بازخوانی روایت ١٧ شهریور و نقش علامه نوری
بازخواني روايت ١٧ شهريور و نقش علامه نوري امتیاز: / 0 بدعالی 16 شهریور 1388 - 16:32 مهدي افشارنيك: در هر خط خبر و گزارش چه روزنامههاي داخلي و چه بينالمللي از فرداي ١٧ شهريور ٥٧ يك اسم مكرر تكرار ميشد؛ علامه يحيي نوري. بيشتر هم به اشتباه عنوان ميكردند كه تظاهرات ١٧ شهريور به دعوت علامه برگزار شد. اما خود ايشان در كتاب ريشههاي انقلاب و شرحي از ١٧ شهريور چنين چيزي را رد ميكند. همينطور امروز كه ايشان در قيد حيات نيستند، سعيد نوري پسرشان نيز تاكيد ميكند دعوت و فراخواني دركار نبوده است. فقط بعد از ماه رمضان جلسات معمول تفسير قرآن روزهاي جمعه از سرگرفته شد. علامه نوري شخصيتي گمنام؟ حادثه ١٧ شهريور و كشتار ٨٢ نفر از شهروندان توسط حكومت نظامي شاه، سرآغاز سقوط رژيم پهلوي برشمرده ميشود اما اين روزها كمتر نامي از شخصيتمحوري اين روز يعني علامه نوري در ميان است و اگر هم سخني مانند آنچه عميدزنجاني در خاطراتش نوشته، گفته ميشود، شخصيتي گمنام، ناشناخته و بعضا ناهماهنگ و تكرو تصوير ميشود. سعيد نوري در توضيح اين موضوع ميگويد: «مبارزان مذهبي دو دسته بودند؛ يك دسته، شاگردان و ياران نزديك مرحوم امام خميني بودند كه در حلقه ايشان چه در نجف و چه در تهران و قم به فعاليت مشغول بودند و دستهاي ديگر چون مرحوم والد و آيتالله طالقاني و ديگران براي خود محفل و مجمع و مكتبي داشتند و ضمن ارادت و احترام و دوستي با حضرت امام تشكيلات خود را اداره ميكردند.» چنانچه مرحوم علامه ٤٠ سالي مشغول به تفسير قرآن در روزهاي جمعه بودند و جلسات ايشان در سالهاي قبل از انقلاب با استقبال و اقبال گسترده مردم مواجه بود بهطوري كه از ميدان ژاله آن روز تاسهراه ژاله صبحهاي جمعه جمعيت مينشست. واقعه ١٧ شهريور را به عيد فطر معروف تهران دوخت ميكنند؛ عيد فطري كه نمازش هم در تپههاي قيطريه به امامت شهيد مفتح خبرساز شد؛ همان نمازي كه به امامت علامه نوري در ميدان ژاله خوانده شد. سعيد نوري ميگويد: نماز عيد فطر علامه جمعيت بيشتري داشت چرا كه بسياري از اهالي جنوب شهر نميتوانستند تا بالاي شهر و تپههاي قيطريه بروند. بعد از نماز عيد مردم به صورت خودجوش اطلاعرساني ميكنند كه اين جمعه حسينيه نوري. چراكه جلسات جمعهها توسط علامه نوري دوباره اقامه ميشد و درس از نو، كلاس از نو. جنايت با خاك اره و بنزين اما يك كم به عقبتر نيز بايد بازگشت، چرا كه حسينيه و مجمع معارف اسلامي علامه نوري هرشب ماه رمضان ٥٧ مجلس سخنراني داشتند و در آن بحث اصلي چگونگي تشكيل حكومت اسلامي و شيعه و روشهاي مديريت آن بود و به جهت اعتبار علامه هر شب هزاران نفر از مردم در آن مراسم شركت ميكردند بهطوريكه خيابان مجاهدين امروز از ميدان شهدا تا سهراه ژاله سابق (مجلس فعلي) كاملا بسته ميشد و جمعيت كف خيابان مينشست و خون ساواك و دربار را جوش ميآورد. تا اينكه در شب ٢٧ رمضان مساله خاك اره و بنزين رخ داد. روايت علامه از حادثه ٩ شهريور ٥٧ (٢٧ رمضان) اينگونه است: «صدها هزار نفر جمعيت با خاتمه يافتن مجلس به سمت منازل خود بازميگشتند. مردمي كه به سمت شرق و ميدان ژاله (شهداي امروز) ميرفتند، نرسيده به ميدان مشاهده كردند شعلههاي آتش از سطح خيابان و زير پاي آنان زبانه ميكشد. معلوم شد ساواكيها خاك اره آغشته به بنزين را در سطح خيابان در زماني خاص پخش کردند و در چنين لحظهاي آن را به آتش مشتعل ساختند. وقتي مردم شعلهها را زير پاي خود ديدند سرعت گرفتند تا نسوزند. ساواكيها از گوشه و كنار شروع به تيراندازي كردند و ١١ نفر را شهيد کردند و نيز عدهاي را مجروح ساختند. جنازهها را مردم به مسجد اباذر خيابان خورشيد و بيمارستانهاي شفا، يحياييان، واسعي و معيري و بازرگانان بردند و من هم با جمعي به ديدار جنازهها رفتيم و براي مجروحان در بيمارستانها اقداماتي انجام داديم.» از چهارم شهريور شريف امامي با عنوان آشتي ملي روي كار آمد و واقعه آن شب و رفاقت و دوستي ملي را به زير كشيد. حاجي نوري همان شب، به گفته خودش نيمههاي شب با دفتر شريف امامي تماس ميگيرد و ميپرسد اين است آشتي ملي؟ اين است آشتي ملي يا آدمكشي دولتي؟ و قانون جنگل؟ شريف امامي از حاجي وقت ميخواهد تا تحقيق كند. صبح زود تلفن ميكند و از سوابق مذهبي و خانواده روحاني خود منبري ميرود و بعد سر اصل مطلب و ميگويد: «حاج آقا جناب آيتالله مساله قتلها را ماموران تكذيب كردند و اظهار داشتند حتي از دماغ كسي خوني نريخته است و من خواستم شخصا به شما اطمينان بدهم تا نگران نباشيد. حاجي نوري اگر خود به مسجد اباذر و بيمارستانها نرفته بود شايد اين تكذيب نخستوزير ترديد در او پديد ميآورد اما او در مسجد اباذر لباسش از خون كشتهشدگان خونين شده بود. اينچنين با حالتي عصباني سر نخستوزير داد ميكشد كه اگر ساير اطلاعات شما از كشور در حد همين است واي بر كشور! و اگر منابع اطلاعاتي شماي رئيس دولت اين قماش افراد بازيگر و شياد باشند پس واي بر دولت شما! واي بر مردم! جنازهها هنوز در سردخانه بيمارستانها و مسجد باقي است و هنوز لباس من در گوشه كتابخانه است.» دو شب بعد ملت براي ترحيم شهدا در حسينيه حاجي نوري جمع ميشوند. علامه تريبون را ميگيرد و به ميدان ژاله اسمي جديد ميدهد؛ ميدان شهدا. اين خلاف روايات رسمي است كه ١٧ شهريور را علت ناميدن شهدا بر ميدان ژاله ميداند. دو نماز در عيد فطر سعيد نوري ميگويد علامه همان شب اعلام كرد كه ما در همين خيابان نماز عيد را برگزار ميكنيم. آقا سعيد پس چرا نماز عيد قيطريه معروف شد؟ پسر علامه در پاسخ اشاره ميكند كه بيشتر رجل سياسي و مذهبي به قيطريه رفتند اما مردمي كه نتوانستند تا بالاي شهر بروند (چون مانند اين روزها اصلا وسيلهاي براي رفت و آمد مردم نبود) به نماز پدر آمدند. ضمنا بايد توجه داشت حسينيه مرحوم والد خود كانون مذهبي و سياسي شده بود. علامه نوري براي تفكيك نماز عيد فطر ميدان ژاله از تپههاي قيطريه از عنوان نماز عيد فطر ما بهره ميگيرد. ايشان ميگويد كه صفوف نمازش پنج كيلومتر (بهنوشته كيهان) با حضور صدها هزار نفر برگزار شد. آنجا علامه نوري در خطبه عيد ميگويد؛ مردم به كمتر از حكومت اسلامي راضي نخواهند شد و اگر ملاك تغيير حكومتها و حاكميتها «آراده ملت است» در تمام شهر و دهات ايران ميتوان اراده ملت را به وضوح شنيد. علامه همچنين ميگويد رژيم شاه اساس قانون اساسي را از بين برده و ديگر قانون اساسي بر جاي نمانده است و بايد آيتالله خميني به كشور بازگردد. البته بازگشت آيتالله خميني از يك سال پيش در سخنان حاجي نوري جا باز كرده بود. ايشان در ختم شهداي ديماه ٥٦ قم اين عبارت را براي اولين بار به كار ميبرد «شاه بايد برود و نجف (امامخميني) بازگردد.» تماس آيتالله كاشاني جمعه ١٧ شهريور، تهران غافل از اينكه برايش خواب حكومت نظامي ديدهاند چشمهايش را بازكرد. سعيد نوري ميگويد: شش صبح بود آيتالله امامي كاشاني با منزل تماس گرفتند و به پدر گفتند اعلام حكومت نظامي كردهاند. شما چه كنيد؟ جلسه تفسير را چه ميكنيد؟ علامه تعجب ميكند تازه خبردار شده است. سعيد از نگراني پدرش ميگويد: «مردم چندان به راديوي دولت گوش نميكردند كه خبردار شوند و به جلسه نيايند و از همين رو به همت دوستان هيات بلندگوهاي حسينيه به كار افتاد تا از مردم بخواهد در خيابان جمع شوند و از كوچهها بيرون بيايند. دليل اين كار را سعيد اين ميداند كه در هر كوچه و برزن مردم در دستههاي كوچك جمع ميشدند و بعد به سمت حسينيه ميآمدند كه اين باعث ميشد برخورد و سركوب با آنها راحتتر صورت گيرد. از ساعت شش صبح نيروهاي ارتش مستقر شده بودند و آقاي ابراهيم حيدري از پشت بلندگو مردم را به خيابان دعوت ميكرد تا جلوي اين كار را بالاخره گرفتند. ساعت ٣٠/٨ دقيقه بود كه پدر به سمت ميدان شهدا به راه افتادند تا از برخورد و سركوب مردم جلوگيري كنند. من و آقاي صدر، سيداحمد حسيني و حاجآقا جمشيدي و آقاي مستقيميتهراني به دنبال ايشان بوديم. به ميدان كه رسيديم پدر با نگاهي به من اشاره كردند برگردم كه من پيش خانواده برگشتم.» علامه خود روايت ميكند من به ميدان كه رسيدم تمام واحدهاي نظامي داخل ميدان سلاحهاي خود را به سمت من نشانه گرفتند. علامه درنگ نميكند و پا پيش ميگذارد براي صحبت با دسته نظاميها. سرهنگي كه ظاهرا همان روز توسط يكي از سربازان كشته ميشود جلو ميآيد و از علامه ميخواهد ميدان را ترك كند. داد ميزند و ميگويد آقا مثل اينكه نميفهميد حكومت نظامي است. علامه در پاسخ ميگويد اين مردم براي سخنراني من اينجا آمدند. شنيدن درس قرآن و تفسير قرآن جرم نيست. ملت شما را مسلح نكرده است كه گلوله روي مردم بگشاييد. حاجينوري ميگويد «يكي از آن سربازها كه به سمت من نشانه رفته بود اسلحهاش را به حال عادي سرپا ساخت و گريه كرد.» كه مردم ميگفتند هم او بود كه به روي فرماندهاش شليك كرد. «من آنجا به مردم گفتم كه مردم امروز به همين سخنان كوتاه بسنده ميكنيم تا جمعه بعد.» اين گفتهها نشان ميدهد سعي ايشان بر اين بود كه جلوي سركوب و خونريزي را بگيرد و به خيابان آمد مردم را متفرق كند تا بهانهاي به دست رژيم نيفتد و اين با روايت عميدزنجاني در تضاد است كه علامه نوري را شخصي ناشناخته و ناهماهنگ و بيتجربه در هدايت و جمع كردن مردم ميداند. او معتقد است: «ناهماهنگي شيخ يحيي نوري باعث شد كه زحمت ما در جمع كردن مجروحان و كشتهها زياد شود. البته زنجاني در خاطراتش تاكيد ميكند كه در ميدان شهدا حضور نداشته و دورادور حوادث را دنبال ميكرده است.» سعيد نوري روايت را اما اينگونه ادامه ميدهد كه علامه به كتابخانه برگشتند و ساعت ٣٠/٩ دقيقه بود كه صداي تيراندازي به گوش رسيد. اولين شليك هم از بالاي ميدان جلوي اداره برق شروع شد و در سه جهت تيراندازي به روي مردم بدون اخطار تير هوايي اوج گرفت. خيابان ١٧ شهريور (شهباز سابق، خيابان مجاهدين تا سهراه ژاله (مجلس فعلي) و خيابان پيروزي) دو ليست براي سركوب سعيد انتخاب ميدان ژاله را براي سركوب و كودتا با توجه به مجلس شب قبل ستاد حكومت نظامي آگاهانه توصيف ميكند و ميگويد دو ليست ٤٠ نفره براي برخورد و سركوب حكومت نظامي و به اصطلاح آشتي ملي تهيه ميكنند. يك ليست براي روحانيون يك ليست براي مكلاها. مرحوم والد در ليست روحانيون نفر دوم بودند.» درواقع حسينيه و مجمع معارف اسلامي پنج سال بودكه جلساتش هر جمعه براي عموم مردم در قالب تفسير قرآن برگزار ميشد و هميشه در جلسات صبحهاي جمعه نفربرهاي ارتشي جلوي حسينيه مستقر ميشدند. سعيد نوري در ادامه ميگويد: محفلهاي مبارزه مذهبي و سخنراني در تهران محدود و معدود بودند. خيليها كه امروز علامه را به ناهماهنگي متهم ميكنند يادشان ميرود كه حسينيه علامه خود كانون مبارزه بود. پس هماهنگي با كجا؟ با كساني كه بعضا تلفني از علامه ميخواستند آرامتر و اينكه علامه مبارزه را فرهنگي جلو برد تا سياسي و علني. مسجد قبا و حسينيه ارشاد كه توسط مهندس بازرگان و دوستان نهضتي اداره ميشد كانوني بود براي اهالي شمال تهران. شرق تهران هم مجالسي بود و آقاي هادي غفاري فعال بودند و سخنراني به پا ميكردند. در منطقه جنوب تهران حسينيه مرحوم والد كانوني بود براي هياتيها و بچهمذهبيهاي مبارز.» ساعت ٣٠/١٠ دقيقه به دفتر علامه حمله ميكنند. علامه نوري ميگويد: لباسپلنگيها و ساواكيها كه سراسر كوچه قائن و كوچههاي مجاور دفتر ما را محاصره كرده بودند، به كتابخانه و دفتر ما (كه آن زمان در سهراه ژاله بود) هجوم آوردند و آيه كريمه «وان يكاد» را كه سردفتر ما با سنگ مرمر نقش بسته بود با گلوله ريزريز كردند. من بر اثر ناراحتي قلبي كه بر اثر فشار عصبي از فجايع خونين ميدان شهدا داشتم بر بالشي تكيه داده بودم كه دو نفر لباسشخصي پيش آمدند يكي يوزي به دست به من گفت شنيدم حاجآقا كسالت قلبي داريد؟ و سپس بيدرنگ با يوزي به سينهام كوبيد كه يك لحظه چشمم تاريك شد و از پلهها به زمين افتادم. در اتومبيل كه به سمت زندان ميرفتيم دو سرهنگ كه ميگفتند رئيس گروه عقاب و عقرب بودند با بيسيم اجازه كشتن مرا از رئيس خود ميخواستند كه آن طرف ميگفت نميتوانيم چنين تصميمي بگيريم. به كميته ضد خرابكاري (موزه عبرت) كه رسيديم جمعي از ساواكيها و ماموران جمع شدند و مثل اينكه فتحي کرده باشند با مسرت ميگفتند نفر دوم حكومت اسلامي را آوردند.» وصيت كن جنازهات سالم ميماند در روزهاي ابتدايي بازداشت بارها اعدام نمايشي براي حاجي راه مياندازند و از او وصيتنامهاش را ميخواهند. قول بهش ميدهند كه جنازهاش را تحويل خانوادهاش ميدهند و اينجور بازيها.... جالب اينكه فرداي آن روز علامه در روزنامهها به اين متهم شد كه با تهيه خاكاره و بنزين موجب خودسوزي مردم را فراهم كرد تا رژيم را بدنام كند تا مايه تبليغات منفي عليه حكومت شاهنشاهي فراهم شود. روزنامه كيهان با آب و تاب اين گزارش شهرباني را چاپ كرد. برخورد با علامه در زندان از سختي و اوضاع وحشتناك شروع ميشود و تا وادادگي كامل بازجويان پيش ميرود و ايشان در آذرماه آزاد ميشود. در اين چهارماه برخوردهاي خشن زندانبانها و بازجوها به ملايمت تبديل ميشود و اين نه از شرايط پرونده نوري كه بسته به شرايط جامعه و به تزلزل روزبهروز رژيم برميگشت، تا جايي كه جمعي از امراي ارتش و تيمسارهاي نظام مانند رحيمي و اويسي به ديدار او در سلول ميروند تا با مذاكره با او شرايط آزادياش را فراهم كنند و در پس اين آزادي اعلاميهاي عليه آيتالله خميني از علامه نوري بگيرند. اعلاميهاي كه به امام خميني هشدار ميداد لطفا خارج از كشور مردم را به شورش نكشانيد و اجازه دهيد شاهنشاه، اصلاحات اجتماعي را مردم در فضايي آرام جلو ببرند تا رضايت همگان حاصل آيد. علامه نوري طفره ميرود «به آنها پاسخ دادم: بايد به علت بروز اين تظاهرات و قيام ملت و به قول شما آشوب توجه كرد. بايد ديد اين خلق چه ميخواهند؟ مذاكرات شيخ و تيمسارها به نتيجه نميرسد و آنها سلول را ترك ميكنند و چند روز بعد پي آزادي سيدصادق روحاني و آيتالله طالقاني و آيتالله منتظري نوبت به شيخ ميرسد. ايام ايام تحصن علما در دانشگاه تهران بوده و آذرماه.» ساعت ٩ شب به سلول آمدند و گفتند شما آزاديد. همين، آزاد شدم و از فرداي آن روز مردم فوجفوج به ديدن ما ميآمدند كه باز ساواك حساس شد و تهديد كرد كه اگر اينگونه مردم به ديدن شما بيايند ما مجبوريم شما را توقيف كنيم.» فاتحه دستهجمعي شيرينترين خاطره علامه پس از آزادي تلفن آيتالله طالقاني به ايشان است. خودش روايت ميكند «گوشي را برداشتم خيرمقدم گفتند و اضافه كردند در روزي كه شما و جمع اجتماعتان را در خلال كشتار ١٧ شهريور توقيف كردند ما در زندان اعلاميه ساواك را درباره دستگيري شما در روزنامه خوانديم. من به علما و رفقاي زندان گفتم حتما با آن شرايط ١٧ شهريور شما در آن روز كشتند و به رفقا گفتم فعلا كاري از ما ساخته نيست لااقل دستهجمعي فاتحهاي براي آقاي علامه نوري بخوانيم و خوانديم. هر دو خنديديم و من از محبت ايشان تشكر كردم و به شوخي گفتم «من نيز براي شما و رفقا در موقع فاتحه خواهم خواند» عجيب آنكه در روز رحلت آيتالله طالقاني كه در كنار جنازه آن بزرگوار بودم مرتبا ياد آن گفت و شنود و تعهد ميافتادم.» علما نظارت کنند علامه درسياست بيشتر منش مهندس بازرگان را ميپسنديد. چنانچه پسرش نوه بازرگان را به همسري برگزيد اما او را نميتوان در نهضت آزادي و جريانات همسوي آنها دستهبندي كرد. چنانچه اصولا علامه اعتقاد به سياستورزي به معناي حضور در سياست نداشت و در جلسهاي كه سعيد آن را روايت ميكند در حضور امام، خواهان بازگشت علما به مساجد و تكايا ميشود. تا متخصصان حكومت را تمشيت كنند و علما بر آن نظارت. صحبت علامه از شوراي رهبري و موسسان با ١٥٠ تا ٢٠٠ نفر از علما و سياسيون براي استقرار نظام بود، كه كمتر شنيده شد. چندين پست و سمت هم به او پيشنهاد ميشود مثل رياست بنياد مستضعفان كه او جواب رد ميدهد. در انتخابات اول رياستجمهوري هم مانند بسياري ديگر بنيصدر را خيرالموجودين ميداند و در يك جمله از او حمايت ميكند بعد از عزل بنيصدر اما گويي همگان از خاطرشان رفت چه كساني از بنيصدر حمايت كرده بودند و نوري تنها حامي بنيصدر معرفي شد، تا جايي كه صداي علامه را درنهايت درآورد و به گلايه گفت عدهاي كه زمان شاه سبزي ميخواستند بخرند كلمه شاهتره را نميآوردند و با انگشت نشان ميدادند تا ساواك متعرض آنها نشود، حال به ما خرده ميگيرند. بازگشت به مسجد و جمعهها علامه به جمعههاي خود بازگشت و از تيتر و خبر و بورس بودن فاصله گرفت و هر سالي ١٧ شهريور صورتي ديگر روايت شد تا جايي كه در خاطراتي اسم او را شيخ يحيي نوري آوردند كه بدون هماهنگي مردم را دعوت به تظاهرات كرده بود كه نه تظاهراتي بود نه دعوتي. مردم براي شنيدن تفسيرهاي قرآن علامه هر جمعه ميآمدند و آن جمعه حكومت مردم را به خون نشاند. روايت حقيقي ١٧ شهريور ٥٧ بازگويي فعاليت يك عمر از يك مرد و يك ميدان است. ميداني كوچك اما پردامنه، مردي بزرگ و شناختهشده (در آن سالها) اما گمنامشده (در اين سالها). علامه نوري در عاشوراي سال ٨٢ به رحمت خدا رفت. خبرگزاري فارس هم نوشت علامه نوري يكي از فعالان حماسه ١٧ شهريور به رحمت خدا پيوست.
منبع خبر: فرهیختگان
اخبار مرتبط: شناسایی هویت چند شهید دیگر جنبش سبزمحمد نادریپور، رئیس شاخه دانشجویی ستاد میرحسین موسوی در سیرجان، یکی از این شهداست
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران