لوئی فردینان سلین؛ روایت غریزی «جنگ»

لوئی فردینان سلین؛ روایت غریزی «جنگ»
رادیو فردا
رادیو فردا - ۲۵ خرداد ۱۴۰۱

«من جنگ را در سرم به دام انداخته‌ام. جنگ در سرم محبوس شده است.» - لوئی فردینان سلین، «جنگ» (۲۰۲۲)

آثار لوئی فردینان دتوش (۱۸۹۴ تا ۱۹۶۱) که بعداً لوئی فردینان سلین نام گرفت، نویسنده بزرگ قرن بیستم فرانسه، به طور گسترده بازتاب وقایع زندگی و احولات اوست؛ در سراسر این آثار، از اولین رمان با نام «سفر به انتهای شب» که در آن سال‌های مشقت‌بار جنگ جهانی اول را توصیف کرده، تا آخرین کتاب‌ها که تهدید یک جنگ هسته‌ای بر آنها سایه انداخته، جنگ یکی از اساسی‌ترین مضامین است.

اولین تجربه جنگ برای سلین، مکانی است که «غریزه مرگ»، همان مفهوم مورد نظر فروید، را برای او آشکار می‌کند. این تجربه از مرگ، در بخش عمده‌ای از آثار سلین وجود دارد و میان یک انسانیت در خطر و یک میل به خودتخریبی انسان در نوسان است.

در بیرون از آثار و در زندگی عادی نیز، جنگ همواره برای سلین وجود داشت؛ از افسانه‌ای که درباره سوراخ کردن جمجمه خود ساخته بود تا زخمی که بر بازویش بود و کمتر از آن حرف می‌زد، از جمله در «دسته دلقک‌ها» که توضیح داده چگونه این زخم او را به سوی پزشک شدن سوق داد.

به دلیل همین اهمیت مسئله جنگ در زندگی و آثار سلین است که کشف و انتشار دست‌نوشته‌های رمانی از او با عنوان «جنگ»، صرفاً کنجکاوی در کشوی میز یک نویسنده پس از مرگش نیست؛ بلکه به قول چند منتقد ادبی، از جمله پی‌یر اسولین، نویسنده و عضو آکادمی گنکور، «بدون شک قطعه‌ای از یکی از جذاب‌ترین پازل‌های تاریخ ادبی قرن گذشته» و «حلقه مفقوده‌ای در کارهای اتوبیوگرافیک نویسنده» است.

کتاب ۱۵۰ صفحه‌ای «جنگ» به تازگی در انتشارات گالیمار پاریس برای اولین بار در ۸۰ هزار نسخه منتشر شده است. مشخص نیست که اگر سلین اکنون زنده بود اجازه می‌داد این رمان به این صورت منتشر شود یا نه. اما به نوشته سلین‌شناسان، متنی که ارائه شده تا حدود زیادی معرف نوشتار اصیل خود سلین است.

رمان «جنگ» جزو همان شش هزار صفحه دستنویس سلین است که سال گذشته اخبار مربوط به چگونگی پیدا شدن آنها منتشر شد.

این کتاب علاوه بر خود رمان «جنگ» نوشته سلین، حاوی مقدمه‌ای به قلم فرانسوا ژیبو، وکیل و زندگی‌نامه‌نویس او، یادداشتی از پاسکال فوشه، مورخ نشر فرانسه که این رمان زیر نظرش منتشر شده، چند تصویر از صفحات دستنویس رمان، یک مؤخره‌، فهرست شخصیت‌های رمان به همراه توضیحی درباره آنها، و واژه‌نامه (به دلیل زبان ویژه سلین) است.

رمان «جنگ» جزو همان شش هزار صفحه دستنویس سلین است که سال گذشته اخبار مربوط به چگونگی پیدا شدن آنها منتشر شد.

"مشخص نیست که اگر سلین اکنون زنده بود اجازه می‌داد این رمان به این صورت منتشر شود یا نه"کارشناسان ارزیابی کرده‌اند که این رمان احتمالاً در سال ۱۹۳۴، یعنی نزدیک به ۹۰ سال پیش نوشته شده و تا پیش از ناپدید شدن آنها، به مدت ۱۰ سال در بایگانی دستنوشته‌های سلین در آپارتمانش در پاریس خاک خورده بود.

در ژوئن ۱۹۴۴، با نزدیک شدن به پایان جنگ جهانی دوم که سلین احساس کرده بود اوضاع در حال تغییر است، او پاریس را با عجله ترک کرد و پس از آن که آپارتمانش غارت شد، سرنوشت این رمان و بقیه دستنوشته‌هایش برای ۶۰ سال ناشناخته باقی ماند.

اکنون رمان «جنگ» اولین کتاب از مجموعه آثاری است که قرار است با استفاده از همین دستنوشته‌های بازیافته منتشر شود.

«جنگ»، در میانه چرخش سبک از «هذیانی» به «هجوآمیز»

اما چرا سلین در فاصله ۱۰ سالی که هنوز این رمان مفقود نشده بود، برای انتشار آن اقدام نکرد؟

بر اساس گاهشمار راوی و قهرمان داستان، این کتاب، دنباله رمان «مرگ قسطی» (منتشر شده در ۱۹۳۶) و پیش‌درآمد رمان بلندتر «لندن» است که دستنوشته‌های آن نیز لابه‌لای همین شش هزار صفحه پیدا شده و قرار است در پاییز امسال منتشر شود.

پاسکال فوشه در یادداشت خود بر رمان جنگ نوشته است که این رمان «از نسخه خطی اولین پیش‌نویس، تنها نسخه شناخته شده، منتشر شده» و همچنین «متن ارائه شده در اینجا، آخرین وضعیت نگارش» این رمان است.

بیشتر در این باره:

غارت خانه نویسنده فراری، یا چرا دزدها رمان نمی‌خوانند

این بدان معناست که سلین بعد از نگارش «جنگ» هرگز فرصت بازنویسی یا تصحیح آنها را نداشته است. فوشه همچنین در گفت‌وگو با خبرگزاری فرانسه درباره این رمان گفته است: «سلین خیلی به صورت خلاصه می‌نویسد. با عادت [به نوشته‌های او]، ما موفق به رمزگشایی می‌شویم. اما او [گاهی روی کلمات] خط می‌کشد، بین خطوط بازنویسی می‌کند و نکاتی را اضافه می‌کند که خواندن آنها اغلب دشوار و حتی غیرممکن است».

به دلیل همین شیوه نگارش سلین در پیش‌نویس‌های رمان‌هایش است که فوشه به عنوان مصحح نسخه رمان جنگ، در داخل کروشه (قلاب) کلماتی را برای درست شدن دستور یا معنای جمله، به متن اضافه کرده یا اگر کلمه یا کلماتی ناخوانا بوده‌اند، در همان جایشان در جمله اعلام کرده است.‌

به گفته او، شیوه نگارش سلین در پیش‌نویس این رمان، «خیلی سریع» و «بداهه» است. به همین دلیل است که سلین در این دست‌نوشته‌ها جاهایی را خالی گذاشته، تکرارها یا حتی خطاهایی کرده، که قطعاً در ویرایش‌ها و بازخوانی‌های بعدی تغییر می‌داد یا تصحیح می‌کرد.

به همین دلیل است که هیچ نشانه‌گذاری در متن اولیه وجود ندارد، یا خیلی کم است. همچنین سلین نوشته‌هایش را پاراگراف‌بندی نکرده است و مصحح رمان «جنگ» بر اساس شناختی که از آثار سلین داشته، این رمان را پاراگراف‌بندی کرده است.

اما بر خلاف نوشتار ظاهراً آشفته، سلین در پیش‌نویس اول رمان «جنگ»، طرح اولیه بسیار موفقی داشته است؛ این که چرا سلین از انتشار به موقع آن خودداری کرد و به سراغ دیگر کارهایش رفت، دقیقاً مشخص نیست.

شاید یکی از اصلی‌ترین دلایلی که سلین از انتشار «جنگ» خودداری کرد، تجربه‌ای بود که او بابت انتشار رمان قبلی‌اش، یعنی «مرگ قسطی» به دست آورده بود. این رمان در مه ۱۹۳۶، در بحبوحه دولت «جبهه مردمی»، ائتلافی از احزاب چپ در فرانسه، در نسخه‌ای کوتاه‌‌تر شده (به توصیه ناشر) منتشر شد و فروش خوبی داشت، اما میزان فروش رمان، آن طور که انتظار می‌رفت نبود.

جامعه فرانسه در آن زمان، متشنج و در یک آشفتگی کامل بود و ایدئولوژی‌ها در برابر یکدیگر صف‌آرایی کرده بودند. در آن زمان، بازار متفکران و نظریه‌پردازان داغ‌تر از رمان‌نویسان بود.

در بستر چنین جامعه‌ای بود که انتشار «مرگ قسطی» -که سلین در آن از بند نظم تاریخی‌ای که در اولین رمانش، «سفر به انتهای شب» رعایت کرده بود رها شده- واکنش هیستریک منتقدان ادبی چپگرا و راستگرا را برانگیخت؛ از یک سو سبک رمان (زبان رمان بیش از «سفر به انتهای شب» از زبان کوچه و بازار وام گرفته شده و جملات ساختار ندارند) و از سوی دیگر، تمایل سلین به تحقیر انسان محکوم شد.

در آن دوران، نه نویسندگان سرشناس حاضر بودند سلین را در حلقه خود راه دهند و نه کسانی که پیشتر از «سفر به انتهای شب» ستایش کرده بودند، جرئت سخن گفتن داشتند.

این در حالی است که ناشر «مرگ قسطی» عباراتی را که به نظرش «بیش از حد خام بودند» حذف کرده بود و به گفته منتقدان، سلین نمی‌خواست که چنین تجربه‌ای برای رمان «جنگ» که دارای محتوایی جنسی و زبانی بسیار صریح است، تکرار شود.

این فضای سنگین، سلین را از انتشار رمان دلزده کرد و هشت سال طول کشید تا او رمان دیگری (دسته دلقک‌ها) را منتشر کند. در این فاصله او به جزوه‌نویسی روی آورد.

حراج برخی از آثار مرتبط با سلین در سال ۲۰۱۱ همزمان با پنجاهمین سالگرد درگذشتش

سلین که دوست نزدیک السا تری‌یوله (همسر روس لوئی آراگون و خواهرزن ولادیمیر مایاکوفسکی) بود در همان سال انتشار «مرگ قسطی» به اتحاد جماهیر شوروی سفر کرد و در بازگشت از این سفر اولین هجونامه خود را با عنوان مذهبی «گناه من» (Mea culpa) نوشت.

"فوشه همچنین در گفت‌وگو با خبرگزاری فرانسه درباره این رمان گفته است: «سلین خیلی به صورت خلاصه می‌نویسد"دقیقاً در همان سال بود که آندره ژید، نویسنده بزرگ فرانسوی نیز کتاب «بازگشت از اتحاد جماهیر شوروی» را منتشر کرد.

در واقع، انتقادهای تند منتقدان ادبی از سلین و همچنین نگرانی‌های او از وخامت اوضاع سیاسی، او را خیلی زود از آثار رمانسک خود دور کرد و در فاصله‌ای کوتاه، سلین از رمان‌نویسی با «سبک هذیانی» در سال ۱۹۳۶، به یک جزوه‌نویس با «سبک هجوآمیز» در سال بعدش تبدیل شد.

پس از «گناه من»، سه جزوه یهودی‌ستیزانه سلین با نام‌های «حرف‌های پوچ برای یک کشتار» (۱۹۳۷)، «مکتب اجساد» (۱۹۳۸) و «بدبیاری‌ها» (۱۹۴۰) را منتشر کرد که با توجه به وقایعی که در سال‌های پس از انتشار این رمان به وقوع پیوست، رسوایی و فضاحت بسیاری برای سلین به وجود آورد و او مجبور شد کشورش را ترک کند و دست‌نوشته‌هایش از جمله دست‌نوشته‌های همین رمان «جنگ» غارت شوند.

انتشارات گالیمار در سال ۲۰۱۸ قصد داشت جزوه‌های یهودستیزانه سلین را همراه با تفسیر انتقادی آنها منتشر کند که در پی جنجالی که بر سر آن به وجود آمد، از انتشار این جزوه‌ها صرف‌نظر کرد. اکنون با توجه به استقبال از آثار چاپ نشده سلین، مدیر گالیمار بار دیگر از قصد خود برای بازنشر آن جزوه‌ها خبر داده است.

وقتی حرف از جزوه‌های جنجالی سلین می‌شود، او نویسنده‌ای مغضوب است. اما سلینِ رمان‌نویس را -چه منتقدی از ادبیات عامیانه آن خوشش بیاید، چه نیاید- نمی‌توان انکار کرد.

تاناتوس و اروس در رمان «جنگ»

«من کاملاً مجبور بودم بخشی از شب بعد را هم آنجا بمانم. تمام گوش سمت چپم در خون به زمین چسبیده بود، دهانم هم. بین این دو، یک سروصدای عظیم در جریان بود.

من در این سروصدا خوابیدم و بعد باران بارید، باران بسیار شدید. کرسوزون در کنارم کاملا زیر آب رفته بود. یک دستم را به سمت بدنش تکان دادم. لمس کردم. دیگری را دیگر نمی‌توانستم.

"به همین دلیل است که سلین در این دست‌نوشته‌ها جاهایی را خالی گذاشته، تکرارها یا حتی خطاهایی کرده، که قطعاً در ویرایش‌ها و بازخوانی‌های بعدی تغییر می‌داد یا تصحیح می‌کرد"نمی‌دانستم آن دست دیگرم کجاست. در هوا بسیار بالا رفته بود، در فضا چرخیده و سپس دوباره پایین آمده بود و از شانه مرا گرفته بود، در گوشت خام...»

در حالی که اولین جملات رمان «جنگ» با شیوه رایج رمان‌نویسی سلین، به صورت تاریک، عصبی و رک نوشته شده، از همان ابتدا، خواننده را به فضای گرگ‌ومیش جبهه، پس از نبردهای سنگین می‌برد و او را در گل‌ولایی که بوی خون می‌دهد می‌نشاند.

بخشی از دست‌نوشته‌های بازیافته سلین که رمان جنگ در میان آنها یافت شد

داستان «جنگ» با بیدار شدن سرجوخه فردینان ۲۰ ساله، تنها بازمانده در میان رفقای کشته‌شده‌اش در یک میدان جنگ شروع می‌شود که یکی از دستهایش به «اسفنج خون» تبدیل شده، در سرش وزوز غیرقابل تحملی می‌شنود، اما به طور معجزه‌آسایی زنده مانده است؛ زمان: ۲۷ اکتبر ۱۹۱۴ و مکان: منطقه‌ای در غرب بلژیک.

راوی که شدیداً از ناحیه دست راست و احتمالاً از ناحیه سر آسیب دیده، شرح می‌دهد که چگونه یک سرباز انگلیسی او را نجات داد. پس از غش کردن و بیدار شدن در اولین بیمارستان حومه شهر، با قطار به دومین بیمارستان نظامی برده می‌شود که در آنجا مورد عمل جراحی قرار می‌گیرد.

اقامت چند هفته‌ای در این شهر، بخش عمده رمان «جنگ» را تشکیل می‌دهد و در نهایت به کمک یک روسپی به لندن می‌رود. البته سلین شرح اقامت در آن سوی کانال مانش را در رمان «لندن» آورده است.

بر اساس نامه‌هایی که از خود سلین و خانواده‌اش بازمانده، وقایعی که در داستان «جنگ» برای فردینان اتفاق می‌افتد، تقریباً برگرفته از حوادثی است که برای خود سلین اتفاق افتاده بود؛ اما او با تخیلش در این حوادث دستکاری کرده است.

همچنین به مرور، فضا و شخصیت‌هایی که سلین می‌آفریند شبیه فضای رمان‌های وسترن می‌شود؛ سربازانی از همه ملیت‌ها که به شهر حمله می‌کنند، میخانه‌هایی با زنان روسپی و اعدام‌ مداوم سربازان فراری در حومه شهر.

سلین در ۱۹۳۲ زمانی که سفر به انتهای شب را منتشر کرد

رمان «جنگ» با این که بر خلاف دو رمانی که سلین پیش و پس از آن نوشته، کوتاه است، اما به خوبی دو اسطوره تاناتوس و اروس را در خود جای داده است؛ در واقع، مرگ و غریزه جنسی در سراسر رمان حضور دارد و فردینان که مدام «گلوله‌ای در پس گوش» خود حس می‌کند، با یک پرستار رابطه برقرار می‌کند.

این رابطه برگرفته از یک رابطه واقعی است که سلین در همان دوران برقرار کرده بود و حتی این شایعه وجود دارد که یک کودک از این رابطه متولد شد. اما آنچه اکنون از رمان «جنگ» به دست آمده، نشان می‌دهد که خود سلین دست‌کم در این رمان این شایعه را تأیید نکرده است.

برخی منتقدان، یکی از صحنه‌های رمان «جنگ» را به تنهایی معرف همه کارهای این رمان‌نویس دانسته‌اند.

در جایی از رمان، فردینان و والدینش برای ناهار در خانه یکی از سرشناسان شهر مهمان هستند. در حالی که مهمانان در آرامش و راحتی مشغول نوشیدن کنیاک هستند، راوی از پشت پنجره می‌بیند که سربازان فقیر به صف شده‌اند و راهی میدان جنگند.

قدرتمندان در برابر ضعیفان، ثروتمندان در برابر فقرا، کسانی که در پناهگاهند در برابر قربانیان جنگ و ...، همه این تضادها بعداً در دیگر آثار سلین نیز به چشم می‌خورند.

راوی در رمان «جنگ» به مخاطب گوشزد می‌کند که قصدش از بارگو کردن قصه، تبدیل اضطراب و وحشت ناشی از جنگ -که سلین خیلی زود به آن دچار شد و در طول زندگی از آن رهایی نداشت- به ادبیاتی ماندگار است: «من یاد گرفته‌ام موسیقی بنوازم، بخوابم، ببخشم و، شما آن را می‌بینید، ادبیات زیبایی هم بیافرینم، با اندکی وحشت که از سروصدایی ریشه گرفته که هرگز پایان نمی‌یابد.»

با وجود دستیابی به رمان جدیدی از سلین درباره جنگ، بعید است بتوانیم بگوییم همه آنچه را که او می‌خواسته درباره جنگ بازگو کند خوانده‌ایم، یا اساساً خود سلین توانسته در دوران زندگی‌اش آنها را بنویسد.

این نویسنده در سال ۱۹۳۰ در نامه‌ای به دوستش، ژوزف گارسن، نوشته بود: «من در خودم هزار صفحه کابوس‌ ذخیره کرده‌ام، کابوس جنگ طبیعتاً حرف اول را می‌زند».

منابع خبر

اخبار مرتبط

رادیو زمانه - ۱۹ مرداد ۱۴۰۰
رادیو زمانه - ۱۴ بهمن ۱۳۹۸
رادیو زمانه - ۲۱ بهمن ۱۴۰۰