صنعت نشر، زیر ماسک اکسیژن؛ گفتگو با حسن کیائیان، مدیر نشر چشمه/ متین مصطفایی

هرانا - ۱۱ آبان ۱۴۰۲

    خانه  > slide, اندیشه و بیان  >  صنعت نشر، زیر ماسک اکسیژن؛ گفتگو با حسن کیائیان، مدیر نشر چشمه/ متین مصطفایی

  •  خبر اختصاصی
  •  تاریخ : ۱۴۰۲/۰۸/۱۱
  •  دسته : slide,اندیشه و بیان
  •   لینک کوتاه :
  •  کد خبر : ۱۶
چاپ خبر

صنعت نشر، زیر ماسک اکسیژن؛ گفتگو با حسن کیائیان، مدیر نشر چشمه/ متین مصطفایی

ماهنامه خط صلح – تیراژ کتاب در کشور پایین و پایین‌تر می‌آید و کتاب‌فروشان ورشکسته می‌شوند یا شغلشان را تغییر می‌دهند. روزنامه‌ها و رسانه‌های مکتوب در ایران نیز چند سالی است که برای بقا به آب و آتش زده‌اند. گاهی یکی یا دو شماره را به دلایل مختلف منتشر نکرده‌اند، یا از تعداد صفحاتشان کم کرده‌اند. زمانی نیز نتوانسته‌اند مقاومت کنند، در نتیجه تن به تعطیلی داده‌اند.

وجه اشتراک رسانه‌های مکتوب در ایران تلاش «برای دوام آوردن و ماندن در روزگار سخت» بوده تا «جلوی مرگ رسانه» گرفته شود. گاهی اوقات البته این تلاش‌ها هم به جایی نرسیده است.

دلایل بحرانی شدن شرایط نشر در ایران متنوع و متعدد است اما آن‌چه بیش‌تر به چشم می‌آید مسئله‌ی اقتصاد است.

"روزنامه‌ها و رسانه‌های مکتوب در ایران نیز چند سالی است که برای بقا به آب و آتش زده‌اند"بازگشت تحریم‌ها قیمت کاغذ و هزینه‌ی چاپ را چند برابر کرد،‌ اقتصاد نابسامان، گلوی روزنامه‌ها و مجله‌ها را بیش‌تر فشرد و صفحات آگهی‌ها‌ هر روز کم‎تر و کم‎تر شد.

برای بررسی بیش‌تر این موضوع ‌ و به طور کلی تجزیه و تحلیل صنعت نشر با حسن کیائیان از ناشران باسابقه و مدیر نشر چشمه و سخنگوی پیشین اتحادیه‌ی ناشران کشور به گفتگو نشستیم.

براساس گزارش‌های مختلف، فشارهای اقتصادی، ناشران و به‌ویژه کتاب‌فروشان را به سمت ورشکستگی یا تغییر شغل سوق می‌دهد، دلایل بحرانی شدن صنعت نشر در ایران کدامند؟

دلایل بحرانی شدن شرایط رسانه‌ها و انتشارات در ایران متنوع است. شاید مهم‌ترین عامل آن کمبود و گرانی کاغذ است که از سال ۹۷ و تشدید تحریم‌های آمریکا، شرایط سختی را برای رسانه‌ها و کتاب و نشر ایجاد کرده است. تأثیر تحولات سیاسی و بین‌المللی تا جایی است که اتفاقاتی هم‌چون تحریم سپاه توسط آمریکا و بالا رفتن قیمت ارز و دلار، باعث شد که خرید و فروش کاغذ بعضی روزها متوقف شود.

امروز که با شما صحبت می‌کنم سهمیه‌ی دولتی که به مؤسسه‌ی ما با چاپ ۶٠٠ عنوان کتاب در سال تعلق گرفته، تنها ۱۸ بند کاغذ بوده؛ در حالی که این میزان کاغذ برای تولید چند کتاب کفایت می‌کند. در بازار کاغذ هر کیلو نزدیک به پنج هزار تومان سال ۹۷، امروز به ۵۱ هزار تومان رسیده؛ یعنی ۱٠ برابر شدن قیمت طی پنج سال. در نتیجه روزنامه‌ی ۳۲ صفحه‌ای به ۱۶ صفحه رسیده و تعداد اعضای تحریریه هم نصف شده است.

اما چنین وضعی تنها برای رسانه‌های مستقل و بخش خصوصی واقعی وجود دارد، برخی روزنامه‌های وابسته به نهادها و افراد نزدیک به مراکز قدرت و نهادهای نظامی هم‌چنان از منابع مالی و حمایت‌های مادی و معنوی برخوردارند و تغییر شرایط، تحول چندانی در وضعیت آن‌ها ایجاد نمی‌کند.

البته این قیمت‌ها در شرایطی است که کاغذی در بازار موجود باشد.

در بسیاری موارد به دلیل نبود نظارت بر سیستم توزیع و هم‌چنین احتکار کاغذ، مدیران رسانه موفق به خریداری نمی‌شوند و در نتیجه گاهی پیش آمده برخی رسانه‌ها ناچار شده‌اند به دلیل فراهم نبودن مهم‌ترین عنصر تولید رسانه‌های مکتوب، انتشار تولیداتشان را متوقف کنند.

به جز مشکل کاغذ، قیمت زینک و مرکب هم در چند برابر شدن هزینه‌ها تأثیر داشته‌اند. سیستم توزیع سنتی نیز بر مشکلات افزوده‌ است. قیمت یک زینک ۴.۵ ورقی برای روزنامه‌های رنگی در سال گذشته به ۵۲٠ هزار تومان رسید. قیمت مرکب نیز تا کیلویی ۳۸٠ هزار تومان خرید و فروش شد.

این پرش ناگهانی قیمت‌ها بعد از آغاز تحریم‌های آمریکا، تأثیر مستقیمی بر صنعت چاپ و نشر داشته. به علاوه، دستگاه‌های چاپ نیز کهنه و قدیمی شده‌اند که به دلیل تحریم‌ها و کاربرد دوگانه‌ی این قطعات در صنایع نظامی، امکان جایگزینی آن‌ها فراهم نشده است.

هر چقدر که شرایط اقتصادی وخیم‌تر شده، از حجم آگهی‌های رسانه‌ها نیز کاسته شده است.

"گاهی یکی یا دو شماره را به دلایل مختلف منتشر نکرده‌اند، یا از تعداد صفحاتشان کم کرده‌اند"سیستم بانکی و شرکت‌های خودروسازی همیشه دو آگهی‌دهنده‌ی عمده‌ی رسانه‌ها بوده‌اند. اما در سال‌های اخیر به دلیل کاهش بودجه‌های تبلیغاتی، دیگر سفارش انتشار آگهی به رسانه‌ها نمی‌دهند. ادامه‌ی حیات بسیاری از روزنامه‌های خصوصی در گرو انتشار آگهی است، حالا حذف شدن این بخش از رسانه‌ها به یکی از عمده‌ترین منابع مالی آن‌ها ضربه زده است.

کاغذ و آگهی هرچند از خطرناک‌ترین عوامل بحرانی شدن شرایط رسانه‌های مکتوبند، اما تنها متهمان این شرایط نیستند. از روزی که شبکه‌های اجتماعی رونق گرفت، از مخاطبان رسانه‌های چاپی نیز کم شد.

اما نشریات در ایران موفق نشده‌اند که با تولید محتوا و برنامه‌ریزی بر روی شبکه‌های اجتماعی به عنوان ابزار رسانه‌ای جدید، کاهش مخاطب را جبران کنند.

با این شرایط بازار کتاب و صنعت نشر در ایران در آستانه‌ی ورشکستگی است. وضعیت اقتصاد نشر کمک‌های دولتی را توجیه‌پذیر می‌کند، آیا چنین رویکردی به نفع صنعت نشر است؟

اقتصاد نشر به طور کلی اقتصاد گلخانه‌ای است.

وجه غالب‌اش این است، این‌طور نیست که مطلقاً به این صورت باشد. یعنی حجم زیاد ناشر برخلاف استانداردهای جهانی و نبودن امکانات برای توزیع و فروش کتاب، ناشران را وادار می‌کند که به دولت فشار بیاورند که کتاب‌هایشان را بخرد یا نمایشگاه برگزار کند. تا وقتی‌که وضعیت اقتصادی اجازه دهد و دولت این کار را کند، جلو می‌رود ولی به‌ محض این‌که دولت با مشکلات اقتصادی مواجه می‌شود قاعدتاً این قضیه افت می‌کند.

برای این‌که از این قضیه بیرون بیاییم باید رویکردی در پیش بگیریم که صنعت نشر مستقل و متکی به خود داشته باشیم. به مخاطب فکر کنیم. به تولید آثاری برای مخاطب بیندیشیم.

"زمانی نیز نتوانسته‌اند مقاومت کنند، در نتیجه تن به تعطیلی داده‌اند.وجه اشتراک رسانه‌های مکتوب در ایران تلاش «برای دوام آوردن و ماندن در روزگار سخت» بوده تا «جلوی مرگ رسانه» گرفته شود"یعنی در واقع مخاطبین بیایند کتاب‌های ما را بخرند نه این‌که منتظر باشیم دولت بیاید بخرد.

این ورشکستگی به نظر من ورشکستگی حوزه‌ی نشر نیست ورشکستگی یک رویکرد اتکا به دولت و یک اقتصاد گلخانه‌ای در حوزه‌ی نشر است. من اتفاقاً این را خیلی بد نمی‌دانم. این می‌تواند باعث شود آن‌هایی که با این نگاه وارد این حوزه شده‌اند که کتابی تولید کنند و به دولت بفروشند و آن‌هایی که به مخاطب نیندیشیدند این حوزه را ترک کنند، ولی ناشران حرفه‌ای و ناشران واقعی بستر مناسبی برایشان ایجاد می‌شود که اگر بتوانند از مجموعه‌ی این تجارب چه در داخل کشور و چه در کشورهای دیگر استفاده کنند، قاعدتاً به سمتی خواهیم رفت که صنعت نشر متکی‌به‌خود داشته باشیم.

این‌که شمارگان پایین آمده عمدتاً حوزه‌ی کتاب‌های عمومی را در بر می‌گیرد؛ یعنی کتاب‌هایی که به ‌نوعی در ساخت فرهنگ یک جامعه تأثیر دارند و این نگرانی‌هایی را ایجاد می‌کند. یک بخشی این است که ما ادبیات درخوری تولید نمی‌کنیم و باید برویم به سمت تولید کتاب‌هایی که بتوانند مخاطب را جذب کنند؛ یعنی ایجاد تقاضای کتاب در حوزه‌ی عمومی. باید در کشور ایجاد نیاز به کتاب کنیم و کتابخوانی را ترویج کنیم.

دولت در چنین جاهایی می‌تواند ورود نماید و کمک‌دهنده باشد؛ یعنی تسهیل فضای کسب‌وکار برای ناشران و اقتصاد نشر.

در برنامه‌های تلویزیونی و فیلم‌ها و سینماها، بیلبوردهای تبلیغاتی، ایجاد کتابخانه در بانک‌ها و بیمارستان‌ها می‌تواند کمک کند. موضوع مراعات حقوق مؤلف اهمیت دارد که متأسفانه علی‌رغم قانون مصوب ۱۳۴۸، فرهنگ‌سازی برای اجرای این قانون در کشور نشده و اهل ‌قلم خود ناقض این حقوق هستند و آثار یکدیگر را به‌صورت پی‌دی‌اف یا هر چیز دیگری در فضای مجازی نشر می‌دهند. وظیفه‌ی دولت حمایت از حقوق مؤلف و به طور کلی تنظیم و تثبیت فضای نشر و رسانه در کشور است.

فروش کتاب‌ها به‌مرور در حال خروج از دستان کتاب‌فروشی‌های کوچک است. فروش آنلاین و فروشگاه‌های زنجیره‌ای مثل شهر کتاب‌ها رونق بیش‌تری دارند که ممکن است این اتفاق به حذف کتاب‌فروشی‌های محلی و کوچک بینجامد. این اتفاق را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

کتاب‌فروشی‌های بزرگ با شهرکتاب‌ها آغاز شدند.

"گاهی اوقات البته این تلاش‌ها هم به جایی نرسیده است.دلایل بحرانی شدن شرایط نشر در ایران متنوع و متعدد است اما آن‌چه بیش‌تر به چشم می‌آید مسئله‌ی اقتصاد است"شهرداری فضاهای بزرگی را با قیمت ارزان به اشخاصی اجاره داد. آن‌موقع نه آن‌قدر کتاب بود که پرشان کند و نه اصلاً اداره‌ی یک کتاب‌فروشی بزرگ اقتصادی بود. بنابراین این کتاب‌فروشی‌ها روی آوردند به فروش لوازم جانبی و خرده‌ریز.

بخشی لوازم‌التحریر بود و بخشی انواع اسباب‌بازی‌ها و بعدها کالاهای چینی که سود بالایی در فروش‌شان بود. کم‌کم کافه هم به آن‌ها اضافه شد که آن هم سود بالایی دارد. این کتاب‌فروشی‌های بزرگ که سود فروش کتاب برایشان اهمیت چندانی ندارد، مدام به بهانه‌های مختلف تخفیف‌های ۲۰-۳۰ درصدی می‌دهند و این کار کتاب‌فروشی‌های مستقلی را که فقط کتاب می‌فروشند، از دور خارج می‌کند.

این مسئله به‌ خصوص در شهرستان‌ها بسیار به چشم می‌آید.

مغازه‌های بزرگی که در آن‌ها همه چیز پیدا می‌شود، از جمله کتاب، کتاب را در جنب امور تفریحی عرضه می‌کنند. در صورتی که کتاب‌فروشی‌های کوچک که فقط کتاب می‌فروشند، به‌خصوص در شهرستان‌ها، مروجان اصلی فرهنگ هستند.

در بالای شهر تهران، تعداد زیادی کتاب‌فروشی بزرگ وجود دارد و در مقابل، کتاب‌فروشی‌های مستقل در محلات دیگر کم‌کم تعطیل می‌شوند. کتاب‌فروش‌های حرفه‌ای هم هستند که موفق‌اند و کسب‌وکار پررونقی دارند، مثل کتاب‌فروشی محمدی در شیراز و پردیس کتاب و کتاب‌فروشی امام در مشهد. کتاب‌فروشی‌هایی که فقط کتاب می‌فروشند، فرهنگ‌سازند.

برگزاری نمایشگاه‌های پی‌درپی با تخفیف‌های ویژه و یارانه‌ای، کتاب‌فروشی‌های کوچک را از دور خارج می‌کند. زمانی سالی یک بار نمایشگاه‌ بین‌المللی کتاب برگزار می‌شد.

"شاید مهم‌ترین عامل آن کمبود و گرانی کاغذ است که از سال ۹۷ و تشدید تحریم‌های آمریکا، شرایط سختی را برای رسانه‌ها و کتاب و نشر ایجاد کرده است"این نمایشگاه گرچه تا چند ماه تأثیر منفی بر بازار کتاب داشت، اما به هر حال یک همایش فرهنگی خاص بود و توجه جمعیت زیادی را به خود جلب می‌کرد. این نمایشگاه در مجموع تأثیر مثبتی بر بازار کتاب داشت. همین نمایشگاه، اگر بنا باشد دائم تکرار شود، هم کارکرد مؤثرش را از دست می‌دهد و هم تبدیل می‌شود به معضلی برای حوزه‌های خصوصی فرهنگی.

یک کتاب‌فروشی که سرقفلی خریده یا اجاره می‌دهد، باید حقوق پرسنلش را بدهد و هزینه‌ی‌ آب و برق و مالیات می‌دهد. مگر روی یک کتاب چقدر درآمد دارد که بخواهد تخفیف هم بدهد؟

وقتی کل هزینه و سود یک کتاب‌فروشی ۲۵ درصد روی هر کتاب است، چطور تخفیف‌های بالا که در نمایشگاه‌های پی‌درپی مجازی و حضوری می‌دهند به خریدار بدهد؟ خریداران عموماً این را نمی‌دانند و تصور می‌کنند کتاب‌فروش باید روی هر کتاب تخفیف بدهد.

با توصیفی که از اقتصاد نشر در کشور شد این صنعت به چه سمت و سویی می‌رود و چه چشم‌اندازی دارد؟

در مجموع دو سال و خورده‌ای که از عمر دولت فعلی می‌گذرد سیاست‌های مثبتی نمی‌بینیم. به‌طور مشخص، الان توجه به کتاب‌فروشی‌ها در دستور کار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیست و مهم این است که در وهله‌ی اول، ببینیم چگونه می‌توانند کمک کنند یا سیاست‌هایی در پیش بگیرند که کتاب‌فروشی‌های موجود به بقای خود ادامه دهند و مثل یخ جلوی آفتاب آب نشوند.

در وهله‌ی دوم، فاصله‌ای که بین مرکز و پیرامون از حیث فعالیت نشر وجود دارد را با شروع برنامه‌هایی در جهت تأسیس و ایجاد کتاب‌فروشی‌های جدید در مناطق کم‎تر برخوردار کم کنند.

من فکر می‌کنم که این قضایا و البته بحث‌هایی چون کاهش هزینه‌های کتاب‌فروشی‌ها و با در دستور کار قرار دادن معافیت مالیاتی کتاب‌فروشی‌ها می‌توان امیدوار بود به بهبود اوضاع.

بحث ما این است به‌عنوان صنف و اتحادیه که دولت لازم نیست چیزی پرداخت کند، عوارض را از ما نگیرند یا مالیات تا مادامی‌که رفع نیاز شویم و بتوانیم در این حوزه بمانیم. و البته چیزی که باعث امیدواری می‌شود تشخیص درست است. وقتی شما بیماری سختی دارید، در وهله‌ی اول مهم تشخیص بیماری است. تصور من این است که این تشخیص صورت گرفته و مشخص است کجاها چه ایراداتی است و خود این قضیه این بستر را ایجاد می‌کند که ما به آینده‌مان امیدوارانه نگاه کنیم.

کتاب‌های زیادی قبلاً منتشر نمی‌شد اما الان منتشر شده و می‌شود، منتها بیش‌تر نیاز به معرفی و بحث و گفتگو و تبلیغ دارد که مردم به سمت کتابخوانی بیش‌تر روی بیاورند و آرزو می‌کنم هر مدرسه‌ی ما در کشور یک کتابخانه داشته باشد.

دولت متوجه نیست بازار نشر در ایران نیاز به حمایت یارانه‌ای و نمایشگاهی ندارد و اگر دولت قصد دارد از بازار نشر حمایت بکند و در درازمدت و کوتاه‌مدت کاری برای نشر بکند، ابتدا باید پایش را از کفش تشکل‌های ناشرین و اتحادیه کاملاً بیرون بیاورد. یعنی اختیار تصمیم‌گیری در مورد بازار نشر را به اتحادیه ناشران واگذار کند و اتحادیه هم باید در قدم اول نمایشگاه‌ها را در بسیاری از نقاط ایران جمع کند و هزینه‌ی نمایشگاه‌ها را صرف ارائه‌ی تسهیلات برای توسعه کتاب‌فروشی‌ها و توسعه پخش در ایران کند.

"در بازار کاغذ هر کیلو نزدیک به پنج هزار تومان سال ۹۷، امروز به ۵۱ هزار تومان رسیده؛ یعنی ۱٠ برابر شدن قیمت طی پنج سال"هم‌چنین وضعیت پست در ایران باید بهبود یابد. بخش دیگری از هزینه‌ها را هم باید صرف حمایت از تولید آثار کیفی در کشور کند.

همزمان حمایت یارانه‌ای به شکل خرید کتاب و پرداخت یارانه‌ی خرید کتاب از سوی وزارت ارشاد باید قطع شود یا به شدت کاهش پیدا کند. به خاطر این‌که نوع سازوکار و خرید در وزارت ارشاد و حمایت در وزارت ارشاد به نحوی است که عملاً این نوع حمایت‌ها و یارانه‌ها نه تنها کمکی به بازار نشر در ایران نمی‌کنند بلکه ایجاد تورم می‌کنند.

دولت اگر می‌خواهد این بازار را نجات دهد باید سیاست پرداخت یارانه را قطع کند و به شکل تسهیلات در اختیار اتحادیه‌ها قرار دهد تا اتحادیه‌ها بتوانند طبق اصول و شاخص‌هایی که شاخص عملکردی در بازار نشر هستند، توزیع کنند.

وزارت ارشاد ابزار حمایتی نداشته، یعنی پول نداشته، اما تلاش کرده ابزار کنترلی میلی و سلیقه‌ای که در بررسی کتاب بود را بیش‌تر کند. این موضوع باعث شد که نمی‌گویم همه‌ی مؤلفان ولی بخش عمده‌ای از مؤلفانی که سال‌ها کتاب‌هایشان در وزارت ارشاد خوابیده بود نتوانند مجوز بگیرند. به این فهرست باید صدور بخشنامه‌های محدود کننده‌ی رسانه‌ها و تعیین خط قرمزهای متعدد،‌ در کنار شکایت‌های فراوان از نشریات توسط دستگاه قضایی را نیز اضافه کرد که نفس رسانه‌های مستقل را گرفته است.

از طرف دیگر وزارت ارشاد فرصت یا حوصله یا شرایط برنامه‌ریزی درازمدت برای بازار نشر را تا الان نداشته که امیدواریم این اعتماد متقابل میان دولت و ناشران ایجاد شود تا هر کدام در جای خود به پیشبرد فرهنگ کتاب و صنعت نشر کمک کنند.

با تشکر از فرصتی که در اختیار خط صلح گذاشتید.

مطالب مرتـبط

    • صدوپنجاهمین شماره از ماهنامه‌ی خط صلح منتشر شد
    • صدوچهل‌ونهمین شماره از ماهنامه‌ی خط صلح منتشر شد
    • صد و چهل‌ و هشتمین شماره از ماهنامه‌ی خط صلح منتشر شد
    • به دلیل عدم رعایت حجاب؛ کتاب فروشی فرهنگان فرشته پلمب شد
    • صد و چهل‌ و هفتمین شماره از ماهنامه‌ی خط صلح منتشر شد

برچسب ها: آزادی بیان ادبیات اقتصاد گلخانه ای اقتصاد نشر تیراژ کتاب حسن کیائیان خط صلح خط صلح 150 رسانه سانسور صنعت نشر کتاب کتابخوانی گرانی کاغذ ماهنامه خط صلح متین مصطفایی مطبوعات نشر چشمه نویسندگان

بدون نظر



نظر بگذارید

.

منابع خبر

اخبار مرتبط

رادیو زمانه - ۱۲ آذر ۱۴۰۱
باشگاه خبرنگاران - ۳ اسفند ۱۴۰۰