حضور پُررنگ اشعار و داستان های کهن فارسی در شب چلّه
یلدا یا چلّه، شبی است که علاوه بر تفأل به حافظ، با داستانهای کهن ایرانی همراه است؛ داستانهایی که هر یک درس زندگی هستند و شب چلّه را به ماندگارترین لحظات تبدیل میکنند.
یکی از محبوبترین موضوعاتی که در داستانهای کهن شاهد آن هستیم عشق و علاقه اسطوره هاست؛ به طوری که «نظامی» در «خسرو و شیرین» میگوید: «نروید تخم کَس بیدانهٔ عشق/کَس ایمن نیست جز در خانهٔ عشق» و خواندن و مرور هر یک از این داستان ها در شب یلدا، گرمابخش این شب در کنار خانواده، دوستان و بستگان است.
سوگل مشایخی، جامعه شناس و حافظ پژوه بیان کرد: موارد زیادی از خواستگاری بانوان از آقایان در شاهنامه وجود دارد و این اهمیت و قدرتی که زنان در شاهنامه داشتند، بسیار جالب است. زیرا یکی از سنتهای شب یلدا این است که ما از طریق اسطورهها و افسانهها و داستانهای کهن کشور با فرهنگی که داشته ایم، آشنا شویم.
مشایخی گفت: در «نظامی» شخصیت مهین بانو، عمه شیرین، زن قدرتمندی است که شاهان زیادی دوست دارند با او معاشرت داشته باشند و شیرین هم وقتی از خسرو برایش گفته میشود، خودش به سمت این تصمیم میرود، در حالی که شاید امروز در جامعه ما، این موضوع هنوز جا نیفتاده باشد و میگویند خانم نباید اظهار علاقه کند و در اصطلاح عامیانه میگویند اگر دختر اظهار علاقه کند، سبک میشود، ولی میبینیم در ادبیات کهن ما این طور نیست و درواقع، این نشان قدرت زنان است.
مشایخی ادامه داد: دلیل این که خسرو و شیرین دیر به هم رسیدند، این بود که هم باید آیین ها، مراسمات و اصول و حریمها رعایت میشد و هم این که جسارت و پاکی قلب داشت.
رشید کاکاوند، داستان نویس، ترانه سرا و پژوهشگر ادبیات فارسی بیان کرد: داستان زال و رودابه از این قرار است که وقتی مهراب کابلی، پدر رودابه، با خبر میشود رابطهای بین زال، پسر سام، پهلوان ایران و رودابه وجود دارد، دخترش را صدا زد که سرزنشش کند. به همین دلیل، سیندخت، مادرِ حکیم رودابه به او گفت: یک مقدار زار و نزار نزد پدرت برو تا دلش برایت بسوزد و رودابه با این تصور که کار اشتباهی نکرده است، خیلی آراسته نزد پدر رفت و هر قدر هم سرزنشش کرد، حقیر نشد و با غرور از عشقش سخن گفت و رفت و پس از آن، و
قتی مهراب از پشت سر به رودابه نگاه میکرد، کِیف می کرد که چنین دختری با احساس ناب و پاکی دارد که پای احساس خود میماند.
کاکاوند گفت: احساس ناب و پاک انسانی که اسمش عشق است و در ادبیات و اشعار ایرانی به آن اشاره شده است، احساسی نیست که انسان به خاطر آن بخواهد سرافکنده و یا خجالت زده شود؛ به طوری که مولانا میگوید: «هر که را جامه ز عشقی چاک شد/ او ز حرص و عیب کلی پاک شد.» زیرا از نشانههای عشق، پاکی است و در این میان، چیزهای دیگری به نام عشق نامیده و مطرح شده اند که بحثشان جداست، ولی عشق پاک سرافرازی میآورد.
کاکاوند افزود: نظامی در قسمتی از داستان خسرو و شیرین، عاشقی را لایق بشر میداند و جنسیت را از آن دور میکند و در مورد عشق خسرو و شیرین می گوید؛ به طوری که وقتی میخواستند جنازه خسرو را در دخمهای قرار دهند، آخرین فردی که با او دیدار میکند شیرین به عنوان همسرش است و نظامی هم به عنوان راوی، تحت تأثیر قصه قرار میگیرد و از قهرمانی شیرین هیجان زده میشود و به تعبیر نظامی، خیلی از زنان، شجاعانه زندگی میکنند.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران