قسمت نود آپارتمان بیگناهان
سریال آپارتمان بیگناهان قسمت نود 90Apartemane Bi Gonahan Serial Part ۹۰
آپارتمان بی گناهان ۲۹-۲
گلبن وقتی کیسه زباله را واحد بالایی می اندازد، دوباره کیسه های ملافه های نجس، در توهماتش او را مامان صدا می کنند و به سمتش هجوم می اورند. گلبن با ترس و دوان دوان آنجا را ترک می کند که مقابل خانه ی اسرا پایش پیچ می خورد و درد می گیرد. اسرا از او می خواهد داخل بشود تا کمکش کند. گلبن زیاد مایل نیست اما درد را هم نمی تواند تحمل کند. بعد اسرا از گلبن سراغ اسد را می گیرد و می گوید که نگرانش است.
"گلبن با ترس و دوان دوان آنجا را ترک می کند که مقابل خانه ی اسرا پایش پیچ می خورد و درد می گیرد"گلبن گارد می گیرد و می گوید: «به من چه؟ ما دیگه قرار نیست اونو ببینیم! » اسرا می گوید: «میدونی تو راهرو وقتی حالت بد شد اسد چقدر ناراحت شد؟ » گلبن می گوید: «میدونم دلش لابد به حالم سوخته. » اسرا می گوید: «چه دل سوزی ای؟ واست ناراحت شد. به خاطر تو باهام بحث کرد. اگه اسد قراره به کسی زنگ بزنه اون تویی نه من. » گلبن این را که می شنود، خوشش می آید!
ممدوح به دیدن صفیه می آید و می گوید که این بار با او حرف دارد.
ممدوح می گوید: «من تحمل ناحقی رو ندارم. میدونم اگه به وقتش یکی هم پیدا میشد از تو حمایت میکرد تو اینجوری نمیشدی. عصبی هستی و میخوای با همین عصبانی بودنت همه رو مغلوب کنی. ولی یه چیزی رو از قلم انداختی. داری عصبانیتت رو سر بی گناه ترین آدم ها خالی میکنی.
"گلبن گارد می گیرد و می گوید: «به من چه؟ ما دیگه قرار نیست اونو ببینیم! » اسرا می گوید: «میدونی تو راهرو وقتی حالت بد شد اسد چقدر ناراحت شد؟ » گلبن می گوید: «میدونم دلش لابد به حالم سوخته"چون ناجی وسط راه ولت کرده حق نداری بقیه رو مجازات کنی. » صفیه با شنیدن این حرف عصبانی می شود اما بیشتر غصه می خورد.
هان نریمان را به دکتر می برد اما دکتر هم می گوید که باید پیش روانپزشک بروند چون این مشکل روحی و روانی است. هان سعی می کند نریمان را راضی کند اما نریمان قبول نمی کند و می گوید: «اگه چیز بدی نیست خودت پیش روانشناس برو و زندگی متاهلیت رو نجات بده. » هان می گوید: «همین کارو میکنم.
به همون دلیلی که گفتی. » و بعد می گوید: «میدونی بدترین حالتش چیه؟ نه زنم، نه بابام، نه خواهرام و نه تو هیچکدوم یه بار هم حالم رو نپرسیدین. من برای شنیدن این، به کسی که واسم غریبه ست پول میدم و این بدجور دلم رو میشکنه. تو به من اعتماد نداری نریمان؟ » نریمان می گوید: «تنها آدمی که خوشحالم میکنه رو سعی کردی ازم بگیری. آره داداش دیگه به تو هم امیدی ندارم.
"» گلبن این را که می شنود، خوشش می آید!ممدوح به دیدن صفیه می آید و می گوید که این بار با او حرف دارد"چون خشم تو هم درست مثل اوناست. » و با ناراحتی از هان می خواهد بروند...
جنید به دیدن اسرا و اینجی می رود و از انها می خواهد به رادیو برگردند اما اینجی می گوید به خاطر حرف هایی که زده پشیمان نیست و قصد ندارد برگردد. اسرا هم جواب رد به جنید می دهد و او را از خانه بیرون می کند.
غمزه حال نریمان را از اگه می پرسد.
اگه می گوید: «به خاطر این که از مدرسه اخراج شد تو خونه تنبیهش کردن و حتی گوشیش رو هم ازش گرفتن. » غمزه می گوید: «امکان نداره نریمان واسه امتحانا خودشو نرسونه. اون که مثل تو نیست این چیزا واسش مهم نباشه. » اگه می گوید: «بدتر از اون شد. تو اونو شبیه خودت کردی نه من! »
غمزه بعد از مدرسه تصمیم دارد به دیدن نریمان برود.
"هان نریمان را به دکتر می برد اما دکتر هم می گوید که باید پیش روانپزشک بروند چون این مشکل روحی و روانی است"او وقتی زنگ خانه ی انها را می زند، صفیه که در حالی تمیز کاری است و با همان لباس سر تا پا سفید در را باز می کند. غمزه با دیدن او جا می خورد و می گوید: «آهان شما همون زن سرایداری هستین که اون شب دیدمتون. باز دارین تمیز کاری میکنین؟! » صفیه با عصبانیت می گوید: «نریمان خونه نیست! برو رد کارت. » این حرف به غمزه بر می خورد و می گوید: «این چه طرز حرف زدنه؟ شکایت کنم از نون خوردن میفتی اینو بفهم! » همان موقع نریمان از راه می رسد و غمزه شکایت صفیه را به او می کند. نریمان با خجالت می گوید که صفیه خواهرش است.
غمزه خشکش میزند و نریمان با ناراحتی وارد خانه می شود. صفیه با ناراحتی و دلسوزی به نریمان می گوید که چیزهای تیز را از اتاقش بیرون آورده و اضافه می کند: «خواهرم خواهش میکنم بیا منو کتک بزن حرصت رو سر من خالی کن ولی با خودت این کارو نکن. » نریمان ناراحت می شود اما بدون حرفی به اتاقش برمیگردد.
هان به دکتر می رود. دکتر به او می گوید: «شما خیلی سعی میکنین لو نرین درسته؟ حتی نزدیکترین شخص بهتون هم این رو نمیدونه.
"هان سعی می کند نریمان را راضی کند اما نریمان قبول نمی کند و می گوید: «اگه چیز بدی نیست خودت پیش روانشناس برو و زندگی متاهلیت رو نجات بده"» هان می گوید: «من ضربه روحی جدی ای نخوردم که بخوام کسی بدونه. » ولی با این حرف دکتر حالش دگرگون می شود و می گوید: «من فقط آدم هارو دوست ندارم. نباید زیادی به من نزدیک شن. »
اینجی به اتاق گلبن می رود و از انجایی که در مورد بیماری او تحقیق کرده، به او می گوید که خوب است با مدیتیشن خودش را آرام کند و تمرکزش را بالا ببرد. گلبن هم وانمود می کند که این کار برایش جالب نیست اما بعد به اتاق نریمان می رود و از او خواهش می کند با هم مدیتیشن را امتحان کنند.
نریمان هم دلش نمی آید به او نه بگوید.
قسمت بعدی - سریال آپارتمان بیگناهان قسمت نود و یک ۹۱ قسمت قبلی - سریال آپارتمان بیگناهان قسمت هشتاد و نه ۸۹ Next Episode - Apartemane Bi Gonahan Serial Part ۹۱ Previous Episode - Apartemane Bi Gonahan Serial Part ۸۹اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران