آربیتراژ؛ دستیابی به هدف با هر وسیله‌ای

رابرت میلر٬ در آستانه فروش صندوق سرمایه‌گذاری خود است که حدود ۵۰۰ میلیون دلار ارزش دارد. اما حادثه‌ای رخ می‌دهد که ممکن است این معامله را تحت‌تاثیر قرار دهد. او همه تلاش خود را می‌کند تا این حادثه بر روند معامله تجاری و زندگیش سایه نیاندازد. تصمیمی که برایش چندان هم کم‌هزینه نیست.

چرا باید فیلم را دید؟

داستان فیلم موضوع تازه‌ای نیست و بارها در سینما به تصویر کشیده شده است؛ تلاش برای حفظ موقعیت و دوام موفقیت به هر قیمتی. همه این فیلم‌ها در یک چیز مشترک هستند و آن قرار گرفتن شخصیت مرکزی در موقعیتی برای تصمیم‌گیری سرنوشت‌سازی است که معمولا در زمان کوتاهی گرفته می‌شود و بر همه ابعاد زندگی او تاثیر می‌گذارد؛ موقعیتی که شخصیت را بر سر دوراهی دروغ و حقیقت قرار می‌دهد. (یکی از نمونه‌های اخیر، فیلم کلیک پرواز است)

چگونگی پرداختن به این موضوع٬ عامل اصلی جذابیت داستان است. داستان چنین موضوعی، کاملا شخصیت‌محور و تمرکزش بر پیچیدگی شخصیت اصلی و چندلایه بودن آن است؛ شخصیت مرکزی آربیتراژ هم پیچیدگی لازم را دارد که بیننده را حسابی درگیر فیلم کند. رابرت میلر شخصیتی است که برای رسیدن به هدفش هر عملی را توجیه می‌کند.

اما

پررنگ بودن شخصیت رابرت میلر شاید باعث شده است که در مقابل٬ یکی-دو شخصیت فیلم کمی فراموش شوند و با آنکه بخشی از بار داستان را بر دوش دارند٬ کمتر به آنها پرداخته شود. از جمله شخصیت‌های همسر و دختر میلر.

ستاره

ریچارد گی‌یر: (متولد ۱۹۴۹) به بازی در کمدی‌های عاشقانه شهرت دارد. شاید مشهورترین فیلمش در این ژانر٬ زن زیبا با همراهی جولیا رابرتز باشد؛ فیلمی که آنقدر موفق بود که تا سال‌ها بعد، نقش‌هایی شبیه آن را بارها بازی کرد. حتی تهیه‌کنندگان برای تکرار موفقیت آن فیلم، او را باز هم در کنار رابرتز قرار دادند (عروس فراری).

ستاره

بازی‌های ریچارد گی‌یر چه در نقش مردی رمانتیک و چه در نقش پلیس و یا خلافکار یک ویژگی دارد: حفظ آرامش و خونسردی حتی در سخت‌ترین لحظه‌ها

او برای بازی در چندین فیلم جنایی و معمایی پرفروش نیز شهرت دارد. با این حال موفق‌ترین فیلمش تاکنون از نظر منتقدان موزیکال شیکاگو بود که برایش گلدن گلوب بهترین بازیگر مرد را به همراه داشت.

بازی او چه در نقش مردی رمانتیک و چه در نقش پلیس و یا خلافکار یک ویژگی دارد: حفظ آرامش و خونسردی حتی در سخت‌ترین لحظه‌ها.

کارگردان

نیکلاس جارکی (۱۹۷۹)‌ ورود جالبی به سینما داشته است. او در ۱۵ سالگی هکر چیره‌دستی بود و زمانی که می‌خواستند فیلم هکرها را بسازند، از او به عنوان مشاور بهره می‌گیرند. ظاهرا در کنار این فیلم بودن آنقدر برایش جذابیت داشته است که از پشت کامپیوتر بلند شود و پشت دوربین جای گیرد.

این نخستین فیلم بلند داستانی اوست که برای شروع، بسیار موفق عمل کرده و با استقبال خوب منتقدان روبه‌رو بوده است.

افتخارات

آربیتراژ با آنکه مورد پسند بسیاری از منتقدان قرار گرفته اما سروصدای چندانی در جشنواره‌ها و جوایز سینمایی به پا نکرده است.

مهمترین افتخاری که نصیب این فیلم شد٬ نامزد شدن ریچارد گی‌یر برای گلدن گلوب بهترین بازیگر مرد بود؛ جایی که با بودن دانیل دی لوییس با فیلم کلیک لینکلن٬ هیچ شانسی برای دیگران باقی نماند.

شاید نمی‌دانستید که

پدر نیکلاس جارکی مانند رابرت میلر فیلم آربیتراژ سرمایه‌گذار٬ کارآفرین و مدیر بنیاد نیکوکاری است. جارکی برای ساخت این فیلم از پدر ثروتمندش کمک مالی خواست، اما پدر در پاسخ گفت که دلیلی برای سرمایه‌گذاری در این فیلم نمی‌بیند. در حالی که اگر پاسخش به پسرش مثبت بود٬ می‌توانست سود خوبی ببرد.