تبیین موعودگرایی به دست غیر از نهاد روحانیت منجر به انحراف می‌شود

تبيين موعودگرايي به دست غير از نهاد روحانيت منجر به انحراف مي‌شود
خبرگزاری فارس
خبرگزاري فارس: تشيع بهترين تصوير «موعودگرايي» را ارائه داده است؛ اما برخورد عاطفي به جاي تبيين الاهياتي و قرار گرفتن تفسير و تبيين مهدويت به دست غير متخصصان و الهيدانان تشيع انحراف آن را در پي خواهد داشت و استعمار هم براي سوء استفاده از مهدويت به دنبال ترويج تفسيرهاي نادرست از مهدويت است. به گزارش خبرنگار آيين و انديشه خبرگزاري فارس،‌ منجي‌گرايي و يا موعودگرايي يكي از آموزه‌هاي مشترك اديان ابراهيمي و غير ابراهيمي است كه هر يك دچار نقص و ابهام‌هايي است اما در اين ميان، اسلام و خصوصا، شيعه دوازده امامي، بهترين تصويرسازي را از مسأله موعود ارائه داده است ولي گاهي از اين آموزه در جهان اسلام، تقريرهايي برخلاف مدعاي اصليش ارائه شده است كه منجر به فراموشي اهداف اصلي و فرعي اين آموزه شده و مستمسك افرادي سودجو و حيله گر شده است. در حال حاضر مدتي است كه در جغرافياي فرهنگي جهان اسلام، براي چندمين بار موضوع موعودگرايي رونق‌ يافته است و افراد حليه‌گر به دنبال سوء استفاده از اين آموزه‌ها هستند؛ و از طرفي مي‌توان اشغال عراق و افغانستان در دهه اخير و حوادث اخير در جهان اسلام را عامل فزاينده‌ رونق اين حيله‌گري‌ها دانست. هم اكنون در جامعه فرهنگي كشور خودمان نيز، بحث موعودگرايي مدتي است كه رونق بسياري يافته اما بايد دانست كه مباحث و انديشه‌هايي همچون منجي‌گرايي و موعودگرايي از شمشير، تيزتر و از مو نازك‌تر است و لازم است كه اين انديشه آسيب‌شناسي شود تا از آلايش‌هاي انحرافي پيراسته شود. ناگفته نماند كه عوامل ترويج موعودگرايي انحرافي،‌ نفوذ خرافات در عقايد،‌ ترويج دين سطحي‌نگر، عاطفه‌گرايي در اصول اعتقادات، استعمار و ... است. به همين مناسبت سرويس انديشه خبرگزاري فارس، در راستاي آسيب‌شناسي موعودگرايي،‌ شناسايي علل فرهنگي، اجتماعي و سياسي شكل‌دهنده فرق انحرافي مهدويت‌گرايي، اولين نشست تخصصي خود را با عنوان «زمينه‌هاي فرهنگي و اجتماعي موعودگرايي انحرافي» را با حضور حجج اسلام عزالدين رضا نژاد؛ عضو هيئت علمي مجمع عالي حكمت اسلامي و داراي دكتراي فرق اسلامي و متخصص در شناسايي فرق انحرافي كلامي و مهراب صادق‌نيا؛‌ عضو هيئت علمي جامعةالمصطفي و داراي دكتراي جامعه‌شناسي فرهنگ برگزار كرد؛ آنچه در ذيل مي‌آيد مشروح اين نشست است: ----------------------------------------------------------------------------------------------------- بابيت در جهان تشيع و قاديانيه در اهل سنت، نمونه موعودگرايي انحرافي در جهان اسلام است ----------------------------------------------------------------------------------------------------- * وضعيت شكل‌گيري موعود‌گرايي و يا منجي‌گرايي انحرفاي در سده اخير چگونه بوده است؟ حجت‌الاسلام رضانژاد: جريان موعود گرايي انحرافي در جامعه اسلامي ـ و به تعبير صحيح‌تر مهدويت گرايي و يا مهدي‌گرايي ـ از زمان حضور ائمه (ع) وجود داشته است. آموزه موعود گرايي يا منجي‌گرايي و جريان مهدويت يك اصل درستي است؛ منتها سوء استفاده‌هاي مختلفي از اين اصل شده است، علاوه بر عصر حضور‌ كه عده‌اي دم از نيابت امام مي‌زدند يا به دروغ دم از وكالت مي‌زدند يا عده‌اي در همان زمان دم از بابيت زده كه ما باب امام معصوم يا باب امام ديگري هستيم اين جريانات انحرافي وجود داشت و در مقابل آن، جريان حقي وجود داشت كه عده‌اي نايب و باب امام بودند و معروف هم بودند. در زمان غيبت صغري و كبري اين جريان‌ها به طور گوناگون در ميان عده‌اي از مدعيان دروغين مطرح شده است؛ در 100 تا 200 سال اخير در ميان شيعيان و اهل سنت و برخي از فرقه‌هاي كه منصوب به شيعه بودند و حتي برخي از جرياناتي كه از اهل سنت برخاستند، نيز ادعاهاي اين چنيني وجود دارد؛ ادعاي مهدويت كه از سوي علي محمد شيرازي مطرح شد و در يك يا دو سه سالي اين جريان به عنوان جريان جديد آن زمان مطرح بودكه در ابتدا از بابيت شروع شد و بعد به بهايت به مهدويت ختم شد. در ميان اهل سنت؛ ملا احمد قادياني كه در شبه قاره هند زندگي مي‌كرد، ادعاي مهدويت ‌كرد و خود را مسيح مسيحيان و مهدي مسلمانان معرفي مي‌كرد به طوري كه روح مهدي و مسيح به صورت توأمان در او تجلي كرده است. اين دو نفر دو جريان را شكل دادند كه به عنوان انحراف از آن مي‌توان نام برد كه طرفداراني پيدا كردند و كم و بيش اين انحرافات در سده اخير طرفداراني پيدا كردند و عواملي هم براي گرايش به چنين موضوع وجود داشته و برخي از اين عوامل در جاهاي ديگري همچون كشورهاي آفرقايي وجود داشته است و حتي در اين سه دهه پس از انقلاب اسلامي اين مدعيان در ايران هم ظهور كرده‌اند. ---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- انجمن حجتيه، جريان فكري است كه با نيت مقابله با فرقه ضاله بابيت تشكيل شد؛ اما خود به انحراف كشيده شد ---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- * آيا مي‌توان جريان انجمن حجتيه را نيز جز اين دسته به شمار آورد؟ حجت‌الاسلام رضانژاد: زماني كه از ادعاي دروغين با توجه به فرهنگ مهدويت نام مي‌بريم، مدعي هستيم كه شخصي خود را در «باب» يا آخرين منجي معرفي مي‌كند يا در جريان قاديانه، قاداني مدعي است كه مسيح در جريان مصلوب شدن نجات يافت و در سال 132 ميلادي از محل اختفا خود به كشمير آمده و در آن سال از دنيا رفت و روح مهدي و مسيح در من تجلي كرده است. جريان‌هاي انجمن حجتيه در رابطه با شناسايي حضرت مهدي (ع)، اقدمات براي ظهور و مسايل مرتب با حضرت مهدي يكسري افكار سالم و در عين حال ناسالم دارند؛ اينها گروهي بودند در مقابل گروه‌هاي كه ادعاي مهدويت داشتند به عبارت ديگر زماني كه فردي ادعاي مهدويت كرد به مانند بهائيان كه مدعي شدند حضرت مهدي (ع) آمد و رفت، و انجمن حجتيه در برابر اين ادعاي بهاييت، آن‌ها را جريان دروغين شناخته و قائل به اين مسئله بودند كه حضرت ظهور نكرده است و حضرت بايد بيايد، انجمن حجتيه بعد از مقابله با ادعاي بهاييان دچار انحراف شد. ---------------------------------------------------------------------------------- به كارشناسان متخصصي در زمينه مقابله با موعودگرايي انحرافي نياز داريم ---------------------------------------------------------------------------------- * موعود گرايي را تعريف كنيد و جريان انحرافي را باز تعريف كنيد؟ حجت‌الاسلام رضانژاد: جريان‌هاي انحرافي متعددي در كشور وجود دارند؛ مانند جريان شيخيه يك جريان انحرافي در موضوع مهدويت است و يا انجمن حجتيه انحراف‌هاي ديگري دارد و يا منحرفان مدعي ارتباط با امام زمان مدعي بودند كه در اتاق‌هاي خود به امام زمان اقتدا مي‌كنيم و به همين دليل به نماز جماعت نمي‌رويم. بنابراين بايد كارشناسان نسبت به تك تك جريانات حساس باشند و به معرفي و نقد چنين اموري بپردازند بنابراين دو جريان انحرافي داريم جريان نخست مدعي مهدويت شده و جريان دوم در رابطه با كيفيت ارتباط با امام زمان و وظايف ما در زمان غيبت دچار انحراف هستند ---------------------------------------------------------------------- موضوع موعودگرايي، مسأله مشترك اديان شرقي و غربي است ---------------------------------------------------------------------- * چه كاستي‌هاي فرهنگي در كشورهاي مسلمان وجود دارد كه مردم به سوي عرفان‌ها و اديان نوظهور روي‌ مي‌آورند؟ حجت‌الاسلام صادق‌نيا: به طور معمول در بحث آخر زماني و مهدويت در اسلام و حتي اديان ديگر؛ سه تهديد وجود دارد؛ يعني ادعاهايي همچون «من منجي هستم» و يا «به نوعي ارتباط خاص با منجي دارم»، دوم در مورد تفاسير غلط از جريان موعود گرايي است، به طور مثال اين اعتقاد كه موعودگرايي دليل بر ظهور شخص خاصي نيست و به منزله اميدي براي جامعه در راستاي پيروزي حق است. سومين تهديد‌ «برخوردي است كه با اين موارد مي‌شود و نه تفسيري كه از اين آموزه‌ها مي‌شود» به عنوان مثال «تعيين وقت براي ظهور منجي» كه اين برخورد از قديم در ميان مسلمان، مسيحيان و ... بوده است. مثلا وعده شده است كه فلان سال موعود ظهور خواهد كرد ولي چنين اتفاقي نيفتاده است و باعث پديد آمدن فرقه‌هاي مختلف شده است، كه در مسيحيت مورمون‌ها، شهود يحوا و يا ادنت‌تيست‌ها نمونه اين فرق هستند، در اين فرق براي ظهور منجي تاريخ مشخص شده بود ولي در آن تاريخ مسيح ظهور نكرد و طرف‌دارن اين پيش‌بيني بعد از گذشت اين تاريخ يا به دامن كاتوليك بازنگشته و يا اينكه مدعي شدند كه او ظهور كرد و كشته شد و در هر دو صورت فرقه جديدي را تأسيس كردند. نمونه ديگر اين برخورد انحرافي در يهود، اين است كه فردي ادعا كرد «ماشيه» اسرائيل هستم و عده‌اي نيز پيرو پيدا كرد و سپس همه آن‌ها را در دريا ريخت به مدعاي اينكه آن‌ها مي‌توانند در آب راه روند و يا مثل حضرت موسي دريا را بشكافند. چنين رويكردهاي غير صحيح از قديم وجود داشته است و به نظر مي‌رسد بعد از موضوع «صفات خدا» بيشترين مفهومي كه قابليت دارد گرفتار اين تهديد‌ها و آلايش‌هايي شود و بايد ديد اين تهديدها در چه شرايطي اتفاق مي‌افتد. ----------------------------------------------------------------------------------------------------- برخورد عاطفي به جاي برخورد ايماني با موضوع موعودگرايي، منجر به انحراف آن شده است ----------------------------------------------------------------------------------------------------- اين تهديدها زماني جدي شده است و مشكلاتي را در جامعه ايجاد مي‌كند كه سطح برخورد ما با اين آموزه برخلاف ساير اعتقادات سطح «عاطفي» است و متاسفانه «ايماني» نيست! ببينيد ما مجموعه‌اي از اعتقادات در تشيع داريم كه يكي از آنان اين است كه «حضرت وليعصر (ع) ظهور خواهد كرد»، بسياري آموزه‌هايمان را عالمان و كارشناسان سعي دارند تبيين الهياتي و ايماني كنند، اما زماني كه نوبت به آموزه موعودباوري، نوع مواجهه مردم و حتي كارشناسان‌مان با اين آموزه، «عاطفي» شده است. يعني تبيين آموزه «منجي‌باوري» به جاي اينكه دست روحانيت يا صاحبان انديشه‌ و يا الهيدانان باشد، در دست نهاد مداحي است؛ اگر بخواهم ساده‌تر بيان كنم تبيين اين آموزه بيش از آنكه توسط مسجد صورت گيرد توسط مهديه و حسينه است و يا به تعبير ديگر بيش‌ از آنكه اين آموزه توسط فيضيه تبيين شود، توسط جامعه مداحان صورت مي‌گيرد، اين رويه منجر به اين مي‌شود كه آن تهديد‌هاي سه‌گانه روي آموزه «مهدويت» عملياتي شود و موضوع «مهدويت» از اصالت خارج شود. -------------------------------------------------------------------------------------------------------------- انحراف«منجي‌باوري» به خاطر تبيين اين موضوع به دست نهاد مداحي به جاي الهيدانان تشيع است -------------------------------------------------------------------------------------------------------------- اصالت موضوع «مهدويت» هم رده آموزه‌هايي همچون «امامت»، «نبوت خاصه»، «نبوت عامه» و «عصمت» است؛ اصالت داشتن اين آموزه‌هاي بدين معنا است كه در متن ديني وجود دارند و تبيين الاهياتي دارند و وقتي تبيين‌هاي الاهياتي جايشان را به تبيين‌هاي الاهياتي دادند منجر به اين مي‌شود كه آموزه‌هاي اصيل از اصالت خارج شوند و برخورد عاطفي با آن‌ها شود و برخورد‌هاي عاطفي قابل پيش‌بيني نيستند؛ چرا كه وقتي كار به دست شعر و عاطف بيافتند ديگر خيلي قابل كنترل نيست.لذا برخورد عاطفي با آموزه مهدويت به جاي برخورد الاهياتي با آن، منجر به انحراف كشيده شدن اين آموزه شده است. بنابراين متأسفانه منبع تغذيه ديني مردم در حال انتقال از فيضيه به حسينيه است، من نمي‌خواهم با حسينيه و عزاداري مخالفت كنم؛ چرا كه با تعزيه امام حسين(ع) و حسينيه زنده هستيم؛ شيعه بر پايه حب به اهل‌بيت(ع) و بغض به دشمنانشان درست شده است؛ اما اين بدين معنا نيست كه تبيين اعتقادات ما عاطفي باشد و چرا كه الهيات تبيين علمي و عقلاني دارد. بنده قصدم جسارت نيست! بلكه معتقدم كه بايد روحانيت مسئول مستقيم تبيين آموزه‌هاي الهياتي از جمله مهدويت باشد. ---------------------------------------------------------------------------------- جرياناتي نظير سلفي‌گرايي و سنت‌گرايي منحصر به عصر حال حاضر نيست ---------------------------------------------------------------------------------- *آيا نظرات و انديشه‌هاي جريان‌هايي همچون سلفي‌گرايي، سنت‌گرايي و موعودگرايي كه در جهان اسلام به فعاليت مي‌پردازند و هر كدام در يك اقليم جغرافيايي در حال رشد‌كردن هستند و در حقيقت يك نوع تقابل مدرنيته محسوب مي‌شوند، صحيح است؟ - حجت‌الاسلام رضانژاد: جرياناتي نظير سلفي‌گرايي و سنت‌گرايي منحصر به عصر حال حاضر نيست و حتي در دو قرن گذشته نيز رواج داشته است و طرح ادعاي سلفيه نيز به قرن هشتم هجري مي‌رسد و از طرفي «ابن‌تيميه» با ادعاي سلفي‌گري بر اساس احياي آثار سلف، تفسيرهايي را از دين ارائه كرده است. بنابراين منحصر‌كردن سلفي‌گري به عصر كنوني و قرار‌دادن آن در مقابل جريان ديگري به نام مدرنيته، كاملا اشتباه است، زيرا در هر عصري جرياني شبيه جريان مدرنيته و مدرنيسم به صورت «كل شي بحسبه» وجود داشته است؛ حتي قريب به پنجاه سال گذشته يعني قبل از انقلاب اسلامي نيز جريانات مدرنيته گوناگوني وجود داشته اما در حال حاضر اين نوع از جريان به شكل ديگري در حال ظهور و بروز است؛ امروزه مسأله موعود‌گرايي، بحث جديدي نيست زيرا اين مسأله جزء يكي از متون ديني مسلمانان به شمار مي‌رود و حتي رواياتي در اين زمينه كه اشاره به اصل بشارت و ظهور امام زمان(عج) دارد نيز آمده است و در حقيقت، شيعه به ولادت امام زمان(عج) معتقد است و قائل به زنده‌بودن ايشان است؛ از طرفي نائبان امام زمان(عج) خودشان يكي از جريان‌هايي هستند كه مهدويت‌گرايي را رواج مي‌دهند بنابراين احياي تراث ديني و اعتقادي بر اساس زنده‌كردن نيازهاي انساني در اصل دين است؛ كتاب‌هايي كه در عصر غيبت امام زمان(عج) نوشته شده است نيز حاكي از همان مسأله مهدويت‌گرايي است و بر اساس آمار موجود، در هر قرني سه كتاب از شيعه و سني در اين زمينه نوشته شده است و اين نشان مي‌دهد كه جريان جديدي در مقابل جريان مدرنيته نيست. نكته مهم بحث اين است كه بايد در عصر كنوني و جديد، استعداد جهاني براي ظهور امام زمان(عج) رخ بدهد و در تمام عالم نيز زمينه براي ظهور ايشان فراهم شود بنابراين اين استعداد جهاني نياز به بيشتر شدن رويكردها به سمت موعود‌گرايي دارد اما برخي از مكاتب با پاسخ‌ندادن به اين نوع از نياز، كناره‌گيري كرده‌اند. برخي از آموزه‌هايي كه مي‌تواند مسأله جهاني بودن مهدويت را تأكيد بيشتري بر آن داشته باشد، ديدگاهي است كه در رابطه با امام زمان(عج) وجود دارد و تحولاتي كه امام زمان(عج) در زمان ظهورشان انجام مي‌‌دهند، انسان‌ها را از گرفتاري و بن‌بست‌هاي فكري نجات مي‌دهد بنابراين يكي از راه‌هاي برون‌رفت از وجود برخي از مشكلات در جامعه بشري، برگشتن به همان اصلي است كه پيامبر(ص) در 1400 سال پيش به آن اشاره كرده است و حتي پيامبر(ص) در زمان خودشان به آمدن فرزندشان حضرت مهدي(عج) نيز تصريح كرده‌ است. ------------------------------------------------------------------------------------------------------------- استعمار آمريكا براي سوء استفاده از مهدويت به دنبال ترويج تفسيرهاي نادرست از مهدويت است ------------------------------------------------------------------------------------------------------------- جريانات مختلف به تناسب نيازها در جوامع مختلف، شدت و ضعف پيدا مي‌كند، به عنوان نمونه با ملاحظه‌كردن جريان عراق بعد از فروپاشي نظام بعثي، ديده مي‌شود كه جريانات ادعايي دروغين نسبت به مسأله مهدويت بنابر تناسب نياز، در آن جامعه زياد شده است؛ و يا اينكه فردي، 5 سال پيش مدعي شده بود كه امام زمان(عج) به خواستگاري دخترش آمده است. از طرفي استعمار آمريكا براي استفاده از اين جريانات مهدويت، جريانات ديگري را كه در حقيقت تفسير نادرستي از مهدويت است را راه‌اندازي ‌كرده است و در جامعه رواج ‌داده است؛ و حتي اين مسأله در مسيحيت و يهوديت نيز اتفاق افتاده است يعني در حال حاضر، مسيحيان صهيونيسم نيز در جامعه يافت مي‌شوند و مدعيند زماني كه حضرت عيسي(ع) ظهور مي‌كند، بايد قدرت به يهود برگردانده شود و سپس حاكميت اورشليم را نيز يهوديان به عهده بگيرند، و اين نشان مي‌دهد كه در حال حاضر، جريان منجي‌گري در ميان مسيحيان و يهوديان وجود دارد. ------------------------------------------------------------------------------------------- زماني كه دين بر اساس ذائقه مردم تبيين شود، امري دردآور و بسيار خطرناكي است ------------------------------------------------------------------------------------------- *گرايش مردم و به خصوص جوانان به سوي مداح‌محوري و شعرخواني يكي از مسائل موجود در جامعه است و سؤال اين است كه آيا علل جامعه‌شناختي و راهكاري براي رفع اين مشكل وجود دارد و چگونه مي‌توان با اين مسأله مقابله كرد؟ - حجت‌الاسلام صادق‌نيا: نهاد دين جايگاهي بسيار مقدس است و زماني كه دين بر اساس ذائقه مردم تبيين شود، امري دردآور و بسيار خطرناكي است يعني با توجه به اصالت ديني بايد به جهتي حركت كرد كه منجر به تغيير ذائقه‌ مردم شود و در حال حاضر ذائقه فكري جامعه كنوني، شبيه ذائقه يك نوجوان است و به عبارت واضح‌تر هيجانات عاطفي و كنش‌هاي احساسي در آن زياد است، در نتيجه نبايد دين را بر اساس كنش‌‌هاي عاطفي مردم تبيين كرد، زيرا باعث مي‌شود تا نهاد دين از اصالت خود بيفتد، به عنوان نمونه زماني كه از چرايي ساخت بعضي از برنامه‌ها و فيلم‌هاي صدا و سيما سؤال مي‌شود، پاسخش اين گونه دريافت مي‌شود كه به دليل زيادبودن مخاطبان آن است، يعني به جاي توجه‌كردن به نهاد ديني، به ذائقه مردم توجه مي‌شود. ----------------------------------------------------------------------------------------------------- متأسفانه برخي از روحانيون براي اينكه كميّت مخاطبان خود را حفظ كنند، سبك گفتمانش را به سبك گفتمان يك مداح تبديل كرده است ----------------------------------------------------------------------------------------------------- متأسفانه در حال حاضر، روحانيت براي اينكه تعداد و كميّت مخاطبان خود را حفظ كند، سبك گفتمانش را به سبك گفتمان يك مداح تبديل كرده است، يعني سخن‌گفتن شعرگونه بر پايه احساسات و عواطف انساني و حتي در بعضي از سخنراني‌ها كمتر به ذكر احاديث و روايات پرداخته مي‌شود، اما در حقيقت نبايد ذائقه مخاطب در نزد روحاني به اندازه‌اي مهم باشد كه اصالت دين در آن گم شود و از بين برود و حتي بايد در صدد تغيير و رفع اين نوع از ذائقه‌ها باشد. امروزه مهدويت در تمام اديان، انساني‌ترين آموزه‌هاست و نهايت اميد را به افراد جامعه تزريق مي‌كند و هر گاه جامعه به بن‌بستي برسد آموزه مهدويت، آن را با نشاط و زنده مي‌كند و از طرفي بايد تلاش كرد كه متن آموزه‌هاي مهدويت نيز از آن اصالت ديني نيفتد و ذائقه مردم بر آن تحميل نشود. ------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- ريشه برخي از نارسايي‌ها در جامعه كنوني، قرار گرفتن تفسير و تبيين دين به دست غير متخصصان ديني است ------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- - حجت‌الاسلام رضانژاد: ريشه برخي از نارسايي‌ها در جامعه كنوني، قرار گرفتن تفسير و تبيين دين به دست غير متخصصان ديني است، به طوري كه هر فردي، هر روايتي را كه به كامش خوش بيايد، براي ديگران نقل مي‌كند در حالي اين كار يك فقيه و متخصص ديني است كه با نهايت تلاش و كوشش خود، مباني ديني را به تناسب ادله موجود، براي مردم بيان كند. بنابراين مبلغان و مروجان ديني بايد دين را بر اساس مباني كلامي و اعتقادي تفسير كنند و با ساده‌انگاري به دنبال مباني عقلاني و ادله محكم روايي و قرآني نروند و در غير اين صورت، نتيجه‌اش رواج برخي از اعتقادات خرافي است كه باعث فاصله‌افتادن ميان جوامع اسلامي مي‌شود، بنابراين مسائل مربوط به اعتقادات بايد به دست متكلمان جامعه تحليل و بررسي شود و در صورتي كه دين با احساسات بيان شود و يا ادله و مباني آن تبيين نشود، لازمه وجود انحرافاتي در جامعه مي‌شود. *نقش حوزه‌هاي علميه در باب مسأله مهدويت چيست و چه كارهايي را بايد در اين زمينه انجام بدهند؟ -حجت‌الاسلام رضانژاد: مهم اين است كه كساني كه به پخش آموزه‌هاي ديني در جامعه مي‌پردازند، اين آموزه‌ها را از چه كساني دريافت مي‌كنند و از طرفي كدام بخش از حوزه‌هاي علميه به اين جريانات انحرافي دامن مي‌زند و يا يكسري از آموزه‌هايي را كه در دين اسلام نيامده است، منتشر مي‌كند؛ يعني اگر افكار اصيل مهدويت به دست افراد نااهلي بيفتد كه نمي‌توانند آيات و روايات را تجزيه و تحليل بكنند، نتيجه‌اش اين مي‌شود كه به هر روايتي استناد مي‌كنند و به عنوان نمونه، مستند «ظهور بسيار نزديك است» را مي‌سازند؛ بنابراين بايد تلاش بيشتري از طرف حوزه‌ها و افرادي كه مسائل فكري جامعه را بر عهده دارند، صورت بگيرد. ------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------ جمكران بايد بزرگ‌ترين پايگاه اعتقادي مهدويت باشد؛ اما متأسفانه در حال حاضر مركزي براي كنش‌هاي احساسي شده است ------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- *آيا تا به حال در بحث مسأله مهدويت و ظهور منجي، آسيب‌شناسي صورت گرفته است؟ - حجت‌الاسلام صادق‌نيا: در موضوع منجي در جهان مسيحيت از چندين قرن گذشته دائرةالمعارف‌هاي بزرگي داشته است كه درباره آموزه‌هاي مهدويت، مقالات بسيار سنگيني در آن درج شده است اما غالبا آثاري كه در زمينه مهدويت منتشر شده است، از نظر محتوا بسيار بي‌كيفيت است و فضاي غالب آن نزديك به ادبيات علمي نيست؛ از طرفي مسجد مقدس جمكران مي‌تواند پايگاه علمي و اعتقادي بزرگي براي انتشار مهدويت باشد اما متأسفانه در حال حاضر مركزي براي كنش‌هاي عاطفي و احساسي شده است، يعني زبان منشورات مهدويت با زبان مردم فاصله گرفته است. در حال حاضر عقايد مردم با آنچه را كه روحانيت بيان مي‌كند، متفاوت است، به عنوان نمونه زماني كه يك خانم مسأله‌اي را از يك روحاني مي‌شنود كه مثلا در مجلس عروسي با اين شرايط نمي‌توان شركت كرد با فضاي اجتماعي متفاوت شده است به گونه‌اي كه وادار مي‌شود در آن مجلس عروسي شركت كند و اگر به آن مجلس نرود ممكن است مشكلات خانوادگي برايش پديد آيد؛ در حقيقت فاصله بين روحانيت و فضاي اجتماعي در حال گسترش‌يافتن است در حالي كه براي رفع اين مشكل بايد اين فاصله و خلأ ميان روحانيت و فضاي اجتماعي پر شود و پر كردن اين فاصله منوط به ساده‌گويي است نه سست‌گويي؛ يعني نبايد اعتقادات را سست بيان كرد بلكه بايد آن را با زباني ساده براي مردم بيان كرد و به عبارت واضح‌تر بايد نمادهاي صوتي، تصويري و نمايشي آن را ساده كرد اما متأسفانه در حال حاضر محتواي ديني جامعه در حال سست‌شدن است و اين مسأله بسيار خطرناك است. --------------------------------------------------------------------------------------------------------- امروزه يك مداح براي اشباع‌كردن نيازهاي جامعه، خود را مسئول پاسخ‌گويي به نهاد دين نمي‌داند --------------------------------------------------------------------------------------------------------- امروزه يك مداح براي اشباع‌كردن نيازهاي جامعه، خود را مسئول پاسخ‌گويي به نهاد دين نمي‌داند، يعني حتي رفتار بعضي از مداحان در دستگاه امام حسين(ع) در يك زماني به يك جايي مي‌رسد كه يك مرجع شيعه مجبور مي‌شود تا در مورد رفتار يك مداح، فتوا بدهد و اين مسئله معنايش اين است كه هر كسي دين را آن طور كه خودش مي‌فهمد، تعريف و بيان مي‌كند و مي‌پندارد كه ديگر نيازي ندارد تا يك مرجع او را تأييد كند. -حجت‌الاسلام رضانژاد: يكي از مشكلاتي كه شيعه از صدر اسلام تاكنون گرفتار آن بوده است و آن را همواره تهديد مي‌كند، جرياناتي است كه عده‌اي دين را همان‌طور كه خود مي‌پسندند، تفسير مي‌كنند و اين مسأله نهاد دين را از درون مي‌خشكاند. براي به روز شدن جامعه علمي، بايد در مقابل تمام انحرافاتي كه در جامعه ايجاد مي‌شود، ايستاد و به تجزيه و تحليل آن پرداخت و آن را براي مردم به خوبي تبيين كرد. *آيا بعضي از گروه‌هايي كه با مرجعيت شيعه مخالفت دارند، مي‌تواند ضربه‌اي به مرجعيت وارد كند و آيا با كنار گذاشتن اسلام فقاهتي، ضربه‌اي به تشيع وارد مي‌شود؟ -حجت‌الاسلام رضانژاد: حكومت‌ها بيشترين نقش را در شكل‌ دادن فرقه‌ها دارند و مذهب چهار‌گانه فقهي در ميان اهل سنت يعني حنفيه، شافعي، مالكي و حنبل، مولود سياست عباسيان براي حذف مرجعيت علمي اهل‌بيت(ع) بود؛ بنابراين به طور كلي هر جريان انحرافي به صورت مستقيم با قدرت‌هاي بيگانه در ارتباط است. -------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- در حال حاضر دشمن به اين نتيجه رسيده است كه ديگر نمي‌تواند دين را نابود كند اما مي‌تواند كه به نهاد دين ضربه وارد كند --------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- - حجت‌الاسلام صادق‌نيا: در حال حاضر دشمن به نتيجه‌اي رسيده‌ است كه ديگر نمي‌تواند دين را از بين ببرد اما مي‌تواند كه به نهاد دين ضربه وارد كند و آن را فرهنگي كند بنابراين مهم‌ترين تلاش دشمن تبديل دين از نهاد به فرهنگ است. يكي از كارهاي علماي ديني، انديشه و اجتهاد عالمانه است و مديريت آنها باعث مي‌شود تا دين به مسير انحرافي نرود اما زماني كه دشمن دين را از حالت نهادي تبديل به يك فرهنگ كرد، سه مؤلفه فردي‌شدن دين، از بين‌رفتن تعصب و هم‌ زيست‌شدن در آن جامعه به وجود مي‌آيد، به عنوان نمونه بي‌حجابي، ربا و ... از يك آموزه‌ ديني به يك فرهنگ تبديل شده است، مثلا فردي كه براي عزاداري‌كردن به حسينيه يا مسجد مي‌رود اما در كنار اين كار نيز ربا هم مي‌دهد؛ بنابراين اگر آموزه‌هاي مهدويت در جامعه‌اي از حالت نهاد ديني تبديل به يك فرهنگ شد، ديگر تعصب در آن جامعه معنايي ندارد. ----------------------------------- گفت‌وگو از ابوالفضل عنابستاني ----------------------------------- انتهاي پيام/

منبع خبر: خبرگزاری فارس

اخبار مرتبط: تبيين موعودگرايي به دست غير از نهاد روحانيت منجر به انحراف مي‌شود