هر احساسی را نباید باور کرد

هر احساسی را نباید باور کرد
ایسنا
ایسنا - ۱۸ مرداد ۱۴۰۲



ایسنا/اصفهان هوا خیلی از اوقات ابری است، اما آیا ابری خواهد ماند؟ آیا همیشه بارانی خواهد ماند؟ پس‌ از آن آفتابی نخواهد آمد؟ پس چرا بر روی افراد با توجه به هیجانات گذرایی که تجربه می‌کنند برچسب می‌زنیم؟

این جملات بخشی از کتاب «هر احساسی را باور نکن» اثر «رابرت لیهی» است که در یکی دیگر از سلسله نشست‌های فصل سخن با حضور «سهیلا سبزواری»، که یکی از مترجمین این کتاب است، مطرح شد.

سهیلا سبزواری، روان‌شناس و مشاور در ابتدای این نشست گفت: رابرت لیهی یکی از نویسندگان بزرگ در حوزه روانشناسی است که این کتاب نیز متعلق به اوست. روش او درمان شناختی رفتاری است و کتاب «هر احساسی را باور نکن» نیز بر همین محور است. اساتید بزرگ رشته روانشناسی نیز مقدمه‌ای بر این کتاب نوشته‌اند.

او با اشاره به اینکه ما خیلی اوقات تصور می‌کنیم که احساساتمان را می‌شناسیم، افزود: ما تلاش می‌کنیم هیجانات مراجعان را به آنان نشان دهیم. احساسات را باید از افکار تفکیک کرد. گاهی افکاری پشت احساسات ما قرار دارند و ما به آن فکر، اهمیت نمی‌دهیم.

"ما می‌توانیم از خودمان بپرسیم که آیا من بازنده‌ام؟ این پرسش موضوعیت دارد، اما بابت این باور، غمگین خواهیم شد و واکنشی احساسی و هیجانی خواهیم داشت"باورهایی پشت احساسات هستند که باعث بروز رفتار ما می‌شوند.

این روان‌درمانگر با بیان اینکه فصل اول کتاب «هر احساسی را باور نکن» در مورد تفاوت فکر و احساس صحبت می‌کند، خاطرنشان کرد: گاهی ما فکر می‌کنیم که به‌عنوان مثال بازنده هستیم. این احساس نیست، بلکه این فکر ما در مورد خود ما است. ما می‌توانیم از خودمان بپرسیم که آیا من بازنده‌ام؟ این پرسش موضوعیت دارد، اما بابت این باور، غمگین خواهیم شد و واکنشی احساسی و هیجانی خواهیم داشت. آیا اینجا می‌توانیم بپرسیم که آیا من غمگینم؟ طبیعتاً خیر. در اینجا این پرسش موضوعیتی ندارد چون بدیهی است که شما غمگین هستید و در حال حاضر این احساس راتجربه می‌کنید.

سبزواری ادامه داد: وقتی هیجان را تجربه می‌کنیم پس سؤال در مورد وحود این هیجان موضوعیتی ندارد و همچنین بدیهی است که ما غمگین و ناراحت یا خوشحال و شاداب باشیم، چون به قول لیهی بدن شما در مورد احساستان دروغ نمی‌گوید و شما در حال تحربه این حس هستید.

او با بیان اینکه کتاب تلاش می‌کند که ما فکر، احساس و رفتار را از یکدیگر جدا کنیم و متأسفانه اغلب ما این موارد را یکی می‌انگاریم، بیان کرد: لیهی می‌گوید بدن شما به شما حقیقت را می‌گوید.

به بدن خود به لحاظ احساسات اعتماد کنید. البته او نمی‌گوید اجازه بدهید احساس بر رفتار شما غلبه کند بلکه باید به خودتان بگویید من خشمگین هستم، اما قرار نیست با کسی دعوا کنم.

مترجم کتاب «هر احساسی را باور نکن» با بیان اینکه در بخش‌های دیگری از این کتاب، نویسنده به معانی مختلفی که ما به احساسات خود می‌دهیم، پرداخته است، تصریح کرد: کتاب «هر احساسی را باور نکن» می‌گوید هیجانات ما  شامل ۵ بخش حس‌ها، باورها، اهداف، رفتار، و گرایش‌های بین فردی است.

سبزواری در مورد حس‌های انسان تصریح کرد: حس‌ها، احساسات فیزیکی و بدنی هستند که در موقعیت هیجان با ما همراه هستند، مثلاً وقتی من خشمگین هستم، ممکن است تپش قلب، لرزش دست و تعریق را تجربه کنم. همچنین نویسنده این کتاب، رویکرد آسیب‌شناسی را نیز بررسی می‌کند و به حس‌هایی اشاره کرده که افراد همراه با هیجان  در برخی از اختلالات روانپزشکی مانند حمله پنیک تجربه می‌کنند.

سبزواری اظهار کرد: باورهایی که پشت هیجانات ما هستند، اهدافی که منجر به هیجان می‌شود، رفتارهای ما، پرخاشگری و دعوا، پیامدهایی که بعد از خشم از ما عبور می‌کند، در این کتاب مطرح شده‌اند.

او در خصوص گرایش‌های بین فردی گفت: این گرایش‌ها به ما می‌گوید که ما در موقعیت هیجان ارتباط می‌گیریم یا از مردم فاصله می‌گیریم؟ این موارد در کاربرگ‌های موجود در کتاب مورد واکاوی قرار می‌گیرد و مخاطب از ابتدای کتاب همراه با پرکردن فرم کاربرگ‌ها مواردی مانند مثبت‌ترین هیجانات، منفی‌ترین هیجانات و راه‌اندازهای هیجان‌ها، و موقعیت‌های بروز هیحانات را بررسی می‌کند، در واقع کتاب و کاربرگ‌ها تسهیلگر مخاطب برای شناخت دلیل هیجانات خود طی یک هفته هستند. مخاطب کتاب «هر احساسی را باور نکن» متوجه می‌شود که هیجان‌های او چه هستند و دلیل این هیجانات چیست. این کتاب باعث می‌شود که یک الگویی از هیجانات خود داشته باشید.

این بانوی روان‌درمانگر رویکرد کلی کتاب «هر احساسی را باور نکن» را، طرحواره‌درمانی هیجانی دانست و افزود: هیجاناتِ ما یک دامنه تجربه وسیعی دارد.

"مخاطب کتاب «هر احساسی را باور نکن» متوجه می‌شود که هیجان‌های او چه هستند و دلیل این هیجانات چیست"به بیانی ساده ما خودمان را محدود می‌کنیم تا دامنه خاصی از هیجانات را تجربه کنیم؛ مثلاً ترجیح می‌دهیم که شاد باشیم، ولی امکان ندارد که ما همیشه فقط شاد باشیم. ما نمی‌توانیم نیمی از هیجانات را کنار بگذاریم. هدف ما این است که زندگی کامل و پرثمری همراه با تجربه طیف وسیع و کاملی از هیحاناتمان داشته باشیم که گاهی شامل هیجانات منفی و گاهی شامل هیجانات مثبت است. هیجانات ما موقتی است، ولی ما فکر می‌کنیم هیجانات بد تمام نخواهد شد.

سبزواری که معتقد است طبق این کتاب، تمرکز بر هیجان شدت آن را بالا می‌برد، تأکید کرد: اگر به احساس اضطراب خود نمره ۵ بدهید (برای هیحانات مقیاسی بین ۰ و ۱۰ درنظر می‌گیریم) و بعد بر روی آن تمرکز کنید، نمره‌ای که مجدداً به آن هیجان اختصاص می‌دهیم بالاتر خواهد رفت. نویسنده کتاب «هر احساسی را باور نکن» می‌گوید غم و خشم و هیجانات را باید پذیرفت و با این پذیرش، آن‌ها را کنترل کرد تا رفتار بر اساس احساس نباشد و به دیگری آسیب نزنیم و رفتارهای بد بروز ندهیم.

او ادامه داد: کاربرگ‌هایی در کتاب هست که با پر کردن آن‌ها می‌توانید متوجه شوید که چرا عصبانی می‌شوید ماشه‌چکان عصبانیت و احساسات منفی شما چیست و چه زمان‌هایی بیشتر احساسات منفی را احساس می‌کنید؟ واکنش‌ شما در این موقعیت‌ها چیست؟ و آن را کنترل و مدیریت کنید.

این روان‌شناس و مشاور که معتقد است طبق آنچه در کتاب کتاب «هر احساسی را باور نکن» آمده، هیجان‌های ما، ارزش‌های ما را نشان می‌دهد، اضافه کرد: احساس تنهایی وقتی رخ می‌دهد که ارزش شما، تعامل و ارتباط با دیگران باشد.

ما در اتاق درمان تلاش می‌کنیم با شناسایی ارزش‌های فرد به او در کنار آمدن و پذیرش هیجاناتش و درمان او کمک کنیم. ریشه هیجانات به احساس فرد از خودش بستگی دارد. درواقع باوری پشت هیجانات است.

سبزواری افزود: هر کاری ما انجام می‌دهیم یک رنجی پشت آن است. کتاب «هر احساسی را باور نکن» می‌گوید که آرزو می‌کنم بگویید من کسی هستم که کارهای سخت را انجام می‌دهم، نه اینکه بگویید این کار برای من دشوار است.

او با اشاره به اینکه فصل دوم این کتاب درباره اعتباربخشی به احساسات سخن می‌گوید، اظهار کرد: ما باید به احساسات و هیجان خود اعتبار دهیم. از آن فرار و اجتناب نکنیم.

"به بیانی ساده ما خودمان را محدود می‌کنیم تا دامنه خاصی از هیجانات را تجربه کنیم؛ مثلاً ترجیح می‌دهیم که شاد باشیم، ولی امکان ندارد که ما همیشه فقط شاد باشیم"صراحتاً بپذیرید که به‌عنوان یک انسان الآن ناراحت، عصبی یا خوشحال یا خشمگین هستید و این مطلب را به کسی که با او ارتباط دارید و این احساسات در رابطه با او ایجاد شده، مطرح کنید. با احساسات خود کلنجار نروید، بلکه آن را مطرح کنید.

این روان‌درمانگر با بیان اینکه برخی هیجانات، به لحاظ اخلاقی منفور هستند، اما نویسنده کتاب «هر احساسی را باور نکن» می‌گوید بر احساسات و هیجانات خود، بارگذاری اخلاقی نکنید و اجازه دهید هیجان عبور کند، تأکید کرد: اعتباربخشی به این معنی است که فرد می‌گوید من احساسات منفی خود را می‌پذیرم، اما از پیامدهای بروز آن جلوگیری می‌کنم.

سبزواری با اشاره به اینکه ما بر رفتارهایی تمرکز می‌کنیم که در پی تعدیل آن هستیم و فرایند تبدیل احساس به افکار و رفتارها در یک چرخه اتفاق می‌افتند، گفت: در درمان شناختی _رفتاری (cbt) حساس، افکار و رفتار سه ضلع یک مثلث هستند و یک چرخه را تشکیل می‌دهند که گاهی تند چرخ است که خیلی فوری اتفاق می‌افتد. تمرین کنید تا بتوانید این چرخه را بشکنید و جایی که احساس شما آن‌قدر قدرتمند شده و شدت ان بالاست از انجام رفتار اسیب زننده جلوگیری کنید، در واقع بر اساس احساس‌تان رفتار نکنید، چون داشتن یک احساس مساوی انجام آن نیست. افکار می‌آیند و نباید جلوی آن‌ها را گرفت، بلکه ما باید جلوی رفتار را بگیریم. اجازه دهید احساس بیاید و برود، ولی رفتار را کنترل کنید.

او با اشاره به اعتباربخشی به احساسات تصریح کرد: برخی باورهای ناکارآمدی که از جامعه و خانواده به ما منتقل شده است از اعتباربخشی به احساسات ما جلوگیری می‌کنند.

برخی از ما نمی‌خواهیم احساسات خود را تجربه و مثلاً نمی‌خواهیم گریه کنیم یا بابت احساسات خود، احساس شرم می‌کنیم.

این مترجم ادامه داد: برخی باورهای ما مسئله‌ساز هستند و با همین تعبیرِ باورهای مسئله‌ساز از آن نام‌برده شده است. باور ما این است که چون اطرافیان، ما را می‌شناسند باید متوجه باشند که از چه چیزی ناراحت می‌شویم. لیهی جاایی در کتاب  احساسات ما را به هوا تشبیه کرده و گفته بعضی‌اوقات هوا ابری است اما آیا همیشه بارانی خواهد ماند؟ پس‌ازآن آفتابی نخواهد آمد؟ پس چرا به آدم‌ها یک برچسب خاص بزنیم؟ بر اساس احساسات به آنها برچسب نزنید. شخصیت آن‌ها از هیجانات لحظه‌ای جدا کنید چون هیجانات در حال تغییر هستند. برچسب نزنید که فلانی بداخلاق است، پرخاشگر است.

"هدف ما این است که زندگی کامل و پرثمری همراه با تجربه طیف وسیع و کاملی از هیحاناتمان داشته باشیم که گاهی شامل هیجانات منفی و گاهی شامل هیجانات مثبت است"قطعاً این احساسات عبور خواهند کرد. رفتار را هم با شخصیت فرد یکسان ندانید.

سبزواری، اعتباربخشی به احساسات را مفهوم زیبایی در کتاب «هر احساسی را باور نکن» دانست و افزود: وقتی کسی در مورد احساساتش با شما صحبت می‌کند، به او گوش دهید و به او .نشان دهید اخساساتش مهم است و بخشی از وجود اوست احساس گناه و شرمی که بابت تجربه هیجانات داریم را باید کنار بگذاریم. هیچ کدام از ما بابت سردرد، احساس شرمساری نمی‌کنیم. چرا بابت احساساتمان باید شرمسار باشیم؟

او با اشاره به اینکه کتاب «هر احساسی را باور نکن» به این موضوع پرداخته که چرا برخی راهبردها مسئله‌ساز هستند؟ تصریح کرد: نویسنده معتقد است ‌که شاید این راهبردها اندکی احساس و هیجان ما را کاهش دهند، ولی در طولانی‌مدت تأثیری نخواهند داشت. بهتر است راهبردهای مسئله‌ساز را کنار بگذاریم چون مشکل جدیدی هم به مسائل قبلی اضافه می‌کنند و تمرکز ما را بر احساسات بالا می‌برند.

این روان‌درمانگر خاطرنشان کرد: احساسات و اضطراب امری طبیعی است.

همه احساسات را اضطراب تلقی نکنید. ما روان‌درمانگرها گاهی به ناچار باید احساس واقعی مراجعی که می‌گوید اضطراب دارد را کشف کنیم. گاهی فرد می‌ترسد و می‌گوید اضطراب دارم. ترس منبع مشخصی دارد و یک مکانیزمی طبیعی در بدن ما انسان‌هاست، اما منبع اضطراب مشخص نیست.

سبزواری با اشاره به اینکه فصل چهارم کتاب «هر احساسی را باور نکن» در مورد رویکرد طرحواره درمانی صحبت کرده است، گفت: این رویکرد که اساس این کتاب است‌، می‌گوید اجازه دهید دامنه کاملی از احساسات را تجربه کنید. رویکردی واقع‌بینانه که بیان می‌کند همه احساسات دشوار و دلپذیر بخشی از تجربه یک زندگی کامل است..

او افزود: در این فصل به ۵ اصل طرحواره درمانی اشاره کرده است.

"ما در اتاق درمان تلاش می‌کنیم با شناسایی ارزش‌های فرد به او در کنار آمدن و پذیرش هیجاناتش و درمان او کمک کنیم"عواطف دشوار و ناخوشایند یک اصل در زندگی است که باید پذیرفت. عواطف به ما در مورد نیازهای‌مان هشدار می‌دهند و ما را از آنان آگاه می‌کنند. مثلاً وقتی احساس خشم می‌کنیم به این معنی است که نیاز به آرامش داریم.

این محقق و مترجم با تأکید بر اینکه، عواطف می‌توانند ما را راهنمایی یا گمراه کنند، اظهار کرد: وقتی ما هیجانات قوی و منفی را تجربه می‌کنیم، رفتاری انجام می‌دهیم که در نهایت از آن پشیمان می‌شویم. ما می‌خواهیم از شر احساسات راحت شویم و آن را فراموش کنیم. این یکی از راهبردهایی است که ممکن است ما را در دام بیندازند.

سبزواری با بیان اینکه ۶ راهبرد حکیمانه در بخش دیگری ازکتاب «هر احساسی را باور نکن» مطرح شده است که شامل واقع‌گرایی احساسی، ناامیدهای اجتناب‌ناپذیر، ناراحتی سازنده، انجام دادن کاری که نمی‌خواهید انجام دهید، نقص موفقیت‌آمیز و رضایت انعطاف‌پذیر می‌شود، تصریح کرد: واقع‌گراییِ احساسی می‌گوید کمال‌گرایی، باعث می‌شود ما به اوج هر چیزی را بخواهیم  و به کم قانع نیستیم.

این باور که احساسات ما باید خوب، شاد، غیر پیچیده و شفاف باشد، کمال‌گرایی احساسی است. وقتی به کمال‌گرایی معتقد باشید، از تجربه دیگر احساسات خود، ناتوان خواهید شد.

او در خصوص مفهوم ناامیدی‌های اجتناب‌ناپذیر، ناراحتی سازنده و نقص موفقیت‌آمیز، گفت: خیلی از اوقات ما از دیگران ناامید می‌شویم. این مسئله احساسی طبیعی است و اجازه دهید عبور کند. ناراحتی سازنده مورد بعدی است و درواقع رنجی است که ما برای رشد تحمل می‌کنیم. در نقص موفقیت‌آمیز کتاب می‌گوید برای پیشرفت نباید کامل بود.‌ پیشرفت کنید! نه اینکه کامل شوید.

این محقق و پژوهشگر با بیان اینکه فصل بعدی کتاب «هر احساسی را باور نکن» می‌گوید هیجان‌های من برای همیشه ادامه خواهد داشت، اضافه کرد: افسانه‌های خانوادگی درباره احساسات، چیزی است که باید کنار بگذاریم.

"درواقع باوری پشت هیجانات است.سبزواری افزود: هر کاری ما انجام می‌دهیم یک رنجی پشت آن است"مثلاً یکی از این افسانه‌ها این است که به ما گفته‌اند گریه بد است. خانواده یا دیگران برچسب‌هایی چون «نمی‌بینی من مشکلات خودم را دارم؟» «من توان شنیدن مسائل تو را ندارم» را مطرح می‌کنند. شما مرتب از خودتان نمی‌پرسید چرا سردرد دارم اما مدام می‌پرسید چرا ناراحتم؟ چرا حسادت کردم؟

سبزواری با بیان اینکه یکی از پیامدهایی که شرم از احساسات در پی دارد این است که تلاش می‌کنیم احساس را متوقف کنیم، اضافه کرد: پیامدهای احساس شرم، در یکی از کاربرگ‌ها مطرح شده است. شما انتخاب نکرده‌اید که غمگین باشید همان‌طور که داشتن سوءهاضمه را انتخاب نمی‌دانید. پس بابت تجربه هیجان احساس شرم نکنید.

او در خصوص خطاهای شناختی تصریح کرد: خطاهای شناختی،  همراه با افکار ماست‌.

در کتاب فهرستی از این خطاهای شناختی عنوان شده مانند برچسب زدن احساسات، تفکر سیاه و سفید، تعمیم بیش از حد، سرزنش، و.. خطای بعدی شخصی‌سازی است و یعنی همه اتفاقات بد را به خود نسبت می‌دهیم و خود را مقصر همه چیز می‌دانیم.

این روان‌درمانگر با بیان اینکه مفهوم ذهن پاک در کتاب «هر احساسی را باور نکن» مطرح شده است، اعتقاد به ذهن پاک منجر به عدم پذیرش احساسات دوسوگرایی می‌شود، اظهار کرد: یکی از مفاهیم دیگر کتاب دوسوگرایی احساسی است. این مفهوم یعنی اینکه ما همیشه به دیگران فقط احساس خوب نداریم و همواره نمی‌توانیم فقط لحظات خوبی را بسازیم. گاهی به شریک زندگی خود بابت رفتاری خاص، احساس بدی  در کنار احساسات خوب در رفتارهای دیگرش را داریم. ما هم‌زمان می‌توانیم به یک موضوع احساس متناقضی داشته باشیم.

سبزواری که معتقد است کمال‌گرایی احساسی و ذهن پاک منجر به نپذیرفتن دوسوگرایی و سایر ابهامات می‌شود، گفت: ما فکر می‌کنیم همیشه احساسات ما باید پاک و واضح باشد.

"صراحتاً بپذیرید که به‌عنوان یک انسان الآن ناراحت، عصبی یا خوشحال یا خشمگین هستید و این مطلب را به کسی که با او ارتباط دارید و این احساسات در رابطه با او ایجاد شده، مطرح کنید"فکر می‌کنیم باید الآن بدانیم چه حسی داریم؛ اما این‌طور نیست و گاهی احساسات ما گنگ است.

او در خصوص نتیجه پذیرش دوسوگرایی احساسی نیز اظهار کرد: وقتی که ما دوسوگرایی احساسی را قبول کنیم، قطعاً رفتار برای ما راحت‌تر خواهد بود. باید به جای کمال‌گرایی احساسی، واقع‌گرایی احساسی را به‌کارگیریم. وقتی بپذیریم گاهی ممکن است احساس منفی به دوستمان داشته باشیم، رفتارهای آزاردهنده او برای ما قابل درک و تحمل خواهد شد و منحصربه‌فرد بودن انسان‌ها را می‌پذیریم.

مترجم کتاب «هر احساسی را باور نکن» ادامه داد: راهبردهای مشکل‌آفرین را در مقابل تناقض احساسی یا دوسوگرایی احساسی به کار می‌گیریم. مثلاً تلاش کنیم آن احساس را فراموش و حذف کنیم. یا تلاش می‌کنیم احساسمان خیلی خوب و یا خیلی بد باشد.

کمال‌گرایی هستی‌گرایانه یکی دیگر از مفهوم‌های زیبای کتاب است. این مفهوم می‌گوید چیزهای مهم در زندگی باید عاری از نقطه‌ ضعف باشند.

سبزواری با اشاره به یکی از تمرین‌های این کتاب گفت: در کتاب آمده است که چشم خود را ببندید و تصور کنید روح هستید و همه چیز خود ازجمله حافظه و جسم و خانواده و همه چیز را از دست داده‌اید. این فرصت به شما داده شده که چند دفعه (درحالی‌که دقیقاً نمی‌دانید دقیقاً چند دفعه)، ظاهر بشوید یکی از چیزهایی که قبلاً داشته‌اید را پس بگیرید. چه چیزهایی را پس می‌گیرید؟

او با بیان اینکه با این تمرین، از ارزش‌های پشت احساسات خود، آگاه می‌شوید، تصریح کرد: در مثال کتاب، نویسنده همین پرسش‌ها را با زنی که به دلیل مشکلات مالی ناراحت است، مطرح می‌کند و آن زن در اولویت‌هایش، هرگز نامی از پول نمی‌برد. درواقع وقتی عصبانی هستیم متوجه مسائلی که برای ما مهم‌تر هستند نمی‌شویم.

این روان‌شناس و مشاور در پایان خاطرنشان کرد: باید شیوه‌هایی برای مقابله ناکارآمد مثل الکل، مواد مخدر، پرخوری، اجتناب، نشخوار فکری را برشمرد.

"باور ما این است که چون اطرافیان، ما را می‌شناسند باید متوجه باشند که از چه چیزی ناراحت می‌شویم"باید با مسائل روبرو شوید تا از آن عبور کنید.

او به نشخوار های فکری اشاره کرد و گفت: نشخوار افکار مزاحم و خودکاری  هستند که در مورد یک مساله به‌طور مرتب به ذهن ما خطور می‌کند؛ فکرهایی که به محض باز کردن چشم بعد از خواب به سراغ شما می‌آیند و قسمت زیادی از ذهن ما را درگیر می‌کند. نباید با نشخوارها کلنجار رفت. همچنین با کمک درمانگر می‌توان راهکارهای کاهش نشخوار و راه رهایی از این افکار را یاد گرفت. در کتاب هم تکنیک‌هایی برای مقابله با این افکار آورده شده است.

انتهای پیام

منابع خبر

اخبار مرتبط

خبر آنلاین - ۱ اردیبهشت ۱۳۹۹
رادیو زمانه - ۱۷ تیر ۱۴۰۱
آفتاب - ۲۶ دی ۱۴۰۰
خبرگزاری میزان - ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۹
باشگاه خبرنگاران - ۳۱ خرداد ۱۳۹۹

دیگر اخبار این روز

ایسنا - ۱۸ مرداد ۱۴۰۲