آخرین خاطره از فرمانده شهید گردان «حبیب‌بن‌مظاهر»

آخرین خاطره از فرمانده شهید گردان «حبیب‌بن‌مظاهر»
خبر آنلاین

نوزدهمین روز از آذر سال ۱۳۳۸ می‌گذشت. صدای گریه نوزادی در شب بلند پاییزی که به هوای سرد و سوزناک هشجین گرمای لطیفی بخشیده بود در فضای خانه می‌پیچید. آن شب ستاره‌ها آسمان را تنها گذاشته بودند. در خانه محمدعلی میهمانی به پا بود و آسمانیان و ستاره‌ها شاهد لحظه شیرین تولد دومین فرزند خانه بودند و پدر برای قدردانی از خدا قرآن را در دست گرفت و سوره‌ای تلاوت کرد. نام سوره مریم بود و کودک عمران نام گرفت.

حضور در جبهه

با آغاز جنگ تحمیلی حضور در جبهه‌های حق علیه باطل را بر خود وظیفه دانسته و خانه را به مقصد جنوب ترک می‌کند. بعد از چند ماه با «اکرم جندقی‌زاده» خواهر پاسدار آشنا شده و تصمیم می‌گیرد برای عمل به سنت نبی‌اکرم (ص) قدمی برای کامل کردن دین خود بردارد. آنها در روز ۱۸ شهریور سال ۶۲ به پای سفره عقد می‌نشینند و آیت‌الله العظمی خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی و رئیس‌جمهور وقت خطبه شروع فصل زندگی مشترک آنها را جاری می‌کنند و این بار سعادتی نصیب اکرم می‌شود تا در کاروان عشق و محبت عمران برگ سبزی از زندگی را ورق بزند. عمران فردای عروسی بار سفر بسته و برای دفاع از میهن به جبهه می‌رود. بدین ترتیب آوازه رشادت مقاومت و هوش خارق‌العاده عمران به گوش «حاج ابراهیم همت» ٬ فرمانده «لشکر ۲۷ محمدرسول الله (ص)» می‌رسد و پس از عملیات «والفجر ۱» طی حکمی از سوی شهید همت٬ عمران پستی مسئول گردان «حبیب‌بن‌مظاهر» می‌شود.

شهیدعمران پستی

بعد از عملیات وقتی به خانه می‌آید به مادر و خواهر خود می‌گوید که آرزو دارم شهید شوم و می‌دانم خدا این آرزویم را برآورده می‌کند. شاید جنازه‌ام به دست شما نرسد. سر مزار هر شهیدی که رفتید و فاتحه‌ای خواندید به من هم می‌رسد.

آخرین رفتن عمران رنگ و بوی رفتن پیش خدا داشت. اکرم از چشمان همسرش می‌خواند که تا لحظه شهادت چند صباحی بیش نمانده است. در روز ۲۲ بهمن سال ۶۲ چشم اکرم گره می‌خورد به آخرین نگاه عمران اما عمران اسیر دنیا نمی‌شود وضو گرفته و راهی جبهه می‌شود.

آخرین صحنه از بودن عمران

آخرین صحنه‌ای که از عمران در یاد همسنگرانش مانده لحظه آخر عملیات خیبر در جزیره مجنون است. یکی از آن‌هان نقل می‌کند: روز ۱۹ اسفند سال ۶۲ گردان حبیب‌بن مظاهر تحت فرماندهی عبدالله پستی در طلائیه به محاصره دشمن می‌افتد و هلی‌کوپترهای دشمن روی پل طلائیه رزمندگان را به رگبار می‌بندند.عمران مورد اصابت گلوله دشمن قرار می‌گیرد اما با وجود جراحت شدید «الله اکبر» گویان نیروهایش را به پیشروی فرا می‌خواند و به معاونش دستور حرکت می‌دهد. گردان به پیشروی ادامه داده پس از چند ساعت مجبور به عقب‌نشینی می‌شود. در یک لحظه تمام منطقه با خاک یکسان می‌شود. لحظه وصال فرا می‌رسد. عمران شهد شهادت را گوارای وجود می‌کند و حتی اثری از پیکر پاکش در زمین باقی نمی‌ماند و او از آن زمان تاکنون مفقودالاثر است.

۲۴۱۲۴۱

منبع خبر: خبر آنلاین

اخبار مرتبط: آخرین خاطره از فرمانده شهید گردان «حبیب‌بن‌مظاهر»