قسمت چهل و سه محکوم

پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱

   سریال محکوم قسمت چهل و سه 43Mahkoom Serial Part ۴۳

وقتی ساشا به هوش می‌آید سردرگم است و نمی‌داند چه اتفاقی افتاده و باریش کجاست. بوگه با ساشا تماس می‌گیرد و سراغ باریش را می‌گیرد. ساشا می‌گوید که بیهوش شده بود و نمی‌داند باریش کجاست و پایین می‌رود و عینک باریش را روی زمین پیدا می‌کند و نگران می‌شود. بوگه هم به شدت نگران است. ساشا می‌گوید پیش بوگه می‌رود.

"   سریال محکوم قسمت چهل و سه 43Mahkoom Serial Part ۴۳ وقتی ساشا به هوش می‌آید سردرگم است و نمی‌داند چه اتفاقی افتاده و باریش کجاست"

بکیر که فیرات را به انبار رسانده بود به میخانه برمی‌گردد و به بقیه می‌گوید فیرات ناپدید شده و او را پیدا نکرده است. همه نگران می‌شوند. روز بعد، پاشا و قنبر اطراف انبار را می‌گردند و بکیر به بیمارستان‌ها سر می‌زند اما هیچ سرنخی از فیرات پیدا نمی‌کنند. شب قبل، فیرات پیش از رفتن در مورد نقشه به آن‌ها گفته بود که آن‌ها با فرستادن پیغام به باریش، او را در مورد چاقو نگران می‌کنند و سپس او را به محلی که ساواش در آنجا بارگیری قاچاق انجام می‌داد می‌کشانند و بکیر سریع به کلانتری خبر می‌دهد تا بیایند و ساواش را دستگیر کنند.

در خانه باریش، بوگه به شدت نگران باریش است و گریه می‌کند.

او اصرار دارد که ساشا هر چه می‌داند را بگوید. اما ساشا می‌گوید بیهوش شده بود و هیچکس را ندیده است. زاهد با بوگه تماس می‌گیرد و بوگه به ناچار ماجرای ناپدید شدن باریش را به او خبر می‌دهد. بعد از قطع تماس، جمره به خانه باریش می‌رود و با عصبانیت از بوگه و ساشا سراغ فیرات را می‌گیرد و می‌گوید از دیشب بعد از ملاقات با باریش ناپدید شده است. آن‌ها می‌گویند باریش هم از شب گذشته ناپدید شده است.

"ساشا می‌گوید که بیهوش شده بود و نمی‌داند باریش کجاست و پایین می‌رود و عینک باریش را روی زمین پیدا می‌کند و نگران می‌شود"جمره شوکه می‌شود؛ سپس می‌گوید حدس‌هایی در مورد اینکه چه کسی آن‌ها را گرفته دارد.

باریش و فیرات در یک اتاق در زیرزمینی با زنجیر بسته شده‌اند و بیهوشند. آن‌ها به هوش می‌آیند و با دیدن وضعیت خود عصبی می‌شوند و با هم جروبحث می‌کنند. کمی بعد رفیع می‌آید؛ فیرات او را نمی‌شناسد و می‌پرسد که او کیست و چرا آن‌ها را اینجا زندانی کرده است. رفیع می‌گوید به زودی جواب سوالاتشان را می‌گیرند و هیچ اتفاقی بدون اطلاع سینیور نمی‌افتد.



سعدالله انزرلی یکی از افراد کارتل که قبل از سینیور رییس بوده، پیش سینیور می‌آید و به خاطر اینکه سینیور افراد او را در پارتی مسموم کرده و کشته از او گلایه می‌کند و می‌گوید جواب این کار او را پس می‌دهد و دیگر به این کار ادامه نمی‌دهد؛ سپس می‌رود.

جمره پیش دوستان فیرات می‌رود و می‌گوید یک نفر فیرات و باریش را دزدیده است. پاشا می‌گوید آن‌ها باید سراغ ساشا بروند، شاید بتوانند اطلاعاتی از او بگیرند.

خان بابا و یادگار در اتاق نشسته‌اند و خان بابا به یادگار می‌گوید که با دیدن عکس مادر جمره شوکه شده و نمی‌دانست باید چه بگوید. یادگار که توانایی تکلم ندارد، با تعجب به خان بابا نگاه می‌کند. کمی بعد جمره وارد اتاق می‌شود و خان بابا سریع عکس مادر او را پنهان می‌کند.

"بکیر که فیرات را به انبار رسانده بود به میخانه برمی‌گردد و به بقیه می‌گوید فیرات ناپدید شده و او را پیدا نکرده است"جمره در مورد ناپدید شدن فیرات و باریش با خان بابا صحبت می‌کند.

رفیع، باریش را از اتاق بیرون برده و پیش سینیور می‌برد. باریش از سینیور به خاطر گرفتن او عصبانی است و می‌خواهد علت را بداند. سینیور از باریش می‌پرسد چرا می‌خواست فیرات را بکشد، در حالی که قرار بود او را زنده برای سینیور بیاورد. باریش می‌گوید او و فیرات به خاطر خودکشی برادرش، با هم خصومت دارند و فیرات به سمت او اسلحه گرفته بود.

سینیور در مورد پنهان شدن ساشا و نشانه گیری او سوال می‌کند، باریش می‌گوید ساشا برای احتیاط آمده بود تا فیرات بلایی سرش نیاورد.

زاهد وارد می‌شود و باریش از دیدن او شوکه می‌شود. زاهد از اینکه سینیور باریش را بی خبر و مثل گروگان گرفته گلایه می‌کند. سینیور از رفیع می‌خواهد فیرات را بیاورد. رفیع، فیرات را می‌آورد و سینیور پشت سر فیرات اسلحه می‌گذارد.

"روز بعد، پاشا و قنبر اطراف انبار را می‌گردند و بکیر به بیمارستان‌ها سر می‌زند اما هیچ سرنخی از فیرات پیدا نمی‌کنند"زاهد و باریش بیرون می‌روند؛ همان لحظه صدای شلیک می‌آید و باریش از تصور اینکه سینیور فیرات را کشت خوشحال می‌شود. آن‌ها سوار ماشین می‌شوند.

بوگه و ساشا دم خانه سینیور هستند و بوگه با عصبانیت اصرار دارد که داخل برود، اما ساشا سعی دارد جلوی او را بگیرد و می‌گوید سینیور آدم خطرناکی است. همانموقع در باز می‌شود و ماشین زاهد بیرون می‌آید. ماشین می‌ایستد و باریش پیاده می‌شود.

بوگه و ساشا از دیدن باریش خوشحال می‌شوند. باریش آن‌ها را بغل می‌کند. زاهد از باریش می‌خواهد که سوار ماشین شود تا باهم بروند. بوگه و ساشا هم سوار ماشین بوگه می‌شوند.

حاجی، پاشا، قنبر و بکیر از دور آن‌ها را زیر نظر دارند.

"زاهد با بوگه تماس می‌گیرد و بوگه به ناچار ماجرای ناپدید شدن باریش را به او خبر می‌دهد"حاجی و پاشا تصمیم می‌گیرند که از دیوار حیاط پشتی وارد خانه سینیور شوند.

زاهد در ماشین باریش را نصیحت می‌کند و به او می‌گوید اگر دیر رسیده بود سینیور حتما او را می‌کشت و باریش باید سعی کند بهتر نقش ساواش را بازی کند. باریش عصبانی می‌شود و با حرص می‌گوید که او نقش مهمی دارد و کسی به او آسیبی نمی‌زند.

پایان قسمت ۴۳

قسمت بعدی - سریال محکوم قسمت چهل و چهار ۴۴ قسمت قبلی - سریال محکوم قسمت چهل و دو ۴۲ Next Episode - Mahkoom Serial Part ۴۴ Previous Episode - Mahkoom Serial Part ۴۲

منابع خبر

اخبار مرتبط

پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۱۰ خرداد ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱