شکست‌های عشقی عارف قزوینی به قلم خودش/ پدر دختر گفت: تابوت دخترم را بر دوشت نمی‌گذارم

شکست‌های عشقی عارف قزوینی به قلم خودش/ پدر دختر گفت: تابوت دخترم را بر دوشت نمی‌گذارم
خبر آنلاین
خبر آنلاین - ۱۰ بهمن ۱۴۰۲

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، آن‌چه در پی می‌خوانید خلاصه‌ای از زندگی عاطفی عارف قزوینی (۱۲۵۹-۱۳۱۲) است به قلم خودش که در سال ۱۳۰۳ در یکی از نشریات عبدالرحمان سیف‌آزاد (۱۲۶۱-۱۳۵۰) مدیر بعدی روزنامه‌ی «ایران باستان» در آلمان منتشر شد. روزنامه‌ها و مجله‌هایی که سیف‌آزاد در آن مقطع طی دوازده ساله در آلمان منتشر می‌کرد عبارت بود از «آزادی شرق»، «ایران نو»، «راهنمای بانوان» و «صنایع ایران و آلمان». او که در آلمان چاپخانه‌ای به نام «شرقی» نیز تاسیس کرده بود در سال ۱۳۰۳ دیوان عارف را نیز با همکاری صادق رضازاده شفق منتشر کرد. این‌که دقیقا زندگی‌نامه‌ی عاطفی عارف قزوینی در کدام‌یک از نشریات او منتشر شده نمی‌دانیم؛ ولی به هر روی ۲۳ سال بعد مجله‌ی «اطلاعات هفتگی» آن را بازنشر کرد و در توضیحات نوشت که این شرح‌حال در سال ۱۳۰۳ در روزنامه‌ی «ایران باستان» چاپ برلین منتشر شده است. اما از آن‌جا که نخستین شماره‌ی ایران باستان در سال ۱۳۱۱ در ایران منتشر شده، این مطلب نمی‌توانسته در آن منتشر شده باشد، یا شاید هم در همان مقطع اقامت سیف‌آزاد در آلمان روزنامه‌ای به نام ایران باستان هم منتشر می‌کرده و بعدها آن را در ایران ادامه داده است.

"روزنامه‌ها و مجله‌هایی که سیف‌آزاد در آن مقطع طی دوازده ساله در آلمان منتشر می‌کرد عبارت بود از «آزادی شرق»، «ایران نو»، «راهنمای بانوان» و «صنایع ایران و آلمان»"به هر روی قصه‌ی شکست‌های عشقی عارف به قلم خودش به نقل از «اطلاعات هفتگی» (شماره‌ی ۳۴، تاریخ ۱۶ بهمن ۱۳۲۶) به این شرح بود:

اسمم ابوالقاسم، تولدم در قزوین، پدرم ملا هادی وکیل. می‌توانم بگویم نطفه‌ی من به بدبختی بسته شده است، برای این‌که به جهت خصومتی که بین پدر و مادر از اول عمر بوده است من و سایر برادرهای بدبختم مثل این بود که میان دو ببر خشمگین زندگی می‌کنیم. یاد ندارم تاکنون اسم پدرم به خیر و خوبی برده یا این‌که از برای او طلب آمرزش کرده باشم و تمام بدبختی‌های خود را در دوره‌ی زندگانی از او می‌دانم.

پدرم به اندازه‌ی استعداد دماغ من غفلت کرد ولی به قدر گنجایش کله‌ی خود و تربیت آن زمان کوتاهی نکرده در دو چیز بیش‌تر ساعی بود: یکی در خصوص خط، دیگر در باب موسیقی. چون دارای حنجره‌ی داودی بودم که می‌توان گفت معجز یا سحری بود همین اسباب شد که پدرم به طمع افتاد از برای خطاهای خود که در دوره‌ی زندگی به واسطه‌ی شغل وکالت مرتکب آن‌ها شده بود جلوگیری از آن‌ها کرده باشد، هیچ بهتر از این ندید مرا به شغل روضه‌خوانی وادار کرده باشد. من در آن موقع ناچار از قبول آن بودم.

.

منابع خبر

اخبار مرتبط

خبر آنلاین - ۲۵ مهر ۱۳۹۹
خبرگزاری مهر - ۲۶ اسفند ۱۳۹۹
خبرگزاری میزان - ۳۰ شهریور ۱۴۰۰
رادیو زمانه - ۱۴ بهمن ۱۳۹۸