مقایسه گل‌های مارادونا و گل به خودی‌های ما

مقایسه گل‌های مارادونا و گل به خودی‌های ما
خبر آنلاین
خبر آنلاین - ۹ آذر ۱۳۹۹



طبق معمول عده‌ای او را در حد اسطوره و عده‌ای او را در حد شیاد ماری‌جوانایی دانستند و بعد هم، این دو گروه تا توانستند از خجالت هم درآمدند و ....
بله؛ هر اتفاقی که برای هر بنده خدایی در هر نقطه‌ای از عالم میفتد ملت همیشه کارشناس ما در واکنش به آن؛ سه سوته به دو ارتش کالا مساوی تقسیم شده و در برابر هم، صف می‌کشند؛ شعار یکی می شود: «سر به تنش نباشد» و شعار آن دیگری می‌شود: «سرش سلامت باشد»! مهم نیست در کدام گروه هستید مهم این است که مثل سیب زمینی بیطرف نیستید!

بنده چون نه دوست جونی و نه دشمن خونی مارادونا بودم و هستم لذا قضاوتی در این مورد نمی‌کنم؛ چون می‌دانم، قضاوت‌های بی‌طرفانه‌، هیجان و خریدار ندارند! اصولا اخباری لایک خورشان ملس است که یا با غلطک از روی سر کسی رد شویم یا با لیفتراک اورا بالای سرمان ببریم! «سیاه و سفید» مسئله این است؛ رنگ خاکستری در این مرز و بوم «قهوه‌ای» است!

نمونه‌اش همین شجریان و خیلی از چهره‌های سیاسی دیگر خودمان...

بگذریم؛ اصل حرف‌مان چیز دیگری است. واکنش بنده نسبت به خبر فوت مارادونا این است که تنها بهانه و نقاط مشترک پیونددهنده ما و مارادونا  ۳ چیز است: ۱- میدان آرژانتین(البته نه بخاطر مارادونا؛ گویا متقابلا یکی از میادین اصلی پایتخت آرژانین هم بنام امام رضا(ع) است) ۲- عکس احمدی‌نژادی که بر روی دیوار اتاق مارادونا نصب بود(هر چند؛ حتی یک ایرانی هم، چنین عکسی را نزده باشد!) ۳- ماهیت ضد امپریالیستی او، بویژه درمورد انگلیس

اما غرض و مرض بنده از طرح این بحث مورد سوم بود...

ببینید؛ اینکه آمریکا و انگلیس و خیلی از کشورهای اروپایی در گذشته، نان استعمارگری را سر سفره زن و بچه‌شان می‌آوردند و حتی در شرائط حساس کنونی هم، با شیوه‌های متمدنانه‌تری شیره کشورهای جهان سومی را می‌کشند، شکی نیست! اینکه باید آنها را چزاند و  نباید در برابر زورگویی آنها کم آورد؛ کاملا درست و بر بخیلش لعنت! اما چزاندن شکل‌ها و مراتب مختلفی دارد که از آتش زدن پرچم ملی(که هیچ ربطی به دولتش ندارد وگرنه اسمش می‌شد پرچم دولتی) یک کشور در مجلس کشور دیگر شروع می‌شود تا شعار «مرگ بر» و تسخیر سفارت و چیزهایی از این دست که البته تاریخ و تجربه نشان داده از این اقدامات متهورانه و انتحاری آبی که گرم نشده هیچ، بنوعی گل به خودی‌های متوالی هم بوده‌اند! به داستان کوتاه زیر دقت کنید:

انگلیس بر سر تصاحب جزائر فالکلند کلی آرژانتینی را می‌کشد(که امروزه کمتر کسی هست که حتی نام این جزیره و دعواهای بر سر آن و پیروزی مقطعی انگلیس را شنیده باشد و یا یادش مانده باشد) اما در همان موقع مارادونا گلی را با دست وارد دروازه انگلیس کرد و این کشور را با حذف از گردونه رقابت‌های جام‌جهانی دوگانه سوز نمود! شوزش اول: باخت انگلیس و سوزش دوم: باختن تحقیرانه انگلیس، یعنی همان گل دستی که برای چزاندن بیشتر انگلیسی‌ها به دست خدا معروف شد!
(که امروزه کمتر کسی هست این گل و پیروزی آرژانتین را از خاطر برده باشد) حالا این را مقایسه کنید با دسته گلی که ما در تسخیر سفارت انگلیس به آب دادیم و البته چقدر خسارت و حیثت را هم به باد دادیم ....

عرضم این است: بهترین چیز؛ مبارزه با استعمار است اما کمی با شعور بیشتر و هیجان‌زدگی کمتر! می‌شود گوش استعمارگران را مثل سوراخ کردن گوش خانمها بدون درد و خونریزی پیچاند.

"طبق معمول عده‌ای او را در حد اسطوره و عده‌ای او را در حد شیاد ماری‌جوانایی دانستند و بعد هم، این دو گروه تا توانستند از خجالت هم درآمدند و ..."راه‌های مبازه با استعمار زیاد است فقط کمی کنترل و حواس جمع می‌خواهد! اگر مسئولین وارد نیستند و حتی آتش‌شان در بعضی موارد تندتر است و یا اصولا برخی هم، نفعشان نیست که وارد این قضایا شوند؛ حداقل خودمان می‌توانیم مارادوناهایی تربیت کنیم تا حق‌مان را جوری از آنها بگیرند که تا سالها دل‌مان خنک بماند .... چزاندنی که خوب بچزاند تاثیرش حتی از آفتابه انداختن بر گردن و چرخاندن در شهر بیشتر است.... به امید رسیدن به آن روز یا حداقل رسیدن به چنین تفکری .... زت زیاد! 

منابع خبر

اخبار مرتبط

دیگر اخبار این روز

خبر آنلاین - ۹ آذر ۱۳۹۹
خبر آنلاین - ۹ آذر ۱۳۹۹