شعر و سیاست انسنزبرگر؛ نمونهای تازه از سانسور واژه و اندیشه
موضوع از آنجا آغاز شد که در پی انقلاب سال ۱۳۵۷ حاکمان بر حکومت نوبنیاد جمهوری اسلامی گمان بردند، آگاهتر و عاقلتر از دیگران هستند و بر این اساس رسالتِ راهنمایی و «ارشاد» مردمی را بر عهده دارند که «امت» هستند و نادان. این عده خود را «عالمان دین» خواندند و در انطباق با ارزشهای دینی «پاکسازی» را در تمامی عرصههای جامعه آغاز کردند و در این راستا چنان سانسوری بر چاپ و نشر اعمال داشتند که به اندکزمانی دیگر نه تنها نشریهای مستقل ادامه حیات نیافت، اجازه انتشار هر کتابی نیز بر عهده کسانی گذاشته شد که جهانشان همان «مکتب اسلام» بود.
سانسورچیان نشسته در وزارت ارشاد سیمایی آشکار ندارند. متر و معیار سانسور نیز بر آنان معلوم نیست. آنچه را که شاید امروز مجاز باشد، امکان ممنوع بودن آن در فردا بسیار است. چه بسا متنی را که یک سانسورچی غیرقابل انتشار ارزیابی میکند، نشر آن اما از نظر همکارش بلامانع باشد. اگر پای نویسندهای نیز به این وزارتخانه برای چانهزنی بر سر انتشار اثرش باز شود، چه بسا نام نویسنده و عنوان کتاب مشکلساز باشد نه محتوای آن.
"هر یک از این پاسخها اما نمونهایست از بلاهت صادرکنندگان آن و دنیای کوچکی که در ذهن دارند"خلاصه آنکه؛ چهار دهه است که بلاهت سانسور همچنان در برابر آزادی اندیشه و بیان قد برافراشته، ممنوع و توقیف کرده و یا در بهترین شرایط «اصلاح» را پیشنهاد میکند.
بزرگترین نتیجه سانسور البته در این مدت خودسانسوریست که دامنگیر نویسندگان و هنرمندان شده است. خودسانسوری اگرچه در ابتدا چهرهای ناپیدا داشت، حال دیگر به امری ذاتی تبدیل شده و خالقان هنر و ادبیات بیآنکه خود متوجه باشند، آن را به کار میگیرند.
دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید
پاسخهای وزارت ارشاد به نویسندگان و ناشران، البته اگر پاسخی دریافت دارند، کمتر منتشر میشود. هر یک از این پاسخها اما نمونهایست از بلاهت صادرکنندگان آن و دنیای کوچکی که در ذهن دارند. در همین راستاست پاسخ آنان در رابطه با انتشار کتاب «شعر و سیاست در آثار هانس ماگنوس انسنزبرگر» که مهدی استعدادی شاد آن را ترجمه و نوشته است.
انسنزبرگر اما کیست؟
«هانس ماگنوس انسنزبرگر، یازدهم ماه نوامبر سال ۱۹۲۸ در جنوب آلمان زاده شده است و در زمینه فرهنگ و هنر از چهرههای شناختهشده و در نظر اهل فن، آدمی "همهفن حریف" است. او نه تنها شاعری برجسته است با چندین و چند دفتر شعر، بلکه یکی از مهمترین مترجمان شعر نیز هست و در این عرصه از نظر حجم و کیفیت برگردانهای شعر رقیب ندارد...
انسنزبرگر حضور مطبوعاتی هم داشته است. وی همچون نمونه "روشنفکر فرانسوی" و به سیاق ژان پل سارتر، در مسائل سیاسی و جمعبندی رویدادهای اجتماعی همواره بطور فعال مداخله و اظهارنظر کرده است. چه این مسائل به گرفتاریهای جهان سومی مربوط بوده است و چه به گمراهیهای ناشی از نقش رسانههای جمعی در غرب...»
هابرماس در باره او مینویسد: «در شعرهایی که هانس ماگنوس انسنزبرگر به تازگی انتشار داده، نکته چشمگیر از همان عنوان اثرش (خط نابینایان) شروع میشود. عنوانی که با خود نگرش شکاکی را همراه دارد. شعرهای یادشده در نوع خود متمایز و شاخص هستند.
"او نه تنها شاعری برجسته است با چندین و چند دفتر شعر، بلکه یکی از مهمترین مترجمان شعر نیز هست و در این عرصه از نظر حجم و کیفیت برگردانهای شعر رقیب ندارد.."گرچه متمایز کردن اثر ادبی تا مقداری کار خودپسندیهای شاعر است، اما سوای این نکته، گرایش اشعار انسنزبرگر به سنت شعر سیاسی در آلمان و به سرایش هاینریش هاینه برمیگردد. از جمله شک و تردیدهای موجود در شعرها، مثال چنین نکتهای هست:
چرا حقیقت دارد
که فاتح گُمشده کم است
و مغلوب گُمشده بسیار»
انسنزبرگر با همان نخستین دفتر شعرش معیارهای تازهای را بنیان گذاشت که آغاز دوران جدیدی از شعر و تلقی آن را در آلمان باعث شد. شعر انسنزبرگر، برغم تحولی که با خود آورده و از سنت پیشین خود را متمایز کرده، بیریشه و بدون پیشکسوت نیست. ریشهاش در شعر اجتماعی آلمان از سدههای پیشین است که شاعرانی چون هاینریش هاینه و برتولت برشت و دیگران بر بسترش بربالیدهاند... آنچه در سالهای دهه چهل در تاریخ آلمان اتفاق افتاد، یعنی آن همجوشی تصورناپذیر سیاست و جنایت، ما را به یک بازنگری وامیدارد تا ریشههای حاکمیت سیاسی را بکاویم ...
اینکه درستی دریافتها و تصورات تاکنونی از حق و ناحق، از جنایت و از دولت فقط از طریق به مخاطره افکندن مداوم حیات ما و آیندگان میسر شده است. بهواقع حق اعتراض به بیداد علنی، دیگر با آن هنجارهایی نمیخواند که زمانی ابزار تداوم و استقرار حاکمیت بودهاند.
در این رابطه انسنزبرگر پرسشهایی را مطرح میسازد: «آیا در آینده مجرمی وجود خواهد داشت؟ آیا آنکه دستور ساختن سلول انفرادی زندان را میدهد، خودش مجرم نیست؟ آیا آن مکانیکی که دستگاه سرکوب را تعمیر میکند، مجرم نیست؟ آیا مائو تسه دونگ مجرم نیست؟ آیا آن روزنامهنگاری که عمل ناحق سیاستمداران را توجیه میکند، مجرم نیست؟ آن معترضان اجتماعی که میتوانند قلب سیاست را نشانه روند، مجرم هستند؟ یا اینکه در آینده فقط آدمهای عادی، پدران خانواده و دوستان شفیق وجود خواهند داشت؟ بیآنکه جرمی را مرتکب شوند.»
به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید
این کتاب در شش فصل تنظیم شده است. در آغاز مترجم به ارزش آثار نویسنده در تاریخ ادبیات و فکر آلمان میپردازد. پس از آن مجموعهای از شعرهای او را به فارسی برگردانده است. «زبان جهانی شعر مدرن» و «علیه جنگ» دو نوشته دیگر آن است.
"وی همچون نمونه "روشنفکر فرانسوی" و به سیاق ژان پل سارتر، در مسائل سیاسی و جمعبندی رویدادهای اجتماعی همواره بطور فعال مداخله و اظهارنظر کرده است"پس از آن نامهنگاریهای او را با هانا آرنت آورده و در پایان نوشتهای با عنوان «بازندگان رادیکال».
استعدادی شاد در یادداشتی کوتاه مینویسد: «مؤلف میل داشت این کتاب در داخل ایران منتشر شود. پس از یافتن ناشر، شش ماه در انتظار دریافت مجوز برای انتشار کتابی ۱۲۳ صفحهای گذشت. تا اینکه سرانجام هفته پیش ناشر در تماسی با مؤلف گفت که ارشاد در ابلاغیهای سه مورد ایراد در کار دیده است. نخست کلمههای «فاحشه» و «زنباره» در شعری باید حذف شود. دوم، عبارت "آخرالزمان امری موقتی است" باید حذف گردد و سوم، از صفحه ۹۸ تا ۱۲۰ باید کنار گذاشته شود.
آن هم به دلیل مختصر شده زیر که اسلامیسم را به کل اسلام تعمیم داده است.
مؤلف که ابلاغیه ارشاد در مورد حذف و سانسور ترجمه خود را قابل پذیرش نمیداند، متن کامل را برای انتشار رایگان در اختیار باشگاه ادبیات گذاشته است.»
سانسورچی نوشته است که در شعری از انسنزبرگر دو واژه «فاحشه» و «زنباره» باید حذف شوند. در شعر انسنزبرگر آمده است؛ «همان فاحشهی کنار پیشخوان بارم». متأسفانه سانسورچی وزارت ارشاد پیشنهادی برای جایگزین نمودن این دو واژه نداده است. راستی چه واژهای را میتوان جایگزین فاحشه نمود؟ طبیعیست با واژه "جنده" نیز مخالفت گردد. اگرچه نام «خانههای عفاف» بر فاحشهخانه گذاشتهاند، اما فرقی با هم ندارند. اگر فاحشهخانه به «خانه عفاف» تغییر یافته، پس میتوان گفت فاحشه نیز باید «عفیفه» باشد.
فاحشگی را از کهنترین مشاغل در جهان میدانند، شغل «عفیفه» (زن پاکدامن) اما عمرش درازتر از این رژیم نیست.
"گرچه متمایز کردن اثر ادبی تا مقداری کار خودپسندیهای شاعر است، اما سوای این نکته، گرایش اشعار انسنزبرگر به سنت شعر سیاسی در آلمان و به سرایش هاینریش هاینه برمیگردد"در فرهنگ دهخدا در تعریف این واژه آمده است؛ «زن پارسا و با عصمت و باحیا و باشرم و متدین و پاکدامن.» اینکه چرا آنکس که تن خویش میفروشد، پاکدامن نامیده شده بر من معلوم نیست.
حال اگر بخواهیم شعر انسنزبرگر را با این معیار به فارسی برگردانیم باید بنویسیم؛ همان عفیفهی کنار پیشخوان بارم. یعنی باید زن عفیف که به حتم جایش در کلیساست را در بار بنشانیم؟
با خواندن این «ابلاغیه» وزارت ارشاد که نه عنوان وزارتخانه را بر بالای ورقه ابلاغیه میبینیم و نه امضای سانسورچی را در پایین آن، به یاد آثاری از ادبیات جهان میافتیم که در برگردان آنها به فارسی، «میخانه به کافه، عاشق به دوستدار، همرقصان به همصحبتها، گوشت خوک به گوشت گاو، شراب به نوشابه، بار به پیشخوان، عشقبازی به دوستی، مشروب به نوشیدنی، کام ستاندن به عقد خویش درآوردن، سینهها به بالاتنه و...» تبدیل شدهاند.
واژگان جایگزین به نقل از «ممیزی کتاب» اثر دکتر احمد رجبزاده آورده شده که وزارت ارشاد طی بخشنامهای از سانسورچیهای خود اجرای آن را خواسته است. طی همین بخشنامه موارد زیر نیز از ممنوعههاست؛ «بیان الفاظ و اصطلاحات جنسی (سکس، تور زدن، و...) بیان بیماریها و مشکلات جنسی مقاربتی، ترویج فرهنگ دوستیابی و روابط جنسی، روابط غیررسمی با زنان، شرح بیپرده مناسبات جنسی و شیوههای ارضای جنسی، آمیختگی زنان و مردان به صور مختلط (در میهمانی، مراکز تفریحی، مراکز ورزشی، اماکن عمومی)، ترویج عدم ازدواج در بین جوانان... نظریه جنسی فروید، آموزش مسائل جنسی، سادیسم، جنون جنسی، سقط جنین، ترویج زندگی به شیوه غربی، دست دادن دختر و پسر با هم و یا زن و مرد نامحرم. دوست پسر و یا دختر، رابطه زن مسلمان با مرد خارجی، شرح حال زنان فاسد، نام یا تصویر لباسهای زیر، لباسهای غربی (کراوات، پاپیون) نام و تصویر رقصهای غربی (باله، تانگو، راک)، نام و تصویر انواع قمار و آلات آن، بیان جملات و عبارات عاشقانه (عشق و ترکیبات آن)، توصیف داستانهای صرفاً عشقی، معاشقه با معشوق و جنس مخالف (در آغوش کشیدن، نوازش کردن، بوسیدن، ناز و کرشمه) و...»
در شعری دیگر نیز از اشعار انسنزبرگر آمده است؛ «شاید آخرالزمان نیز/ یک اتفاق موقتی است/ و فعلاً میمیرم/ با آرامش روحی...»
سانسورچی از مترجم خواسته است تا «آخرالزمان یک اتفاق موقتی است» را نیز اصلاح و یا حذف کند.
سومین موردی که سانسورچی از مترجم اصلاح و یا حذف آن را خواسته، به نوشتهای بازمیگردد با عنوان «مردان وحشت- نگاهی به بازندگان رادیکال» که نویسنده در آن نگاهی دارد به موقعیت امروز جهان و نقش کشورهای صنعتی و جهان پیرامونی و در این میان تروریسم در آن.
او کوشیده است تا با توجه به تاریخ جهان نگاهی داشته باشد به «کاپیتالیسم، رقابت، امپراتوری و گلوبالیزاسیون» و در این میان عملکرد و تجربه چپها را در جهان دیروز برابر عملکرد مسلمانان در جهان امروز میگذارد تا با مقایسه آنها موقعیت «بازنده» را در جهان آینده بازیابد.
سانسورچی نوشته است؛ «نویسنده در این صفحات با واژهای تحت عنوان «اسلامیستها» کلیه تفکرات و نحلههای فکری اسلامی را تقریباً یکی دانسته و در مواردی بین تفکرات تروریستهای منتسب به اسلام تمایزی قائل نشده است. علاوه بر این با بهرهگیری از آیاتی از قرآن اقدامات تروریستی را منتسب به قرآن دانسته است. لازم است مطالب این صفحات به گونهای اصلاح شود که تفکرات و اقدامات تروریستی منتسب به اسلام و قرآن از تفکرات اسلامی کاملاً متمایز شوند. پس از بازنویسی و اصلاح این صفحات لازم است مورد بازبینی قرار گیرد.»
با چنین ابلاغیهای مترجم باید به نویسنده رجوع کند و از او بخواهد تا به خواست سانسورچیان وزارت ارشاد جمهوری اسلامی، در افکار خویش تجدیدنظر کند و آنگونه بیاندیشد و بنویسد که آنان اراده کردهاند. او البته باید چشم خویش بر ترورهای جمهوری اسلامی نیز ببندد و چنین ترورهایی را به نام مسلمانان مخالف جمهووری اسلامی بنویسد.
و چنین است که سانسورچیان نظام به عنوان عاملان فرهنگی آن باید بکوشند تا افکار عمومی جامعه را به آن سمتی هدایت کنند که نفع نظام در آن است.
"شعر انسنزبرگر، برغم تحولی که با خود آورده و از سنت پیشین خود را متمایز کرده، بیریشه و بدون پیشکسوت نیست"باید برای مردم تصمیم بگیرند که چه بخوانند و چگونه بخوانند و حتا چه نتیجهای بگیرند. اصل این است که راه هر گونه شکی بر حوادث و مفاهیم بسته شود. امت تحت اوامر رهبر باید دارای یک فکر و یک نظر و یک هدف باشند.
به قول انسنزبرگر: «پس چه کسی نوار یراق میدوزد به شلوار ژنرال؟/ چه کسی، پیش پای غارتگران گوسفند قربانی میکند؟/ چه کسی صلیب حلبی را مغرورانه جلوی شکمش میآویزد که از گرسنگی قارقور میکند؟/ چه کسی پول سیاهی صدقه میگیرد تا دهان نگشاید؟/ اجناس به سرقت رفته بسیار است و سارق کم/ چه کسی برایشان هورا میکشد،/ پس چه کسی مدال به ایشان میدهد،/ چه کسی برای شنیدن دروغ چنین له له میزند؟»
این کتاب را «باشگاه کتاب» در دنیای مجازی منتشر کرده است.
* مطالب منتشر شده در صفحه "دیدگاه" الزاما بازتابدهنده نظر دویچهوله فارسی نیست.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران