قسمت سی و دو ای داد از جوانی

پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱

   سریال ای داد از جوانی قسمت سی و دو 32Ey Vay Az Javani Serial Part ۳۲

وقتی احمد و آزرا دست تو دست کنار هم شروع به رقصیدن میکنند با لبخند و چشمهای پر از اشک به هم خیره می شن چالا با دیدن این صحنه با حرص مراسم رو ترک میکنه و زولا با ناراحتی به اونا چشم میدوزه عارف و زکریا از چاوی و زولا میخوان تا میتونن به مادراشون نوشیدنی تعارف کنند تا اونا به دست شویی برند تا بتونن گیرشون بندازن بعد از چند ساعت بالاخره زنها تصمیم میگرند به دستشویی برند و زولا و چاوی گونی به دست جلوی توالت منتظرشون میمونن اما هاجر و نوریه چون اونها مهمون هستند تصمیم میگیرند اول برند و دستشویی کمی تمیز کنند تا اذیت نشند چاوی و زولا هم بدون اینکه متوجه بشند اونا رو بی هوش میکنند و گونی رو سرشون میکشند و اونا رو به خرابه می برند. 

عارف و زکریا نامه تهدید آمیزشون رو کنار اونها پرت میکنن اما وقتی به مراسم برمیگردن زنهای ایتالیایی رو می بینند که با لبخند همونجا نشستند و هر دو با وحشت به هم خیره میشند زولا و چاوی گونی ها رو کنار میکشند و با هاجر و نوریه روبرو میشند و توی سرشون می زنند و به پدراشون خبر میدن که قضیه از چه قراره. هاجر و نوریه به محض باز کردن چشماشون نامه ای که کنارشون افتاده رو برمیدارند و اونو میخونند. که توی اون یه مرد زنهای ایتالیایی رو تهدید کرده که اگه دست از گشتن به دنبالشون برندارند حسابشونو می رسند هاجر و نوریه این نامه تهدید آمیز رو به خودشون می گیرند و عارف و زکریا که این صحنه رو می بینند وانمود می کنند با مردی که اونا رو گروگان گرفته  درگیر شدند. 

هاجر و نوریه به خاطر شوهرهای قهرمانشون به سمت شون می رند و اونا رو در آغوش میگیرند صبح آزرا برای احمد صبحانه میبره و احمد با عشق دست اونو در دست میگیره  و به خاطر همه چیز از اون معذرت خواهی میکنه آزرا هم به اون میگه خیلی دوسش داره همون موقع زولا و چاوی جلو میرند و زولا با اینکه خیلی ناراحته براشون آرزوی خوشبختی میکنه و احمد رو به عنوان برادر کوچکترش در آغوش میگیره. 

سر صبحانه احمد و آزرا دست تو دست به سمت خانواده هاشون میرن هجر و نوریه با جدیت به اونها خیره میشند و بعد از اونها میخواهند که همدیگه رو ناراحت نکنند و اونا رو در آغوش میگیرند احمد تصمیم گرفته تاکسیرانی رو کنار بزاره و پیش خانوادش کار کنه اون با دیدن چالا که هنوز اونجاست عصبانی میشه و بعد چالا به اون میگه انتظار نداشته باش به این زودی بی خیال بشم. همه برای آماده کردن میز صبحانه بلند میشن و عارف و زکریا و زنهای ایتالیایی تنها می مونند زنها نگاه سردی به اونها میندازن و اونها رو بیتی و زکی اسمایی که سالها پیش رو خودشون گذاشته بودن صدا میزنن و با نگاه خبیثانه ای میگن مدت زیادی شده که همو نمی بینیم حالتون چطوره و عکس چهار نفره شون رو نشون مردا میدن عارف و زکریا با درموندگی به هم خیره میشند.

 

قسمت بعدی - سریال ای داد از جوانی قسمت سی و سه ۳۳ قسمت قبلی - سریال ای داد از جوانی قسمت سی و یک ۳۱ Next Episode - Ey Vay Az Javani Serial Part ۳۳ Previous Episode - Ey Vay Az Javani Serial Part ۳۱

منابع خبر

اخبار مرتبط

پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۲۰ فروردین ۱۴۰۱
پندار - ۲۳ فروردین ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۱۱ فروردین ۱۴۰۱