دانلود قسمت هفتم ۷ سریال جیران | Jeyran Serial Part ۷
در قسمت پیش از قسمت ۷ هفتم سریال جیران چه گذشت؟ با نی قلیان تازه، و زغال داغ. به داخل اندرونی میرویم. زنی به نام نقره خاتون میخواهد مطلبی بگوید و هنوز به او وقت ندادهاند.
روشن میگوید من فقط بعد از قتل امیرکبیر هزار سکه به تو داده ام. زن میگوید اوامر را رعایت کردیم.
"میدانی مکافات خواجهای که خاتونش را تمشیت نکند چیست؟شاه برای خاتون شعر مینویسد و سیاوش به سمت شهر سوار ر اسب میتازد"پسرک در حال تمشیت مثل یک نجیبزاده ست و سارای گرچی هم آماده. روشن از او انتقاد می کند که چرا نمیداند شاه عاشق شدهاست.
روشن او را تهدید به لو دادن میکند و میگوید برو مهدعلیا را برای آوردن دخترگرجی به حرمسرا ترغیب کن.
عزیز آقا که خواجه خاتون است به شاه میگوید او هنوز نفهمیده که شخص ناصرالدین شاه این چنین واله و شیدای دختری روستازاده شدهاند. به او حق بدهید. من هم جای این دختر بودم از فرط شوق و هیجان قالب تهی میکردم.
ناصرالدین شاه میگوید احضارت کرده بودیم حکم به گوشمالی بدهیم. اما الان یک سلام دیگر به تو مهلت میدهیم. هر هنری داری کاری کن که جیران روسری سرخ سر کند. ولی فقط یک سلام به تو مهلت میدهم. میدانی مکافات خواجهای که خاتونش را تمشیت نکند چیست؟
شاه برای خاتون شعر مینویسد و سیاوش به سمت شهر سوار ر اسب میتازد.
"خاتون در اقامتگاهش با فرفرهای که یادگار سیاوش است بازی میکند و ننه آشوب ورورجادو را میبیند که در حیاط در میان مردم است"ننه آشوب هم زنگولهای را میزند.
خاتون در اقامتگاهش با فرفرهای که یادگار سیاوش است بازی میکند و ننه آشوب ورورجادو را میبیند که در حیاط در میان مردم است. در نگاه بعد، او غیب شده است.
سلمان، پیشقراول رفته سراغ فرضی فضول و اینکه به سیاوش حمله شده را به او میگوید دهانت را ببند.
سلمان، سیاوش را بسته و او را چوب زدهاند و حالا تهدیدش میکند.
دهانش را باز میکند.
سیاوش برای بار دوم هم کوتاه نیامده. سیاوش میگوید دست و پای من را باز کن تا خشتک خودت و آدمات رو بکشم. سیاوش همچنان برای قشون سلطنتی قپی میآید.
سیاوش ماجرای کاروانسرا و نجات قراولها به دست خودش در مقابل راهزنان را تعریف میکند.
شازده بصیر، سارای گرجی را به دست درباریان میآورد. پیگیر ماجرای برادرش است میگوید بلافاصله بعد از خدمتی که باید انجام بدهی برادرت را میبینی.
"در نگاه بعد، او غیب شده است.سلمان، پیشقراول رفته سراغ فرضی فضول و اینکه به سیاوش حمله شده را به او میگوید دهانت را ببند"
سلمان، خواهر خدیجه را آورده کنار سیاوش. از او میپرسد دوست داری خواهرت را در حرمسرای سلطان ببینی؟پس از مرقومه را به دست او برسان و بگو مرگ و زندگی این جوان دست اوست.
در حرمسرا و اندرونی، مشغول مشاطهگری (آرایشگری) هستند.
سارای گرجی را آماده میکنند.
برای مراسم سلام، خاتون چارقد سرخ را سر نکرده و خواجه اظهار لابه میکند.
میگوید من عمرم را کردهام. هرچه گفتم به خاطر خاتونم گفتم. این کتاب آداب را آوردهام که شما راه و رسم زندگی در حرم سلطان را یاد بگیرید.
همان لحظه خواهر خاتون (خدیجه) که گلنسا است میرسد. گلنسا نامه را میدهد و خاتون آن را میخواند.
"سیاوش ماجرای کاروانسرا و نجات قراولها به دست خودش در مقابل راهزنان را تعریف میکند.شازده بصیر، سارای گرجی را به دست درباریان میآورد"
مهد علیا راضی از آماده شدن سارای گرجی است.
سلام حرم نزدیک است و مهد علیا از کار ملک جهان خاتون راضی است. از لعبت تازهای که شکار کردهاند.
کفایتخاتون درباره اجاره تاجرباشی در زمینهای قزوین میپرسد که اگر بشود ۵ سال دیگر تمدید کنیم ولی با همان قرار و وعده سابق. مهدعلیا میگوید اگر ناصر بفهمد ۵ ساله دادهام طیور خودم را چی؟ میشنود نیازی نیست مقام همایونی مطلع بشوند. و جعبهای جواهرات رشوه میدهد.
کفایتخاتون با خدیجهای که رقیب مهدعلیا بوده دوستی داشته است.
با رفتن مهدعلیا، مشخص است که کفایتخاتون نقشهای در سر دارد. رو به محمدشاه تف میاندازد.
در صف سلام، ناصرالدین شاه زیبایی سارای گرجی را تایید میکند تا آنکه خاتون با روسری سرخ وارد میشود. این به معنای این است که او برای خلوت رضایت داده است.
"پیگیر ماجرای برادرش است میگوید بلافاصله بعد از خدمتی که باید انجام بدهی برادرت را میبینی"
شاه که کبکش خروس میخواند به خواجه باشی میگوید به هر کدام از حاضرین یک اشرفی طلا میدهند.
یک اشرفی یعنی یک سکه ۱ تومانی که ۱۸ نخود طلا داشته باشد و با بقیه بگو بخند میکند.
ناصرالدین شاه تازهوارد را میخواهد اما نه سارای گرجی. تازه واردی که حریر سرخ سر کرده است: جیران خاتون.
سیاوش در زیرزمین قراولخانه در حال اشک ریختن است.
خاتون در قصر ناصری، در خلوت شبانه. ناصرالدین شاه نقاشی جیران را که نامش را درخت عشق گذاشته نشان میدهد و آن روز را یادآوری میکند.
گروهی هم با چشم بسته برای پادشاه مینوازند.
با به خلوت رفتن خاتون، دست و پای سیاوش از بند رها میشود. او مرخص است.
"از او میپرسد دوست داری خواهرت را در حرمسرای سلطان ببینی؟پس از مرقومه را به دست او برسان و بگو مرگ و زندگی این جوان دست اوست"
قراول، سلمان میگوید خدیجه تجریشی شد خاتون قبله عالم و از صدقه سری سلطانمان آزادی که بروی.
سیاوش که میخواهد برود. برای شبی که در کاروانسرا گذرانده است کمک او را تایید میکند. در آن نامه کذایی به جیران قول قراولی تو را داده بودم. سیاوش میگوید قراول باشم میشوم یکی مثل تو؟ سلمان میگوید دیشب جیران با تقدیرش صلح کرد حالا نوبت توست.
اگر نزدیک او بمانی دل او هم آرامتر است. سیاوش میگوید اینطور میخواهی روی زخم وجدانت مرهم بگذاری؟ کاش قدر یک ارزن عاشقی کشیده بودی تا بدانی من چه میکشم.
برای دریافت لینکهای دانلود قانونی سریال جیران قسمت به قسمت عضو کانال. پندار سریال شوید.
نوشته های مرتبط:
- سریال جیران قسمت ۲ چه شد؟
- سریال جیران قسمت ۶
- سریال جیران، قسمت سوم، یکهتاز جمعهها میشود
- سریال جیران قسمت ۳ - دسیسه تازه؟
- سریال جیران قسمت ۵ پنجم | دانلود و پاورقی
- سریال جیران قسمت ۴ | چیزهایی که پیش از آن باید بدانی
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران