پایان پرونده قتل مادربزرگ به خاطر ازدواج با زن مطلقه

آفتاب - ۵ آبان ۱۴۰۱

آفتاب‌‌نیوز :

نوه ناخلف که ۱۴ سال قبل نقشه قتل مادربزرگش را به خاطر مشتی طلا طراحی کرده بود، بالاخره موفق شد رضایت اولیای دم را بگیرد.

این مرد جوان به خاطر ازدواج با زنی مطلقه مادربزرگش را کشت و طلاهایش را دزدید.

گزارش قتل زن مسن

سال ۸۷ به پلیس خبر رسید زن ۷۰ساله‌ای به نام عفت در خانه‌اش کشته شده است. وقتی ماموران به خانه زن سالمند رفتند متوجه شدند آنجا به هم ریخته و به گفته فرزندان مقتول طلاهای این زن نیز سرقت شده است.

همسر مقتول به پلیس گفت: برای خواندن نماز به مسجد رفتم اما وقتی برگشتم و در زدم همسرم در را باز نکرد. نگران شدم و فرزندانم را خبر کردم. بچه‌ها در خانه را شکستند و ما با جسد همسرم روبه‌رو شدیم. خانه به هم ریخته و طلاهای همسرم هم سرقت شده بود.

همه چیز گویای رد یک قاتل آشنا در آن خانه بود چرا که در به زور باز نشده بود و مقتول هم در برابر حمله‌ای که به او شده بود مقاومت نکرده بود.

چندی بعد مردی طلافروش نزد ماموران رفت و گفت نوه ۱۸ساله مقتول سراغ او رفته و می‌خواسته ۲۰۰ گرم طلا بفروشد.

"با این زن از قبل آشنایی داشتم، چند روز قبل نوه‌اش سراغ من آمد و مقداری طلا آورد که بفروشد"این مرد گفت: من تازه در جریان قتل زن سالخورده قرار گرفته‌ام. با این زن از قبل آشنایی داشتم، چند روز قبل نوه‌اش سراغ من آمد و مقداری طلا آورد که بفروشد. شاید نوه جوان اطلاعاتی از قتل داشته باشد.

اطلاعاتی که این مرد به پلیس داد تحقیقات را وارد مرحله تازه‌ای کرد و نوه مقتول به نام آرش بازداشت شد.

قتل به خاطر زن مطلقه

آرش به قتل مادربزرگش با انگیزه سرقت اعتراف کرد و گفت: مدتی قبل با زن مطلقه‌ای که دو فرزند داشت آشنا شدم. من به او علاقه‌مند شده بودم و تصمیم به ازدواج داشتم اما پولی در بساط نداشتم. به همین خاطر به فکر سرقت طلاهای مادربزرگم افتادم.

همراه دوستم حامد به آنجا رفتیم و کیسه‌ای را دور گردن مادر بزرگم که سر سجاده نماز بود انداختیم و کشیدیم تا بی‌حال شد. همان موقع با کارد آشپزخانه چند ضربه به او زدم و پس از دزدیدن طلاهایش فرار کردیم.

قصاص برای نوه ناخلف

در حالی که پلیس ردی از حامد به دست نیاورده بود آرش در شعبه ۱۹ دادگاه کیفری تهران مستقر در اسلامشهر پای میز محاکمه ایستاد و در حالی به تشریح جزئیات جنایت پرداخت که همه فرزندان قربانی از جمله مادرش برای او حکم قصاص خواستند.

آرش در جلسه دادگاه گفت: باور کنید قصد کشتن مادربزرگم را نداشتم. من فقط می‌خواستم ازدواج کنم ولی پولی نداشتم. دو روز قبل از این ماجرا مشروب و قرص خواب خورده بودم که فکر سرقت طلاهای مادربزرگم به ذهنم رسید. من و حامد با هم مادربزرگم را کشتیم و من پشیمان هستم.

در پایان جلسه هیات قضایی وارد شور شد و متهم را به قصاص محکوم کرد.

"همراه دوستم حامد به آنجا رفتیم و کیسه‌ای را دور گردن مادر بزرگم که سر سجاده نماز بود انداختیم و کشیدیم تا بی‌حال شد"حکم صادره در دیوان عالی کشور تحت رسیدگی قرار گرفت و قضات دیوان عالی کشور حکم را تایید نکردند و خواستار ادامه تحقیقات برای ردیابی متهم فراری شدند.

به این ترتیب تحقیقات از سر گرفته و حامد که زندگی مخفیانه در پیش گرفته بود ردیابی و بازداشت شد.

دو متهم این بار در حالی به اتهام مشارکت در قتل شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران از خود دفاع کردند که جرم‌شان را پذیرفتند. آنها هر دو به قصاص محکوم شدند اما با تناقض‌گویی‌های دو متهم در جلسه دادگاه بار دیگر حکم در دیوان عالی کشور شکسته شد و متهمان با گذشت حدود ۱۴ سال از جنایت برای سومین بار پای میز محاکمه رفتند. این در حالی است که اولیای دم اعلام گذشت کردند.

در جلسه سوم وکیل آرش گفت: موکلم که حالا با قرار وثیقه آزاد است اتهام قتل را قبول ندارد. او قبلاً هم بارها گفته که قتل از سوی حامد صورت گرفته است. از این رو تقاضا دارم تا عنوان اتهام موکلم از مشارکت در قتل به معاونت در قتل تبدیل شود.

سپس حامد روبه‌روی قضات ایستاد و گفت: قتل را قبول دارم.

گول حرف‌های دوستم را خوردم و همراهش به خانه مادربزرگش رفتم. اما حالا پولی در بساط ندارم تا به اولیای دم بپردازم. به همین خاطر به مرگم راضی هستم و از قضات می‌خواهم مرا به قصاص محکوم کنند.

با پایان دفاعیات دو متهم، عنوان اتهامی ‌آرش به معاونت در قتل از طریق تحریک و تسهیل در قتل تغییر کرد و قضات وارد شور شدند تا برای دو متهم حکم صادر کنند.

منابع خبر

اخبار مرتبط

تابناک - ۱۸ شهریور ۱۴۰۰
خبرگزاری دانشجو - ۲۲ تیر ۱۳۹۹
تابناک - ۲۸ مهر ۱۴۰۱
تابناک - ۱۳ شهریور ۱۳۹۹