منطق در فلسفۀ ما امری تزیینی است
اسدالله فلاحی دانشیار و مدیر گروه منطق موسسه حکمت و فلسفه ایران است. دو اثر از کتابهای او به نامهای منطق تطبیقی (۱۳۹۵) و منطق در ایران سدۀ ششم (۱۳۹۷) تا به حال جزو آثار شایسته تقدیر در جشنواره کتاب سال جمهوری اسلامی ایران شدهاند. با او در زمینه آثارش و نیز وضعیت عمومی علم منطق در فضای علمی کشور و گروه منطق موسسه حکمت و فلسفه ایران گفت وگو کردهایم.
با هم شرح این گفت وگو را در ادامه میخوانیم.
ایرنا: آقای فلاحی، به عنوان رییس گروه منطق موسسه حکمت و فلسفه ایران توضیحات مختصری درباره زندگینامه خود بفرمایید؟
من در سال ۱۳۶۷ تحصیلات حوزوری را آغاز کردم و آن را تا دروس خارج ادامه دادم. بعد از آن وارد دانشگاه مفید شدم و لیسانس و ارشد فلسفه غرب را آنجا گرفتم. پس از آن دکترای منطق را در دانشگاه تربیت مدرس اخذ کردم.
"دو اثر از کتابهای او به نامهای منطق تطبیقی (۱۳۹۵) و منطق در ایران سدۀ ششم (۱۳۹۷) تا به حال جزو آثار شایسته تقدیر در جشنواره کتاب سال جمهوری اسلامی ایران شدهاند"بعد از آن جذب دانشگاه زنجان شدم و سپس در سال ۱۳۹۰ به موسسه حکمت و فلسفه آمدم.
ایرنا: درباره آثار قلمی خود بفرمایید؟
اولین اثر من ترجمه منطق ربط اثر استیون رید بود که دانشگاه مفید آن را چاپ کرد. پس از آن تالیف کتاب آشنایی با منطق ربط بود که خود موسسه حکمت و فلسفه چاپ کرد. آثار دیگر کتاب منطق خونجی، منطق در ایران سدۀ ششم و منطق تطبیقی منتشره انتشارات سمت (هر دو اثر شایسته تقدیر کتاب سال جمهوری اسلامی)، که به مقایسه ای بین منطق جدید و قدیم میپردازد.
ایرنا: سطح کتابهای علم منطق را چطور می بینید؟ به نظر میآید که ما تالیفات آنچنانی در حوزه منطق نداریم. آیا با این نظر موافقید؟
کتاب زیاد است و اتفاقا افراد زیادی در حوزه منطق کتاب نوشتند، اما نوآوری کم داریم. منطق در ایران در دو دپارتمان مختلف ریاضی و فلسفه دنبال میشود.
ریاضی ها اصرار دارند که حاصل تحقیقات خود را به صورت مقاله در مجلات خارجی چاپ کنند، اما در فلسفه آنچنان اهمیت منطق شناخته شده نیست. منطق در فلسفه تا حدودی تزئینی است. بسیاری نظیر خود من در دوران طلبگی میپرسند که ما اینهمه منطق مظفر خواندیم، اما به چه کار آمد و چه کمکی به ما کرد؟ ما حرف شیخ اشراق را، ابن سینا را بدون خواندن منطق میفهمیدیم. پس چه نیازی به منطق؟ به همین دلیل در گروههای فلسفه ما، منطق چیزی تشریفاتی است و ربطش با فلسفه مشخص نیست. در این اوضاع منطق جدید وضعش بدتر است و در کمتر جایی در فلسفه، رد این منطق را می بینیم.
"بعد از آن جذب دانشگاه زنجان شدم و سپس در سال ۱۳۹۰ به موسسه حکمت و فلسفه آمدم.ایرنا: درباره آثار قلمی خود بفرمایید؟اولین اثر من ترجمه منطق ربط اثر استیون رید بود که دانشگاه مفید آن را چاپ کرد"من به افراد حق میدهم که در رابطه با ارتباط فلسفه و منطق دچار ابهام باشد. اما در غرب اینگونه نیست و کاملا برعکس است. اولاً در هیچ جای دنیا برخلاف ما، دیگر منطق قدیم درس داده نمیشود. منطق قدیم تاحدودی تاریخ منطق است، ولی هنوز که هنوز است ما داریم مظفر میخوانیم. ما شاهدیم کسی چون ابن سینا توجه زیادی به منطق و خصوصاً بحث موجهاتِ آن دارد.
خود ارسطو به عنوان پدر فلسفه هم همچنین. اما کسی چون مظفر می پرسد که بحث موجهات ابن سینا به چه درد ما میخورد؟ البته او حق دارد، چون موجهات به درد یک اصولی و فقیه نمیخورد. اما آیا به درد یک فیلسوف هم نمی خورد؟ این در حالی است که همین کتاب مظفر میآید و در سنت حوزوی ما و بعد از آن به تبع در دانشگاه تدریس می شود.
در غرب اینگونه نیست. در همین غرب با توجه به بحث موجهات توانستهاند بحث متافیزیک را دوباره به فلسفه تحلیلی برگردانند. در دوران رواج پوزیتیویستم منطقی پوزیتیویست ها معتقد بودند متافیزیک نه تنها باطل، بلکه اساساً بیمعنی است.
"آیا با این نظر موافقید؟کتاب زیاد است و اتفاقا افراد زیادی در حوزه منطق کتاب نوشتند، اما نوآوری کم داریم"ولی جوانی مثل سول کریپکی در ۱۵ یا ۱۶ سالگی، برپایه بحث موجهات منطق توانست متافیزیک را احیا کند. او در سه سخنرانی که بعدها در کتاب نامیدن و ضرورت منتشر شد، در سال ۱۹۷۰ به بعد توانست یک سیر جهشی عظیم در فلسفه تحلیلی غرب در باب متافیزیک ایجاد و متافیزیک را احیا کند. چنین امری نشان می دهد که منطق یک ربط به نسبت مستقیم و مهم با فلسفه دارد. اما این نکته هنوز به جامعه ما منتقل نشده و هنوز فلسفه ما با منطق ربط پیدا نکرده است. این در عین این وضعیت است که ما تنها خود را به منطق مظفر محدود کردهایم.
ایرنا: درباره کتاب منطق در ایران سده ششم بفرمایید.
خلاصه ایده و محتوای این کتاب چیست؟
ما در این کتاب تلاش کردهایم که مقایسهای تطبیقی میان منطق قدیم با منطق جدید انجام دهیم. البته نه منطق قدیم، بلکه منطقهای قدیم. یکی از این منطقهای قدیمی منطق ابن سینا است که مشهور به منطق سینوی است. در این کتاب منطق سینوی با منطق جدید مقایسه شده است. خود غربیها در این زمینه منطق ارسطو و سایر فیلسوفان قدیم را با منطق جدید سنجیده و کار تطبیقی کردهاند.
"ریاضی ها اصرار دارند که حاصل تحقیقات خود را به صورت مقاله در مجلات خارجی چاپ کنند، اما در فلسفه آنچنان اهمیت منطق شناخته شده نیست"در حوزه منطق قدیم ما اما این کار انجام نشده است. تنها کار پیشگام در این زمینه اثر نیکولاس رِشر است که در دهه هفتاد میلادی به خواندن و تطبیق آثار منطقدانان مسلمان با منطق جدید مبادرت ورزید و بعداً هم این کار را به خاطر کمعلاقگی جامعه غربی رها کرد. اما اکنون غربیها اهمیت بیشتری به این موضوع دادهاند. کسانی نظیر تونی استیلت در کمبریج یا شاگرد او خالد الرویهب که در این زمینه در دهه های اخیر کارهای تطبیقی و تصحیحی در حوزه آثار منطقدانان قدیم مسلمان انجام دادند. ما در این زمینه بیشتر از موضوع مخالفت و انتقاد پلی میان منطق قدیم و جدید زدهایم.
نظیر کارهای مرحوم مهدی حائری یزدی. اما در این کتاب سعی شده است بین منطق جدید و قدیم پل بزنیم. از این رو ناگزیر شدیم آثار منطقدانان قدیم خود را بخوانیم و در این راه با خیلی از عالمان علم منطقی که اصلاً آنها را نمی شناختیم آشنا شدیم. کسانی نظیر ابن صلاح همدانی، مجدالدین جیلی، رشیدالدین وطواط، شرف الدین مسعودی، ابن غیلان بلخی و مشهورترینشان فخرالدین رازی.
ایرنا: پس شما به نوعی ابتدا کتاب منطق تطبیقی را نگاشتهاید و در ضمن نگارش کتاب وقتی با منطقدانان ناشناختۀ آن آشنا شدید، به سراغ کتاب بعدی یعنی منطق در ایران سده ششم رفته و آنها و برخی از رسالههایشان را معرفی کردید؟
تا حدودی بله. البته من بحث منطق طبیعی را از خیلی سال پیش آغاز کرده بودم.
"بسیاری نظیر خود من در دوران طلبگی میپرسند که ما اینهمه منطق مظفر خواندیم، اما به چه کار آمد و چه کمکی به ما کرد؟ ما حرف شیخ اشراق را، ابن سینا را بدون خواندن منطق میفهمیدیم"بعد از آشنایی با منطق جدید متوجه شدم که منطق جدید دنیایی بسیار بزرگتری است. افراد فرمولهای منطق جدید را به مثابه یک درخت می بینند، اما جنگل آن را نمیبیند. منطق جدید خیلی میتواند به سنت فلسفی ما کمک کند. به همین دلیل هر چه در منطق تطبیقی جلوتر رفتم با اسامی ناشناختۀ بیشتری آشنا شدم. برخی از این اسامی را کسی چون خالد الرویهب به من معرفی کرد.
مثلاً شخصیتی چون شمسالدین سمرقندی را اصلاً نمیشناختم. در این سیر بعد از آشنایی با او دیدم که چه حرف های جالبی دارد. چنانکه برخی از آرایی را که ریاضیدانان جدید امروزه از آن سخن میگویند، او پیشتر گفته است. به طور کلی افرادی که با نگاه ریاضی به سنت منطقی ما وارد شدهاند - برخلاف فردی چون ابن سینا که گرچه نابغه است اما ریاضیدان نبود- نوآوریها و حرفهای جالبی داشتند. کتاب منطق در ایران سده ششم که نوشته و تالیف شد، از آقای نیکولاس رشر به عنوان شخصی که در این حوزه پیشگام بوده است تقاضا کردیم که پیشگفتاری برای کتاب بنویسد که ایشان هم پذیرفتند و کتاب با پیشگفتار او به چاپ رسید.
ایرنا: کتاب منطق در ایران سده ششم چرا توسط دونفر گردآوری و تصحیح شده است؟
آقای غلامرضا دادخواه به عنوان همکار من در این کتاب سه مقاله از مقالات کتاب را پیدا کرده بود.
"پس چه نیازی به منطق؟ به همین دلیل در گروههای فلسفه ما، منطق چیزی تشریفاتی است و ربطش با فلسفه مشخص نیست"ایشان متمرکز بر بحث منطق نیستند، بلکه تخصص اصلی شان تصحیح متون است. بعد از پیدا کردن این مقالات ایشان مقالات را به من عرضه کرد و پیشنهاد کرد که کار تصحیح را او و کار بررسی علمی آن از حیث علم منطق را من انجام دهم. به همین دلیل با هم کار کردیم. من در این حین این کار تتبعات دیگری هم می کردم و مقالات دیگری را هم پیدا کردم و چون دیدیم که همه متون و مقالاتی که پیدا کردهایم متعلق به قرن ششم است، تصمیم گرفتیم که آنها را در کنار هم در این کتاب گرد بیاوریم. در این کتاب برای هر کدام از آن رسالات و مقالات تصحیحشده، مقدمه مفصلی نوشته شده است که از نظر نوآوری و جایگاه نویسنده در چه سطحی هستند.
ایرنا: این آیا به این معنی است که رساله های آمده در این کتاب همگی برای اولین بار است که منتشر میشوند؟
همۀ آنها نه.
مثلاً رساله ابن صلاح همدانی پیشتر توسط گذشتگانی نظیر نیکولاس رِشِر پیدا و به صورت عکس و تایپی منتشر شده بود. ابن صلاح اولین شخصی است که در سنت منطق اسلامی شکل چهارم قیاس را بررسی کرده است. ابن سینا، فارابی و ارسطو حتی به این شکل چهارم نپرداختند. بعد از پیدا کردن و تصحیح رساله او بهتر دیدیم که در شکل مناسبی این رساله کمتر شناخته شده را در کتاب بیاوریم. یا به عنوان مثال رسالهای که از فخر رازی در کتاب آمده است ابتدا بدون نویسنده بود. ما با تطبیق این اثر با سایر آثار شناخته شدۀ فخر رازی فهمیدیم که این رسالهای از اوست که در دوران جوانی نوشته شده است.
ایرنا: درمیان فیلسوفان همانطور که شما اشاره کردید نسبت و ربط منطق با فلسفه آنقدر پررنگ نیست و فیلسوفان عموماً ضرورتی آنچنانی به تسلط بر منطق نمی بیند.
"در این اوضاع منطق جدید وضعش بدتر است و در کمتر جایی در فلسفه، رد این منطق را می بینیم"در عین حال خودتان در همین گفت وگو گفتید که سهم زیادی از منطقدانان ما ریاضیدان هستند. اینها همه در حالی است که ما شاهدیم که در فضای علمی و حتی در سطح جامعه، آنطور که علم ریاضیات و حتی فلسفه قدر میبیند و شناخته شده است، منطق مورد توجه نیست و جدی گرفته نمی شود. چرا فضا اینگونه است؟ این سه علم فصل مشترک زیادی با هم دارند اما منطق قدر آنها شناخته نشده و بسط پیدا نکرده است.
ما شاهدیم که در غرب هم منطق ۱۰۰ الی ۱۵۰ سال عمر دارد در حالی که فلسفه و فیلسوفان عمر بسیار بلندتری دارند. به عنوان مثال فِرِگه در سال ۱۸۷۹ کار منطقی خود را انجام داد. به همین دلیل طول کشید تا منطق پیشرفت کند، در حالی که فلسفه عمر بسیار بیشتری داشت.
به عنوان مثال روش استنتاج طبیعی ۵۰ تا ۶۰ سال طول کشید که ابداع شود. در ایران هم در سال ۱۳۳۴ خورشیدی یا ۱۹۵۵ میلادی اولین کتاب منطق به فارسی توسط غلامحسین مصاحب نوشته میشود. کتاب مدخل منطق صورت را میگویم. بعد از آن تا سال ۱۳۶۸ کتاب در حوزه منطق نداریم، تا اینکه درآمدی به منطق جدید توسط دکتر ضیاء موحد نوشته شد، که گرچه بعد از کتابهایی هم در این زمینه اضافه شد اما هیچ کدام جای این کتاب را نگرفت. این همه سال طول کشید تا آقای موحد این کتاب را بنویسد.
"اما کسی چون مظفر می پرسد که بحث موجهات ابن سینا به چه درد ما میخورد؟ البته او حق دارد، چون موجهات به درد یک اصولی و فقیه نمیخورد"پس علم منطق در جامعه و فرهنگ ما عمر بلندی ندارد و چنین وضعیت مهجوری تا حدودی طبیعی است.
ایرنا: ما در حوزه فلسفه و فلسفههای مضافِ امروزه مشاهده می کنیم که کتابهای عمومیتر با زبان سادهای از سری «فلسفه به زبان ساده» وجود دارد که حداقل تصویر ضمنیای از آن فلسفه به مخاطب ارائه میدهد. چرا در حوزه منطق اینگونه کتب به فارسی وجود ندارد؟
علتش این است که جامعه علم منطق ما بسیار کوچک و کمجمعیت است. افراد این حوزه با هدف های مختلفی وارد علم منطق شدند. بیشتر آنها به دنبال مباحثی نظیر رابطه منطق و فلسفه یا رابطه منطق و ریاضیات یا حتی رابطه زیستشناسی و منطق هستند تا اینکه به دنبال ارتقای منطق در سطح جامعه باشند و کتاب های عمومی در این زمینه بنویسند. از این رو انتظار نگارش کتبی به زبان ساده درباره علم منطق از این دسته افراد انتظار بعیدی است.
باید این علم آنقدر رشد کند و آن مقدار تدریس شود که از این میان محصلین آدم هایی پیدا شوند که با قدرت فهم خوب و نگارش قوی کتاب هایی از این دست را تولید کنند. مثل تحصیل کاه بعد از کاشتن گندم. ما هنوز در این زمینه گندم به دست نیاورده ایم تا به کاه برسیم. باید آنقدر اندیشمند داشته باشیم که در این میان دانشجویان خوش فکر و خوش قلمی پیدا شوند که چنین کتابهایی را بنویسند. چون معمولاً افراد اندیشمند قلم خوبی ندارند.
"اما آیا به درد یک فیلسوف هم نمی خورد؟ این در حالی است که همین کتاب مظفر میآید و در سنت حوزوی ما و بعد از آن به تبع در دانشگاه تدریس می شود.در غرب اینگونه نیست"از ارسطو گرفته تا ابن سینا و فرگه. کسانی نظیر هیوم و راسل استثنا هستند. امثال آنها کم داریم. ما هنوز به هزار منطقدان نرسیده ایم که از میان آنها نخبهای با قدرتِ فهم و قلم خوب به زبان ساده هم کتابی بنویسد.
ایرنا: اگر کسی علاقه مند به حوزه علم منطق باشد و بخواهد به صورت خودخوان با مباحث و مسائل این حوزه آشناتر شود چه سیر مطالعاتی به او پیشنهاد می دهید؟
ارائه این سیر مطالعاتی بسته به این است که فرد از چه رشته ای به این حوزه می آید. علوم انسانی خواندههایی که با فرمول مانوس نیست یا ریاضیخواندههایی که آشنایی بیشتری با فرمول دارند، متفاوتند.
برای هر دوی این ها باید کتابهای متفاوتی را معرفی کرد. برای بچه های فنی و مهندسی کتاب مبانی منطق و روش شناسی تالیف دکتر لطف الله نبوی استاد دانشگاه تربیت مدرس در گام اول پیشنهاد می شود. جناب آقای نبوی در دانشگاه تربیت مدرس برای دانشجویان همه رشتهها و در ذیل سلسله دروس مدرسی و اختیاری دانشگاه، تدریس منطق را انجام میدادند و کتابشان را برای همین مقصود عمومی نوشتهاند. در گام دوم ترجمه ای از پل تیدمن و هاوارد کِهین توصیه می شود که توسط آقای رضا اکبری در سه جلد درآمدی نو به منطق جملهها، درآمدی نو به منطق محمولها و درآمدی نو به منطق ترجمه و منتشر شده است. در گام سوم هم همان کتاب درآمدی به منطق جدید آقای ضیاء موحد درخور توصیه است.
"در همین غرب با توجه به بحث موجهات توانستهاند بحث متافیزیک را دوباره به فلسفه تحلیلی برگردانند"این سیر از شدت سادگی به سختی رتبهبندی شده است. بعد از اینها بسیاری کتاب های دیگر داریم که سخت تر و پیچیدهترند و به علاقهمندان تخصصیتر توصیه میشود.
ایرنا: در حوزه نشر و مباحث منطقی در سالهای اخیر شاهد کتابهایی هستیم که در زمینه تشریح و تبیین مغالطات به انتشار رسیده است. این دست تالیفات و ترجمهها را چگونه ارزیابی می کنید و چه کتاب هایی از آن را معرفی مینمایید؟
در این زمینه کتاب مغالطات آقای سید علی اصغر خندان کتاب بسیار خوبی است. آقای خندان کتاب دیگری به اسم منطق کاربردی دارد که نصف مباحثش به مغالطات میپردازد و کتاب مغالطات به نوعی بسط یافته آن کتاب است. من وقتی این کتاب را در دانشگاه تدریس میکردم دانشجویان بسیار از مباحث آن لذت می بردند و میگفتند که گویی همۀ در بسیاری اوقات و در هنگام استدلال و گفت وگو دچار مغالطات منطقی هستیم.
این امتیاز این کتاب است. دیگر کتاب این حوزه کتابی ترجمه به نام ماه و روباه است که البته سطحش بچگانه است، ولی هم خواندنی است و هم به درد آموزش بچهها میخورد. این کتاب توسط آقای فریبرز مجیدی ترجمه شده است.
ایرنا: توضیحات بیشتری درباره گروه منطق موسسه حکمت و فلسفه بفرمایید؟
ما عملاً گروه منطق به آن معنا نداریم. من و آقای یوسف ثانی (معاونت پژوهشی گروه) تنها اعضای گروه منطق موسسه هستیم. پیشتر آقای دکتر ضیاء موحد به تنهایی عضو گروه منطق موسسه بوده است.
"در دوران رواج پوزیتیویستم منطقی پوزیتیویست ها معتقد بودند متافیزیک نه تنها باطل، بلکه اساساً بیمعنی است"در بیرون از موسسه ما یک انجمن منطق داریم که قبلا افرادی نظیر آقایان موحد و اردشیر رییس آنجا بودند و هماکنون من رییس این انجمن هستم. این انجمن تفاهمنامهای با موسسه حکمت و فلسفه داشت که بیشتر سخنرانیهای ماهانه انجمن و جلسات هیات مدیره در اینجا برگزار میشد. از سوی انجمن تا اکنون هفت همایش برگزار شده است که همایش امسال احتمالا به خاطر کرونا به صورت مجازی برگزار شود. بیشتر فعالیت علمی و ارتباطگیری با اساتید حوزه منطق در ایران هم از طریق همین انجمن صورت میگیرد. این انجمن مرکب از عالمان فلسفه و ریاضیات است.
سعی انجمن منطق بر این است که این دو دستۀ مجزا را به نحوی به هم نزدیک کند. اخیرا اعضای انجمن مایلند که فعالیتها و برنامه های انجمن در سطح سایر دانشگاهها نظیر دانشگاه تهران و امیرکبیر نیز بازتاب داده شود. همایشهای انجمن در سطح ملی است که البته بعضاً از اساتید ایرانی خارج کشور و مدعوینی خارجی هم داشته است.
ایرنا: پس فعالیتهای گروه منطق موسسه حکمت فلسفه محدود به همین برنامههای مشترک با انجمن منطق است؟
تا حدودی بله. البته در زمان دکتر موحد ایشان جلسه ای را با محوریت خود ترتیب داده بود که در آن کتاب شفا و بخش قیاس آن همخوانی میشد. آقایانی نظیر اردشیر، معصومی همدانی، موسویان، اسماعیلی و دیگرانی نظیر من در آن جلسه حضور داشتند که تا نصف مقیاس شفا را خواندیم.
"ولی جوانی مثل سول کریپکی در ۱۵ یا ۱۶ سالگی، برپایه بحث موجهات منطق توانست متافیزیک را احیا کند"کاری که حدود ۳ تا ۴ سال طول کشید. گهگاهی هم نشست هایی از قبیل نشست منطق سهروردی برگزار میشود. گفتنی است که گروه ما گروه آنچنان بزرگی نیست. البته قرار است اخیراً دو نفر جذب و به گروه اضافه شود.
ایرنا: به عنوان آخرین سوال می خواهم نظر شما را درباره مشی موسسه حکمت و فلسفه بپرسم این موسسه و فعالیت هایش به نوعی در مرز علم و در حوزه مباحث تخصصی است. آیا شما این رویه را درست می دانید که یک موسسه به صورت تخصصی در مباحثی کار کند و دایره فعالیت هایش به جمع اندکی از دانشمندان و عالمان آن مباحث و نه حتی همه آنها مربوط شود؟ شاید کسی از موضع دفاعی بگوید که این نحوه فعالیت باعث دوری از حواشی و جار و جنجالها خواهد شد، اما در نقطه مقابل کسی هم ممکن است از موضع انتقادی بگوید که چنین رویه ای با مسئولیت اجتماعی و عمومی یک موسسه علمی و برخی از وظایف ذاتی فلسفه همخوان نیست.
نظر شما چیست؟
بخشی از این وضعیت موجود به روحیات و شرایط شخصی اساتید مربوط است یک نفر شاید نتواند به خوبی سخن بگوید، در حالیکه میتواند مقالات پیچیده علمی و تخصصی را به نحوی خوب بنویسد. از چنین کسی چه انتظاری میتوان داشت؟ یک مقدار از این وضعیت هم به قوانین وزارت علوم مربوط است که هر از گاه تغییر میکند و بر فعالیت ترویجی یا تخصصی اساتید تاثیر میگذارد. ما در این زمینه سیاست واحدی نداریم که اعضا را آمادۀ آن کند. ما مشاهده میکنیم که فرد دکتری دارد اما نمیتواند مقاله یا پایاننامه و یا حتی چکیده خوب بنویسد. این حتی منحصر به ما هم نیست و برخی از غربیان هم به آن مبتلا هستند.
"او در سه سخنرانی که بعدها در کتاب نامیدن و ضرورت منتشر شد، در سال ۱۹۷۰ به بعد توانست یک سیر جهشی عظیم در فلسفه تحلیلی غرب در باب متافیزیک ایجاد و متافیزیک را احیا کند"ویتگنشتاین نمونهای از آنهاست. ابن سینا و ارسطو هم خوب نمینوشتند. برخی این درهمآمیختگی را نشانه نبوغ میدانند، اما به نظر من این به ضعف در نگارش مربوط است. این عوامل به صورت ترکیبی باعث می شوند که در نهایت کار ترویجی خوبی حاصل نشود. به علاوه پایین بودن امتیاز کارهای ترویجی در سابقه علمی اساتید هم مزید بر علت است.
در این جا ما شاهدیم که به واسطه امتیاز بیشتر ترجیح بر نوشتن مقالات علمی پژوهشی است. مقالاتی که البته اغلب همان مقالات علمی و ترویجی است و بیشتر از شرح و تقریر آرای دیگران و گذشتگان نیست و حرف نو و پژوهشگرانه ندارد. حتی در شرح و تحلیل و تقریر آرای غربیان هم انتظار میرود که آرا به گونهای ارائه شود که ما فضای جامعی از آن حوزه علمی را دریابیم. به عنوان مثال دکتر سروش در مقدمه یکی از کتاب های فلسفۀ علم، چهار مرحله از سیر تطور فلسفۀ علم در غرب را تشریح میکند که در آن خواننده با سطح وسیعی از دادهها و اطلاعات تحلیلی و تاریخی در این زمینه آشنا می شود. دادههایی که جز با خواندن انبوه و مجزایی از کتابهای مختلف در این زمینه حاصل نمیشد.
پرسش مهم بعدی این است که مگر ما چقدر فیلسوف داریم؟ در سطح جامعه ما از خیلیها فلسفه خوانده می پرسند که فلسفه به چه درد میخورد؟ در این فضا چه انتظاری است که افراد موسسه حکمت و فلسفه را بشناسند؟ به همین دلیل من فکر میکنم اتفاقاً موسسۀ ما فعالیت های ترویجی زیادی انجام داده است.
"این در عین این وضعیت است که ما تنها خود را به منطق مظفر محدود کردهایم.ایرنا: درباره کتاب منطق در ایران سده ششم بفرمایید"دروس عمومی که در اینجا تدریس میشود اغلب تخصصی نیست. من خودم گاهی منطق ربط در اینجا تدریس میکردم که مخاطبان عمومی در سنین مختلف در آن حاضر میشدند. یا در کلاسهای عمومی اساتیدی نظیر آقای دینانی، محقق داماد و اعوانی که از جمله با استقبالترین دروس موسسه است، سنخ کارها از سنخ کارهای ترویجی و تخصصی نیست. از همین رو اتفاقاً و بالعکس من یکی از مشکلات موسسه را این میدانم که بیشتر کارهای ترویجی میکند تا کارهای تخصصی. این برگرفته از آن است که ما به طور کلی در فضای علمی کشور کسانی که کارهای تخصصی بکنند کم داریم.
.اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران