نگاهی به قلم در برابر تیغ سانسور/ آرش چاکری
خانه > slide, اندیشه و بیان > نگاهی به قلم در برابر تیغ سانسور/ آرش چاکری
- خبر اختصاصی
- تاریخ : ۱۴۰۲/۰۸/۱۴
- دسته : slide,اندیشه و بیان
- لینک کوتاه :
- کد خبر : ۱۶
نگاهی به قلم در برابر تیغ سانسور/ آرش چاکری
ماهنامه خط صلح – سرکوب گفتار، نظارت سلیقهای در امور فرهنگی، حذف محتوای هنری به اشکال و طرق قانونی و غیرقانونی، اجبار به بازنگری و بازنویسی، اعمال سلیقهی فرهنگی در محتوای اثر، تهدید و ارعاب و هزاران واژه و سطر دیگر را، میتوان زیر مجموعهی این کلمه دانست: «سانسور»؛ چیزی که نام دیگر تمام سطرهای بالاست.
ادبیات، همیشه تیرخوردهترین و مظلومترین زندانی این زندان، بوده و هست. از ناصرخسرو قبادیانی و مسعود سعد سلمان، تا احمد شاملو و نیما یوشیج و نصرت رحمانی و اخوان ثالث و تا شاعران و نویسندگان در قید حیات زمانهی ما، همه و همه طعم تلخ زهرِ سانسور را چشیدهاند. عدهای از این نویسندگان مثل تقی ارانی و فرخی یزدی، مقتول زندانهای این سانسور بودند و عدهای دیگر زندانی شدند و به عرصهی انقلاب بهمن ۵٧ رسیدند. پس از بر سر کار آمدن جمهوری اسلامی که ماحصل آن از سالهای نخست تا به امروز، نه بویی از جمهوریت برده بود و نه از اسلام، نه تنها این سانسور ادامه داشت که بیش از گذشته، دارای شبکهبندیهای عریض و طویلی از وزارتخانهها و ارگانها و اداراتِ مجموعهدار شد؛ وزارت ارشاد اسلامی و شورای بازبینی نام دیگر قاتل ادبیات بود.
در کنار این مصائب اما، نویسندهی متعهد به جامعه و فرهنگ، درد کشیده و زندان رفته ولی هیچگاه تن به قلم فروشی و سکوت نداده است.
در بخش دوم این نوشتار جا دارد که به نکات مثبت اتفاق افتاده در این ماجرا پرداخت.
کموبیش میدانیم که بسیاری از خلاقیتها در جهان، از میان محدودیتها، جوانه زده است. این اتفاق در خاورمیانه –و علیالخصوص کشورهای اسلامی—، بسیار پررنگتر جلوه میکند.
"از ناصرخسرو قبادیانی و مسعود سعد سلمان، تا احمد شاملو و نیما یوشیج و نصرت رحمانی و اخوان ثالث و تا شاعران و نویسندگان در قید حیات زمانهی ما، همه و همه طعم تلخ زهرِ سانسور را چشیدهاند"گرچه در جهان کنونی، نمیتوان هیچ جای دنیا را مدینهی فاضله نامید و به هر گوشهی دور افتادهای هم که نگاه کنی، آوای اعتراضی به گوش میرسد، اما به جرأت، اعتراض به گرمایش زمین و اثرات گازهای گلخانهای و ساعات کاری در اروپا کجا و اعتراض به نداشتن اولیهترین حقوق شهروندی و آزادی بیان در خاورمیانه کجا؟ از این رو، در جایی مثل ایران، تیزی بُرندهی قلم در برابر سانسور، نمایی پررنگتر و تأثیرگذارتر از خود به اجرا میگذارد. شاید قلم زیبای شاعران و نویسندگانی چون بکتاش آبتین، آرش گنجی، رضا خندان، مهدی موسوی، فاطمه اختصاری و هزاران نویسندهی دیگر که میتوان از نامشان طوماری نوشت، حاصل همین جو امنیتی و خفقان و سانسور باشد.
سانسور، صداها را خفه اما مغزها را آزاد میکند. جامعهی تحت سانسور، جامعهای آگاهتر از یک جامعهی آزاد، بار میآید و هنرمند تحت سانسور، شیواتر و بیباکتر مینویسد. جریان اندیشه، هیچگاه در طول تاریخ متوقّف نشده و نمیشود و دیوار سانسور همیشه کوتاهتر از توانِ حرف حق است.
شاید برای گریز از حوصله سر بر بودن مطلب، بازگویی خاطرهای شخصی نیز خالی از لطف نباشد.
اوایل سال ١٣٨٩ بود که به همراه دوستی، برای پیگیری دو مورد اصلاحیه در ترانههایی که برای یک آلبوم موسیقی نوشته بودم به شورای صدور مجوز ترانه رفتیم. پرونده را که دیدم، ناخودآگاه از حماقت جماعت سانسورچی خندهام گرفت.
در قسمتی از یک ترانه، زیر مصرع «پُر میشم از عطرِ تنِت»، خطی قرمز کشیده شده و نوشته بودند: «محتوای جنسی»! خوانده شود: «پُر میشم از شنیدنِت» و در ترانهای دیگر، زیر جملهی «شب بود»، خطی قرمز کشیده و نوشته بودند: «کلمهی شب حذف شود» و در پرانتزی نوشته شده بود: «ترویج فضای اختناق»!
-آرام به دوستم گفتم: حتی سانسورچی هم فضا را میشناسد.
-با خنده به من گفت: هنوز از سودان جلوتریم.
-پرسیدم: چطور؟
-گفت: در سودان برای بستهبندی اجناس، از کشورهای غیر عرب زبان روزنامهی باطله میخرند تا مردم نتوانند روزنامه بخوانند.
اولین جرم نویسنده در ایران محتمل بودن وابستگی او به جریانات فکری و حزبی یا از آن بدتر، وابستگی به «اپوزسیون خارجنشین» است. چیزی که در دادگاههای انقلاب، از روی یک توییت، یک پست، یا حتی یک استوری سادهی اینستاگرامی قابل اثبات است. این اتفاق شاید نتواند جلوی رودخانهی فکر و کوه قلم نویسنده بایستد، اما دستکم سالهایی از بهترین روزهای عمرش را در زندان تباه میکند. بله، سانسورچی میداند که باید چه کند و البته نویسنده هم میداند.
ایستادن در برابر اندیشه و فکر و در برابر کسی که آن را با قلم خود در اختیار دیگران میگذارد، در صلاحیت هیچ فرد و هیچ ارگانی نیست.
اگرچه سانسور در کوتاه مدت نتایج بدی را به بار میآورد اما در بلند مدت، همیشه شکست خورده است. این را تاریخ به ما نشان داده؛ همان تاریخی که نتیجهی سانسور زمانهی ما را به نسلهای بعدی نشان خواهد داد.
زمستانها، میآیند و میروند اما درختان، همیشه در باغ میمانند.
مطالب مرتـبط
- صدوپنجاهمین شماره از ماهنامهی خط صلح منتشر شد
- تهران؛ منزل زهرا شفیعی توسط نیروهای امنیتی تفتیش شد
- ممنوعیت تماس با خانواده؛ گزارشی از آخرین وضعیت نوید میهن دوست در زندان اوین
- ارسلان رسولی عمارلویی به حبس محکوم شد
- صدوچهلونهمین شماره از ماهنامهی خط صلح منتشر شد
برچسب ها: آرش چاکری آزادی بیان ادبیات خط صلح خط صلح 150 روز کتابخوانی روشنفکر سانسور کتاب ماهنامه خط صلح محتوای جنسی نویسنده وزارت ارشاد
بدون نظر
نظر بگذارید
.اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران