، موضوع و محل جریان حجاب قانونی، عمل بیرونی و مربوط به بعد از پذیرش دین اسلام است؛ کسی که دین اسلام را با اختیار خود پذیرفت، باید احکام و مقررات آن را نیز گردن نهد و به دستورات آن عمل کند.

اینجا محل «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ» ‏، نیست و فرد مسلمان نمی‌تواند با تمسک به این آیه از عمل به احکام دین و رعایت مقررات دینی شانه خالی کند.

این امر مثل آن است که گفته شود «گزاره هیچکس را نباید بر انتخاب شغل اجبار کرد» با «قانونی کار که می‌گوید هر کارمند باید هشت ساعت کار کند» تنافی دارد. گزاره اول می‌گوید نباید اجبار کرد، گزاره دوم می‌گوید باید کار کند. در حالی که این دو گزاره مربوط به دو محل و دو موضوع هستند. گزاره اول برای افرادی است که هنوز شغلی را انتخاب نکرده و استخدام نشده‌اند؛ در اینجا گفته می‌شود هیچ فرد یا گروه نمی‌تواند دیگران را بر انتخاب شغلی اجبار کند؛ اما گزاره دوم برای افرادی است که با اختیار خود شغل خاصی را اختیار کرده یا در مؤسسه یا اداره‌ای استخدام شده است. این شخص باید به مقررات و قوانین آن مؤسسه و اداره ملتزم باشد و به آن عمل کند و لذا بعد از استخدام باید در ساعت خاصی که مؤسسه یا اداره برای کارمندان تعیین کرده وارد اداره شود و در ساعتی که مقرر کرده خارج شود.

"یا در آیه: «إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنات» ‏ (احزاب، ۳۵) کلمات «مؤمنین و مؤمنات» و «مسلمین و مسلمات» متفاوت هستند"در طول ساعات کار نیز به وظایفی که برایش تعریف شده عمل کند.

در ارتباط با حجاب نیز همین سخن می‌آید. تا فردی دین اسلام را نپذیرفته و وارد حوزه مسلمانان نشده است، «لااکراه فی الدین» برای او جاری است و لذا مکلف به عمل به دستورات اسلام نیز نیست؛ اما وقتی اسلام را پذیرفت و مسلمان شد، باید به تمام دستورات و قوانین فردی و اجتماعی آن عمل کند.

اشکال و پاسخ:

ممکن است گفته شود طبق این بیان کسی که دین اسلام را نپذیرفته، نسبت به فروع آن تکلیفی ندارد؛ پس چرا در ایران اهل کتاب و اقلیت‌های مذهبی را بر رعایت حجاب اجبار می‌کنند.

جواب این اشکال آن است که الزام و اجبار بر دو گونه است: یکی الزام شرعی که مقصود از آن واجبات و محرمات الهی است مانند نماز و شرب خمر که الزام و منع اجباری دارند و به اصطلاح از واجبات و محرمات اسلام هستند و دوم الزام و اجبار قانونی که از ناحیه تصویب قانون در مجلس ناشی می‌شود مانند الزام به پرداخت مالیات، پرداخت دیه، الزام به عمل به قوانین راهنمایی و رانندگی.

تفاوت این دو الزام به این است که الزامات شرعی اگر از احکام فردی باشد و ملبس به لباس قانون نشده باشد مانند وجوب نماز و روزه، مختص مسلمانان است و اقلیت‌های مذهبی نسبت به آنها تکلیفی ندارند؛ اما الزامات شرعی که از احکام اجتماعی اسلام است و انجام آن در انظار عموم مؤثر بر سایر اعضای جامعه است یا به صورت قانون رسمی کشور درآمده است، برای همه شهروندان جامعه اعم از مسلمان و غیر مسلمان است

بنابر این اقلیت‌های مذهبی که دین اسلام را نپذیرفته‌اند، نسبت به واجبات و محرمات اسلام که در کتاب و سنت آمده است الزام و اجبار شرعی ندارند و بر این اساس بر رعایت حجاب نیز الزام نمی‌شوند. اما اگر حکم شرعی در کشور اسلامی تبدیل به قانون رسمی کشور شد، قانون کشور برای همه شهروندان کشور لازم الرعایه است و بین مسلمان و غیرمسلمان تفاوتی ندارد؛ مانند قانون راهنمایی و رانندگی که باید همه شهروندان ایرانی اعم از مسلمان و غیرمسلمان رعایت کنند. در الزامات قانونی، همه مردم تابع یک قانون‌اند و چون حجاب هم از احکام اجتماعی اسلام است و بی‌حجابی دارای آثار منفی بر فرد و جامعه است و هم از این جهت که قانون رسمی ایران است، رعایت آن بر همه ایرانیان و کسانی که به عنوان توریست یا زائر یا مقام سیاسی و اجتماعی وارد این سرزمین می‌شوند لازم است. این امر مختص به ایران نیست و در همه کشورهای دنیا وجود دارد.

هیچ کشوری به مسافران و مهمانان خود که از کشورهای دیگر اجازه نمی‌دهد که قانون آن کشور را رعایت نکنند یا طبق قانون کشور خودشان عمل کنند.

پی نوشت:

[۱]. نوشتار حاضر برگرفته از کتاب «رهایی: پاسخ به شبهات حجاب» است که به زودی از سوی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) انتشار خواهد یافت.

[۲] فاطمه مرنیسی، زنان پرده‌نشین و نخبگان جوش‌پوش، ص ۱۶۵؛ احمد عقله، زی‌المرآه فی الاسلام، نسخه pdf، بدون صفحه، ذیل عنوان: کلمه الحجاب فی القرآن.

[3] . انجمن گفتگوی دینی http://askdin.com/thread

[4]. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج ‏۲۲، ص ۲۰۹.

[۵]. ابن قتیبه، تأویل مشکل القرآن، ص ۲۶۳.

[۶].

"آیه: «وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلی‏ جُیُوبِهِنَّ» نیز بر پوشش سر و گردن و سینه دلالت دارد نه بر پوشش موی سر .[۷]پاسخ:اولاً"«حجاب مو و آسیب‌های بدنی و روحی زنان»، وب‌سایت رسمی محسن کدیور، ۲۴ شهریور ۱۳۹۲؛ به نقل از سایت مباحثات (رسانه فکری تحلیلی حوزه و روحانیت) https://mobahesat.ir/۴۰۸۲.

[7]. احمد عقله، زی المرأه فی الاسلام ، نسخه pdf، بدون شماره صفحه ذیل عنوان «خمار»، دانلود از https://ketabpedia.com.

[8]. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۲، ص ۶۱۵.

[۹]. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۱۰۰، ص ۲۳۸.

[۱۰]. جلال‌الدین سیوطی، الدر المنثور فی التفسیر بالماثور، ج ‏۵، ص ۴۲.

[۱۱]. ۸۵۷۰۹۱ https://dana.ir/؛ ۵۰۶۷ https://www.porseman.com/article/

[12].

محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۲، ص ۳۴۲.

منابع خبر

اخبار مرتبط

کلمه - ۹ شهریور ۱۳۹۹
خبر آنلاین - ۱ اردیبهشت ۱۳۹۹
خبرگزاری میزان - ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۹
رادیو زمانه - ۱۹ دی ۱۴۰۱
رادیو زمانه - ۱۰ مرداد ۱۳۹۹
خبر آنلاین - ۱۱ خرداد ۱۳۹۹
خبرگزاری مهر - ۷ آذر ۱۳۹۹
خبر آنلاین - ۲۲ بهمن ۱۳۹۹
رادیو زمانه - ۷ تیر ۱۳۹۹