حضرت سلیمان علیه السلام
وجه تسمیه سلیمان
مراد از نام سلیمان که از ریشه سلیم است، فردی است که از صحت و سلامت برخوردار است و یا سلیمان از مداوایی که برای پدرش حاصل شد در سلم و امان باقی ماند ولذا سلیمان نامیده شد.
شیخ صدوق می فرماید: سلیمان از آنجا که قلبی سلیم داشت، لذا نام او مشتمل بر سلامت است و از آنجا پدرش حضرت داود علیه السلام جراحت خود را با محبت و ود پروردگار مداوا نمود و به کمال رسید و داود نام گرفت و خداوند اراده کرد که در نام سلیمان حرفی از حروف نام او باشد تا شاید از نظر درجه کمال به او ملحق شود، پس (الف) به نام او (سلیم) افزوده شد و برای تکمیل ترکیب و درستی آن نون نیز در آخر آن اضافه شد (سلیم الف ن سلیمان) وگرنه همان سلیم برای دلالت بر سلامت قلب او کفایت می کرد.
نسب حضرت سلیمان علیه السلام
سلیمان بن داود بن ایشا بن عوید بن عابر بن سلمون بن نحشون بن عمینا داب بن ارم بن حصرون بن فارص بن یهوذا بن یعقوب بن إسحاق بن إبراهیم.
حضرت سلیمان در قرآن
حضرت سلیمان یکی از پیامبران بزرگی است که هم دارای مقام نبوت بود و هم دارای حکومت بی نظیر و بسیار وسیع که نام مبارکش هفده بار در قرآن در سوره های: سوره بقره/ سوره نساء/ سوره انعام/ سوره انبیاء/ سوره نمل/ سوره سبا/ سوره ص آمده است.
«وَ وَهَبْنا لِداوُدَ سُلَیْمانَ نِعْمَ العَبْدُ إِنَّهُ أَوّابٌ»: و به داود سلیمان را بخشیدم که نیک بنده ای است و بسیار به سوی خدا توبه می کند. (سوره ص، آیه ۳۰)
«وَ داوُدَ وَ سُلَیْمانَ إِذْ یَحْکُمانِ فِی الحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِیهِ غَنَمُ القَوْمِ وَ کُنّا لِحُکْمِهِمْ شاهِدِینَ × فَفَهَّمْناها سُلَیْمانَ وَکُلّاً آتَیْنا حُکْماً وَ عِلْماً»: و داود و سلیمان را یاد کن، هنگامی که درباره آن کشتزار × که گوسفندان مردم شب هنگام در آن چریده بودند. × داوری می کردند و شاهد داوری آنان بودیم. پس آن داوری را به سلیمان فهماندیم و به هر یک از آن دو حکمت و دانش عطا کردیم. (سوره انبیاء، آیات ۷۸- ۷۹)
«وَلَقَدْ آتَیْنا داوُدَ وَ سُلَیْمانَ عِلْماً وَ قالا الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِی فَضَّلَنا عَلی کَثِیرٍ مِنْ عِبادِهِ المُؤْمِنِینَ»: و به راستی به داود و سلیمان دانشی عطا کردیم، و آن دو گفتند: ستایش خدایی را که ما را بر بسیاری از بندگان باایمانش برتری داده است.
"قسمت چهارم، آیاتی است که به مساله داوری او در مساله افتادن گوسفند در زراعت پرداخته و این آیات در سوره انبیاء، آیه ۷۸ تا ۷۹ آمده است"(سوره نمل، آیه ۱۵)
آنچه در قرآن از داستان او آمده در قرآن کریم از سرگذشت آن جناب جز مقداری مختصر نیامده، چیزی که هست دقت در همان مختصر، آدمی را به همه داستان های او و مظاهر شخصیت شریفش راهنمایی می کند.
یکی این که: آن جناب فرزند و وارث حضرت داود علیه السلام بود که در این باره فرمود: «وَ وَهَبْنا لِداوُدَ سُلَیْمانَ». «سوره ص، آیه ۳۰» و نیز فرموده: «وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ». «سوره نمل، آیه ۱۶»
یکی دیگر این که خدای تعالی ملکی عظیم به او داد، جن و طیر و باد را برایش مسخّر کرد و زبان مرغان را به وی آموخت، که ذکر این چند نعمت در کلام مجیدش مکرر آمده است، در سوره بقره آیه ۱۰۲، در سوره انبیاء، آیه ۸۱، در سوره نمل، آیه ۱۶ تا ۱۸، در سوره سبا، آیه ۱۲ تا ۱۳ و در سوره ص، آیه ۳۵ تا ۳۹.
قسمت سوم، آن است که به مساله انداختن جسد، بر روی تخت وی اشاره می کند، که در سوره ص، آیه ۳۳ واقع است. قسمت چهارم، آیاتی است که به مساله داوری او در مساله افتادن گوسفند در زراعت پرداخته و این آیات در سوره انبیاء، آیه ۷۸ تا ۷۹ آمده است. قسمت پنجم، اشاره به داستان مورچه است، که در سوره مورد بحث، آیه ۱۸ و ۱۹ آمده.
قسمت ششم، آیات مربوط به داستان هدهد و ملکه سبأ است، که در همین سوره، آیات ۲۰ تا ۴۴ آمده. قسمت هفتم، آیه مربوط به کیفیت درگذشت آن جناب است که در سوره سبا آیه ۱۴ واقع شده است.
آیاتی که آن جناب را می ستاید در قرآن کریم، در پانزده - شانزده - مورد نام آن جناب را آورده و ثنای بسیاری از او کرده، بنده اش خوانده، اوابش نامیده و فرموده: «نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ». «سوره ص، آیه ۳۰» و به علم و حکمتش ستوده و فرموده: «فَفَهَّمْناها سُلَیْمانَ وَ کُلًّا آتَیْنا حُکْماً وَ عِلْماً». «سوره انبیاء، آیه ۷۹» و نیز فرموده: «وَلَقَدْ آتَیْنا داوُدَ وَ سُلَیْمانَ عِلْماً». «سوره نمل، آیه ۱۵» و باز فرموده: «یا أَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْرِ».
"قسمت ششم، آیات مربوط به داستان هدهد و ملکه سبأ است، که در همین سوره، آیات ۲۰ تا ۴۴ آمده"«سوره نمل، آیه ۱۶» و او را از انبیاء مهدی و راه یافته خوانده، فرموده: «وَ أَیُّوبَ وَ یُونُسَ وَ هارُونَ وَ سُلَیْمانَ». «سوره نساء، آیه ۱۶۳» و نیز فرموده: «وَ نُوحاً هَدَیْنا مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِ داوُدَ وَ سُلَیْمانَ». «سوره انعام، آیه ۸۴»
سلیمان علیه السلام در عهد عتیق داستان آن جناب در کتاب ملوک اول آمده و بسیار در حشمت و جلالت امر او و وسعت ملکش و وفور ثروتش و بلوغ حکمتش سخن گفته.
لیکن از داستان هایش که در قرآن ذکر شده، جز همین مقدار نیامده که: وقتی ملکه سبأ خبر سلیمان را شنید و شنید که معبدی در اورشلیم ساخته و او مردی است که حکمت داده شده، بار سفر بست و نزدش آمد و هدایایی بسیار آورد و با او دیدار کرد و مسائل بسیاری به عنوان امتحان از او پرسید و جواب شنید، آنگاه برگشت. «تورات، اصحاح دهم از ملوک اول، ص ۵۴۳»
عهد عتیق بعد از آن همه ثناء که برای سلیمان کرده در آخر به وی اسائه ادب کرده و «تورات، اصحاح یازدهم و دوازدهم از کتاب سموئیل دوم» گفته که: وی در آخر عمرش منحرف شد و از خداپرستی دست برداشته به بت پرستی گرایید و برای بت ها سجده کرد، بت هایی که بعضی از زنانش داشتند و آن ها را می پرستیدند.
و نیز می گوید: مادر سلیمان، اول زن اوریای حتی بود، پدر سلیمان عاشقش شد و با او زنا کرد و در همان زنا فرزندی حامله شد ناگزیر داود (از ترس رسوایی) نقشه کشید تا هر چه زودتر اوریا را سر به نیست کند و همسرش را بگیرد و همین کار را کرد، بعد از کشته شدن اوریا در یکی از جنگ ها، همسرش را به اندرون خانه و نزد سایر زنان خود برد، در آنجا برای بار دوم حامله شد و سلیمان را بیاورد.
و اما قرآن کریم ساحت آن جناب را مبرا از پرستش بت می داند، همچنان که ساحت سایر انبیاء را منزه می داند و بر هدایت و عصمتشان تصریح می کند و در خصوص سلیمان می فرماید: «وَ ما کَفَرَ سُلَیْمانُ». «سلیمان کافر نشد».
(سوره بقره، آیه ۱۰۲)
و نیز، ساحتش را از این که از زنا متولد شده باشد منزه داشته است و از او حکایت کرده که در دعایش بعد از سخن مورچه گفت: "پروردگارا، مرا به شکر نعمت ها که بر من و بر پدر و مادر من ارزانی داشتی ملهم فرما". «سوره نمل، آیه ۱۹» که در تفسیرش گفتیم از این دعا برمی آید که مادر او از اهل صراط مستقیم بوده، یعنی از کسانی که خداوند بر آنان انعام کرده، از نبیین و صدیقین و شهداء و صالحین.
روایاتی که در این داستان وارد شده اخباری که در قصص آن جناب و مخصوصا در داستان هدهد و دنباله آن آمده، بیشترش مطالب عجیب و غریبی دارد که حتی نظائر آن در اساطیر و افسانه های خرافی کمتر دیده می شود، مطالبی که عقل سلیم نمی تواند آن را بپذیرد و بلکه تاریخ قطعی هم آن ها را تکذیب می کند و بیشتر آن ها مبالغه هایی است که از امثال کعب و وهب نقل شده است.
و این قصه پردازان مبالغه را به جایی رسانده اند که گفته اند: سلیمان پادشاه همه روی زمین شد و هفتصد سال سلطنت کرد و تمامی موجودات زنده روی زمین از انس و جن و وحشی و طیر، لشکریانش بودند. و او در پای تخت خود سیصد هزار کرسی نصب می کرد، که به هر کرسی یک پیغمبر می نشست، بلکه هزاران پیغمبر و صدها هزار نفر از امرای انس و جن روی آن ها می نشستند و می رفتند. و مادر ملکه سبأ از جن بوده ولذا پاهای ملکه مانند پای خران، سم دار بوده و به همین جهت با جامه بلند خود، آن را از مردم می پوشاند، تا روزی که دامن بالا زد تا وارد صرح شود، این رازش فاش گردید.
و در شوکت این ملکه مبالغه را به حدی رسانده اند که گفته اند: در قلمرو کشور او چهارصد پادشاه سلطنت داشتند و هر پادشاهی را چهارصد هزار نظامی بوده و وی سیصد وزیر داشته است، که مملکتش را اداره می کردند و دوازده هزار سرلشکر داشته که هر سرلشکری دوازده هزار سرباز داشته، و همچنین از این قبیل اخبار عجیب و غیرقابل قبولی که در توجیه آن هیچ راهی نداریم، مگر آن که بگوییم از اخبار اسرائیلیات است و بگذریم. و اگر کسی بخواهد به آن ها دست یابد، باید به کتب جامع حدیث چون الدرالمنثور و عرائس و بحار و نیز به تفاسیر مطول مراجعه نماید.
حضرت سلیمان در روایات
امام کاظم علیه السلام: در عهد سلیمان بن داود علیه السلام مردم گرفتار خشکسالی سختی شدند.
"«سوره ص، آیه ۳۰» و به علم و حکمتش ستوده و فرموده: «فَفَهَّمْناها سُلَیْمانَ وَ کُلًّا آتَیْنا حُکْماً وَ عِلْماً»"پس به آن حضرت شکایت برده از ایشان خواستند که طلب باران کند. سلیمان علیه السلام فرمود: بعد از نماز صبح برای طلب باران بیرون خواهم رفت. چون نماز صبح را خواند به همراه مردم بیرون رفت.
در راه مورچه ای را دید که بر دو پای خود ایستاده دست به آسمان برداشته است و می گوید: پروردگارا ما نیز از آفریدگان تو هستیم و از روزی تو بی نیاز نیستیم. ما را به سبب گناهان آدمیان هلاک مفرما. در این هنگام سلیمان علیه السلام به مردم گفت: برگردید که به سبب موجوداتی جز شما باران داده شدید.
پس در آن سال چنان بارشی داده شدند که هرگز مانند آن را به خود ندیده بودند.
امام علی علیه السلام: اگر بنا بود کسی برای بالا رفتن به سوی جاودانگی نردبانی بیابد یا برای دور کردن مرگ از خود راهی پیدا کند، بی گمان آن کس سلیمان بن داود علیه السلام بود که افزون بر مقام نبوت و منزلت والا، سلطنت بر جن و انس نیز در اختیار او نهاده شد. اما چون روزی خود را به طور کامل دریافت کرد و مدت عمرش بسر آمد، کمان های نابودی او را آماج تیرهای مرگ کردند و خانه ها از او خالی گشت و مسکن ها بی صاحب ماند و گروهی دیگر وارث آن ها شدند.
در حدیث معتبر از حضرت امام صادق علیه السلام منقول است که: حضرت سلیمان علیه السلام به سبب پادشاهی دنیا، بعد از همه پیامبران داخل بهشت خواهد شد.
امام صادق علیه السلام: روزی سلیمان بن داود به اطرافیان خود گفت: خداوند تبارک و تعالی سلطنتی به من بخشید که پس از من شایسته هیچ کس نیست؛ باد و انس و جن و مرغان و ددان را به تسخیر من درآورد و زبان پرندگان را به من آموخت و از هر چیزی به من عطا فرمود. اما با همه سلطنتی که به من داده شده یک روز نشد که تا شب شاد و مسرور باشم. بنابراین، دوست دارم فردا به کاخ خود اندر شوم و بر بام آن روم و به قلمرو خوش بنگرم.
بنابراین، به احدی اجازه ندهید بر من وارد شود تا مبادا مطلبی برایم بیاورد که روزم را بر من تلخ و منغض سازد. اطرافیان گفتند: اطاعت می شود.
"«سوره انبیاء، آیه ۷۹» و نیز فرموده: «وَلَقَدْ آتَیْنا داوُدَ وَ سُلَیْمانَ عِلْماً»"روز بعد، سلیمان عصایش را برداشت و به بلندترین نقطه بام قصر خود رفت و بر عصای خویش تکیه داد و شادمان از آن چه به او داده شده بود شروع به نگریستن به قلمرو پادشاهی خود کرد.
ناگاه چشمش به جوانی خوب روی و خوش پوش افتاد که از یکی از گوشه های قصرش پیش او آمده بود. سلیمان چون او را دید گفت: چه کسی تو را به این کاخ درآورد، در حالی که من می خواستم امروز را در آن تنها بگذرانم؟ با اجازه چه کسی وارد شدی؟ آن جوان گفت: خداوند این کاخ مرا به آن درآورد و با اجازه او وارد شدم. سلیمان گفت: البته خداوند این کاخ به آن از من سزاوارتر است. تو کیستی؟
گفت: من ملک الموت هستم. سلیمان گفت: برای چه آمده ای؟ گفت: آمده ام جانت را بگیرم.
سلیمان گفت: مأموریت خود را انجام بده که امروز روز شادی من است و خداوند عزوجل نخواسته است که مرا شادی و سروری جز دیدار او باشد. پس، در حالی که سلیمان به عصای خود تکیه داده بود ملک الموت جان او را گرفت و سلیمان مدت ها همچنان مرده بر عصایش تکیه داشت و مردم او را می دیدند و خیال می کردند زنده است.
پس از مدتی درباره او دچار تردید و اختلاف شدند. بعضی گفتند: روزهای زیادی است که سلیمان همچنان بر عصای خود تکیه داده است و نه خسته شده و نه خوابیده و نه چیزی آشامیده و نه چیزی خورده است. او همان خداوند ماست که باید عبادتش کنیم. عده ای گفتند: سلیمان جادوگر است و با جادو کردن چشمان ما چنین وانمود می کند که به عصایش تکیه داده اما چنین نیست.
مؤمنان گفتند: سلیمان بنده خدا و پیامبر اوست و خداوند کار او را به دلخواه خود تدبیر و اداره می کند.
"«سوره نمل، آیه ۱۵» و باز فرموده: «یا أَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْرِ»"پس، چون این اختلاف نظرها درباره سلیمان پیدا شد، خداوند عزوجل موریانه ای فرستاد و او عصای سلیمان را از درون خورد و عصا شکست و سلیمان علیه السلام از فراز کاخ خود به رو درافتاد.
اخلاق و فضائل و ویژگی های حضرت سلیمان علیه السلام
با این که این پیامبر عالی قدر، صاحب قدرت و پادشاهی بود، اما لباسی از مو می پوشید، و چون تاریکی شب همه جا را فرامی گرفت، دست ها را به گردن خود می بست و تا صبح از (ترس خدا) گریست، و غذایش را از فروش حصیر و بوریایی که با دست خود می بافت، تهیه می نمود و اگر درخواست قدرت از خدا کرد، صرفا برای غلبه بر پادشاهان کافر بود، و گفته شده که منظور از «طلب قدرت» قناعت بوده است.
حضرت سلیمان در برابر نعمت ها، از خداوند توفیق شکرگزاری خواست.
«رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ». (سوره احقاف، آیه ۱۵) و نعمت ها را وسیله ی آزمایش می دانست. «هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَأَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ». (سوره نمل، آیه ۴۰) و جذب هدایای بیگانگان نشد. «أَتُمِدُّونَنِ بِمالٍ».
(سوره نمل، آیه ۳۶) و از فهم علمی مخصوص برخوردار بود. «فَفَهَّمْناها سُلَیْمانَ». (سوره انبیاء، آیه ۷۹) و با زبان پرندگان آشنا بود. «عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْرِ». (سوره نمل، آیه ۱۶) و از لشکریانش سان می دید.
"«سوره نمل، آیه ۱۶» و او را از انبیاء مهدی و راه یافته خوانده، فرموده: «وَ أَیُّوبَ وَ یُونُسَ وَ هارُونَ وَ سُلَیْمانَ»"«وَ حُشِرَ لِسُلَیْمانَ جُنُودُهُ». (سوره نمل، آیه ۱۷) و پرندگان در خدمت او بودند. «وَ تَفَقَّدَ الطَّیْرَ». (سوره نمل، آیه ۲۰)
و از همه ی امکانات برای تبلیغ دین استفاده می کرد. (فرستادن نامه به وسیله ی پرنده) «اذْهَبْ بِکِتابِی هذا».
(سوره نمل، آیه ۲۸) و دست اندرکاران او طی الأرض داشتند. «قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ». (سوره نمل، آیه ۴۰) و حکومت بی نظیر داشت. «هَبْ لِی مُلْکاً لایَنْبَغِی لِأَحَدٍ». (سوره ص، آیه ۳۵) و به حسن عاقبت و مقام والا نزد خداوند رسید.
"«سوره نساء، آیه ۱۶۳» و نیز فرموده: «وَ نُوحاً هَدَیْنا مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِ داوُدَ وَ سُلَیْمانَ»"«وَ إِنَّ لَهُ عِنْدَنا لَزُلْفی وَ حُسْنَ مَآبٍ» (سوره ص، آیه ۲۵) و جن در خدمت او بود. «وَالشَّیاطِینَ کُلَّ بَنَّاءٍ وَ غَوَّاصٍ». (سوره ص، آیه ۳۷)
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران